به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری میزان، قرقیزها یکی از اقلیتهای قومی افغانستان هستند که در دامنه کوههای پامیر زندگی میکنند. آخرین نقطه در شمالشرق این کشور با ارتفاع بیش از 4 هزار متر از سطح دریا.
افزایش مرگ و میر مادران هنگام زایمان در سالهای اخیر، قرقیزها را نگران انقراض نسلشان در این کشور کرده است.
پس از پرواز از کابل به اشکاشم ولایت بدخشان در شمالشرق افغانستان، بعد از یک روز سفر با خودرو به شهرستان واخان رسیدیم و پس از یک روز سفر دیگر به منطقه «بروغیل» ورودی سفر به پامیر کوچک. حالا رونده شمالشرقیترین منطقه این شهرستان مشهور به بام دنیا هستیم.
برنامهریزی برای سفر به ارتفاعات پامیر، آسان نبود. ما جایی میرفتیم که دسترسی به ابتداییترین امکانات در آنجا ناممکن است. ناگزیر بودیم از «الف» تا «یا» وسایل مورد نیازمان را با خود به این منطقه ببریم.
من و همکارم برای اینکه وسایل زیادی با خود داشتیم، پنج اسب کرایه کردیم و صبح زود با کاروان هفت نفره از راهنمایان و راه بلدها، از واخان به سوی پامیر خُرد/کوچک راه افتادیم.
پنج روز راه پیاده و کوهها و کتلهای دشوارگذری برای رسیدن به این منطقه در پیش داشتیم. اما ما تنها مسافران این راه نبودیم، در این مسیر با بیش از 10 گردشگر برخوردیم که دلیل سفرشان به واخان و پامیر را، طبیعت زیبای این منطقه میگفتند.
در روز پنجم سفر در منطقه «ایرغهایل» میان گروهی از مردان و زنان قرقیز بودیم. مردمی با فرهنگ و زندگی متفاوت و شگفتانگیز.
راههای باریک منتهی به پامیر کوچک به دلیل بارندگی، تنها چند ماه در سال باز است.
قرقیزها اقلیت حدود 1500 نفری هستند که در کوهپایههای پامیر زندگی میکنند. قرقیزها پس از انقلاب اکتبر روسیه به این منطقه مهاجر شدهاند. عدهای هم پس از فروپاشی شوروی به پامیر آمدهاند. این گروه سنی مذهب هستند و به زبان قرقیزی و تا اندازهای، فارسی صحبت میکنند.
دامداری زندگی مردم این منطقه را میچرخاند. زنان هم نیروی اصلی کار هستند.
خانههای آنان خیمههای پارچهای از جنس پشم دامها است که به آن میگویند "خرگاه". درون خیمه قرقیزها رنگین است، اما سفرههایشان نه! آنها مردمی فقیر هستند.
"قَتَمه" غذای خاص قرقیزهاست که با ترکیب شیر، آرد و روغن حیوانی تهیه میشود. مهمانی را که برایشان عزیز است با قتمه پذیرایی میکنند.
برخلاف اکثریت اهالی افغانستان، این مردم دغدغه ناامنی را ندارند و با صدای انفجار و خبر انتحار بیگانهاند، اما با دردهای بسیار دیگری آشنا هستند.
این اقلیت قومی از بیمهری دولت گلایه دارند.
تینگش از ساکنان این منطقه میگوید: دولت افغانستان به ما هیچ توجهی نکرده است. وعدههایی به ما داده شد که برایتان جاده میسازیم، بیمارستان میسازیم؛ اما هیچ کدام عملی نشد.
سال گذشته نمایندگان قرقیزها برای رساندن پیام این مردم به کابل سفر کردند و از مشکلاتشان به اشرف غنی، رئیس جمهوری گفتند.
کودکان قرقیز به آموزش دسترسی ندارند. تنها مدرسهای که در پامیر کوچک ساخته شده، به دلیل نبود معلم، سرد بودن هوا و نرسیدن مواد خوراکی غیرفعال است.
گینجه، بانوی میانسالی که مادر پنج کودک است، از مشکلات زنان قرقیز میگوید: کارهای سخت در اینجا به عهده ما زنهاست. از دامداری گرفته تا سوزن دوزی و کارهای خانه. از سوی دیگر زنان زیادی در هنگام زایمان تلف میشوند. کودکان خردسال و نوزادان ما را هم سرما از ما میگیرد.
افزایش مرگ و میر مادران هنگام زایمان، قرقیزها را نگران انقراض نسلشان در افغانستان کرده است.
از سوی دیگر کم شدن شمار زنان در جامعه قرقیز، ازدواج را هم برای مردان دشوار کرده است.
مردان باید دستکم صد بز و گوسفند بدهند تا کسی به آنها دختر بدهد. آنهایی که دستشان زیر سنگ فقر و نداری است، گره بختشان تا آخر عمر باز نمیشود؛ مثل حبیب که تا 57 سالگی موفق به ازدواج نشده است.
میگوید: "57 ساله هستم. هنوز ازدواج نکردهام. اینجا تا گاو و گوسفند زیاد نداشته باشی، کسی دخترش را نمیدهد. زن کم است."
تجارت هم اینجا از رونق افتاده است. ساکنان پامیر در نزدیکی مرز چین که روزگاری مسیر کاروانهای بزرگ راه ابریشم بود، حالا چشم به راه چند فروشنده میماند تا مگر مواد مورد نیازشان را بیاورند.
اینجا مردم پول را نمیشناسند و گاه در برابر یک جفت کفش، یک گوسفند میدهند.
اما زندگی آنها با وجود دور بودن از شهر و زندگی عصری، کم کم به سوی مدرن شدن میرود. در تمام منطقه در خانه بزرگ محل، تلویزیون و ماهواره را هم میتوان یافت. برق هم در این خانه تامین میشود آنهم به وسیله سیستم برق آفتابی که از طریق این کاروانها به دستشان رسیده است.
اینجا تلفن و موبایلی وجود ندارد، اما مردم محل برای ارتباط با یکدیگر از مخابره استفاده میکنند. سیستمی که تا فاصله کمتر از 500 متری کار میکند و هر کدامش در ازای یک بزغاله خریداری شده است.
به گزارش بیبیسی، با وجود تمام این مشکلات، قرقیزها لحظات خوش و آرامی را با موسیقی میگذرانند اما بام دنیا حالا به قفس سنگی میماند که در قعر مشکلات گیر کرده و فریاد مردمانش به گوش کسی نمیرسد.
/