هر کسی دلش میخواهد به خاطر انجام کار خاصی شناخته شده باشد. ممکن است اهل تماشای برنامههای گردشگری نشنالجئوگرافیک باشید، راجع به نوآوران برندهی جایزهی نوبل بخوانید یا شخصیتهای داستانی را دنبال کنید تا در خیالتان در ماجراجوییهایشان شریک شوید. ولی اگر واقعبینانه به زندگی فعلیتان نگاه کنید، آیا واقعا دارید برای رسیدن به زندگی ایدهآلی که همیشه آرزویش را داشتهاید تلاش میکنید؟ در این مقاله، دربارهی 10 نقلقولی میخوانید که میتوانند زندگیتان را عوض کنند.
درست است که رئیسجمهور نیستید یا زندگی مرفه و بیدغدغهای ندارید، اما اگر همهی نیروهای درونیتان را به کار بگیرید میتوانید عظمت و افتخاری که میخواهید را به دست بیاورید. اما اول باید زندگی واقعی را تجربه کنید.
وقتی کاملا ناامید و سرخورده میشوید و به یک محرک احتیاج دارید تا به شما انگیزه دهد و توان از دسترفتهتان را بازگرداند، این سخنان که حاصل تفکر و تجربهی بعضی از بزرگترین اندیشمندان تاریخ است میتواند الهامبخش شما باشد تا دوباره قدرت کنترل سرنوشت خود را به دست آورید.
10. دکتر سوس:
گاهی ارزش یک لحظه را متوجه نمیشویم تا زمانی که تبدیل به یک خاطره شود.
دکتر سوس (Dr. Seuss) به خاطر داستانها و شخصیتهای عجیب و غریبی که خلق کرده شهرت دارد، اما نقلقولهای الهامبخش و کنایهآمیز او را نیز میتوان بر دیوارهای سراسر دنیا دید. این موضوع نشاندهندهی ماهیت جهانی بینش و عقیدهی اوست. هر کجای دنیا که باشید کلمات او برای شما قابل درک است و به شما انگیزه میدهد.
خیلی وقتها، مخصوصا در موقعیتهای تنش و استرس، فراموش میکنیم که باید در لحظه زندگی کنیم. اما همین زمانهای سخت است که باارزشترین درسهای زندگی را به ما یاد میدهد. بدترین اتفاق ممکن این است که توانایی دیدن ارزش تجربیات خوب و بد در کنار هم را از دست بدهیم. همه چیز به زاویهی دیدتان بستگی دارد. نباید بدون درس گرفتن از کنار شکستها و موفقیتهای زندگی بگذریم. برای فکر کردن به این موقعیتها وقت بگذارید، اما هرگز فراموش نکنید که باید در لحظه زندگی کنید.
9. نلسون ماندلا:
مرا بر اساس موفقیتهایم قضاوت نکنید، بلکه بر اساس دفعاتی که زمین خوردم و دوباره بلند شدم، قضاوتم کنید.
همیشه لحظاتی فرا میرسند که با چالشی روبهرو میشوید که قدرت درونی و باور شما به انسانیت را مورد آزمایش قرار میدهد. همین لحظات هستند که شخصیت و انسانیت شما را میسنجند.
بهترین نصیحتی که من تابهحال شنیدهام این است: به غریزهات اعتماد کن و هرگز ناامید نشو. این نصیحت همیشه موثر بوده. شاید این موضوع با داستان زندگی نلسون ماندلا زیاد مرتبط نباشد، ولی میتوان آن را به سخنانش ربط داد. وقتی احساس میکنید کاری که انجام میدهید بینتیجه است یا همکاریهایتان نادیده گرفته میشود، باز هم به کارتان ادامه دهید. حتی اگر هیچکس اهمیت ندهد، فقط همین رضایت و خرسندی که در خودتان احساس میکنید ارزش تلاش و مبارزه را دارد. فقط تصور کنید اگر همهی ما سختیهای زندگی را به عنوان وسیلهای برای آشکار کردن قدرتهای درونیمان میدیدیم چه میشد؛ در آن صورت همه تبدیل به ارتشی میشدیم که همیشه آمادهی فتح جهان است.
8. وینس لومباردی:
چیزی که هویت ما را مشخص میکند این است که با امکاناتی که در دسترس داریم چه کاری انجام میدهیم.
آرزو داشتم در لیگ راگبی امریکا بازی میکردم فقط برای اینکه وینس لومباردی (Vince Lombardi) مربیام باشد. تنها پنج دقیقه شنیدن حرفهای انگیزهبخش او در اتاق رختکن میتوانست هر کسی را آماده کند تا با قدرت یک گلادیاتور وارد زمین بازی شود.
مربیها وظیفه دارند حداکثر توانایی بازیکنان را بیدار کنند. ولی کمتر کسی میتواند مثل لومباردی این کار را انجام دهد. توانایی انگیزه دادن به یک اتاق پر از افرادی با مهارتها و شخصیتهای مختلف یک توانایی خاص است که هر کسی آن را ندارد.
