خبرگزاری مهر، گروه استانها: بیستوشش روز از آبان ماه94 گذشته بود که خبر معرفی خباز بهعنوان استاندار سمنان به گوش رسید تا جایگزین محمد زند وکیلی شود که به گواه آمار و صاحب نظران استاندار بسیار موفقی نیز بود اما برخی موارد باعث شد تا از این سمت برکنار شود تا درنهایت به بهانههایی مانند عدم توانایی در توزیع اعتبارات، عدم توانایی در برنامهریزی سفر رئیسجمهور به دیار قومس و همچنین عدم وجود رونق اقتصادی در استان، کنار گذاشته شود.
خباز اما رویهای دیگر داشت و آن را از همان روز نخست در مراسم تودیع و معارفه نشان داد نخستین جملات وی با دعا و ثنای پروردگار و با صدایی رسا بهگونهای در سالن پیچید که نخستین بار حضار در سالن در حاشیه شورای اداری متوجه شدند که یک خطاب تراز اول بر مسند استانداری سمنان تکیه زده است، خباز در آن نشست تبحر خود در خطابه ورزی را بهگونهای شگفتانگیز به رخ کشید و ازآنجا لقب مرد خطاب استان سمنان را به خود اختصاص داد اما این تنها ویژگی خباز نبود وی از ابتدا نیز نشان داد باوجود توانمندی فراوان در خطابه، توانمندی بسیاری نیز در برگزاری جلسات طولانیمدت و ساعات دراز کاری دارد تا دیگر لقب وی یعنی مرد خستگیناپذیر به او اطلاق شود.
خباز در بدو ورود اما با دو چالش اساسی روبرو بود نخست افرادی که از عملکرد وکیلی ناراضی بودند بهطور واضح قشر مرکز نشینی که به توجه وکیلی نسبت به شرق استان علناً انتقاد میکردند و چالش دوم وضعیت تولید در استان که به مرز تعطیلی محض گراییده بود و قطعاً یکی از دلایل حذف وکیلی از استان محسوب میشد.
اما خباز در ابتدا نشان داد که رویه متعادلی را در پیش دارد و کاملاً برخورد با افرادی که معتقدند همیشه باید با آنها در تصمیم سازیها مشورت شود، را بهخوبی بلد است اما در رویه دوم باید گفت خباز یکی از موفقترین استانداران کشور در دولت یازدهم در مقوله تولید بود بهگونهای که در حوزه بهین یاب رتبه سوم کشور را برای سمنان به ارمغان آورد و این در حالی بود که بهترین رتبه این استان درزمینهٔ نرخ تولید یازدهم محسوب میشد اما خباز که بود و چه کرد؟ برای پاسخ به این سؤال باید سفری در زمان کرد.
راه دشوار زندگی از نانوایی تا لباس معلمی
محمدرضا خباز با طلوع آفتاب بیست و هشتمین روز از تیرماه 33در کاشمر به دنیا آمد متولدان این سال درست در برههای از زمان قرار گرفتند که جوانیشان با انقلاب گره خورد و از دل متولدان این سال افرادی مانند جمال شورجه، سیروس مقدم، گوهر خیراندیش، سعید حجاریان، مسعود پزشکیان، مهدی باکری، علیاکبر جلالی، محسن رضایی، مجتبی رحمان دوست و بسیاری چهرههای دیگر برآمدند، خباز جوان اما تحصیلات ابتدایی خود را در خراسان گذراند و برای تحصیل در رشته علوم سیاسی وارد تهران شد تا پس از انقلاب و تعطیلی دانشگاهها راه موفقیت را در پایتخت بجوید.
خباز سیزدهمین فرزند خانوادهای پرجمعیت بود که پیش از وی 10 فرزند این خانواده به دلیل بیماری از دنیا رفته بودند و برای او از دار دنیای فانی تنها دو برادر به نامهای عباسعلی و مرحوم مهدی برجایمانده است پدرش خباز بود و نانوایی سنگکی آنها در کاشمر تنور زندگیشان را گرم میکرد خودش نیز تبحر خاصی در پخت نان سنگک دارد چراکه نزد پدر شاگردی میکرد او از پدر کار و از مادر قرآن را آموخت و وقتی طفولیت را میگذراند بسیاری سورههای کوچک قرآن کریم را حفظ بود مادرش انجمنی قرآنی را برای زنان کاشمری میگرداند و همیشه او را در خانه به تلاوت قرآن تشویق میکرد خباز در خانوادهای مذهبی و پنج نفرِ رشد و نمو پیدا کرد.
