رضوانه رضاییپور: بحث رجل سیاسی همچنان کلاف سردرگم انتخابات ریاستجمهوری ایران است. نهاد نظارتی انتخابات و تنها مرجعی که صلاحیت تفسیر قانون اساسی را برعهده دارد، با وجود گذشت بیش از یک سال از ابلاغیه رهبری مبنی بر تبیین مفهوم رجل سیاسی هم نتوانسته به تعریفی مشخص در این زمینه برسد تا این موضوع همچنان در برنامه جلسات شورای نگهبان گنجانده شود. اینکه آیا تبیین مفهوم رجل سیاسی تا این حد مشکل است که نمیتوان با گذشت چندین سال سابقه احراز صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری، به جمعبندی در مورد آن رسید جای تعجب دارد.
سید محمد هاشمی، حقوقدانی که از او به عنوان پدر حقوق عمومی و اساسی ایران نام برده می شود، در گفتوگو با خبرآنلاین به تبیین این موضوع با لحاظ قرار دادن مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی پرداخت.
او عنوان کرد که رجل سیاسی نه به معنای مرد، بلکه به مفهوم شخصیت سیاسی است. هاشمی البته از دلایل عدم تبیین مفهوم رجل سیاسی در شورای نگهبان هم نام برد و گفت که این نهاد سنتگرا است و تا زمانی که این منطق حل نشود، همین است که هست.
مشروح گفتوگو با او را در ادامه بخوانید:
واژه رجل سیاسی چگونه به قانون اساسی ایران راه یافت؟ برخی معتقدند بکاربردن این واژه در اصل 115 برای دور شدن از اتهام نگاه جنسیتی داشتن به زنان بود و بیشتر جنبه ظاهری داشت؟
اول بگویم که از نگاه من واژه رجل سیاسی به معنی چهره سیاسی است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، همین اصل 115 عنوان میکند که رییس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند انتخاب گردد: ایرانی الاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوی، مومن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور. در واقع این اصل قانون اساسی موضوع شخصیتهای سیاسی و مذهبی را متبادر به ذهن میکند. از نظر لغوی رجال به معنی مردان است که در مقابل نسا که مفهوم زنان را در خود جای میدهد، قرار میگیرد. اما به هر حال تاکنون اینطور استنباط میشود که رییسجمهور حتما باید از میان مردان باشد.
این موضوع در پیش نویس قانون اساسی چگونه لحاظ شده بود؟
در پیش نویس قانون اساسی اشارهای به شرط جنسیت نشده بود. اما در گروه بررسی این اصول، شرط مرد بودن به آن اضافه شد. چون به هرحال در مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی عدهای گفتند که قید مرد بودن ضرورت نداشته و زنان هم همچون مردان میتوانند به یک تکاملی برسند و در جایگاه و مقام سیاسی هم قرار بگیرند. اما از یک طرف به اصطلاح فقهی که نگاه میکنیم، مساله ولایت مخصوص مردان است و از طرفی دیگر میدانیم که ریاستجمهوری فقط امر ولایت نیست بلکه وکالت هم هست. لذا اگر توجه داشته باشیم بدلیل امر ولایتی بودن که در فقه بکار برده شده، اعضای مجلس خبرگان در خصوص کاندیداهای ریاست جمهوری شرط مرد بودن را مطرح میکنند. با اینحال بحث زیادی در مشروح مذاکرات تدوین قانون اساسی صورت گرفت تا شرط مرد بودن را در این اصل قانون اساسی ذکر کنند اما، این مورد رای نیاورد و اعضا موضوع را به جلسه دیگری سپردند. در آن جلسه نهایتا قید رجال سیاسی را مطرح کردند که توانست رای بیاورد. لذا در اینجا در واقع یک زرنگی رخ داد. اعضای خبرگان میدانستند که بکار بردن واژه مرد بعنوان یکی از شرایط ریاست جمهوری، حساسیتی ایجاد خواهد شد. اینگونه شد که کلمه رجال را بکار بردند.
مشروح مذاکرات قانون اساسی را چقدر میتوان تعیین کننده در تبیین رجل سیاسی در شرایط فعلی دانست؟
الان که نگاه میکنیم میبینیم که در مجلس خبرگان قانون اساسی، رجال را بعنوان شخصیت میشناختند. پس وقتی که در آن مذاکرات شرط مرد بودن رای نیاورده، معلوم است که رجال متمایز از مرد است و همان معنای شخصیت سیاسی را دارد. با همه این وجود، زنانی تاکنون کاندیدا شدند که شورای نگهبان صلاحیت آنان را احراز نکرده است که البته با لحاظ قرار دادن پیش نویس قانون اساسی و آن عبارت مردان که رای نیاورد، این مساله قابل تامل است. خلاصه میخواهم بگویم کلمه رجال مفهوما به معنی شخصیت سیاسی است، اعم از زن و مرد. حال شورای نگهبان بخواهد و یا بتواند آن را رد کند، موضوع دیگری است. این مفهوم کاملا مشخص است ولی همچنان زنان از این شورا رای نمیگیرند. اعضای شورا باید ببینند که در هنگام تدوین قانون اساسی کلمه مرد بودن رای نیاورد و بجای آن واژه رجال بکار برده شد. این را حداقل شورای نگهبان باید مدنظر قرار دهد که متاسفانه اینگونه نیست. به هرحال میخواهم بگویم از نظر لغوی رجال یعنی مرد و ازنظر مفهومی یعنی شخصیت. این شخصیت میتواند نماینده مجلس شود، میتواند رییس جمهور شود و هم میتواند مقام دیگری داشته باشد. این استنباطی است که من دارم.
