این داستاننویس و دبیر مجموعه «تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران» در گفتوگو با ایسنا درباره خاطرهنویسی در ایران اظهار کرد: نوشتن خاطره از طرف افراد به چند دلیل کمابیش غیرممکن است. اول اینکه خیلی از شخصیتها نمیخواهند در جامعه شناخته شوند. به طور مثال مدیر شرکتی که صاحب ثروت بسیاری است، نمیخواهد به جامعه بگوید ثروت زیادی دارد، زیرا ثروتش در خطر قرار میگیرد و امنیتی برایش وجود ندارد که از ثروت خود بگوید. این در حالی است که در کشورهای پیشرفته، ثروتمندان میزان ثروت خود را اعلام میکنند تا بتوانند جزو ثروتمندترین افراد کشور خود مطرح شوند و جایگاه خاص خود را به دست بیاورند؛ در حالی که در ایران چنین چیزی وجود ندارد و فرد نمیخواهد میزان ثروت خود را اعلام کند.
او در ادامه گفت: دوم اینکه در بسیاری از موارد خاطرهنویسی همراه با ریسک و خطر است. مثلا اگر سیاستمداری بخواهد خاطرات خود را بنویسد و آن را به کتاب تبدیل کند، ممکن است برایش مسائلی پیش بیاید.
اکبریانی با بیان اینکه خودسانسوری دیگر دلیل ننوشتن خاطرات در ایران است، افزود: شخصیتهای سیاسی و یا ادبی با توجه به فرهنگ و چارچوبهایی که ارزشها آن را تعریف کردهاند، نمیتوانند خیلی از مسائلشان را در خاطرات بگویند؛ به فرض اگر کسی زمانی عیاشی کرده یا حرفهای مخالف دیگران گفته باشد، آن را در خاطراتش نمیآورد، بنابراین خاطرهنویسی در ایران شیر بییال و کوپال است و آنطور که باید باشد، نیست.
او خاطرنشان کرد: خاطرهنویسی نمیتواند در کشور ما وجود داشته باشد و عملا اتفاق نمیافتد. خودسانسوری، تمایل نداشتن به شناخته شدن در جامعه و نبود امنیت اقتصادی و سیاسی باعث میشود شخصیتها خاطرات خود را ننویسند. به طور مثال در نظر بگیرید روابطی را که یک سیاستمدار دارد؛ اگر این روابط برملا شود مسائل زیادی برایش به وجود میآید و به همین دلیل آنها را نمینویسد.
این نویسنده با بیان اینکه کتابهای خاطرات ارزش ادبی دارند، گفت: اما این کتابها کامل نیستند. به طور مثال نویسندگان ادبی ما دوست دارند از خودشان یک فرد موجه در ذهن جامعه باقی بگذارند. حال جامعه چه فردی را موجه میداند؟ بنابراین کسانی که در کشور ما خاطرات خود را نوشتهاند، کامل ننوشتهاند. با اطمینان میتوانم بگویم این خاطرات کامل نیست و نویسندهها خاطرات خود را به طور کامل ننوشتهاند.
اکبریانی درباره تجربه خود در دبیری مجموعه «تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران» نیز بیان کرد: این کتابها هم کامل نیستند. به عنوان نمونه فردی از همسر خود جدا شده بود و نمیخواست این موضوع را بیان کند. یا شاعر معروفی اواخر عمرش الکلی بوده، این را خانوادهاش به من گفتند، اما میگفتند این موضوع را مطرح نکن و یا از زبان ما ننویس که چنین وضعیتی داشته است. افرادی هم که در قید حیات بودند، میگفتند خیلی از مسائل را ننویسید، چون نمیخواهیم دوستی از ما ناراحت شود. این گفتههای من به این معنا نیست که سراغ خاطرات نرویم؛ همین که نوشته میشود خود غنیمت است.
او در پایان گفت: نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ما به دلیل فضای بستهای که وجود داشته، کمابیش دچار ریاکاری شده است، به همین دلیل افراد نمیخواهند خیلی چیزها را بنویسند و یا به دلیل فضای بسته باید از گفتن خیلی چیزها فرار کنند.