سادگی پندهای بهره‌وری این مدیرعامل شگفت‌آور است

با اینکه هر ساله، یک پنجم بزرگسالان ایالات متحده، به نوعی از بیماریهای روانی مبتلا میشوند، اما  تنها ۴۱ درصد از بزرگسالانی که در سلامت روانی به سر می‌برند از کمک و خدمات لازم برخودارند

با اینکه هر ساله، یک پنجم بزرگسالان ایالات متحده، به نوعی از بیماریهای روانی مبتلا میشوند، اما  تنها 41 درصد از بزرگسالانی که در سلامت روانی به سر می‌برند از کمک و خدمات لازم برخودارند. شاید یکی از موانع در این خدمت رسانی، پیدا کردن درمانگر مناسب باشد. فرد در صورت نیاز به درمانگر، شاید نداند به کجا مراجعه کند. و یا اگر کسی را هم پیدا کرد و توانستند با هم ارتباط خوب و دوستانه برقرار کنند، هزینه‌های زیاد او را از ادامه درمان باز دارند. اورن فرانک به دنبال راهی برای تغییر این شرایط بود. در سال 2012، فرانک، به همراه همسرش رونی، تاک‌اسپیس (Talkspace) را ساخت که پلتفرمی برای ارائه درمان و مشاوره دردسترس‌تر و مقرون به صرفه تر برای همه است و کاربران آن داغ «تحت روان درمانی» را هم بر پیشانی نخواهند داشت.

تاک‌اسپیس امروزه بیش از سیصد هزار کاربر را از طریق کامپیوتر، تلفن و برنامه‌های پیامرسان، به صورت 24 ساعته در کل ایام هفته، به درمانگران متصل می‌کند. با توجه به ماموریتِ شرکتِ فرانک و اینکه او استارت‌آپ خود را با همسرش راه‌اندازی کرد، خیلی عجیب نیست که توصیه‌های او به کارآفرینان همردیف خود، کار و زندگی توأم با وجدان پاک، خواب خوب وکافی، و صرف زمان قابل توجهی با دوستان و خانواده باشد.

بیست سوالی که برای کشف راز موفقیت از این مدیرعامل پرسیده شد

1. چگونه روز خود را شروع می‌کنید؟

قهوه همسرم را آماده می‌کنم، به تختخواب می‌برم و پرده‌ها را کنار می‌زنم تا روشنی و انرژی روز جدید را حس کند. در واقع من روزم را با تمرکز بر افراد مهم زندگی‌ام شروع می‌کنم و فقط بعد از انجام این مراسم صبحگاهی است که آماده شروع کارم هستم.

2. چگونه روز خود را تمام می‌کنید؟

همیشه قبل از خواب، چیزی -ترجیحاً غیرداستانی- می‌خوانم. این کار ذهن را پاک و احیا می‌کند وچشم انداز خوبی به فکرم می‌دهد. این‌روزها کتاب شش جلدی جنگ جهانی دوم چرچیل را بازخوانی می‌کنم. اولین بار وقتی 18 یا 19 ساله بودم آن را خواندم و هنوز تأثیرش را به یاد می‌آورم. چرچیل همیشه به آینده و راه در پیش رو فکر می‌کرد؛ همیشه از مسائلی که با آنها مواجه بود، جلوتر بود. همچنین، او ترکیب بی‌نظیری از یک نویسنده برنده جایزه نوبل ادبیات، یک مورخ، و بالاتر از همه، در مقام فرمانده ارتش، رهبری با قابلیت بسیار منحصر به فرد بود. ظهور این همه صفات و تجارب در یک نفر، هدیه‌ای شگفت‌انگیز است. از این رو مطالعه این کتاب تمرین بزرگی است که به انسان دیدگاهی گسترده می‌دهد.

3. چه کتابی ذهن شما را تغییر داد؟ و چرا؟

فکر میکنم «ظهور و سقوط رایش سوم» نوشته ویلیام شایرر. من همیشه از جنگ جهانی دوم و هولوکاست به شدت وحشت زده بودم. کتاب شایرر، برای من به عنوان یک فرد جوان، اولین روایت جامع از دوره‌ای بود که تخیل و توجه من به شدت معطوف به آن بود. این کتاب با اینکه بلند پروازانه و فراگیر است اما در عین حال، با ریزترین جزئیات و عمدتاً بر مبنای اسناد و مدارک واقعی نازی‌ها نوشته شده است. خواندن آن برای من یک تجربه به‌یادماندنی بود و دیدگاه متفاوتی نسبت به زندگی به من داد. گاهی اوقات ما فکر می‌کنیم که زندگی سختی داریم. اگر به نظر شما زندگی روز به روز واقعاً غیر قابل تحمل تر می‌شود، با خواندن این کتاب و سختی‌های زندگی در دوره رایش سوم، طور دیگری فکر خواهید کرد.

