وقتی خبر مرگ تبسم بر اثر کودکآزاری امسال منتشر شد، کسی تصور نمیکرد او نخستین قربانی کودکآزاری سریالی مرگبار در کشور خواهد بود و بعد از او دو کودک دیگر نیز قربانی کودکآزاری شده و جان خود را از دست میدهند. تبسم اوایل مردادامسال براثر ضرب و شتم ازسوی افرادی آشنا بشدت مصدوم شد و به کما رفت.
به گزارش ،جام جم نوشت: او در بیمارستان شهید مدرس ساوه بستری بود، اما در نهایت تسلیم مرگ شد. بعد از مرگ او، سه نفر بازداشت شدند و یکی ازآنها که آشنا بود به کودکآزاری و قتل او اعتراف کرد. دو ماه از ماجرای مرگ دلخراش تبسم نگذشته بود که روزهای پایانی مهر امسال مرگ اهورا در شهر رشت خبرساز شد. او نیز قربانی کودکآزاری مرگباری شده بود. بعد از مرگ تلخ وی ناپدریاش تحت تعقیب قرار گرفت و بازداشت شد. این مرد بعد از محاکمه در دادگاه کیفری استان گیلان به قصاص محکوم شد. چند روز از صدور حکم این مرد نگذشته بود که وقوع کودکآزاری مرگباری سرتیتر خبرهای حوادث شد. این بار در آخرین روزهای آذر بود که کودک دو سالهای به نام رسول در یکی از شهرهای استان خراسان شمالی قربانی دیگر کودکآزاری شد. او از سوی نامادریاش مورد ضرب و شتم قرار گرفت و 13 روز در کما به سر برد و سرانجام فوت کرد. این پایان کودکآزاری کودکان و مرگ خاموش و بیصدای آنها نیست. این جرم باز هم تکرار میشود؛ اما باید کاری کرد تا صدای کودکانه دیگری خاموش نشود.
ثریا عزیزپناه، فعال حقوق کودکان و پژوهشگر اجتماعی به تشریح انگیزههای کودکآزاری در ایران و راههای پیشگیری از آن پرداخت که در ادامه میخوانید.
تعریف مشخصی از کودک داریم؟
پیماننامه حقوق کودکان، از نوزادی تا 17 سالگی را به عنوان کودک در نظر گرفته است. فعالان حقوق بشر نیز همین بازه سنی را برای کودکان در نظر گرفتهاند. کودکآزاری در این سنین برای کودکان رخ میدهد.
دختران بیشتر قربانی کودکآزاری میشوند یا پسران؟
آمارها نشان میدهد کودکان زیر شش سال بیشتر مورد کودکآزاری قرار میگیرند؛ بنابراین پسران در این رده سنی بیشتر مورد کودکآزاری قرار میگیرند، چرا که این کودکان به خاطر شرایط سنیشان که در جستوجوی تجربه کنجکاوی و جنب و جوش هستند و دوست دارند با محیط بیرون از خانه آشنا شوند، ناخواسته گرفتار کودکآزاری میشوند. خانوادهها باید کنترل بیشتری روی فرزندان خود در سنین پایین داشته باشند تا آنها قربانی کودکآزاری در بیرون از خانه نشوند. اما دختران بیشتر در سنین گذر از کودکی به نوجوانی قربانی کودکآزاری میشوند؛ چرا که در این سن کودکان دختر، زیاد به قید و بندهای اجتماعی آگاهی ندارند و خانواده ارتباط عاطفی با آنها برقرار نمیکنند و گمان میکنند فرزندانشان باید خودشان براحتی راه خوب و بد را تشخیص دهند. خانواده علاوه بر این که خودشان باید آموزشهای لازم را در ارتباط با فرزندانشان داشته باشند، باید آموزشهای مناسب را نیز به فرزندانشان هنگام حضورشان در محیط اجتماعی بدهند.
میتوان گفت در مناطق حاشیه ای، کودکآزاری بیشتر رخ میدهد؟
خیر. کودکآزاری مخصوص یک شهر یا منطقه خاص نیست. پراکندگی در وقوع جرایم کودکآزاری وجود دارد. به طور مثال در تهران کودکآزاری دیگر مختص قشر مرفه یا نیازمند نیست. کودکآزاری مختص پایین شهر یا بالای شهر نیست. حتی مختص فقط تهران نیست، بلکه در سایر شهرها نیز شاهد وقوع کودکآزاریهای مختلف که گاهی منجر به مرگ کودکان نیز میشود، هستیم. کودکآزاری در هر کشوری وجود دارد و مختص کشور ما ایران نیز نیست. پدیده کودکآزاری یک اپیدمی در همه کشورهای جهان بوده و یک معضل جهانی است.
دلایل کودکآزاری در خانوادهها چیست؟
گاهی دیده میشود برخی خانوادهها وقتی کودکی مرتکب اشتباه کودکانه میشود او را کتک میزنند و تنبیه میکنند تا او راه درست را پیش بگیرد که دیگر مرتکب اشتباه نشود؛ اما غافل از این که همان تنبیه، نوعی اعمال خشونت است و میتوان از آن به عنوان کودکآزاری نام برد. این به آن علت رخ میدهدکه خانوادهها دوران کودکی و دنیای فرزندان خود را نمیشناسند و همین باعث میشود آنها در فرزندپروری و تربیت آنها دچار مشکل شوند. نظام آموزشی باید در باره برخورد با کودکان علاوه براین که آموزش لازم به مربیان و معلمان میدهد، با دعوت خانوادهها به مراکز آموزشی درباره نوع ارتباط والدین با فرزندانشان آموزشهایی نیز به آنها بدهد تا آنها بتوانند رابطه خوبی با هم داشته باشند. بیشتر خانوادهها آموزشهای کمی درباره نوع ارتباط و تربیت فرزندانشان دارند که همین نبود آموزشهای لازم به خانوادهها میتواند آنها را به سمت و سوی کودکآزاری سوق دهدکه عواقب خطرناکی برای فرزندانشان رقم خواهد زد.
به نظر شما کودکآزاری در کشور بیشتر شده است؟
نمیتوان بدرستی گفت در چند سال اخیر میزان کودکآزاری در کشورمان افزایش یافته یا نه؟ چرا که کارهای پژوهشی خوبی در ارتباط با کودکآزاری و مقایسه نتایج آن نسبت به یک دهه یا دو دهه قبل آن انجام نشده و اگر هم تحقیقاتی صورت گرفته باشد، نتایج آن در اختیار افراد محدودی قرار گرفته و در اختیار بیشتر خانوادهها نیست تا از آن استفاده کنند. درست است افراد بسیاری با اورژانس اجتماعی تماس میگیرند، اما این باعث نمیشود بگوییم بیشتر تماسهایی که با آنها گرفته میشود فقط وقوع کودکآزاری را گزارش دادهاند. شایددر قدیم به خاطر قداست خانواده اگر کودکی مورد کودکآزاری در محیط خانواده قرار میگرفت خود و خانوادهاش آن ر ا بازگو نمیکردند. آنها از ترس این که نگاه دیگران نسبت به رفتار آنها تغییر کند، کودکآزاری رخ داده در خانواده را برای کسی خارج از محیط خانواده تعریف نمیکردند. اما در چند سال اخیر این ماجرا کمی فرق کرده است.
گاهی خانواده در بیرون از خانه درباره کتک زدن فرزند یا کودکآزاری که مرتکب شدهاند برای دیگران حرف میزنند که گویی انگار قبح کودکآزاری ریخته است. وقتی رسانهها به انعکاس حوادث کودکآزاری میپردازند همین باعث میشود مسئولان و ارگانها توجه بیشتری به کودکان داشته باشند و در راه مقابله با کودکآزاری گامهایی بردارند. همچنین باعث میشود جامعه نسبت به وقوع چنین حوادثی سکوت نکند و واکنش نشان دهد. هنوز خیلی از ارگانها یا سازمانها، اقدامات زیادی برای کاهش کودکآزاری انجام ندادهاند که لازم است در این باره کارهای زیادی انجام شود؛ چرا که هنوز کودکآزاریهایی از جمله کودکآزاری جنسی مثل یک تابو در کشور است و زیاددرباره آن اطلاع رسانی نمیشود. زمانی اینگونه کودکآزاریها فاش میشود که شکایتی در مرجع قضایی مطرح شده یا به اورژانس اجتماعی گزارشهایی داده شود. در غیر این صورت ممکن است اینگونه جرایم در سکوت و خفا باقی بماند و کودکان بیشتری قربانی شوند. گاهی برخی از این کودکآزاریها به جنایت ختم میشود که نوعی از تلخترین کودکآزاریها به شمار میرود.
میتوان گفت وضعیت کودکآزاری در کشورمان بحرانی است؟
میزان کودکآزاری در کشورمان حالت بحرانی ندارد. اما حتی وقوع یک مورد کودکآزاری در کشور نیز زیاد است. متاسفانه شاهد آن هستیم کودکان کار یا کودکان خیابانی بیشتر در معرض کودکآزاری قرار میگیرند. زیرا آنها به جای این که در کانون خانواده رشد کنند، به مدرسه بروند و چتر حمایتی خانواده بالای سرشان باشد، مجبورند در خیابان کارکنند و مدام در خیابانها و معابر قرار بگیرند.
همین باعث میشود آنها از امنیت کمی برخوردار شوند. شرایط حاکم بر زندگی این قشر از کودکان باعث میشود آنها بیشتر در معرض خط آسیبهای اجتماعی از جمله کودکآزاری جسمی و جنسی قرار بگیرند. اعمال خشونت در این کودکان زیاد است. آنها کودکانی هستندکه در حاشیه جامعه زندگی میکنند، محروم از امکانات و شرایط مناسب زندگی و اجتماع هستند. گاه دیده میشود همین بچهها که روزی خودشان قربانی کودکآزاری شدهاند، در زمان بزرگسالی کودکانی را قربانی آزارو اذیت خود میکنند. به طور مثال محمد بیجه ـ که سال 83 در شهر پاکدشت، پسران خردسالی را ربود و بعد از آزار و اذیت به قتل رساند و در اسفند همان سال اعدام شد ـ خود نمونهای ازفردی بود که در کودکی قربانی آزارو اذیت جنسی شده و در بزرگسالی و با توجه به عقده درونی که داشت خود این باردر قالب فرد آزارگر ظاهر شد و دست به جنایتهای تلخی زد. اگر به کودکان آسیبدیده توجهی نشود چه بسا ممکن است آنها خود در بزرگسالی بزهکار شوند و جرایم مشابه انجام دهند.
حمایت انجمن از کودکان آسیب دیده چگونه است؟
انجمن حمایت از کودکان از سال 79 در کشور شروع به فعالیت کرد و همچنان این فعالیت ادامه دارد. در این انجمن صدای یارا به عنوان مشاوره تلفنی به کودکان و خانوادههایشان از طریق مددکاران، مشاوران و روانشناس انجمن خدمات میدهد. حتی کودکا ن و خانوادههایشان نیز میتوانند حضوری به انجمن مراجعه و کمک بگیرند.
زمانی که به انجمن گزارش کودکآزاری داده میشود همکاران ما در انجمن موضوع را بررسی میکنند. گروهی که در کمیته حقوقی فعالیت میکنند بعد از این که صحت موضوع را بررسی کردند، در مراجع قضایی حضور مییابند و در ارتباط با وقوع کودکآزاری شکایت قضایی مطرح میکنند تا فرد خاطی مورد مجازات قانونی قرار گیرد. کودک آسیبدیده نیز اگر در خانواده مورد کودکآزاری قرار گرفته باشد به بهزیستی تحویل داده میشود تا از آن محیط آسیبپذیر دور شود.
واژه کودکآزاری تا سال 81 بدرستی شناخته شده نبود و چون بیشتر کودکآزاریها در خانوادهها رخ میداد، شکایتی نیزدر مراجع قضایی ثبت نمیشد و رسیدگی هم در پی نداشت. اما از سال 81 به بعد با توجه به فعالیتهایی که فعالان مدنی و انجمن حمایت از کودکان برای احقاق حق کودکان آسیب دیده و قربانی خشونت انجام داد، دیگر نیاز نبود شاکی خصوصی در مرجع قضایی حاضر شود تا با شکایت وی پرونده کودکآزاری به جریان بیفتد. بلکه وقتی گزارش انجمنهای حمایت از کودکان در اختیار مراجع قضایی قرار میگرفت، قضات پروندههایی را تشکیل میدادند و به بررسی پروندهها میپرداختند و منتظر شکایت از سوی شاکی خصوصی نسبت به اینگونه پروندهها نبودند.
نقش آموزش و پرورش در کاهش کودکآزاری چیست؟
آموزش و پرورش یکی از سازمانهایی است که خانواده و خود دانشآموزان با آن در ارتباط هستند؛ بنابراین آموزش وپرورش باید برنامههای مختلفی برای آموزش به کودکان و خانواده هایشان داشته باشد. قطعا همین امر باعث میشود خانوادهها بدانند در هر شرایطی با کودکان خود چگونه برخورد کنند تا کودکآزاری شکل نگیرد. همچنین کودکان نیز وقتی درمدارس به آنها آموزشهای لازم درارتباط با حفظ و نگهداری از خود و نیز مقابله با کودکآزاری داده شود، براحتی در دام آزارگران گرفتار نمیشوند و اگر برایشان حادثهای نیز رخ داد به مسئولان مدارس اطلاع دهند.
آموزش به والدین چگونه است؟
گام دیگر برای کاهش کودکآزاری را باید خانوادهها بردارند؛ چرا که والدین و کودکان دو نسل مجزا و متفاوت هستند ؛ بنابراین باید شکاف میان نسلها برداشته شود تا آنها همدیگر را بهتر درک کنند و شاهد بروز درگیری و حتی کودکآزاری از سوی والدین نسبت به کودکان نباشیم.
نظر پایانی؟
در پایان باید بگوییم علاوه برخانوادهها، همه نهادهای کشوری، رسانههای مکتوب، کارشناسان مسائل خانواده، روانشناسان و جامعهشناسان باید تلاش کنند اقدامات مناسبی برای مقابله باکودک آزاری انجام دهند تا شاهد باشیم، پدیده کودکآزاری روزی به طورکامل ریشهکن شود. علاوه بر آن رسانه ملی میتواند با تهیه فیلمهای آموزشی و نشستهای تخصصی و کارشناسانه در برنامههای تلویزیونی آموزشهای لازم درباره حقوق کودکان، خانوادهها و نیز شیوه برخورد و ارتباط والدین و کودکان را به آنها آموزش دهد. همچنین آسیبهای اجتماعی از جمله کودکآزاری را اطلاعرسانی کند تا افراد از عواقب اینگونه آسیبها و نیز نوع مجازاتهایی که برای مرتکبان آن مرجع قضایی در نظر گرفته است، آگاهی یابند و مرتکب چنین جرایمی نشوند. نمایندگان مجلس باید نگاه موشکافانهتری نسبت به تائید لوایح مربوط به حمایت از کودکان داشته باشند و چنین لوایحی را که به مجلس میآید زودتر تائید و به مرحله اجرا بگذارند و اینگونه نباشد که تائید لوایح حمایت از کودکان، مدت طولانی طی کند تا به تائید برسد. در حالی که لایحه حمایت از کودکان میتواند نقش مهمی در کاهش کودکآزاریها داشته باشد، این لایحه بیسرانجام مانده و کارشناسان اجتماعی بخصوص فعالان حقوق کودک در انتظار تصویب آن هستند.