هفته نامه چلچراغ - حامد توکلی: این سوال همیشه بوده، هست، و بدون شک خواهد بود. چرا آیفون می خریم؟ یا چرا آیفون نمی خریم؟ سوالی که اگر جوابش را بدانیم، دیگر درگیر پاسخ های کلیشه ای و اساسا متوهمانه نخواهیم بود. بعضی ها می گویند کسی که آیفون می خرد، یعنی می خواهد کلاس بگذارد، یا هر کس سامسونگ و ال جی می خرد، یعنی بی کلاس و بدسلیقه است. قرار است بنویسم و به این نتیجه برسم که هر کس همچه حرف هایی می زند، یا بی دقت است، یا کم سواد.
برای فهمیدن دلیل این که چرا آدم ها موقع خریدن موبایل یک سیستم عامل را برند خاص را انتخاب می کنند، باید واقعی نگاه کنیم. باید نگاه کنیم و بپذیریم که یک جنگ ابدی در جریان است و برای فهمیدن حقانیت و درک رسمیت یک جنگ باید خیلی چیزها را در نظر بگیریم.
همین اول بگویم که من اساسا یک کاربر وفادار اپل هستم. مدت هاست اصرار دارم احتیاجات دیجیتالم را با استفاده از اپل رفع کنم. در همین نوشته دلایلش را خواهم گفت و این را هم خواهم گفت که اگر یک کاربر وفادار اپل نبودم، دلیلش چه می توانست باشد. قرار است منصفانه حرف بزنم، یا بهتر است این طور بگویم که تصمیم دارم منصف باشم.
تیتر مطلب این است: این جنگ ابدی. چرا این تیتر را گذاشتم؟ چون من به جد معتقدم که جنگ بین اپل و سامسونگ، ال جی، هوآوی یا شیائومی، جنگ میان دو برند و دو اسم نیست؛ این جنگ در حقیقت میان دو مفهوم است، دو روحیه، دو فلسفه کاملا متفاوت، که بالا برویم یا پایین بیاییم، هیچ وقت به صلح نخواهد رسید.
چیست آنچه می نامندش آیفون؟سال 2007 وقتی استیو جابز، خالق اپل، روی سن ایستاد و آیفون را از جیب شلوار جین معروفش بیرون آورد، احتمالا خیلی ها حدس می زدند آن دستگاه عجیب تماما لمسی قرار است سردار یکی از دو جبهه نبردی بزرگ باشد. جابز رو به جمعیت مشتاق ایستاده بود و لابد هیچ کدام از حضار سالن همایش را نمی دید. فکر می کنم او با آن نبوغ افسار گسیخته، همان لحظه هم می دانست که دارد مهره های یک شطرنج ابدی را جابجا می کند.
طراحی آیفون از ابتدا حرف برای گفتن داشت. همه این سوال را می پرسیدند که چرا نمی توانیم روکش پشت دستگاه را باز کنیم؟ چرا نمی توانیم ببینیم داخلش چه خبر است؟ کسی به این سوال جواب مشخصی نداد. کسی هم چندان پیگیر پاسخ این سوال نشد. اما باید در سال 2017، حالا بعد از 10 سال، بدون تردید و با یقین بگویم که بزرگ ترین راز کامیابی اپل در پاسخ مبهم همان سوالی است که در 2007 می پرسید «چرا نمی توانیم آیفون را باز کنیم تا ببینیم داخلش چه خبر است؟» قرار نیست بدانیم توی آیفون چه خبر است. از اول هم قرار نبود این را بدانیم، کما این که همین الان هم وقتی تیم کوک، جانشین جابز، یک آیفون جدید را معرفی می کند، نه به طور دقیق از جزئیات باطری یا پردازنده می گوید و نه این که نیازی می بیند به گفتن این جزئیات.
اصلا آیفون برای همین ساخته شد. برای کسانی ساخته شد که سوال شان چیز دیگری بود: «با این دستگاه چه کارهایی می توانم بکنم؟» اپل برای این جنگ از ابتدا قواعد خودش را تعریف کرد؛ من به تو نمی گویم دقیقا چه موبایلی توی جیبت داری، در عوض به تو می گویم با این موبایل چه کارهایی می توانی بکنی.
کار با آیفون به شکل خارق العاده ای ساده است. بعد از 10 سال، صفحه نمایشگر آیفون هنوز متشکل از آیکون چند اپلیکیشن است که تقریبا هیچ تغییر ماهوی خاصی نکرده اند، به طوری که اگر یک کاربر نسل اول آیفون در سال 2007 به خواب فرو رفته بوده و الان در سال 2017 بیدار شود، بدون هیچ مشکل خاصی و بدون نیاز به آموزش می تواند با آیفون 8 کار کند.
اپل قاعده خودش را تعریف کرد. می خواهم درباره این جمله بیشتر حرف بزنم. اپل هیچ وقت از ابتدا نگفت باتری آیفون دقیقا چند میلی آمپر ظرفیت دارد و در عوض گفت با آیفون می توانید فلان ساعت تلفن صحبت کنید، یا در وب بچرخید یا موزیک گوش دهید. اپل هیچ وقت موقع معرفی آیفون جدید نگفت پردازنده اش داده ها را دقیقا در چه فرکانسی پردازش می کند و در عوض گفت پردازنده فلان مدل آیفون چند برابر پردازنده مدل قبلی اش قوی تر است. اپل هیچ وقت وارد بازی اعداد نشد و بهت جای این که روی تعداد هسته های پردازنده بازاریابی کند، روی بازی ها و اپ هایی بازاریابی کرد که در مقیاس بزرگ برای سیستم عاملش ساخته بود.
در سال 2007، زمانی که اولین آیفون معرفی شد، تقریبا هیچ غول بلامنازعی در بازار موبایل وجود نداشت که تمام مقیاس ها را تعریف کند. اپل با قواعد جدید وارد بازی شد و آن قدر ویژه بود و آن قدر بی نقص بازاریابی کرد که تمام مهره های صفحه شطرنج از نو چیده شدند.
چرا آیفون می خریم؟انکار نمی کنم. بالاخره هستند کسانی که آیفون می خرند چون حس می کنند در دست داشتن آن حاوی این پیام برای اطرافیان شان است که «من آدم خاصی هستم.» اما واقعا این تعداد از کاربران آیفون خیلی ناچیزند و اگر هم وقتی بیشتر از الان بودند، مربوط به زمانی می شد که در بازار موبایل ایران تقریبا هیچ برند و مدلی هم قیمت آیفون نبود. اما حالا که این طور نیست. همین حالا دو سه برند سازنده موبایل هستند که گوشی های پرچمدارشان در طیف قیمت آیفون قرار دارند.
حالا دیگر نمی شود به کاربران آیفون این برچسب را زد که اهل شوآف هستند. این مشکل را من مدت هاست که با مخالفان سرسخت اپل دارم. مدام به آنها می گویم بیایید خوب بودن اپل را بپذیریم. می گویم چاره ای نداریم جز این که قبول کنیم اپل یک رقیب همیشگی است؛ یک رقیب همیشگی با پرستیژ.
چرا آیفون می خریم؟ چون کار با آن ساده است. راحت بگویم، چون ما کاربران اپل دوست داریم نگران بعضی چیزها نباشیم. دوست داریم خیلی به ساختار عمده موبایل مان کار نداشته باشیم و در عوض از اپ ها استفاده کنیم. اپل در ارسال این پیام به کاربرانش ه «کارهای کثیف با من، تو از بازی و موزیک و تکست دادن لذت ببر.» خیلی موفق عمل کرده. کسی که آیفون می خرد، در حقیقت دارد یک کارپرداز حرفه ای استخدام می کند؛ کارپردازی که مسئولیت خیلی از انتخاب ها را به گردن گرفته و از میان گزینه های بی شمار، اصل ماجرا را زیر انگشت کاربر می گذارد.
آیفون روان است. واقعا این طور است؟ راستش سوال واقعی این نیست که آیا آیفون واقعا روان است یا نه؛ سوال این است که کاربران آیفون چطور فکر می کنند. من خودم به عنوان کسی که خودش را در این حوزه صاحب نظر می داند، فکر می کنم آیفون با iOS روان است. اگر هم باگ یا لگ آزار دهنده ای دارد، من نمی بینم و حسش نمی کنم. مگر این برای یک کمپانی سازنده موبایل یک غایت رویایی نیست؟ این که کاربران اپل اساسا منتظر ایراد نیستند، پس اگر هم ایراد نرم افزاری خاصی در تجربه کاربری آیفون باشد، به چشم ما نمی آید.
آیفون زیباست. قبول کنیم آیفون زیباست. اپل بلد است از فلز و شیشه بهترین استفاده را کند. طراحی اش بی خود شلوغ نیست. وقتی یک آیفون را بدون برچسب صفحه و قالب در دست می گیرید، انگار در یک تجربه ملموس مستمر از زیبایی حضور دارید. حس جمود فوق العاده و این اطمینان که داخل موبایل من هیچ فضای خالی وجود ندارد، بزرگ ترین دستاوردهای دپارتمان طراحی آیفون هستند.
به همه اینها، آن سوالی را هم که بالاتر گفتم، اضافه کنید؛ چرا نمی توانیم آیفون را باز کنیم تا ببینیم داخلش چه خبر است؟ این روح اپل است. این سوال، جوهره اپل است. چرا نمی توانیم؟ چون به ما ربطی ندارد که داخل آیفون چه خبر است. چون آیفون می خواهد این مسئله اصلی ما نباشد. چون – درست یا نادرست – به این درک رسیده ایم – یا بهتر است بگویم اپل ما را به این درک رسانده است – که ساکنان سیلیکون ولی بهتر از ما می دانند صلاح ما چیست.
