ماهان شبکه ایرانیان

پاسخ دکتر بهروز بیرشک به مخاطبان

افسرده ام، چه کنم؟

این روزها این واژه را زیاد می شنویم: افسردگی! یک بیماری روانی که شدت آن در افراد مختلف به دلایل مختلف، متفاوت است اما برای حل آن راه حل های بسیار زیادی وجود دارد.

پرسش مخاطبان : افسرده و کم حرفم، نمی دانم چرا این ‌ طور شده ‌ام؟

پرسش مخاطبان : 21ساله و پشت ‌ کنکوری هستم. دوست دارم بروم دانشگاه و در زندگی آدم موفقی شوم، اما احساس افسردگی می کنم؛ به روان شناس هم نمیتوانم مراجعه کنم، خانوادهام  مخالف هستند.

افسردگی

 

پاسخ مشاور : دکتر بهروز بیرشک - روان‌شناس، عضو هیئت علمی انستیتو روان‌پزشکی تهران

یکی از مسائل بسیار اساسی و عمده در روانشناسی، مسئله افسردگی است و از زمینه های بسیار شایع است. در طبقه بندی روانشناسی، گاهی آن را جزء اختلالات خلقی دسته بندی میکنند. به این دلیل که روح یا خلق می تواند باقی مسائل زندگی را تحت تأثیر قرار دهند.

مسئله افسردگی دلایل زیادی دارد. گاهی با جنبه های بیولوژیکی و فیزیولوژیکی یا گاهی با زمینه های ژنتیکی همراه است. اینکه ترشحات غددی که باید مقدار مشخصی، این ماده را دفع یا جذب کند تغییر کند، به عدم تعادل بیولوژیکی منجر می شود که یکی از زمینه های افسردگی است. در افرادی که راجع به افسردگی شان صحبت می کنند، باید ببینیم فرد دیگری هم در خانواده دست اول آنها این مشکل را دارد؟ گاهی هم ممکن است عوامل دیگری در محیط زندگی فرد وجود داشته باشد که فرد را برای افسردگی مستعد کند.

اما یکی از مواردی که بسیار شایع است و روان درمان ها روی آن کار می کنند، شکل گیری افسردگی در فرد است و این که چگونه می توان به او در حل مسائلش کمک کرد؟ خیلی ها میگویند که شرایط اولیه فرد در خانواده ممکن است زمینه افسردگی را در این افراد فراهم کرده باشد. مثلاً اعتماد به نفس پایین و عدم تأیید یا قبول خود، می تواند در افسردگی در سال های بعد نقش داشته باشد، اما یکی از موارد شایع و عمده، مسئله طرز فکر و معیارهای فرد است. برداشت، تعبیر و تفسیری که فرد از هر موقعیتی دارد، ممکن است موجب افسردگی شود؛ در صورتی که به آنچه مدنظرم است دست نیابم، دچار سرخوردگی می شوم و این به نوعی موجب افسردگی می شود.  

پس زمانی که با مشکل افسردگی مواجه هستیم، حتما باید زمینه آن بررسی شود. البته گاهی فرد یک روز دلش گرفته یا حوصله ندارد و میگوید افسرده است، که این مسئله با افسردگی متفاوت است.  با بروز افسردگی میتوان تغییراتی در خود مشاهده کرد؛ فرد، دچار کاهش انرژی میشود. حوصله اش کم میشود. از چیزی لذت نمی برد. احساس خستگی می کند. نمی تواند تمرکز کند و روی خوابش تأثیر می گذارد؛ در مواردی دچار پرخوابی یا کم خوابی شود. از کارکردهای روزانه اش کاسته میشود. بیشتر در فکر است. حوصله هی چکاری ندارد و دوری گزینی از دیگران، علائم و نشانه های غالبی است که با بروز افسردگی خود را نشان می دهد.  

اگر بخواهیم برای افسردگی روش تشخیصی بگذاریم، خیلی از این عوامل را باید در نظر بگیریم که چقدر و تا چند روز این فاکتورها وجود دارند؟ در جایی ممکن است به مصرف دارو نیاز داشته باشیم و در مواردی هم جلسات مشاورهای، روان درمانی و تغییر عادات رفتاری مثل ورزش کردن، تغییر شرایط و...
محیط متشنج خانواده، میتواند موجب افسردگی شود یا موجب بی تفاوتی که این حالت نیز در افسردگی مؤثر است. باید دید برای این مسئله راه حلی داریم یا نه؟ باید افراد مهارت کنار آمدن با شرایط و مسائل را پیدا کنند. راه حلی پیدا کنند که استرس شان کم شود. مهارت های کنار آمدن، آموختنی است. اگر احساس می کنیم که این ضعف وجود دارد، گاهی دیدن رفتار و طرز برخورد سایر افراد به ما راهکار می دهد یا اینکه جلسات کوتاه مشاورهای میتواند در این زمینه به فرد کمک کند تا بتواند با توجه به ویژگی و خصوصیت های مان، راه حل هایی پیدا کند. متأسفانه برخی خانواده ها، مراجعه به روانشناس را عیب می دانند و فکر می کنند فرد باید اختلالی داشته باشد تا به روانشناس مراجعه کند. در حالی که افراد می توانند در بهترین حالت ها هم از تخصص روانشناس، برای پیشرفت خود استفاده کنند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان