ماهان شبکه ایرانیان

علوم اعصاب نابرابری

تأثیر فقر در مغز کودکان!

پژوهشگران به‌دنبال اثبات رابطۀ مستقیم فقر و رشد ناکافی مغز در کودکان هستند. بسیاری از والدین فقیر تحصیلات عالیه داشتند، که نشان می‌داد «تأخیر رشدی» که فرزندانشان دچارش شده‌اند نتیجۀ مستقیم فقر بوده است.

 آیا می‌توان فقر را در مغز کودکان دید؟
 
گاردین؛ مایک ماریانی، شواهد روزافزونی وجود دارد که نشان می‌دهد بزرگ‌شدن کودکان در فقر می‌تواند رشد فیزیکی مغز آن‌ها را کاهش دهد. حال مطالعه‌ای عظیم در آمریکا به‌دنبال مشخص‌کردن رابطۀ علت و معلولی در این مورد بوده و راه‌های نوینی را برای کمک به فقیرترین کودکان ارائه می‌دهد.
 
فقیرترین کودکانی که خارج شدنشان از زیر خط فقر می‌تواند مساوی دستیابی‌شان به ظرفیت‌های ذهنی بیشتر و دستیابی به توانایی‌های گسترده‌تر باشد.

آزمایشگاه دکتر کیمبرلی نوبل در دانشگاه کلمبیا در نیویورک با رنگ‌های روشن، نقاشی‌های حیوانات انسان‌نما، و کف‌پوش‌های رنگارنگ پازلی که شکل وسایل دریانوردی رویشان نقش بسته، شبیه همۀ مهدکودک‌هایی است که پیش از این دیده‌اید، البته با این تفاوت که گروهی از دانشمندان علوم اعصاب‌شناختی از پشت آینه‌ای دوطرفه بچه‌های این مهدکودک را زیر نظر دارند.

آزمایشگاه «عصب‌شناسی، تجربیاتِ نونهالی و رشد» مرکز پژوهش‌های پیشروانه دربارۀ تأثیر فقر بر مغز بچه‌هاست و من به این آزمایشگاه آمده‌ام تا ببینم نوبل و همکارانش چطور، احتمالاً به‌زودی، ثابت خواهند کرد که بزرگ‌شدن در فقر می‌تواند مانع از رشد و تکامل مغز کودک شود.

نوبل، خانم چهل‌ساله‌ای از حومۀ فیلادلفیا، با ترکیبی از اشتیاق و محدودیت‌های بالینی از کاری می‌گوید که آنجا مشغولش هستند. او از معدود دانشمندان علوم اعصاب و متخصصین اطفالی است که شواهدی روزافزاون دربارۀ تأثیر منفی فقر بر رشد مغز کودک ارائه داده است.
 
او حالا در حال برنامه‌ریزی مطالعه‌ای سراسری است که می‌تواند رابطه‌ای علت و معلولی میان فقر و رشد مغز برقرار کند و شاید به این ترتیب مسیری را برای کمک به فقیرترین کودکانمان بگشاید.

این را می‌توان نتیجۀ نهایی سال‌ها تلاش نوبل دانست. او یکی از کسانی بود که از اوایل دهۀ اول قرن بیست‌و‌یکم به شکل‌گیری این حوزه کمک کرد. نوبل وقتی دانشجوی دکتری بود با همراهی مارتا فرح، دانشمند علوم اعصاب شناخته‌شده، به کاوش این مشاهده پرداخت که بچه‌های فقیر عملکرد آکادمیک نامناسب‌تری نسبت به همکلاسی‌های مرفّه‌ترشان دارند.
 
آن‌ها به‌دنبال بررسی بنیان‌های عصب‌شناختی این رابطه بودند، به‌دنبال تعقیب همبستگی‌ها میان جایگاه اجتماعی-اقتصادی و عملکرد آکادمیک برای مشخص‌کردن بخش‌هایی از مغز که به این موضوعات مربوط است.

نوبل می‌گوید: «دانشمندان علوم اجتماعی دهه‌ها نابرابری‌های اقتصادی-اجتماعی را با معیارهایی عمومی، مثل آی. کیو و نرخ دانش‌آموختگی از دبیرستان، تحلیل کرده‌اند. اما مغز بخش دانش‌آموختگی از دبیرستان را ندارد».

قبل از کار آن‌ها دانشمندان هیچ‌گاه فعالیت‌های شناختی خاص (مانند شناخت چهره، شناخت عکس، آزمون واژگان) که بچه‌های فقیر عملکرد نامناسب‌تری در آن‌ها دارند را بررسی نکرده بودند و به این ترتیب به سمت مشخص کردن تفاوت ساختار و رشد مغز آن‌ها نیز نرفته بودند.
 
