برترین ها - ترجمه از حسین علی پناهی: زیبا، بی نقص و بامزه و البته بسیار با استعداد! هنگام صحبت کردن در مورد نیکول کیدمن هیچگاه واژه یا عبارت منفی به زبان نخواهد آمد. این بازیگر زیبا سال هاست که به هنرنمایی در برابر دوربین مشغول بوده و هر سال نیز به سطح جدیدی از موفقیت دست پیدا می کند، نقش های جدی و چالش برانگیزی انتخاب کرده که به ما یادآوری می کنند هنوز باید او را دوست داشته باشیم.
علاوه بر حرفه ی بازیگری، نیکول کیدمن بیش از یک دهه است که با کیث اربن ازدواج کرده و به نظر می رسد که هر سال عشق این زوج دوست داشتنی به یکدیگر بیشتر می شود. او نقش یک مادر فوق العاده را برای چهار فرزندش بازی می کند و زمانی که او را روی فرش قرمز می بینیم او همچنان شاد و مسحور کننده است.
در طول سال های فعالیت هنری اش او با مشکلاتی روبرو شده و به موفقیت های زیادی نیز دست پیدا کرده است. او با مشکلات و موانع پیش روی خود مانند یک بانوی باکلاس برخورد کرده و نمی توان نقطه تاریکی در رفتار و زندگی این بازیگر نامدار استرالیایی پیدا کرد. در ادامه شما را با خلاصه ای از زندگی جالب این بازیگر سرشناس آشنا خواهیم کرد.
1- رابطه نیکول کیدمن با والدینش
نیکول کیدمن در سال 1967 در هونولولو هاوایی بدنیا آمده و در سیدنی استرالیا بزرگ شد. از آنجایی که پدرش یک زیست شیمیدان شناخته شده بود او نیز در سال های نوجوانی و جوانی تمرکز خود را روی تحصیلات آکادمیک قرار داد. پدرش چیزهای زیادی به نیکول و خواهر کوچکترش آموخته و قوانینی سودمند را برای آن ها تعیین کرد. برای مثال از همان ابتدای دوران نوجوانی او باید هر روز صبح حرکت شنا انجام می داد و هنوز نیز این کار را ادامه می دهد. نیکول کیدمن در مصاحبه ای چنین گفته است:" وقتی که 6 سال داشتم، در مدرسه بودم و همه باید می گفتیم که پدرانمان چه چیزی به ما یاد داده اند... من گفتم او به من یاد داده که هر روز ورزش کنم و هیچ وقت به جمهوری خواهان رأی ندهم.
معلممان از خنده نزدیک بود از روی صندلی خود بیفتد". اما رابطه نیکول با مادرش از آن رابطه های بسیار صمیمی و مهربانانه نبود. به گزارش روزنامه گاردین، مادر نیکول یک بار به او گفت:" من از آن مادران نیستم که تو را بغل کنم. من اینکاره نیستم پس از من این انتظار را نداشته باش". اما حتی بدون این قانون سخت نیز زمانی که اوضاع برای مادرش سخت شد، نیکول به خوبی از مادر خود مراقبت کرد.
2- کمک به مادر در دوران ابتلای او به سرطان
وقتی که نیکول 17 سال داشت مشخص شد که مادرش به سرطان سینه مبتلاست. این موضوع تاثیر زیادی بر روی او داشته و نیکول را بر این داشت که هر طور می تواند به مادرش کمک کند. وی بعدها در مصاحبه با ونیتی فر در این باره چنین گفت:" زمانی که من 17 ساله بودم مادرم به سرطان سینه مبتلا شد و این موضوع به شدت مرا تحت تاثیر قرار داد. شما با چشم خود می بینید که کسی شیمی درمانی انجام می دهد و این رویه یک سال خسته کننده ادامه می یابد. این ناراحت کننده ترین اتفاقی است که در تمام زندگی من رخ داده است اما باعث شد که آگاه تر شوم. من باید در سن نوجوانی با مرگ روبرو می شدم، باید می فهمیدم که انسان ها فانی هستند- به دنیا می آیید و می میرید.
من مطمئنم که یک روز باران روی سرم خواهد بارید و یک روز نیز آسمان برایم آفتابی است و زندگی همین است". مادر کیدمن موفق شد سرطان را شکست دهد اما اتفاقی که برای مادرش افتاد تاثیر خود را بر روی او گذاشته بود. او بعدها عضو برنامه تحقیق و درمان سرطان زنان در دانشگاه یو سی ال ای شد. وی در این باره گفت:" من بر این باورم به همان اندازه ای که می گیرید باید پس بدهید. بسیار مهم است که بیش از حد روی خود تمرکز نداشته باشید".
3- علاقه به بازیگری از دوران کودکی
نیکول کیدمن می گوید که از همان دوران کودکی می دانسته که زندگی اش صرف هنر خواهد شد. وی در این باره چنین گفته است:" زمانی که تنها سه سال داشتم رقص باله را شروع کردم و با ذوق و اشتیاق خودم این کار را کردم. تئاتر خیابانی و پانتومیم اجرا می کردم و وقتی که حدود نه سال داشتم آخر هفته را به آموزشگاه تئاتر می رفتم. وقتی که 17 ساله بودم مدرسه را رها کردم و می دانستم که چکار باید بکنم". اما اگر چه کیدمن مسیر خود را می دانست برای رسیدن به هدف تلاش زیادی کرد.وی در مصاحبه ای در این مورد چنین گفته است:" از آن چیزی که بودم لذت نمی بردم.
واقعاً قد بلند بودم و دختری نبودم که نظر پسران را به خودم جلب کنم. لقبم «لنگ دراز» بود و با همین نام مرا صدا می زدند. برای نمایش های مدرسه ای تست می دادم و همواره رد می شدم زیرا بیش از حد بلند قد بودم". سخت است تصور کنیم که نیکول کیدمن با این همه زیبایی و استعداد برای حضور در یک نمایش جواب منفی بشنود. اما خیلی زود این نه ها به بله تبدیل شد. وی به شدت به تلاش های خود ادامه داد و موفقیت را در تئاتر فیلیپ استریت در سیدنی بدست آورد.
4- بازیگری و ازدواج
کیدمن در همان اوایل دهه سوم زندگی خود به موفقیت در دنیای سینما دست یافت و مدتی بعد برای بازی در فیلم «روزهای تندر» (Days of Thunder) با تام کروز همبازی شد. وی علاوه بر حضور در این فیلم توانست دل بازیگر سرشناس و نقش اول فیلم یعنی تام کروز را بدست آورد. این دو زمانی که کیدمن تنها 23 سال داشت با هم ازدواج کردند. او روز به روز بیشتر دیده می شد و ازدواج او با تام کروز نیز سهم زیادی در موفقیت او داشت. از آن مهم تر این که او و کروز به یک زوج شناخته شده و باوقار تبدیل شده بودند. وی بعدها در مصاحبه ای با ونیتی فر در این باره چنین گفت:" چیزی در مورد این گونه زندگی کردن وجود دارد که اگر واقعا روی همدیگر تمرکز کنید و در آن حباب قرار داشته باشید این موضوع باعث می شود که سوئ تفاهم به وجود نیاید زیرا تنها شما دو نفر هستید.
و تنها یک نفر دیگر وجود دارد که می تواند وارد این رابطه شود. بنابراین این موضوع شما را خیلی به هم نزدیک خواهد کرد و این شرایط عمیقاً عاشقانه است". کیدمن و کروز می خواستند هر کاری که برای موفقیت این ازدواج لازم است انجام دهند. آن ها برنامه ریزی دیوانه واری داشتند اما می دانستند که چه باید بکنند. کیدمن در این باره می گوید:" به نظر من در این صنعت ممکن است شل شوید، ممکن است تنبل شوید و این موضوع برای رابطه شما بسیار مخرب است.
حتی اگر به این معنا باشد که سوار هواپیما شوید و برای دیدن همدیگر حتی تا 24 ساعت در حال پرواز باشید این کار را خواهید کرد. این چیزی است که شما را نزدیک هم نگه می دارد. زندگی بسیار کوتاه است برای این که ماه ها از هم دور بمانید. وقتی که در حال صحبت کردن با تلفن هستید مدام می گویدد: ای کاش، ای کاش، ای کاش".
5- مادر شدن در سنین جوانی
ازدواج در سن 23 سالگی تنها اتفاق مهم زندگی کیدمن در جوانی نبود. تنها دو سال بعد و در سن 25 سالگی، او و همسرش، تام کروز اولین دخترشان ایزابلا را به فرزند خواندگی پذیرفتند. اگر چه وی در آن زمان بسیار جوان بود می دانست که باید این کار را بکند و بعدها در این باره چنین گفت:"این موضوع کاملاً سرنوشت است. به فرزند خواندگی پذیرفتن ایزابلا یک اتفاق یکباره بود. ما تصمیم گرفتیم او را به فرزند خواندگی بپذیریم زیرا این شرایط به یکباره پیش آمد.
من بر این باور بودم که به هر دلیلی این کودکان باید در خانواده ما باشند". کیدمن می گوید که از قبل دوست داشت خود نیز بچه دار شود اما اگر این اتفاق نیز رخ نمی داد این موضوع به او صدمه ای وارد نمی کرد. در آن زمان وی و کروز به این نتیجه رسیدند که باید برای رابطه بینشان بیشتر تلاش کنند. کیدمن در این باره چنین می گوید:" شما باید سخت تلاش کنید تا بتوانی فرصت خلوتی بدست بیاوری بدون این که نیاز باشد به بچه ها برسی. مانند این است که بگویی:عزیزم من واقعا واقعا به یک وقت خلوت با تو نیاز دارم. من به یک قرار شام دو نفره خلوت نیاز دارم".
6- روزهای طلاق
در سال 2001 کیدمن به شهرتی بسیار بیشتر از قبل دست یافت. او در فیلم های موفقی مانند «دیگران» (The Others) و «مولن روژ» (Moulin Rouge!) بازی کرد اما این موفقیت در سینما باعث شده وبد که زندگی خصوصی او در خانه دچار تنش شود. در آن زمان او 34 ساله بود و راهی به جز جدایی از تام کروز باقی نمانده بود. دوران سختی بود و کیدمن از این فرصت استفاده کرده و بیش از پیش خود را با بازی در فیلم مشغول کرد.
وی در مصاحبه ای در سال 2015 در این باره چنین گفت:" اگر بخواهم کاملاً صادق باشم، در ان دوران من داشتم از زندگی ام فرار می کردم... نمی توانستم با واقعیت زندگی خودم کنار بیایم و به عنوان یک بازیگر شما این امکان فوق العاده را دارید که بروید و در زندگی شخص دیگری خود را گم کنید و برای مدتی شخص دیگری باشید و وقتی که به گذشته نگاه می کنم این موضوع را واقعا در مورد خودم می بینم". اما به نظر می رسد که حتی با وجود این فرصت فرار نیز کیدمن از ازدواج خود پشیمان نیست.
وی در مصاحبه با یک مجله استرالیایی در این مورد چنین گفته است:" من خیلی سریع و در جوانی ازدواج کردم. اما از این موضوع پشیمان نیستم زیرا باعث شد که فرزندانم بلا و کانر را داشته باشم و برای مدتی طولانی یک ازدواج فوق العاده داشتم".
7- احساس تنهایی در موفقیت
موفقیت در دنیای هنر برای کیدمن اسان نبود. او به طور کامل خود را در اختیار حرفه اش قرار داده و نتایج آن را نیز حس کرد. وی در مورد جدایی خود از تام کروز و اتفاقات پس از آن چنین گفته است:" جدای از ان در کار به شدت مورد تمجید قرار گرفتم که بسیار برایم جذاب بود زیرا به نحوی به خود می گفتم: آه پس دیگر زندگی خود را در آغوش می گیرم و خود را جمع و جور کرده و در طی چند سال کارهای زیادی انجام می دهم... کار جای بسیار خوبی بود که در آن حضور داشتم".
کار هنری کیدمن چنان موفق بود که در سال 2003 جایزه اسکار بهترین بازیگر زن نقش اول را برای بازی در فیلم «دیگران» بدست آورد. اما در همان زمان بود که کیدمن متوجه چیزی شد. وی می گوید:" آن کار به جایزه اسکار ختم شده و این موضوع شد به موضوعی بزرگ پی ببرم. من در هتل برولی هیلز نشسته بودم و مجسمه طلایی اسکار را در دست داشتم. اوضاع کمی غیرطبیعی بود و من بیشتر از هر زمان دیگری تنها بودم".
8- دیدار با عشق آینده
برای چند سال دیگر کیدمن به کار ادامه داد و همزمان بیشتر و بیشتر احساس تنهایی می کرد. اما در سال 2005 و در سن 38 سالگی وی با کسی آشنا شد که نقش بسیار مهمی در زندگی او داشت. وی بعدها در این باره به مجله ونیتی فر چنین گفت:" فکر می کنم که آدم های بسیار تنهایی بودیم. می توانم بگویم که دو شخص بسیار تنها با هم ملاقات کرده و ان زمان بود که توانستند همه چیز را به هم بگویند. ما ترکیبی از ترسو و شجاع بودیم". این شخص کسی نبود جز کیث اربن و رابطه او را کیدمن خیلی سریع به ازدواج ختم شد.
آن ها در سال 2006 با هم ازدواج کردند و بعدها کیدمن در مصاحبه ای درباره ازدواج خود با اربن چنین گفت:" من دوست داشتم که ازدواج کنم و سپس همدیگر را بشناسیم. می دانم که این موضوع کمی غیرعادی به نظر می رسد اما برای من این یک فرآیند بسیار طبیعی بود".
9- دوری از شهرت
در سال های اخیر، حرفه کیدمن موفق تر از گذشته بوده است اما این ستاره از دور بودن از هالیوود و خارج از حرفه اش لذت می برد. او همراه با اربن در نشویل زندگی می کند و خانواده ی بسیار خوشبختی دارند. در سال 2013 که نیکول کیدمن 46 ساله بود در مصاحبه ای با ونیتی فر چنین گفت:" تمام جنبه کاری بیش از حد در معرض انظار عمومی است. این موضوع برای من مناسب نیست... اگر بخواهید یک خانواده داشته باشید باید باید خیلی چیزها را نادیده بگیرید.
بدون شک می توانید حرفه خود را داشته باشید اما نمی توانید در هالیوود زندگی کنید جایی که همه چیز، همه چیز کاملاً حول آن می چرخد. این انتخاب من نبود. من ترجیح می دادم که دور حرفه شخص دیگری باشم و حتی مکان خاص خودم را پیدا کنم". به همین دلیل نشویل به بهترین مکان برای او تبدیل شد. وی در ادامه در این باره گفته است:" من تا حدودی از شهرت کناره گیری کرده ام. من چیزی که دنبالش بودم را در شهرت نیافتم. پس با خود گفتم بسیار خوب این به درد من نمی خورد. و از خوش شانسی ام کسی را پیدا کردم که گفت: خب آیا دوست داری به تنسی نقل مکان کنی؟ و من گفتم: اوه من دوست دارم از این جا بروم".
10- سبک خاص در تصمیم گیری
به عنوان کسی که نقش های به یاد ماندنی زیادی را در حرفه خود ایفا کرده است بدون شک کیدمن استراتژی خاصی در هنگام پذیرفتن نقش هایش دارد، این طور فکر می کنید؟ تا حدود زیادی اینطور نیست. وی در این باره گفته است:" من خودم را یک کارت بازی بدون نقشی خاص می نامم زیرا هیچ چیز در مورد آن نمی دانم. من خیلی ناگهانی و بی اختیار تصمیم می گیرم که گاه به منفعت و گاه به ضرر ختم می شود. اما من همیشه همینطور بوده ام. شوهرم هیچ وقت نمی داند که من چه چیزی را انتخاب می کنم. و بعد از من می خواهد که علت را برای او تشریح کنم و من نمی توانم!". کیدمن از معدود بازیگران زنی است که تایید کرده بی نقص نیست و بعضی اوقات انتخاب هایش درست از آب درنیامده اند اما همیشه پای انتخاب های خود باقی مانده است.
وی در این باره می گوید:" اشتباهاتی که مرتکب شده ام همیشه شامل افرادی بوده که با میل هنری شدید همساز نبوده اند، وقتی که سعی کرده ام کمی خودم را همانندسازی کنم یا سعی کرده ام که شجاع نباشم. وقتی که به مکان هایی هدایت شده ام که با واقعیت درونی من سازگار نبوده این همان زمانی است که موفق نبوده ام. تمام نظر من این است که می روم و این کار را تجربه می کنم. فکر می کنم این برای کسانی که آرزو می کنند من کمی با استراتژی مشخص تری عمل کنم ناامید کننده باشد. اما من از زمانی که 14 سال داشتم همین بوده ام. من نمی توانم خود را تطبیق دهم... این ماهیت درونی من است".
11- آینده نیکول کیدمن
کیدمن برای بازی در فیلم «شیر» (Lion) نامزد دریافت جایزه اسکار شد و بازی فوق االعاده اش در سریال «دروغ های بزرگ کوچک» (Big Little Lies) نیز نشان داد که چیزی از هنر و خلاقیت کیدمن کم نشده است. او همچنان با انتخاب های هنرمندانه اش ما را غافلگیر کرده و هر بار موفقیتی جدید را بدست می آورد. او خود نیز نمی داند که در اینده چه اتفاقی برایش رخ خواهد داد و انتخاب هایش او را به کجا خواهند کشاند و این یکی از جالب ترین نکات در زندگی و شخصیت نیکول کیدمن است. باید منتظر ماند و دید که چالش بعدی که او در دنیای بازیگری برای خود انتخاب می کند چیست.