از نگاه شما پس چرا بعد از اینهمه سال هنوز هم شورای نگهبان نمیتواند این موضوع را برای همیشه حل کند؟
شورای نگهبان اصولا یک نهاد سنتگرا است و نیازمند یکسری تحولات فکری نسبت به جامعه است. یادمان است که زمانی مجلس شورای اسلامی قانون کار را تصویب کرد و شورای نگهبان از آن 54 مورد ایراد گرفت. میگفت که این قانون خلاف شرع است. مثلا میگفتند مردان نباید برای روز تعطیل مزد بگیرند و یا مرخصی خلاف شرع است و از این دست مسائل را مطرح میکردند. امام هم زورش نرسید تا فقهای شورای نگهبان را تفهیم کند که این قانون کار مصوب مجلس، مربوط به مسائل روز است و به گذشته ربطی ندارد. در نهایت امام که زورش به شورا نمیرسید برای اینکه کارگر بتواند برای روز تعطیل حقوق بگیرد ناچار شد، مجمع تشخیص مصلحت نظام را تشکیل دهد و در نهایت این مجمع توانست که سازوکار موجود در قانون کار را مورد تایید قرار دهد. لذا بحث رجل سیاسی هم مسالهای است که ریشه سنتی دارد و با تحولات زمان اصلا سازگاری ندارد.
مگر همین مشکل ولایی بودن یا وکالتی بودن ریاست جمهوری محل بحث نیست؟ چگونه تحولات اجتماعی میتواند مد نظر اعضای شورای نگهبان قرار بگیرد؟
توجه داشته باشید که زنان در خود قرآن هم با تحولاتی روبه رو میشوند. قرآن اگرچه در ابتدا گفته الرجال قوامون علی النسا و به نوعی مردان را برتر از زنان دانسته اما در تحولات زمان میگوید مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ، یعنی زنان و مردان را بطور مساوی از حیات طیبه بهره مند میسازد. پس میبینید که قرآن هم در تحولات زمان به این نکته اشاره دارد که زن و مرد فرقی با یکدیگر ندارند و زنان با مردان مساوی هستند. پس تاکید میکنم که تحولات زمان در نقش زنان تاثیر زیادی گذاشته است. چقدر خانم در کشور مناصب دارند و مشغول به کارند. به هر حال این موضوع باید درک شود اما شورای نگهبان سنت گرا است و متاسفانه در کشور ما با وجود این موضوع با مشکل روبه رو هستیم.
در حال حاضر که تبیین این موضوع در شورای نگهبان مطرح است، لایحه جامع انتخابات نیز در دولت در دست بررسی است، آیا دولت می تواند در این لایحه معنی رجل سیاسی را بگنجاند و به نوعی خود پیشقدم در تبیین مفهوم رجل سیاسی شود؟
مجلس هم تصویب کند ممکن است شورای نگهبان آن را رد کند. این مشکل در شورای نگهبان است. در حال حاضر زنان یک شخصیت سیاسی هستند. ما چند نماینده زن در کشور داریم، چند معاون رییس جمهور و معاون وزیر داریم. اینها همه شخصیت سیاسی هستند. اصراری که شورای نگهبان برای بکار بردن کلمه ولایت در مورد ریاست جمهوری دارد، برای جلوگیری از این موضوع است. اما ولایت از آن مردم است. مردم حاکم بر سرنوشت خود هستند. این عبارتی که شورای نگهبان برای مفهوم رجل سیاسی بکار میبرد اسلامی نیست، بلکه فقهی است.
بعنوان یک حقوقدان، بهترین راه حل این مشکل را چه میدانید؟
بهترین راه حل در نظر گرفتن تحولات اجتماعی و درک قضیه است. این امر مستلزم مد نظر قرار دادن تحول زمانی و مکانی است. اما غلبه فقه بر اسلام عملی است که بین برخی فقها رواج دارد.
همین تحول اگر ایجاد شود، موضوع را حل می کند؟
ان شالله که حل شود
پس دلیل تعلل شورای نگهبان برای حل این موضوع چیست؟
امام هم زورش به شورای نگهبان نرسید. وگرنه زن سواد دارد، مرد هم دارد، زن متفکر است مرد هم است. بنابراین تا زمانی که منطق موجود حل نشود همین است که هست.
29215