در سال 2005 نوبل و فرح در کنار فرنک نورمن، همکارشان از دانشگاه پنسیلوانیا، 60 کودک را از مهدکودک‌های عمومی فیلادلفیا جمع کردند (30 کودک از طبقۀ متوسط و 30 کودکی که روی خط فقر یا اندکی بالاتر از آن بودند) و مجموعه‌ای از فعالیت‌های شناختی را پیش روی آن‌ها گذاشتند، فعالیت‌هایی که هر کدام مربوط به حوزۀ خاصی از مغز بود.

یکی از کارکردهای این آزمون‌ها اندازه‌گیری رشد زبانی و عملکرد اجرایی بود، مجموعه‌ای از فرآیندهای ذهنی که به حافظۀ فعال، استدلال و خودمهاری مربوط‌اند. نتایج این آزمون مشخص کرد که عملکرد کودکان فقیر در هر دو حوزه در مقایسه با همکلاسی‌های طبقۀ متوسط آن‌ها در طیف نسبتاً بدتر تا به‌شدت بدتر قرار دارد.

این نتایج، که نوبل و فرح در مقاله‌ای در سال 2005 نتایجش را به چاپ رساندند، آغازگر چیزی بود که آن‌ها «نمای عصب‌شناختی» از رابطۀ جایگاه اقتصادی-اجتماعی و رشد مغز می‌نامند. فرح، نوبل و دیگر دانشمندان به‌سرعت سراغ استفاده از تصویربرداری تشدید مغناطیسی (ام. آر. آی) رفتند تا مغر کوکان از طیف‌های مختلف اقتصادی-اجتماعی را بررسی کنند.

نتایج اعجاب‌آور بود. در یکی از این مطالعات فرح با بررسی 238 ام. آر. آی به این نتیجه رسید که بچه‌های برآمده از خانواده‌های فقیرتر و کمتر تحصیل‌کرده معمولاً قشر پیش پیشانی نازک‌تری (قسمتی از مغز که به‌شدت با کارکرد اجرایی مرتبط است) نسبت‌به بچه‌های داراتر دارند. این موضوع را می‌توان مبیّن دلیل دستاوردهای تحصیلی ضعیف‌تر و حتی آی. کیوی پایین‌تر دانست.

در 2015 نوبل به همراه همکاران دیگرش، بزرگ‌ترین مطالعه‌اش را تا به امروز انجام داد. پژوهشگران با استفاده از ام. آر. آی، 1099 کودک و نوجوان را مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که مغز آن‌هایی که از درآمد خانوادگی بیشتر و والدین تحصیل‌کرده‌تر برخوردارند، ناحیه‌های سطحی بزرگ‌تری نسبت به هم‌سن و سالان فقیرتر و با شرایط خانوادگی نامناسب‌تر دارد. در این میان بیشترین همبستگی در قسمت‌هایی مشاهده می‌شد که به عملکرد زبانی و اجرایی مربوط بود.

نکتۀ دیگر اینکه داده‌های برآمده از این مطالعات نشان می‌داد که تأثیر افزایش درآمد خانواده روی مغز فقیرترین بچه‌ها بسیار بیشتر از تأثیر افزایشی مشابه روی مغز ثروتمندترین کودکان است.
 
همین‌طور داده‌های نوبل نشانگر آن بود که وقتی خانواده‌ای از سطح پایه‌ای مشخصی از درآمد پایین‌تر بیاید، رشد مغز با شتاب فزاینده‌ای کاهش خواهد یافت. ناحیۀ سطحی مغزی کودکانی که خانواده‌شان کمتر از 25 هزار دلار درآمد دارد، 6 درصد کمتر از کودکانی است که از خانواده‌هایی با درآمد بیش از 150 هزار دلار یا بیشتر می‌آیند.

چند ماه بعد مطالعۀ عظیم دیگری انجام شد که ست پولاک، روانشناس کودک از دانشگاه ویسکانسین-مدیسون، یکی از نویسنده‌های آن بود. این مطالعه از وجود رابطه‌ای محکم میان درآمد خانوار و حجم مادۀ خاکستری در لوب پیشانی، لوب گیجگاهی، و هیپوکمپوس خبر می‌داد.

کودکان زیر خط فقر فدرال (24 هزار و 250 دلار برای یک خانوادۀ چهار نفری در سال 2015) 8 تا 10 درصد مادۀ خاکستری کمتری در ناحیه‌های پراهمیت داشتند؛ و حتی بچه‌هایی که خانواده‌هایشان کمی بالاتر از خط فقر بودند (درآمدهای یک و نیم برابر خط فقر فدرال) 3 تا 4 درصد مادۀ خاکستری کمتری از استاندارد رشد داشتند.
 