اندروید، جنگجوی باهوشاندروید همیشه این طور نبود. می خواهم بگویم ماجراهایی که در اندروید گذشتند، خیلی پر مخاطره تر از چیزهایی بودند که iOS از سر گذراند. آی او اس از ابتدا زیر سایه نام بزرگ اپل می زیست و تقریبا لای پر قو بزرگ شد اما حتی فکرش را هم نکنید که اندروید مثل آی او اس در یک خانه امن زندگی کرده باشد. اگر بخواهم لب کلام را بگویم، این طور است که وقتی آی او اس نجیب زاده داشت در قصر اجداد ثروتمندش غذاهای مقوی و خوش مزه می خورد، اندروید آوارهاز این نوانخانه به آن یتیم خانه، برای قوت غالبش می جنگید. آی او اس شمشیر غنوده در غلاف طلایی بر کمر بسته و اندروید با دشنه ای که با دستان خودش از فولاد آب دیده ساخته است، در کارزار حاضر می شود. اندروید در جنگل بزرگ شد. در مصیبت. در غوغای چکاچک تیغ ها و خون ریزی های بسیار.
اولین موبایلی که با پلتفرم اندروید به بازار آمد، یک مدل از htc بود با نام Dream. اچ تی سی دریم. یا بگذارید برخلاف رسم ممنوعیت ترجمه اسامی خاص کمی ناپرهیزی کنم و بگویم که اسم اولین موبایلی که با سیستم عامل اندروید وارد بازار شد، رویا بود. رویا، نام یکی از مدل های اچ تی سی بود که صفحه کلید کامل qwerty دشات و زمانی که آمد، هیچ کس فکر نمی کرد حامل یکی از صادق ترین تعبیرهای تاریخ دیجیتال باشد.
اچ تی سی رویای توده را متولد کرد. رویای جنگ واقعی با اولیگارشی بچه پولدارهای سیلیکون ولی. رویای صادقی که کمی بعدتر، بزرگ ترین کابوس سیب گاز زده استیو جابز شد.
در ابتدا، سال 2008، یک سال بعد از معرفی اولین آیفون، هیچ کس حاضر نمی شد قیمومیت اندروید را بپذیرد. از اچ تی سی به سامسونگ، از سامسونگ به ال جی، از ال جی به ایسوس، از ایسوس به موتورولا، از موتورولا به ال جی، از ال جی به سامسونگ و در ادامه این چرخه غم انگیز از بی پدر مادری، می بینیم که اندروید هنوز هم هیچ صاحب سخت افزاری مشخصی ندارد. سیستم عامل اوپن سورسن اندروید را هر کمپانی می تواند استفاده کند. فقط کافی است هسته اش را رایگان دانلود کنید، 200 تا موبایل با طراحی خاص از یک کارخانه در چین بخرید تا شما هم یک موبایل مخصوص خودتان داشته باشید که همه کار می کند؛ بازی، اپلیکیشن، تماس، پیام رسانی و غیره. این ذات اندروید است؛ رهایی. رهایی از قاب ها.
حالا گوگل قیم نرم افزاری اندروید است. گوگل خوب می دانست که برای زنده ماندن اندروید باید سیاستی متضاد با آنچه اپل درباره آی او اس اتخاذ کرده بود، در پیش بگیرد. به همین خاطر از ابتدا سیستم عاملش را بدون هیچ مرزی در اختیار همه گذاشت. هر کارخانه ای، هر تولید کننده سخت افزاری می تواند اندروید را روی گوشی ها نصب کند و دقیقا، دقیقا همین بود که از اندروید برخلاف اسطوره های قدیمی مثل سیمبین، یک غول خیلی خیلی بزرگ ساخت. اندروید یک روح بزرگ است که در بی شمار جسم دمیده شده است. روحی بی پایان که برای زنده ماندن در برابر انحصار اپل، به درستی بی مرزی و بی حدی را شعار خود ساخت.
چرا آیفون نمی خریم؟انکار نمی کنم. من یک کاربر وفادار اپل هستم و با این حال خیلی بیشتر از آنچه فکرش را کنید، از اندروید می ترسم. از اندروید می ترسم و هم زمان تحسینش می کنم. چرا آیفون نمی خرند؟ به همان دلایلی که خیلی ها آیفون می خرند. اندروید هیچ رازی ندارد، و از داشتن راز تغذیه نمی کند. اندروید را روی هر دستگاهی با هر قدرت نرم افزاری می شود نصب کرد. جوهره اندروید آزادی است. آزادی و حق انتخاب. وقتی از اندروید استفاده می کنید، قدرت هر نوع انتخابی را دارید. از گرافیک آیکون های اپلیکیشن ها راضی نیستید؟ خب تغییرشان بدهید. از چینش صفحات راضی نیستید؟ عوض شان کنید.
کاربر اندروید، خودش ارباب خودش است. کاربر اندروید نمی خواهد هیچ کس دیگر برایش تصمیم بگیرد، برای همین است که وقتی صحبت از گوشی های اندرویدی می شود، می پرسیم باتری اش چند میلی آمپر است، یا می پرسیم پردازنده اش در چه فرکانسی کار می کند. برای این که شما می توانید هر چیزی را تغییر دهید و هر چیزی را انتخاب کنید.
قابلیت شخصی سازی، بزرگ ترین حربه اندروید علیه آی او اس آیفون است. آیفون یک پوسته ثابت و یک تجربه کاربری همیشه ثابت را به عنوان «تنها چاره» ممکن در اختیار کاربر می گذارد، در حالی که اندروید به توسعه دهندگان اجازه می دهد «بی شمار گزینه» روبروی کاربران بگذارند.
جنگ اصلی میان چاره و گزینه است. آی او اس ارباب چاره است و اندروید، خدای گزینه ها. جنگ واقعی جز این نیست. میان بی حوصلگی کاربران آیفون و سپردن اکثر انتخاب ها به اپل و اصرار کاربر اندروید به تغییر هر چیز منطبق با ذائقه و سلیقه خود.
در نهایت اندروید در 9 سال، مسیر خیلی سختی را طی کرد. حالا دیگر هیچ چیز به سال 2008 شبیه نیست. در سال 2008، آیفون مدل 3G را معرفی کرده بود و اندروید تازه متولد شد. اندروید، برای زنده مانده به درستی فهمید که باید درگیر هیچ انحصاری نباشد. هر کمپانی سازنده ای هسته اصلی اندروید را برداشت و به سهم خود آن را قدرتمندتر کرد. حالا بعد از 9 سال، در 2017، موبایل هایی را می بینیم که عملکردی فوق العاده دارند و به راحتی یک رقیب سرسخت برای اپل محسوب می شوند. اندروید می تواند بدون هیچ مرزی از قوی ترین سخت افزارها، بهترین استفاده ها را داشته باشد.
این جنگ ابدیاندروید یک سال بعد از آی او اس متولد شد و به همین خاطر تقریبا همیشه مجبور بود خود را با قواعد اپل وفق دهد. اما این به آن معنا نیست که 10 سال است اپل روی یک خط راه می رود. سال ها پیش موقع معرفی آیفون 4 استیو جابز با قاطعیت گفت: «ما در اپل به ایده آل ترین سایز نمایشگر یک موبایل رسیده ایم؛ 5.2 اینچ». دو سال بعد، وقتی جابز مرد، آیفون اولین موبایل 4 اینچی اش را معرفی کرد و چیزی نگذشت که وسواس نمایشگر بزرگتر – همان طاعونی که کمپانی های اندرویدی بر اساس جوهره محدودیت ناپذیر اندروید شایع کردند – دامن اپل را هم گرفت و حالا آیفون در تولید صفحات بزرگ تر از پنج اینچ با سامسونگ در رقابت است.
آیفون این جنگ را با قواعد سفت و سخت شروعت کرد و اندروید دشنه اش را از ابتدا در کوره آنارشیسم مطلق آبدیده کرد. هر چقدر هم که زمان بیشتری می گذرد، هر دو در مصادیق بیشتری از هویت یکدیگر قرض می گیرند. اما در نهایت این جنگ ادامه خواهد داشت. جنگ میان دیسیپلین و رهایی. جنگ میان انحصار مبتنی بر پرستیژ، و مفهوم اوپن سورس.
این نزاع حالا دیگر برابر است. حالا دیگر می شود نشست یک گوشه و تا سال ها از رقابت غول ها لذت برد، چون هم اپل از اصرار بر تعصباتش ضربات کاری خورده و هم اندروید از نداشتن یک سیاست مشخص و واضح ضرر دیده است.
حالا دیگر نمی توان و نباید به کاربران هر کدام برچسب خاصی زد. الان اگر یک نفر آیفون بخرد، به این دلیل است که دوست دارد زودتر برود سر اصل مطلب یا از جنس طراحی آن خوشش می آید و اگر یک نفر سامسونگ یا ال جی یا هوآوی یا هر موبایل اندرویدی قدرتمند دیگر بخرد، به این دلیل است که دوست دارد در تجربه کاربری اش انتخاب های بیشتری داشته باشد. یا به هر کدام از سازندگان اندرویدی حس خاصی دارد، به همین سادگی.