گاه به دامان مادر میآویزند تا لانه را ترک نگوید و گاه پدر را صدا میزنند تا رهایشان نکند، چرا که آنها هنوز در آستانه پروازند، هنوز دهان گرسنگی خود را برای غذای محبت والدین گشودهاند و هنوز گرمای آغوش مادر را میطلبند و زمزمه صدایشان دشت سرسبز زندگیشان را پر کرده است، ولی اکنون این جغد طلاق است که بر سرشان فرود آمده و کابوس تنهایی و اندوه را بر چشمان آنها نشانده است. در ادامه این مطلب را به نقل از بیتوته بخوانید.
ازدواجهای به ظاهر آگاهانهدکتر باجلان روانشناس خانواده در باره مشکلات طلاق گفت: طلاق همچون مشکلات دیگر نشانه و علائمی دارد که به مرور زمان خود را در زندگی زناشویی نشان میدهد تا اینکه آنها به مرحلهای خواهند رسید که طلاق را تنها راه حل موجود میدانند و دیگر به عواقب پس از آن نمیاندیشند. امروزه ازدواجها نسبت به گذشته به نظر آگاهانهتر و عاقلانهتر شدهاند و افراد دیگر مثل گذشته بدون شناخت و به اجبار حاضر به ازدواج با دیگری نیستند. همیشه باید از کسانی بترسیم که فکر میکنند که میدانند، ولی نمیدانند و به اصطلاح خود را عقل کل میدانند. اما عدهای هم هستند که تمام جوانب را رعایت میکنند و انتخابی درست و شایسته هم دارند، ولی چون مهارت لازم برای زندگی را نمیدانند به مشکل بر میخورند.
حضور جوانان در کارگاههای ازدواجبا نگاهی اجمالی به آمار ازدواج و طلاق در دهههای گذشته و عصر حاضر در مییابیم که هرسال نسبت به سال گذشته تعداد ازدواجهایی که به طلاق می انجامد، رو به افزایش است. جوانان با حضور فعال در جامعه، شرکت در سخنرانیهای گوناگون و مطالعه کتابهای مختلف سطح اطلاعات خود را بالا بردهاند و برای ازدواج خود ملاک و معیارهایی را انتخاب نمودهاند و به نسبت این معیارها همسر آینده خود را انتخاب میکنند و زمانی را به عنوان دوران آشنایی سپری میکنند و در نهایت تصمیم به ازدواج میگیرند. اما دیگر جویای آموزشها و مهارتهای لازم برای زندگی کردن نمیشوند و فکر میکنند همه چیز را بدست آوردهاند و دیگر خوشبخت هستند.
عدم دانش مهرورزییکی از علل طلاق نداشتن دانش و مهارت زندگی کردن است، به طور مثال نمیدانند چطور با هم صحبت کنند و وقتی که مشکلی ایجاد شود، نمیدانند چگونه آن را حل و فصل کنند. خودمحوری افراد هم میتواند موجب بزرگ شدن مشکلات و لج و لجبازی آنها و در نهایت طلاق شود، به گونهای که هرکسی میخواهد حرف خود را به کرسی بنشاند و اعتقادی به مشورت کردن هم ندارد.
ازدواج حلال مشکلات نیستگاهی باورهای غلط افراد در مورد ازدواج ممکن است مشکل ساز شود، مثلا برخی افراد ازدواج را حلال مشکلات خود میدانند و یا فکر میکنند دوست داشتن یکدیگر برای رسیدن به خوشبختی کافی است و گاهی نیز عادت های اخلاقی مثل پرخاشگری، دروغ، لجاجت، اعتماد به نفس پایین، مشکلات اقتصادی، عدم بلوغ هیجانی و عقلانی، منفی گرایی و انتخاب نادرست میتواند یک ازدواج به ظاهر موفق را به طلاق بیانجامد.
آژیر طلاق به صدا در میآیدوقتی زوجین زمان کمی را برای هم اختصاص دهند، روزهای مهم زندگی مثل تولد و ازدواج را فراموش کنند، تجربیات و خاطرات جدید و مشترک با هم ندارند و خاطرات آنها به دوران عقد یا اوایل ازدواج آنها برگردد، مهارت ارتباط موثر و صحبت کردن با هم را نداشته باشند و اغلب صحبتهای آنها به مشاجره و دعوا ختم شود و با تکرار این مشاجرهها تصمیم به سکوت میگیرند و هرکدام به سویی میروند، از لحاظ عاطفی و ابراز احساسات ضعیف باشند، از لحاظ روابط زناشویی مشکل داشته باشند، هرکدام در پی کسب و افزایش دارایی خود باشند، چرا که اعتقاد به پایداری و دوام این ازدواج ندارند و شروع به پس انداز کردن برای خود میکنند، همه این نشانهها از علائم هشداردهنده طلاق در خانواده است.
خیالتان از طلاق آسوده می شودبا مشاهده هر یک از علائم هشداردهنده طلاق در خانواده، اولین کاری که زوجین باید انجام دهند، این است که فهرستی از نیازها و خواستههای برآورده نشده خود را برای دیگری فراهم کنند و از آن در جهت بهتر شدن زندگی استفاده کنند، زمان بیشتری را باهم بگذرانند و با انجام فعالیت های مشترک که عامل مشاجره در آن وجود ندارد، مثل فیلم، زمان بیشتری در کنار هم باشند. در طول روز چندین بار با هم تماس بگیرند و یا پیامک عاشقانه بدهند.
ازدواج پس از طلاقوقتی فرد عزیزی را از دست میدهد با مرور زمان احساسات و هیجانات روز اول کاهش مییابد. در مورد طلاق نیز همین هیجانات و احساسات ناخوشایند وجود دارد. به همین دلیل وقتی فرد با این احساسات درگیر است، نمیتواند تصمیم عقلانی و درستی بگیرد و ممکن است بعد از گذراندن این دوران به این نتیجه برسد که تصمیم او اشتباه بوده است. این زمان برای افراد از 6 ماه تا چند سال ممکن است به طول انجامد.
بیشترین آسیب متوجه فرزندبیشترین آسیب در طلاق شامل حال فرزندان میشود که اگر سن آنها خیلی پایین باشد، چون از نظر عقلانی هنوز به رشد کافی نرسیدهاند، احساس میکنند که خود موجب طلاق بودهاند. کودکان طلاق خود را سرزنش و تحقیر میکنند و در نتیجه وارد فاز افسردگی، گوشهگیری، اضطراب و پرخاشگری میشود و گاهی به موادمخدر روی میآورند، اما باید در نظر داشت که گاهی زندگی با یک والد آسیب و مضررات کمتری از زندگی با هردو است، در اینجا تنها راه حل همان طلاق است.
زندگی به بهای سوختن گاهی اوقات زنان از ترس به دوش کشیدن تمام بار زندگی و مستقل زندگی کردن و همچنین خطرات و آسیبهای زیادی که ممکن است پس از طلاق او را تهدید کند، حاضر به زندگی کردن با هر شرایط و هر خفتی باشند، یعنی نوعی همزیستی دارند. این همزیستی میتواند آسیبهای زیادی را به زنان و حتی فرزندان وارد سازد و این کار از دید روانشناسان ناپسند و غیر معقول است.