بسیاری از والدین فقیر در مطالعۀ پولاک تحصیلات عالیه داشتند، که نشان می‌داد «تأخیر رشدی» که فرزندانشان دچارش شده‌اند نتیجۀ مستقیم فقر بوده است.

تأویلات سیاستی این مطالعات بسیار وسیع است. اگر این داده‌ها صحیح باشند، تن‌ها خارج کردن درآمد یک خانواده از خط فقر می‌تواند برای نزدیک‌کردن کودکان به استانداردهای رشد کافی باشد؛ و در حالی که هنوز نمی‌دانیم این تفاوت‌های مغزی تا بزرگسالی ادامه می‌یابد یا خیر، این پژوهش، در کنار پژوهشی دیگر در گذشته که نشان می‌داد افرادی که در فقر بزرگ شده‌اند در نهایت نسبت به هم‌دوره‌ای‌های مرفه‌ترشان از نظر مالی عملکرد بدتری داشته و از مشکلات جسمی بیشتری رنج می‌برند، مشخص می‌کند که ممکن است این آثار تا پایان عمر باقی بماند.

اشارۀ این مطالعات به یک عامل مشخص نیست که به‌تنهایی باعث کاهش رشد مغز و پتانسیل فکری شده باشد، بلکه به فضای گسترده‌تری از فقر اشاره دارند.

نوبل می‌گوید «به نظر من در شرایط فعلی شواهد محکمی از این همبستگی وجود دارد، اما هنوز شواهد علت و معلولی را در اختیار نداریم»؛ و مطالعۀ بعدی او قرار است دقیقاً به همین موضوع بپردازد.

او و چندین پژوهشگر دیگر برای اثبات رابطۀ علت و معلولی تحقیقی در سراسر کشور به راه انداخته‌اند که هزار خانوادۀ کم‌درآمد را شامل می‌شود. از جمله همکاران او در این مطالعه می‌توان به گرگ دانکن، اقتصاددان دانشگاه کلیفرنیا-اروین؛ کاترین مگنوسن، متخصص سیاست اجتماعی در دانشگاه ویسکانسین-مدیسن؛ لیزا جنتیان، اقتصاددان دانشگاه نیویورک؛ و هیروکازو یوشیکاوا، روانشناس دانشگاه نیویورک اشاره کرد. در این مطالعه خانواده‌ها به دو گروه تقسیم می‌شوند: یک گروه مبلغ نقدی 333 دلار در ماه (4 هزار دلار در سال) را دریافت می‌کند و گروه دیگر 20 دلار در ماه.

آن‌طور که نوبل در مقاله‌ای در واشنگتن پست اشاره کرده پژوهش قبلی نشان داده که افزایش 4 هزار دلاری درآمد خانوار در سال اول زندگیِ بچه باعث بهبود نتایج در درآمد، اشتغال، و سلامت جسمی بزرگسالی دارد.
 
بر اساس یافته‌های آن‌ها، نوبل و همکارانش باور دارند که این موضوع برای بهبود قابل توجه رشد مغز نیز کافی خواهد بود.

تکمیل این مطالعۀ جدید پنج سال به طول خواهد انجامید، و پرداخت‌ها کمی بعد از تولد نوزاد آغاز شده و تا سه‌سالگی او ادامه خواهد یافت. پژوهشگران در 12 و 24 ماهگی از طریق مصاحبه با مادران اطلاعاتی را جمع‌آوری می‌کنند؛ و بعد از اینکه بچه‌ها سه سالشان شد، به آزمایشگاه خواهند رفت و پژوهشگران عملکرد زبانی، حافظه‌ای، و اجرایی و همچنین رشد اجتماعی و احساسی آن‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهند.
 
آن‌ها همچنین رشد مغز بچه‌ها را با استفاده از نوار مغزی (ای. ای. جی) بررسی می‌کنند؛ نمی‌توان تجربۀ ناخوشایند و طولانی ماندن در دستگاه ام. آر. آی را برای بچه‌های آن سن و سال اجرا کرد.

اگر بچه‌هایی که آن مقرری ناچیز را دریافت کرده‌اند فعالیت مغزی سالم‌تری را از خود نشان داده و نسبت به گروه کنترل عملکرد بهتری در آزمون‌های شناختی داشته باشند، نوبل و همکارانش به اولین شاهد علت و معلولی‌ای دست خواهند یافت که فقر دید را به رشد مغزی مرتبط می‌کند. او امیدوار است که مطالعه‌ای 16 میلیون دلاری را تا اوایل سال 2018 آغاز کند.

پیشنهادهای گروه او برای جذب کمک مالی می‌تواند تاویلات بسیاری برای «سیاست‌های افزایش درآمد» در آمریکا داشته باشد از جمله؛ اعتبار مالیات بر درآمد، اعتبار مالیات کودک، و کمک موقت به خانواده‌های نیازمندکه همگی پول را مستقیماً به جیب‌های خانواده‌های فقیر می‌ریزد.

نوبل در مقاله‌ای در ماه مارس برای ساینتیفیک امریکن می‌نویسد «اگرچه که شاید درآمد تن‌ها عامل تعیین‌کننده در مسیر رشد کودک نباشد، شاید ساده‌ترین راه برای تغییر شرایط از منظر سیاست‌گذاری باشد، سیاست‌هایی که می‌تواند با پرداخت مستقیم به طبقات پایینی به بهبود سلامت و رشد مغز کودکان کمک کند».

این چیزی بود که پژوهشگران قبل از انتخابات ریاست جمهوری به دنبالش بودند. آن‌طور که مارتا فرح به من گفت: هیلاری کلینتون از زمانی که همسر رئیس‌جمهور بود، به استفاده از علوم اعصاب برای درک بهتر فقر کودکان علاقمند بود.

فرح می‌گوید «تصورم این بود که اگر او رئیس‌جمهور شود در این زمینه بسیار فعال خواهد بود و هم سعی می‌کرد از این پژوهش حمایت کند و هم از همۀ راه‌های ممکنی (راه‌های مربوط به علوم اعصاب و دیگر راه‌ها) که به رشد کودکان فقیر کمک کند. اینکه او رئیس‌جمهور نشد برای این حوزه بسیار ناراحت‌کننده است».

به زعم فرح دربارۀ رئیس‌جمهور ترامپ «به نظر نمی‌رسد این موضوع در میان اولویت‌های او قرار داشته باشد». حقیقت این است که بودجۀ پیشنهادی ترامپ شامل کاهش شدید در بودجۀ مدیکِید 1 و دیگر برنامه‌های حمایتی مشابه است. خوشبختانه، مقالات متعددی که در حال چاپ هستند می‌توانند در حوزۀ نحوۀ تأثیر فقر بر رشد مغز از مجموعه داده‌های دیگر مطالعات استفاده کنند.

فرح می‌افزاید: «در واقع این کار بدون کمک دولتی مشخص در حال پیشرفت است». این یعنی این پژوهش همچنان می‌تواند به پیشرفت خود ادامه دهد، حتی با وجود دولتی که دغدغۀ چندانی دربارۀ رابطۀ بالقوۀ فقر کودکان و رشد ناکافی مغز ندارد.

البته که بخش زیادی از قدرت موردنیاز برای متقاعدکردن سیاستمداران و واردشدن به حلقه‌های سیاستی به نتایج مطالعۀ پیش روی نوبل بستگی دارد. راس وایتهرست، یکی از اعضای بلندمرتبۀ مرکز کودک و خانوادۀ نهاد بروکینگز، می‌گوید ما باید نشان دهیم که «اگر به افراد پول بیشتری بدهیم، مغز بچه‌ها شکل متفاوتی خواهد یافت».

علاوه بر واردشدن به موضوع اعتبارات مالیاتی و اختصاص پول نقد به خانواده‌های فقیر، مشخص شدن این رابطۀ علت و معلولی به تغییر طرز فکر آمریکایی‌ها دربارۀ تور ایمنی اجتماعی در این کشور کمک خواهد کرد، کشوری که بیش از یک بچه از هر پنج بچه (در مجموع 15 میلیون نفر) زیر خط فقر فدرال قرار دارند.
 
منبع: ترجمان
مترجم: امیرحسین میرابوطالبی


پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را مایک ماریانی نوشته است و در تاریخ 13 جولای 2017 با عنوان «The neuroscience of inequality: does poverty show up in children's brains» در وب‌سایت گاردین منتشر شده است و وب‌سایت ترجمان در تاریخ 4 دی 1396 آن را با عنوان «آیا می‌توان فقر را در مغز کودکان دید؟» و ترجمۀ سیدامیرحسین میرابوطالبی منتشر کرده است.

•• مایک ماریانی (Mike Mariani) نویسنده و مدرس ساکن نیوجرسی است. آثار او در نشریاتی مانند لس‌آنجلس ریویو آو بوکز، آتلانتیک، پسیفیک استندارد و بعضی دیگر از مجلات و نشریات به چاپ می‌رسد.

[ 1]برنامۀ بهداشتی آمریکا برای خانواده‌ها و افراد کم‌درآمد [مترجم].
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان