مأموران پلیس آگاهی تهران درجریان عملیات بزرگ دستگیری تبهکاران وسارقان خشن درپایتخت موفق به انهدام چند باند شدند.
به گزارش ، ایران نوشت: درمیان آنها طلافروش ورشکستهای به چشم میخورد که پس ازگذراندن 10 سال زندان وبه محض آزادی،با همسلولیهای سابقش باند سرقت و زورگیری راه انداخته بودند.آنها درجریان یکی ازسرقتها مرد جوانی را کشته بودند.هرچند همگیشان مدعی بودند نمیدانستند این مرد به قتل رسیده است.
طلافروشی که جنایتکار شد
قرارشان را در زندان گذاشته بودند تا پس از آزادی، برای پولدار شدن سرقت کنند. آنها در آخرین زورگیری شان مرد جوانی را به عنوان مسافر سوار بر خودرو کرده و زمانی که مسافر نگونبخت،سردی چاقوی تیز را روی گردنش حس کرد، وحشتزده با آنها به مشاجره پرداخت.اما ناگهان یکی از تبهکاران با چاقو ضربهای به ران او وارد کرد.آنها پس ازسرقت پول واموال باارزش مرد جوان،پیکرخونین ونیمه جانش را در بیابانهای اطراف تهران رها کرده وگریختند. دقایقی بعد رانندگان چند خودرو با مشاهده مرد جوان نیمه جان بلافاصله موضوع را به پلیس و اورژانس خبردادند. اما قربانی ماجرا براثر شدت خونریزی همانجا جان سپرد. سرانجام با ردیابیهای تخصصی کارآگاهان، اعضای باند دزدان جنایتکاردستگیر شدند.عامل قتل نیزبه تشریح جزئیات راهاندازی باند سرقت پرداخت.
سابقه داری؟ بله، قبلاً طلافروش بودم و به خاطر چکهای برگشتی 10 سال حبس کشیدم. این اواخر هم خانوادهام بدهیهایم را قسطبندی کردند و آنها اقساط را پرداخت میکنند.
چقدر چک برگشتی داشتی که به 10 سال حبس محکوم شدی؟
قبل از اینکه زندانی شوم طلافروش بودم اما متأسفانه در دام چند زن افتادم که زندگیام را به نابودی کشاندند.
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
در زندان. آنها به اتهام سرقت و زورگیری زندانی شده بودند.به دلیل اینکه همسلولی بودیم همانجا باهم قرار گذاشتیم که وقتی آزاد شدیم برویم سراغ زورگیری.
نحوه زورگیریهایتان چطور بود؟
با پرسه زدن درحوالی میدان آزادی، مسافرانی که از نظر مالی وضعشان خوب به نظر میرسید را سوار میکردیم و در بین راه پس ازتهدید با بست پلاستیکی دست و پاهایشان را میبستیم و با تهدید چاقو کارتهای عابر بانکشان را همراه رمزهایشان میگرفتیم. بعد هم پولها را به حساب خودمان کارت به کارت میکردیم.
آیا نگران نبودید که ازطریق ردیابی کارتهای بانکی شناسایی شوید؟
فکر آنجا را هم کرده بودیم کارتهای سرقتی را 100 هزار تومان میخریدم و پولها را به داخل کارتهای سرقتی میریختیم و بعد از آن هم به سراغ طلافروشیها میرفتیم و سکه میخریدیم.بعد هم سکهها را میفروختیم و پولها را بین خودمان تقسیم میکردیم.
خودرویی که برای سرقت استفاده میکردید چه بود؟
پراید، البته ما درسرقتهایمان ازماشینهای مختلفی استفاده میکردیم. راننده که با او هم در زندان آشنا شده بودیم، هر شب یک خودرو سرقت میکرد و با آن مسافر سوار میکردیم و بعد از زورگیری از مسافران،ماشینها را رها میکردیم و برای سرقت بعدی ماشین دیگری سرقت میکردیم.
در یکی از زورگیریهایتان یکی از مسافران زخمی شده است؟ ماجرا از چه قرار بود؟
متأسفانه به دست و پای او بست نزده بودیم.به همین خاطر وقتی چاقو را دید خواست مقاومت کند. اما یکدفعه سر چاقویم به سفید ران پایش خورد که خونریزی کرد. به قدری ترسیده بودیم که همانجا او را رها کردیم و بعد از آن هم از ترس سرقت دیگهای انجام ندادیم.
طعمهها را چطور شناسایی میکردی؟
اولین اصل ما برای انتخاب طعمه این بود که زن نباشند. بعد از آن هم افرادی که وضع مالی خوبی داشتند و لباسهای خوبی به تن داشتند را انتخاب میکردیم.
چه ساعتهایی برای زورگیری میرفتید؟
اوایل صبح و یابعد از ظهر.چراکه معمولاً مردم این ساعتها یا به سرکار میروند یا دارند از محل کارشان برمیگردند.
میدانی که مرد مجروحی را که رهایش کردید کشته شده است؟
با تعجب میگوید: «نه. مگه ممکنه. اصلاً فکر نمیکردیم او مرده باشه. و...»