4. کتابی که همیشه توصیه می‌کنید چیست و به چه دلیل؟

به طور حرفه‌ای، کتاب «تفکر سریع و آهسته» نوشته دانیل کانمن، را توصیه می‌کنم. او اولین و تنها روانشناسی است که برنده جایزه نوبل اقتصاد شد. امروزه این باور که مردم، احساسات و روابط، مکانیزم‌های عمیق و ریشه‌داری هستند که بسیاری از تصمیمات ما را شکل می‌دهند، بیشتر درک و پذیرفته شده است. اساساً زیربنای کسب و کار نیز همین موضوع است زیرا شما در تجارت مشخصاً با «مردم» سر و کار دارید. این کتاب خاص، بینش شگفت‌انگیزی در نحوه درک بهتر مردم و کار با آنها به شما می‌دهد.

5. استراتژی شما برای حفظ تمرکز چیست؟

استراتژی و تمرکز مترادف هستند. برای من استراتژی یعنی چه کاری را نباید انجام داد. اگر کارهایی که لازم نیست را انجام ندهید، پس شما طبق تعریف، حداقل به نظر من، استراتژیک و متمرکز هستید.

6. در کودکی می‌خواستید وقتی بزرگ شدید چه شغلی داشته باشید؟

صادقانه بگویم فکر نمی‌کنم اصلاً دلم خواسته باشد که بزرگ شوم. بچه بودن حداقل تا حدی از نظر ذهنی، هم ضروری است و هم بسیار خوب. من همیشه در بسیاری از زمینه‌ها کنجکاو بودم و ترجیح می‌دادم در مورد موضوعات مختلفی که توجه مرا جلب می‌کردند، یاد بگیرم. من هنوز هم یک شغل رویایی ندارم، آن هم بیشتر به این دلیل که کار، صرفاً کار است؛ زندگی نیست، و قطعا یک رویا هم نیست.

7. از بدترین رئیسی که تا به حال داشته اید چه چیزی یاد گرفتید؟

این را که هیچ سطحی از هوش و استعداد نمی‌تواند اثرات مخرب بی‌شعوری عمدی را جبران  و یا حتی تعدیل کند.

8. چه کسی بیشترین تاثیر را در نحوه شروع کارتان داشت؟

یک بار تحقیقی خواندم که در آن با افراد شاغل در آسایشگاه مصاحبه شده بود. این مطالعه پنج حسرت مهم آن افراد در مورد گذشته‌شان را نقل می‌کرد. حسرتها بسیار معمولی و مشترک بودند، اما هیچ یک از بیماران، نگفته بود: "وای، من متاسفم که به اندازه کافی کار نکردم." همین ایده بر رویکرد من در کار تاثیر گذاشت.

9. سفری که شما را تغییر داد چه سفری بود؟

یک سفر خاص که بخواهم از آن صحبت کنم وجود ندارد. من یک مهاجر به ایالات متحده هستم. فکر می‌کنم آنچه من را تغییر داد و صاحب دیدگاه جدیدی کرد تجربه اولین سکونت در یک کشور متفاوت و زندگی در یک فرهنگ متفاوت، بود. مهاجرت این درک را به آدم می‌دهد که زندگی با آموخته‌های وطن، تنها راه حل و تنها حقیقت موجود در دنیا نیست و همین تصور، فکر انسان را باز می‌کند.

10. الهام بخش شما چیست؟

جواب این سوال خیلی ساده است: مردم. من فکر می‌کنم کثرت و تنوع بسیار الهام‌بخش است. ما در شهر نیویورک هستیم و این موضوع در اینجا به بهترین شکل دیده می‌شود. اگر شما در خیابان‌های نیویورک راه بروید هزاران نفر را مشاهده میکنید که هر کدام از آنها کاملاً متفاوت و منحصر به فرد هستند و این برای من حیرت انگیز است.

11. اولین ایده کسب و کار شما چه بود و درمورد آن چه کاری کردید؟

اولین ایدهی من طراحی خودروهای مسابقه‌ای بود ولی هیچ کاری برای آن انجام ندادم. اما بالاخره یک روز انجامش خواهم داد؛ حداقل به خودم که این طورمی‌گویم! من به تمام معنا یک عشق ماشین هستم.

12. اولین شغلی که باعث شد شما چیزی مهم یا مفید بیاموزید چه بود؟

من حدود پنج سال در وزارت دفاع در بخش «هوش نظامی» بودم. آن شغل به من نظم و انضباط، برنامه‌ریزی و پشتکار یاد داد. همچنین، باعث شد که بفهمم هیچ به درد کار در محیط نظامی نمی‌خورم.

13. بهترین نصیحتی که تاکنون گوش کرده‌اید چه بوده است؟

یکی از بهترین مشاوره‌ها، توصیه‌ای بود که یکی از اولین کارفرمایان به من کرد. او یک شب عملاً مرا به خانه فرستاد و گفت: "برو خونه و زندگی کن." فکر می‌کنم او فرد بسیار باهوشی بود.

14. بدترین مشاوره‌ای که تا به حال گرفته‌اید چیست؟

این بحث سختی است. آدم توصیه‌های خوب را به دلیل ارزش بالقوه‌ای که دارند، به خاطر می‌سپارد. اما موارد بد را فقط دور می‌ریزد. آخر یکی دو تا که نیستند، لااقل برای من خیلی زیاد بوده‌اند.

15. یک پند برای بهبود بهروری بگویید که حاضرید روی آن قسم بخورید.

یکی اینکه همیشه وجدان پاکی داشته باشید، چون باعث می‌شود شما کار درست را، آن هم به خوبی، انجام دهید. و دیگری اینکه همیشه و منظم هفت ساعت خواب شبانه داشته باشید.

16. آیا برنامه یا ابزاری هست که برای سرحال نگه داشتن خود، به طرز عجیبی از آن استفاده کنید؟

من واقعا غذا و آشپزی را دوست دارم و با وسواس خاصی خودم را با یک سنگِ چاقوتیزکن ژاپنی، مشغول می‌کنم. با اینکه به چاقوی به آن تیزی نیازی ندارم ولی احتمالاً بیشتر از حد لازم برای آن وقت می‌گذارم! فکر می‌کنم این کار برایم بسیار جنبه روان‌درمانی دارد: همین که صرفاً کاری با دستهایم بکنم فوق‌العاده خوب است.

17. شما تعادل کار و زندگی را چطور تعریف می‌کنید؟

فکر می‌کنم اصلاً این مفهوم، غلط است. به نظر من کار، کار است و زندگی، زندگی. به تصور من کسانی که با خودشان کلنجار می‌روند که آیا باید بیشتر وقتشان را صرف کار کنند یا در کنار خانواده‌شان باشند، یا حتی عاشق یکی از این دو هستند، اشتباه بسیار بزرگی می‌کنند. امیدوارم آنها هم متوجه اشتباه خود شده و جبران کنند.

18. چطور از فرسودگی شغلی جلوگیری می‌کنید؟

به همان شیوه‌ای که پربازده باقی می‌مانم. باور کنید حداقل هفت ساعت خواب شبانه و وجدان پاک، کار خودش را می‌کند. امتحان کنید!

19. هنگامی که با یکی از موانع خلاقیت مواجه می‌شوید، چه استراتژی برای رفع آن و نوآوری دارید؟

من فکر می‌کنم ایده‌ها همیشه وجود دارند؛ آنها نامتناهی‌اند. همه ایده‌ها در صف انتظارند تا ظاهر شوند، فقط  به اندازه کافی صبور باشید و یا توجه خود را به جای دیگری جلب کنید. روی ضرورت آن ایده حتی متمرکز هم نشوید، باور کنید خودش سر‌و‌کله‌اش پیدا می‌شود.

20. الآن در حال یادگیری چه چیزی هستید؟

من تصور میکنم یادگیری، یکی از اصول مهم و به طرز باورنکردنی موثرِ زندگی است و همان چیزی است که شما برای سرزندگی و پرورش روحیه کنجکاوی خود، به آن نیاز دارید. من الان در حال یادگیری «کیسه پزی» هستم. کیسه پزی یک روش آشپزی است که در آن شما مواد را درون کیسه‌هایی برای مدت زمان طولانی در آب می‌گذارید تا بپزند. احتمالاً، در دو ماه آتی چیز دیگری را امتحان می‌کنم. دانستن چیزهای جدید، همیشه سرگرم کننده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان