شخصیت، شامل خصوصیات و جنبههای طبیعی هر فرد است. هویت، چیز قابل لمسی نیست؛ با این حال روی احساسات و تجربیات همه ما تاثیرگذار است. تا حدود بسیاری، یادگیری و بهرهوری اشخاص به آن وابسته است. ولی آیا روی سلامت و خوشحالی نیز اثری میگذارد؟
برون گرایی و درون گرایی دو تیپ شخصیتی مهم هستند که راههای منحصر به فردی برای انرژی و روحیه گرفتن، ارتباط برقرار کردن با دنیا و پردازش اطلاعات دارند.
- افراد برون گرا 50 تا 74 درصد جوامع را تشکیل میدهند. این اشخاص، در محیطهای اجتماعی انگیزه میگیرند. در شغلهای فعال و پرسرعت (مثل سیاست، تدریس و خرید و فروش) که نیازمند تصمیم گیری فوری هستند، بهتر عمل میکنند. برون گرایان به صورت تجربی همه چیز را یاد میگیرند و از صحبت در مورد ایدهها و مشکلات لذت میبرند. میتوانند روی چند کار همزمان تمرکز کنند.
- درون گراها، 16 تا 50 درصد جامعه هستند که انرژی خود را از آرامش تنهاییشان کسب میکنند. شغلهای موردعلاقه آنها، دانشمند، نویسنده یا هنرمند بودن است. درون گرایان از سکوت و تنهایی خودشان یا گروههای کوچک دوستان لذت میبرند ولی شرایط جدید و گروههای بزرگ افراد، ممکن است باعث شود دست و پایشان را گم کنند. ترجیح میدهند فقط روی یک کار تمرکز کنند و قبل از هر کار، به خوبی شرایط را بررسی کنند.
مغز درون گراها و برون گراها، بطور متفاوتی کار میکنند. قسمت جلویی مغز که با فعالیتهای انفرادی تحریک میشود در درون گرایان، و قسمت پشتی مغز که با تعامل با دنیای بیرون فعال میشود، در برون گرایان فعالتر است.
دوپامین، مادهای است که وقتی تجریه مثبتی داشته باشیم آزاد میشود. برون گرایان بیشتر از درون گرایان به دوپامین برای حس پاداش گرفتن نیازمندند.
کدام گروه موفقترند؟
در تعاملات درون گرایان و برون گرایان مشکلاتی ممکن است پیش بیاید. درون گرایان، معتقدند شخص برون گرا رئیس مآب و غالب است. در حالی که برون گرایان، معتقدند شخص درون گرا مغرور یا خجالتی است. اتفاقا، بسیاری به اشتباه درون گرایی را مترادف خجالتی بودن میدانند. خجالت، حس اضطراب و بی قراری ناشی از معاشرت است. ولی درون گرایان به انگیزش اجتماعی کمی نیاز دارند. افراد خجالتی اغلب به ارتباط برقرار کردن تمایل نشان میدهند ولی بخاطر ترس از قضاوت و طرد شدن، از آن اجتناب میکنند.
پس کدام یک برتری بیشتری دارند؟
تجربه نشان داده است که وقتی همکاری میکنند قدرت بیشتری دارند. مثل استیو جابز، که برون گرا بود و با استیو ووزنیاک درون گرا شرکت اپل را تاسیس کرد.
آیا برون گرایان خوشحالترند؟
پاسخ واضحی به این سوال وجود ندارد. تستهای کنونی، گواه خوشحالی بیشتر برون گراها هستند. ولی در اغلب این تستها، خوشحالی را با میزان ارتباط با دنیای بیرون و مردم میسنجند، که منطقه راحتی برون گرایان است. درون گراها با این که در کنار مردم نیز حس خوشحالی میکنند، با انجام فعالیتهای آرامتر خوشحالترند که معیار این گونه تستها نیستند.
فرهنگ کشورها نیز روی این مسئله تاثیر بهسزایی دارد. در فرهنگ غربی، برون گرایی به عنوان خصیصه بهتر نمایش داده میشود و به درون گرایان اجبار میکنند که برون گرا باشند. این اجبار، به اضطراب و اعتماد به نفس پایین منتهی میشود.
در فرهنگ شرقی، درون گرایی و اندیشمندی و آرامش ارجحیت دارند و درون گرایان فشاری برای برون گرا بودن حس نمیکنند و در نتیجه با شخصیتشان راحتترند.
خوشحالی، با هدف داشتن و پذیرش خود و داشتن حامی به دست میآید؛ که هر دو گروه میتوانند به اینها برسند