«یک و نیم میلیون ایرانی در صف مهاجرت به استرالیا و کانادا هستند که این عدد ترسناکی است. خروج نیروهای کارشناسی و ورزیده به اقتصاد ملی آسیب میزند و یکی از دلایل تهیدست شدن ایرانیان، مهاجرت نیروهای نخبه است.»این اظهارات یک تحلیلگر ارشد مسائل اقتصادی و مشاور وزیر راه و شهرسازی است.
به گزارش ، روزنامه بهار در ادامه می نویسد: حسین عبده تبریزی نسبتی میان مهاجرت، خروج سرمایه و نیروی کار و فقر در ایران برقرار کرده است بهطوریکه بررسیهای آماری نشان میدهد فقر در کشور ما در یک دهه اخیر افزایش قابل توجهی داشته است و عمده دلیل این اتفاق به رویکرد نادرست دولتهای نهم و دهم در اقتصاد بر میگردد که باعث شد اقتصاد کشور به لبه پرتگاه برود. تحریمها و سیاستهای نادرست اتخاذ شده در دولتهای نهم و دهم وضعیتی را به وجود آورد که باعث شد شکاف عمدهای میان درآمد و هزینه شهروندان ایجاد شود. این اتفاق بهگونهای علت و معلول تمایل به مهاجرت ایرانیان به کشورهای دیگر برای کار و سرمایهگذاری است؛ اتفاقی که خود باعث میشود فقر در کشور عمیق شده و توسعه به تعویق بیفتد.
***
فقری که دلیل مهاجرت است
چند روز پیش حسین عبده تبریزی در میز گرد «صلح، اقتصاد و چالش فقر» در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران گفته بود: درحال حاضر پولی درایران نیست که امیدوار باشیم به رشد مثبت سرمایه گذاری منجر میشود علاوه براین یکی یگر از دلایل گسترده ترشدن فقر در برخی از کشورها رشد افراطی گری است که امیدواریم این پدیده در ایران گسترش پیدا نکند. یکی از دلایل کندشدن جریان گردش سرمایه وجود 2.5 میلیون واحد مسکونی است که ارزش آنها به قیت بازار 170 میلیارددلار است. کدام سیاستها بود که راه رابرای سرمایهگذاری دراین بخش درشرایط کاهش قدرت خرید جامعه هموار میکرد. فسادی که در داستان میان سازندگان و نهادهای مدیریت شهری رخ میداد و سازندگان را مجبور میکرد تراکم خریداری کنند را باید پیگیری کرد. برپایه کدام سیاست بود که خانه سازان خانههای 15 سال ساخت را تخریب کردند تا به جای خانه سه طبقه خانه 6 طبقه بسازند. چگونه است که سازمان مالیاتی نتوانست ازکسانی که سودهای بزرگ از بخش مسکن بردند مالیات بگیرد. درشرایطی که ایران به هردلار ی که دربخش مسکن به خواب رفته است نیازدارد و نمیتواند ازآنها استفاده کند این طبیعی است که فقر در ایران گسترش یابد.» وی در ادامه توضیح داد: «کاهش ارزش پول ملی در ایران موجب گسترش شمار فقیران شده است، با توجه به اینکه خروج سرمایه درایران روند فزاینده دارد اگر دلار را ارزان نگه داریم به سود ثروتمندان و به زیان تهیدستان عمل کرده ایم. نباید درباره سیاستهای اقتصادی دولتها اغراق کرد و گونه ای حرف زد که سیاستهای اجتماعی، سیاست خارجی و سیاست درایران در گسترش نابرابری به محاق بروند. دولت درایران نهادی نیست که مبسوط الید باشد و همه اختیارات را داشته باشد. در همین زلزله اخیرکرمانشاه و سرپل ذهاب دیدیم که دولت دراجرای یک کار ساده که برایش برنامه داشت نیز نتوانست اختیارات کافی داشته باشد. دولت از زلزلههای قدیمی درس گرفته بود و میتوانست خوب عمل کند اما ناچارشد سیاست دادن کانکس که به دولت تحمیل شده بود را بپذیرد.»
آژیر قرمز برای فرار مغز ها
خروج نیروهای کارشناسی و نیروهای ورزیده به اقتصاد ملی آسیب میزند و یکی از دلایل تهیدست شدن ایرانیان، مهاجرت نیروهای نخبه از کشور است. بر اساس گزارش سالانه سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD)، تعداد مهاجرت از ایران به کشورهای عضو این سازمان در سال 2014، پنجاه هزار نفر بوده است که تنها با گذشت یک سال، در سال 2015 این عدد به شصت هزار نفر رسیده است. در سال 2016، ایرانیان اولین گروه پرشمار متقاضی پناهندگی در کشور انگلستان و چهارمین گروه در کشور آلمان بودهاند. از سال 2005 تا 2015 در 11 کشور عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی بیش از 142 هزار ایرانی تابعیت جدید گرفتهاند و آمار کل درخواستنامههای پناهندگی ایرانیان از سال 2006 تا 2016 ظرف یک دهه در 21 کشور عضو این سازمان نیز بالغ بر 212 هزار مورد است. همچنین در گزارش سالانه سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، در سال 2015 میزان ورود یا مهاجرت ایرانیها تنها به پنج کشور استرالیا، اتریش، کانادا، یونان و مجارستان مجموعاً بیش از 21 هزار تن محاسبه شده که نزدیک به 12 هزار مورد آن مهاجرت به کانادا بوده است. هرچند که بسیاری از مسئولان این آمار را در مقایسه با کل جمعیت ایران ناچیز میدانند و آن را نادیده میگیرند و یا از آن با عنوان «چرخش مغزها» یاد میکنند، اما کارشناسان نسبت به فرار مغزها و خروج سرمایههای انسانی از کشور هشدار جدی میدهند.
چرا مغزها فرار میکنند؟
تقریبا تمامی آمار منتشر شده کشورهای مختلف نشان میدهد که علت اصلی مهاجرت افراد از جمله افراد تحصیل کرده امید به یافتن شرایط کاری بهتر است.آماری در زمینه اینکه افراد مهاجر آیا واقعا به آرزوی خود میرسند و اینکه در کشور مقصد چه اتفاقی برایشان میافتد دیده نشده است.بنا براین میتوان شرایط اقتصادی و اشتغال را در این زمینه عامل اصلی دانست.با این حال کشورهایی که نسبت جمعیت به وسعت کمتری دارند میتوانند مقاصد خوبی برای مهاجرت از جمله مهاجرت افراد تحصیل کرده باشند. آمارها نیز نشان میدهد که کشورهای کانادا، استرالیا و تا حدی آمریکا در زمینه جذب این افراد پیشتاز هستند. البته این موضوع سابقه ای 200 ساله در این کشورها دارد و چیز جدیدی هم نیست.این کشورها هنوز هم ظرفیت بالایی برای جذب افراد دارند.به عنوان مثال استرالیا با 5 برابر وسعت ایران جمعیتی کمتر از 23 میلیون دارد. رشد اقتصادی بالاتری از جمعیت خود دارند میتوانند مقصدی برای ورود افراد باشند. در سالهای اخیر چین، سنگاپور و هنگ کنک افراد زیادی را به خود جذب کردهاند. همچنین کشورهایی که وضعیت تجمعی اقتصادی خوبی داشته و از سطح رفاه نسبی بالایی برخوردار هستند مقصد بسیاری افراد برای مهاجرت هستند چرا که این کشورها مظهر زندگی بهتر هستند. ورودی کشورهایی حتی مثل قطر در این زمینه قابل توجه است. بنابراین کشورهای آمریکا یا کانادا یا کشورهای غربی میتوانند مقصد خوبی برای مهاجرت باشند. از آن گذشته کشورهایی با بهترین دانشگاهها و رتبههای علمی بالا مورد توجه افراد تحصیل کرده هستند. افرادی که تحصیلات بالایی دارند و میخواهند ادامه تحصیل دهند برای اسم و رسم و جاذبه هم که شده آرزو دارند به کشورهایی همچون آمریکا و سپس انگستان مهاجرت کنند. این جاذبه آنها راجذب کرده وبعدازفارغ التحصیلی اگر این افراد کاری در همان جا پیدا کرده باشند به دلیل قطع ارتباطشان با کشور خود به احتمال زیاد در آن کشور خواهند ماند. موارد ذکر شده تنها تعداد کمی از موارد و دلایل مهاجرت یا به اصطلاح فرار مغزها است که در سالهای اخیر به شده به چشم میخورد.
ایران؛ کشور نخبه پرور
کامران دانشجو وزیر علوم، تحقیقات و فناوری دولت دهم در سال 1389 آمارهای بینالمللی در مورد مهاجرت نیروی انسانی ماهر ایران را قدیمی و منسوخ عنوان کرد و گفته بود: «ما به هیچ عنوان در کشور فرار مغزها نداریم و تکرار این جمله از سوی برخی از افراد، توهین به جامعه دانشگاهی است.» معاون دانشجویی وزیر علوم نیز در همان سال با بیان اینکه «فرار مغزها» عنوانی خالی از علم و منطق است گفته بود: «چرخش مغزها و چرخش علم داریم و باید هم داشته باشیم اما برخی میگویند شما شرایطی به وجود آوردهاید که افرادی که برای تحصیل به خارج میروند مبادرت به فرار میکنند.»
اما در این بین دکتر جعفر توفیقی، استاد دانشگاه و فعال عرصه دانشگاهی نظر دیگری دارد. او در خصوص پدیده مهاجرت نخبگان میگوید: «وقتی ما برای پرورش یک فرد سرمایهگذاری میکنیم و قبل از اینکه بتوانیم از ارزشهای این فرد استفاده بهینه کنیم او را از دست میدهیم پس به یک نوعی در حال خام فروشی هستیم.» او ایران را یکی از کشورهای با رتبه بالا در زمینه مهاجرت نخبگان معرفی میکند و برای مقابله با این پدیده همکاری همه دانشمندان، نخبگان و پژوهشگران را میطلبد. توفیقی تاکید میکند: «هرچند که ارتباطات و همکاریهای بینالمللی و حضور دانشمندان در جریانهای علم و فناوری ضروری است؛ اما ما وقتی از مهاجرت نخبگان صحبت میکنیم، به یک معنا داریم از هدررفت سرمایه صحبت میکنیم. به عبارتی باید این دو مسئله را از یکدیگر تفکیک کنیم.»
همچنین پروفسور علی فرقانی، استاد دانشگاه «ساوت» استرالیا که از سال 1388 تا کنون صاحب پستهای مدیریتی و تحقیقاتی گوناگون درخارج از کشور بوده است، موتور محرکه توسعهیافتگی در هر کشور را نتیجه مستقیم عمل و فکر نخبگان آن کشور میداند و معتقد است که همین گروه نخبگان هستند که میتوانند سرنوشت یک جامعه را متحول کنند. او تاکید میکند: « ایران ظرفیت نخبهپروری را دارد و اگر فرآیند جذب و استخدام به صورت درست انجام شود و احترام به این قشر در جامعه از سوی برخی مسئولان رعایت شود، بدون تردید هیچکس برای خدمت به کشورش لحظهای درنگ نمیکند، اما متأسفانه برخی از مسئولان و مدیران نمیتوانند به جوانان اعتماد کنند و راه پیشرفت نخبگان را مسدود میکنند.»
ثروت واقعی نیروی انسانی نخبه است
داستان تلخ فرار مغزها تنها به ایران اختصاص ندارد، بلکه بسیاری از کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته، با پدیده مهاجرت نخبگان مواجه هستند. واقعیت این است که نمیتوان انتظار داشت یک نابغه شیمی با یک آزمایشگاه غیرمجهز، بتواند حداکثر خلاقیتش را شکوفا کند. محدودیتها و دغدغههای مالی، علمی، تجهیزاتی و موقعیتی برای قشر تحصیلکردهای که رویای بزرگ پیشرفت در سر دارد، گران تمام میشود و بار سفر میبندد. به نظر میرسد آنچه که در ایران باید به وجود بیاید، درک درست از نقش نیروی انسانی در توسعه کشور است. واقعیت این است که ثروت ایران نفت و گاز و معادن آن نیست. ثروت واقعی ما نیروی انسانی نخبهای است که به دلیل شرایط نامساعد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و یا دانشگاهی تصمیم به مهاجرت میگیرد و ما هر روز با آسودگی نظارهگر از دست رفتن این سرمایهها هستیم!