لازم نیست حتما طرفدار فوتبال باشید یا حتی با ورزش آشنایی زیادی داشته باشید تا تحت تاثیر خرد این مرد قرار بگیرید. در واقع شاید تا کنون جملات او را خوانده یا حتی نقل کرده باشید بدون اینکه حتی او را بشناسید.
7. مایا آنجلو:
اگر از چیزی خوشت نیامد، تغییرش بده، اگر نمیتوانی تغییرش بدهی دیدگاهت را عوض کن.
نویسنده و شاعر نامدار، مایا آنجلو (Maya Angelou) زنی بااراده بود که سادگی زندگی را درک کرده بود. اگر وقتی انتظار دارید در زندگیتان اتفاقی بیفتد، وضع به نحوی که انتظارش را ندارید تغییر کند، چه میکنید؟ بعضی از ما ناامید میشویم، ولی برخی سعی میکنند از موقعیت جدیدِ به دست آمده نهایت استفاده را ببرند.
فرصتهای جدیدی که زندگی به شما میدهد را دور نریزید، هرچند آن چیزی نباشند که میخواستید یا انتظار داشتید. روش جدیدی بیابید تا وضعیت را به نفع خودتان تغییر دهید. یاد بگیرید از آنچه دارید نهایت استفاده را ببرید. اگر هر اتفاق غیرمنتظرهای را به جای آنکه یک شکست تلقی کنید، به عنوان یک فرصت ببینید، منفینگری به تدریج از زندگیتان دور میشود؛ بدون این انرژی منفی که شما را عقب میکشد، میتوانید از زندگیتان لذت ببرید و به جای شکایت از شرایط، فرصتها و ظرفیتهای موجود در آن را ببینید.
6. گلیندا جادوگر خوب شمال در «جادوگر شهر اُز»:
تو همیشه این قدرت رو داشتی… فقط لازم بود خودت متوجهش بشی.
هیچکس بیشتر از خودتان شما را نقد نمیکند، و خیلی وقتها این ترس و تردید خودتان است که شما را عقب میکشد. شاید شما تواناییهایی داشته باشید که هنوز آنها را نشناختهاید. فقط در طول زندگی میتوان یاد گرفت که چگونه ظرفیتهای حقیقیمان را بیابیم و قدرتهای درونیمان را آشکار کنیم.
هر مرحله از زندگیمان را که پشت سر میگذاریم تجربهی جدیدی کسب میکنیم که دانش و اعتمادبهنفسمان را در راه رسیدن به مقصد بعدی تجدید میکند. در گذشته زندگی نکنید. هزاران چیز هستند که میتوانند باعث شکست شما شوند. شما باید خودتان را باور داشته باشید تا فرصتهایی که سر راهتان سبز میشوند را از دست ندهید.
5. استیو جابز:
اینکه ثروتمندترین فرد یک قبرستان باشم به دردم نمیخورد… چیزی که برای من مهم است این است که هر شب قبل از خواب بتوانم به خودم بگویم امروز کار شگفتانگیزی انجام دادهام.
داراییهای مادی و درجه و مقام باعث خوشحالی پایدار نمیشوند. یک زندگی هدفمند چیزی است که به شما انگیزه میدهد تا هر روز صبح از خواب بیدار شوید و با موانعی که سر راهتان قرار میگیرد روبهرو شوید. این نوع شادی مثل یک بازی دومینو است. تا زمانی که شما کاری که دوست دارید را انجام میدهید و کاری که میکنید را دوست دارید همه چیز خوب پیش میرود و همین طور پول کافی هم به دست خواهید آورد.
در واقع مدتی طول کشید تا من متوجه شدم که برای انجام هیچ کاری نباید منتظر وقت مناسب شد. من درحقیقت داشتم با تلاش برای بهدستآوردن یک زندگی راحت به جای انجام کاری که واقعا دوست داشتم زندگیام را هدر میدادم.
استیو جابز علاقهاش را دنبال کرد و این کار راه را برایش هموار کرد. ما هم برای اینکه به این احساس رضایت در زندگیمان برسیم مجبور نیستیم چیزی مثل مک، آیپاد یا آیفون را اختراع کنیم، فقط کافیست چیزی که دوست داریم را دنبال کنیم.
4. کوکو شانل:
شجاعانهترین کار همیشه این است که با صدای بلند فکر کنید.
به غیر از دوستان یا دشمنان رکگویی که در زندگی داریم، عدهی کمی از افراد هستند که آزادانه منظورشان را بیان میکنند. ولی چقدر دنیا آزادتر میبود اگر هر کس این قدرت را داشت که نظرات و باورهایش را بدون ترس از مؤاخذه با صدای بلند بیان کند؟ در مدرسه، سر کار یا حتی موقع خرید در مغازه ما ترجیح میدهیم سکوت کنیم تا اینکه حرف اشتباهی بزنیم چون میخواهیم از ایجاد موقعیتهای تنشزا که ما را عصبی میکنند خودداری کنیم.
کوکو شانل بیان کردن منظورتان نباید باعث توهین یا بددهنی شود، بلکه صرفا به معنی تمرینی برای تقویت آزادی کلام و اولویت بخشیدن به آن است. هیچکس نباید از مخالفت کردن بترسد. با آزمایش و به چالش کشیدن باورها و نظرات یکدیگر میتوانیم دیدگاههای جدیدی را بررسی کنیم، خودمان را بهتر بشناسیم و پیشرفت کنیم.
3. مادر ترزا:
هر کجا که قدم میگذارید عشق را گسترش دهید. کاری کنید هر کس نزدتان میآید وقتی شما را ترک میکند خوشحالتر از قبل باشد.
تعداد کسانی که حقیقتا زندگیشان را صرف دیگران میکنند زیاد نیست، اما مادر ترزا کسی بود که کل زندگیاش را وقف اطرافیانش کرد. او با بودن بین نیازمندترین و بیمارترین افراد کرهی زمین و شاد کردن آنها آرامش مییافت. متاسفانه مرگ او که هنگام روی کار آمدن پرنسس دایانا رخ داد، به اندازهی کافی دیده نشد، ولی میراثش بسیاری از افرادی که موقعیت اجتماعی بالاتر از او داشتند را تحت شعاع قرار داده است.
یک روز که دیگر دوست نداشتید از خواب بیدار شوید و با زندگی روزمره روبهرو شوید، این انرژی منفی را به کار بگیرید تا خلاقیتتان را تقویت کنید و از حالت روتین و تکراری زندگیتان خلاص شوید و روش جدیدی در پیش بگیرید. چرا باید انرژیمان را صرف در هم شکستن افراد کنیم، در حالی که میتوانیم از قدرتمان برای بهتر کردن زندگی آنها با حرفها و اعمالمان استفاده کنیم؟ زندگی کوتاه است و ما نباید آن را با انجام کاری که برای ما یا اطرافیانمان شادی به همراه ندارد تلف کنیم.
2. آبراهام لینکلن:
اکثر مردم میتوانند بدبختی و فلاکت را تحمل کنند، برای امتحان شخصیت یک فرد، به او قدرت بدهید.
همهی ما تا کنون، چه در مدرسه، در خانه یا محل کار وظیفهی رهبری را بر عهده داشتهایم. شاید کاپیتان تیم فوتبال مدرسه بودهاید، یا سرپرستی یک پروژهی اداری را بر عهده داشتهاید، یا حتی سادهتر، اولین ماشین در صف پشت چراغ قرمز در یک خیابان یکطرفه بودهاید. طعم قدرت در این موقعیتها شخصیت حقیقی شما را به آزمایش گذاشته و مشخص میکند که اگر واقعا در موقعیتی قرار بگیرید که همهی اختیارات را بر عهده داشته باشید چه تواناییهایی برای رهبری در خود دارید.
اگر فرصتی برای رهبری به دست آوردید، به این فکر کنید که قدرتتان روی اطرافیانتان چه تاثیری میگذارد. به جای تمرکز بر کاری که میخواهید انجام شود، برای یافتن روشهایی وقت بگذارید که به دیگران انگیزه میدهد تا با شما همکاری کنند. تنها در این صورت مردم به شما به عنوان یک رهبر احترام میگذارند و اعتماد میکنند.
1. رالف والدو امرسون:
سرنوشتی که قرار است برای شما رقم بخورد همان است که خودتان تصمیمش را گرفتهاید.
شما هر روز به تدریج مسیر سرنوشتتان را شکل میدهید. اگر هر روزتان را صرف لم دادن روی کاناپه میکنید، نمیتوانید انتظار داشته باشید چیزی فراتر از حد متوسط بشوید.
متاسفانه ترس از پذیرفته نشدن، تمسخر یا حتی انتقاد مانع پیشرفت بسیاری از ما میشود، ولی برای دستیابی به اهداف بزرگ باید اول به تعادل صحیح برسید. با جدیت کمتری به ترسهایتان نگاه کنید و منتظر نباشید تا دنیا شما را تغییر دهد. شروع کنید به رفتار کردن مثل آدمی که میخواهید باشید. اگر احساس کردید که در یک شیوهی زندگی یا موقعیت خاص گرفتار شدهاید، به یاد بیاورید که شما کنترل کامل شخصیتی که هر روز هستید را در دست دارید و این قدرت را دارید که هر لحظه که بخواهید این وضعیت را متوقف کنید و مسیرتان را تغییر دهید.
مسلما سرنوشت بسیاری از ما رهبری یک ملت، ثبت یک رکورد گینس یا ایفای نقش اصلی در یک فیلم برندهی جایزهی اسکار نیست، ولی این به معنی آن نیست که شما نمیتوانید زندگی پرباری داشته باشید. تا وقتی کاری که دوست دارید را انجام میدهید، هر کجا میروید شادی را با خود میبرید و کنترل ترسها و سرنوشتتان را در دست دارید، در واقع دارید از لحظهلحظهی زندگیتان نهایت استفاده را میبرید و درمییابید که خوشحالی حقیقی چه معنایی دارد.
برگرفته از: pickthebrain.com