ماهان شبکه ایرانیان

معرفی مینی سریال «آشوب»: آشوب به پا می‌شود

«آشوب» آخرین ساخته کاظم راست‌گفتار، در حالی تابستان روی پرده رفت که رقبای بی‌شماری داشت و به‌علاوه بستر تاریخی روایت «آشوب» هرچقدر که با «شهرزاد» روی مخاطبان تلویزیونی آزمایش‌شده و جواب گرفته اما هنوز در سینما، مخاطب قابل‌توجهی ندارد و همه این‌ها به‌علاوه ستاره‌هایی که بیشتر عادت به دیدنشان در تلویزیون داریم، مزید بر علت شد تا «آشوب» چندان دیده نش ...

«آشوب» آخرین ساخته کاظم راست‌گفتار، در حالی تابستان روی پرده رفت که رقبای بی‌شماری داشت و به‌علاوه بستر تاریخی روایت «آشوب» هرچقدر که با «شهرزاد» روی مخاطبان تلویزیونی آزمایش‌شده و جواب گرفته اما هنوز در سینما، مخاطب قابل‌توجهی ندارد و همه این‌ها به‌علاوه ستاره‌هایی که بیشتر عادت به دیدنشان در تلویزیون داریم، مزید بر علت شد تا «آشوب» چندان دیده نشود. آن‌هایی هم که پای «آشوب» راست‌گفتار در سینما نشستند از روایت طولانی و مفصلی که در تایم معمول فیلم‌های سینمایی ایرانی گنجانده‌شده بود و تدوینی که گویا قسمت اعظمی از ماجرا را حذف کرده بود گلایه داشتند.
حال، «آشوب» به‌جای عرضه معمول در شبکه نمایش خانگی، به‌عنوان یک مینی سریال پنج‌قسمتی که چهارشنبه هر هفته منتشر می‌شود در دسترس قرارگرفته است. «آشوب» روایت جوانی هنردوست، اهل ادبیات و نیمه روشنفکر، به نام فرهاد معنوی (کوروش تهامی) است که در دهه بیست شمسی در تهران به دنبال تثبیت جایگاه خود است. فرهاد به‌عنوان یک خواننده در کافه‌های لاله‌زار بانام مستعار آشوب، مشغول به کار می‌شود؛ اما آشوب‌های سیاسی این دهه و آدم‌های دوروبر فرهاد، او را در مسیر تازه و پرآشوبی قرار می‌دهند. عشق، سیاست و خیانت، مثلثی آزموده شده است که می‌تواند مخاطبان مجموعه‌های چندقسمتی را سرگرم کند و ارتباط خوبی با آن‌ها برقرار کند. علاوه بر این، راست‌گفتار، اکنون فرصت دارد تا روایت پرپیچ‌وخم کاراکتر اصلی‌اش را در بحبوحه سال‌های حساس دهه بیست تاریخ ایران، همان‌گونه که می‌خواهد تعریف کند و با بسط داستانش، حس سرخوردگی مخاطب سینمایی را جبران کند و به‌جای آن بیننده‌اش را در روایتی پر از جذابیت غرق کند.
در قسمت اول مجموعه «آشوب»، با شخصیت فرهاد معنوی آشنا می‌شویم. جوانی جویای نام که از شیراز راهی تهران شده است تا در میان بلوا و شلوغی‌های این شهر، جایگاهی برای خود دست‌وپا کند؛ اما فرهاد به هر دری می‌زند و از هر راهی می‌رود به بن‌بست می‌خورد. او که جوانی لایق و شایسته است، در میان فضایی که قدرت‌طلبی، رابطه و پول تعریفش می‌کند جایگاهی ندارد. نه می‌تواند به‌عنوان یک معلم ادبیات روزگار بگذراند و نه به‌عنوان یک خواننده که مردم‌دوستش دارند، زیرا نه حاضر است به مناسبات سیاسی حاکم بر امور جاری تن دردهد و نه حاضر است عوض شود و نقاب به چهره بزند. درنهایت هم فرهاد به یک باجه کوچک تمبر فروشی در یک اداره بزرگ تبعید می‌شود تا سزای همرنگ نشدنش را بپردازد.در اولین قسمت این مجموعه، علاوه بر فرهاد، با شخصیت‌های دیگری نیز آشنا می‌شویم. دوستان فرهاد که یکی می‌خواهد رنگ زمانه شود و سریع‌تر رشد کند و دیگری که علم مبارزه با استبداد انگلیس برداشته و می‌خواهد تغییری ایجاد کند. نکته جالب شخصیت فرهاد هم در تقابل با این دو شکل می‌گیرد. فرهاد نه مثل اولی حاضر است باورهایش را به تاراج بگذارد و نه مثل دومی ادعای تغییر جهان را دارد. فرهاد دنبال این دوست تا شاید خودش را بیابد. گاهی با یکی راهی مجالس بزم و عیش و نوش بزرگان می‌شود بلکه دیده شود و گاهی با آن‌یکی راهی جلسات سیاسی و سخنرانی‌های ضد استعماری؛ و درنهایت نه این است و نه آن. در این میان، به‌واسطه یکی از دوستانش در مجلس ستایش از یکی از بزرگان حاضر می‌شود که برای همیشه راهش را تغییر می‌دهد. فرهاد در مهمانی آقای امتیاز (داریوش فرهنگ) دلباخته زنی می‌شود که عشق ممنوعه است و این نظربازی رندانه او را در مقابل آقای امتیاز قرار می‌دهد. آقای امتیازی که قدرت این را دارد که با یک اشاره انگشت فرهاد را از صفحه روزگار محو کند، اما در عوض او را به پست معاونت اداره‌ای که در آن کار می‌کند منصوب می‌کند. اقدامی که در مقابل تهدیدهای قبلی او باورنکردنی و عجیب است، اما هوشمندانه. راهی که ممتاز سر راه فرهاد قرار می‌دهد، می‌تواند شروع غرق شدنش باشد. غرق شدن در دنیای قدرت و اختیار، دنیای زندگی‌های لوکس و زنان زیبا، دنیایی که وقتی به آن خوب عادت کردی، دیگر حاضر نیستی به باجه تمبر فروشی‌ات برگردی و برای نان هر شبت محاسبات ریاضی انجام دهی. قسمت اول «آشوب» در همین‌جا خاتمه می‌یابد. جایی که به نظر می‌رسد فرهاد در دام امتیاز گرفتارشده است و بی‌خبر از همه‌جا خیلی زود تبدیل به کسی خواهد شد که نیست و این‌همه سال از بودنش طفره رفته است.از سوی دیگر کاراکترهای دیگری هم در اولین قسمت «آشوب» معرفی می‌شوند. دوست خانوادگی قدیمی (آتیلا پسیانی) که با ظاهر لمپن‌وار و اختیارات مالی فراوان تشکیلات خود را دارد و قطعاً یکی از مهره‌های پیش برنده اصلی روایت «آشوب» خواهد بود. مدیر اداره‌ای که زیر نظر آقای امتیاز کار می‌کند و دانشجویانی که با خواندن مقالات اعتراضی فرهاد شیفته او و منشش شده‌اند و مهم‌تر از همه زنی زیبا در خانه امتیاز که دل و دین از فرهاد ربوده است و چون معمایی حل‌نشده پیش چشم فرهاد رژه می‌رود. درواقع، راست‌گفتار در اولین قسمت به‌خوبی بسترهای روایتش را تعریف می‌کند و با ارائه فضایی کلی از حال‌وروز زندگی قهرمانش و دنیایی که در آن زندگی می‌کند، بیننده را برای پیشبرد قصه آماده می‌کند. در بطن همین فضاسازی و تعدد شخصیت‌ها هم هست که روزهای پرالتهاب منتهی به کودتای بیست‌وهشت مرداد که نقش مهمی در سرنوشت فرهاد بازی خواهد کرد به تصویر کشیده می‌شود و بیننده با جامعه‌ای که آن روزهای ایران را می‌ساخته آشنا می‌شود و علاوه بر پیگیری داستان شخصیت اصلی، می‌تواند نگاهی ویژه به لایه‌های مهم اجتماعی و تیپ‌های شخصیتی یکی از مهم‌ترین ادوار سیاسی و تاریخی ایران بیندازد.
در پایان، باید گفت، «آشوب» مجموعه پرستاره است که باحال و هوایی که به‌اندازه «شهرزاد» جدی نیست و حتی رگه‌هایی از کمدی هم دارد و موسیقی‌های خاطره‌انگیز و پراحساس ایرانی و داستانی پر کشش و جذاب و شخصیت‌های چندبعدی و پیچیده، می‌تواند با عامه مردم ارتباط برقرار کند و در این چهار هفته باقیمانده، مخاطبانش را حسابی سرگرم کند و جای خالی مجموعه‌های نمایش خانگی چون «عاشقانه» و «شهرزاد» را به‌خوبی پر کند و حتی طرفداران خودش را پیدا کند.

این سریال را می‌توانید در نماوا تماشا کنید

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان