خبرگزاری تسنیم: رژیم صهیونیستی از زمان تأسیس خود براساس لیبرالیسم مردمشناختی نادری روی کار آمد. صدها هزار نفر از یهودیان از نقاط مختلف دنیا با فرهنگها و ریشههای مختلف در حالی به سمت سرزمینهای اشغالی حرکت کردند که هیچ نقطه اشتراکی غیر از دین با یکدیگر نداشتند. جامعه موجود در داخل فلسطین اشغالی حتی شامل نژادها و هواداران ادیان مختلف یهودیت نیز بود و همین موضوع تعدد و تنوع مردمشناختی و دینی در داخل سرزمین های اشغالی را افزایش داد. شکاف موجود در این راستا به صورت افقی و عمودی تا سطح تنش آفرینی حرکت کرد و گروههای مختلفی از یهودیان شامل سفاردیم و مزراحیم واشکنازی از یهودیان شرقی و یهودیان غربی را تشکیل داد.
در جریان تحلیل تحولات نظریات امنیتی رژیم صهیونیستی طی 15 سال اخیر، به نظر میرسد که رویکرد امنیتی این رژیم از مرحله جنگ ضد ارتشهای منظم به جنگ ضد سازمانهای چریکی نظامی تبدیل شده است. این موضوع در ادبیات و علوم سیاسی تحت عنوان جنگ چریکی توصیف میشود.
راهبرد امنیتی رژیم صهیونیستی تدریجا و به ویژه بعد از انتفاضه الاقصی در سال 2000 خود را با روش جدید جنگها وفق داد. اوج این سازگاری در جریان جنگ دوم لبنان در سال 2006 بود. در ادبیات نظامی رژیم صهیونیستی این جنگها تحت عنوان جنگ نوین اسرائیل شناخته میشود تا از جنگهای کلاسیک متمایز گردند. با وجود توسعهای که رژیم صهیونیستی به صورت دائمی در رویکردهای امنیتی خود پدید آورده سامانه مبارزاتی کاملی از این نوع جنگها را ایجاد کرده ، اما نتوانسته حتی یکی از جنگهای جدید را به نفع خود به پایان برساند یا حتی چهره یک فرد پیروز را به خود بگیرد. اسرائیلیها حتی در جنگ اخیر غزه در سال 2014 نیز سعی کردند سیستم جدید خود را به اجرا بگذارند. این رویکرد مبتنی بر مجازات ساکنان محلی برای حمایت از مقاومت بود. آنها در عین حال به دنبال حمایت ساکنان اراضی اشغالی در برابر موشکهای مقاومت بودند.
اسرائیل در این جنگ از نظریه ضاحیه استفاده کرد. این نظریه بعد از جنگ دوم لبنان و با هدف ایجاد کشتار و ویرانی گسترده در مناطق غیرنظامی برای مجازات ملتهای حامی مقاومت طراحی شد. این رویکرد اما در لبنان و حتی نوار غزه شکست خورد. این شکست دلایل متعددی داشت از جمله این دلایل پایداری اهالی منطقه و فشارهای بینالمللی نسبت به جنایتهای موجود در این رویکرد و عدم تأثیرگذاری آن در بازدارندگی در برابر مقاومت بود.
از اینجا میتوان به این نکته اشاره کرد که نقاط ضعف رژیم صهیونیستی که پیش از این مطرح بود، در جنگهای جدید نیز مطرح است. از جمله این موارد میتوان به شکستن بازدارندگی گروههای نظامی و حمایت از صهیونیست ها و شکست و یکسره کردن تهدید به جنگ و و شکست و پایان دادن سریع جنگها اشاره کرد، به گونهای که اسرائیل جنگ را آغاز میکند، اما در نهایت نمیتواند بر آن کنترل داشته باشد.
نتیجه گیری
بر اساس تمام آنچه که گفته شد دشمن صهیونیستی یک سرنوشت محتوم برای امت اسلام و قدرتی شکست ناپذیر نیست، بلکه در صورتی که به عنوان یک امت متحد و ریشه دار و آگاه بدانیم چگونه باید با آن مبارزه کرد، بیشتر شبیه به تار عنکبوت است. به تعبیر دیگر قدرت دشمن ما در نتیجه ضعف ما و سوء استفاده از پتانسیلهای انسانی و مادی و معنوی و شکست شخصیت دینی و معنوی و مادی ما در برابر استکبار جهانی است که خود را در خدمت صهیونیستها قرار داده و موجودیت و زندگی و میراث و ثروت های ما را از بین برده است.
در برابر این واقعیت دردناک و تلخ ما باید استراتژی دفاعی پیشگیرانه را دنبال کنیم تا بتوانیم نسل های آینده خود را حمایت کرده و روزنه های امید را در برابر آنها بگشاییم. این موضوع تنها با تاکید بر برنامه کاری به دست می آید که مبتنی بر رویکردهای زیر است:
1.فلسطین و آرمان فلسطین همچنان فصل مشترک میان جریانهای سیاسی و نخبگان عربی است و میتوانند هدفی برای رویکردها و سیاستهای این نیروها با استراتژی متحد باشد، بدون اینکه اختلافات و درگیریهای بین آنها باعث فرسایش توانمندیهای امت اسلام شده و برای رد ذلت و اشغالگری و خفت مسلمانان به کار گیرد.
2.هزینه مقاومت برای پایان دادن به اشغالگری اسرائیل در اراضی عربی و فلسطینی بسیار کمتر از هزینه باقی ماندن این رژیم و امضای توافق و سازش با آن در عرصههای مختلف مادی و سیاسی و امنیتی و فکری است. پیروزی در این درگیری و پایان دادن به اشغالگری با مقاومت میتواند رویکردی اساسی برای تحقق ثبات در کشورهای عربی بوده و توسعه و ایجاد زیرساختهای خیزش گسترده در میان جوامع محروم شود.
3.دعوت به گسترش رویکرده مبارزه و تعمیق آن برای تقویت ابزارهای مقاومت و به کارگیری برگه های قدرت در دیپلماسی از طریق استفاده از محاکم بینالمللی و تدوین دادخواست ضد ارتش و کابینه رژیم صهیونیستی به علت جنایتهای جنگی و ضد انسانی در حق ملت فلسطین و لبنان و ادامه شهرک سازی و یهودی سازی و کشتار روشمند مردم. در این راستا میتوان برای جلب حمایت بیشتر در میان افکار عمومی و پارلمانها و رسانهها و ابزار قدرت به عنوان اهرم فشاری بر سیاستهای حاکمیت رژیم صهیونیستی استفاده کرد.
4.دعوت به بازبینی در مفاهیم و نظریههای امنیتی عربی در سایه تحولاتی که در مفهوم امنیتی رژیم صهیونیستی با آن مواجه هستیم.
5.دعوت به همبستگی فعالیتهای مقاومت و جغرافیای مختلف با تعدد رویکردهای سیاسی به عنوان هسته اصلی مقابله با اشغالگری رژیم صهیونیستی و جلب حمایت عربی و بینالمللی به نفع مسائل عربی و اسلامی به ویژه آرمان فلسطین و تقویت پایداری ملت فلسطین و رفع محاصره غزه.
6.دعوت به برچیده شدن تمامی انواع محاصره و فشار بر ملت فلسطین برای ورود به پروژه ملی فلسطین و حمایت کامل از آن در ابعاد مختلف.
7.دعوت به رها شدن از قید و بندهای توافق اوسلو و اجرای برنامه ملی و فراگیر مقاومت در عرصههای مختلف به ویژه سیاسی و امنیتی و نظامی و اولویت دادن به تلاشها برای پایان دادن به شکاف در جبهههای مقاومت و تلاش برای ایجاد وحدت ملی بر اساس مبانی ملی گرایی و دموکراتیک و مشارکت واقعی سیاسی و تلاش برای احیای مجدد ابعاد عربی و اسلامی و بین المللی قضیه فلسطین.
8.دعوت به توقف تمامی مناسبات و همکاریهای امنیتی با حاکمیت اشغالگر صهیونیستی و هماهنگی با جبهه مقاومت از تهران گرفته تا لبنان برای خدمترسانی به پروژه ملی و آزادیبخش مقابله با اسرائیل و صهیونیسم جهانی.
9.دعوت و هماهنگی میان جریانهای منطقهای حامی آرمان فلسطین به ویژه ایران و سوریه و دور شدن از سیاست محوربندی ها و ایجاد شکاف بین جریانهای منطقهای و عربی و حمایت از موقعیت و مواضع مقاومت در ابعاد منطقهای و اسلامی و بینالمللی.
10.استفاده از همبستگی مردمی روزافزون برای حمایت از ملت فلسطین و مقاومت آن به ویژه در اروپا و آمریکای جنوبی و تقویت این رویکرد.
11.دعوت به بررسی عوامل شکست مراکز سیاسی ملی و عربی در بهرهبرداری از دستاوردهای مقاومت لبنان و فلسطین در تقابل با دشمن صهیونیستی.
12.دعوت و اصرار برای آزادسازی ملتهای عربی از عوامل خطرناک عقبماندگی به ویژه تعصب و افراطگرایی و هرجومرج و تکفیر دیگران و سیاست باز در برابر نیازهای معاصر و ویژگیهای مترقی انسانی از جمله تبادل قدرت از طریق انتخابات آزاد بعد از رهایی از دست رژیمهای دیکتاتوری حامی ظلم و فساد وعقبماندگی و مزدوری برای کشورهای خارجی.