محمدرضای نوجوان همچنین فعالیت حرفهای در رشته بوکس را نیز در سطح استان خراسان به همراه داشت، وی در سن 16سالگی حتی یکبار در مسابقات استانی مقام نخست را نیز کسب میکند و دلیل موفقیتش را نیز ورز دادن خمیر و برداشتن ابزارآلات نانوایی سنگک میداند که دستان هر مردی را قوی میسازند او همچنین از همان ابتدا دستی به قلم نیز داشت دفترچه خاطرات وی از دوران ابتدایی که همیشه همراه اوست میتواند در آینده بهعنوان کتابی از وی به یادگار بماند روایتی از دبستان معمار کاشمر و معلمانی که در آن روزگار برای تربیت وی زحمت کشیدند اما خباز تغییر مسیر زندگیاش را در تهران جست.
محمدرضای جوان به دلیل علاقه زیاد به علوم قرآنی دوست داشت لباس طلبگی بر تن کند وی مجذوب شخصیت کسانی مانند آیتالله عظما شاهرودی و جعفر سبحانی بود اما در سال50 فوت مادر باعث شد تا او ضربه روحی بسیار دردناکی را متحمل شود اما یک حادثه باعث شد وی بازهم به علاقه اصلی خود یعنی وعظ و طلبگی بازگردد و آنهم تبعید آیتالله مشکینی به کاشمر بود او هنوز در سخنان خود از این مرد بزرگ به نیکی یاد میکند درنهایت وی در سال52 دیپلم خود را میگیرد و راهی خدمت سربازی میشود او بلافاصله لباس سپاه دانش را بر تن میکند و دره ده فیروزکوه معلم میشود.
از استخدام در آموزش پرورش تا نمایندگی مجلس
خباز در سال 54استخدام آموزشوپرورش میشود او پسازآن به ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی میپردازد و پس از کسب پستهای مدیریت در آموزشوپرورش تحصیلات ضمن کار خود را نیز در رشته علوم سیاسی ادامه میدهد تا اینکه سودای راه یافتن به مجلس شورای اسلامی در سر او پرورانده میشود، هرچند وی این امر را نتیجه مشورت با برخی دوستانش نیز میداند درنهایت خباز از حوزه انتخابیه کاشمر نامزد ورود به مجلس چهارم میشود.
محمدرضا خباز را شاید از معدود سیاستمدارانی بدانیم که از همان ابتدا خطوربط و مشی سیاسی خود را بهوضوح اعلام کرده تا جایی که او همیشه میگوید من اصلاحطلب بودم، هستم و خواهم ماند و هیچگاه از ابای آن هراسی نداشته است راه یافتن او به مجلس با رای نسبتاً بالای مردم کاشمر همراه شد تا جایی که وی در همان بدو ورود به مجلس چهارم میدانست که میتواند همراهی مردم را در مجلس پنجم نیز کسب کند اما شاید خود او نیز فکرش را نمیکرد که این حضور در مجلس 16سال به طول بینجامد تا جایی که در سال93 اگر استانداری سمنان نمیشد بازهم قصد داشت در انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی شرکت کند.
او درنهایت دکترای علوم سیاسی خود را در زمان نمایندگی گرفت و به دلیل عضویت در حزب مردمسالاری و درنهایت حمایت قاطع از اصلاً طلبان از دولت خاتمی تا روحانی جایگاه ویژهای در نزد آنها یافت تا جایی که در دولت حسن روحانی نخستین پست دولتی خود در لباس هیئت دولت را اخذ کرد وی معاون امور پارلمانی رئیسجمهور در دوره نخست روحانی شد و این دقیقاً نقطه عطف زندگی سیاسی او برای اخذ سمتهای بالاتری شد تا درنهایت به گزینه نخست اداره استانداری سمنان رسید.
راه استانداری سمنان از مسیر پاستور گذشت
برای خباز راه استانداری از مسیر پاستور میگذشت و حمایت خوبی از وی میشد و طرفدارانی مانند حجتالاسلام عربی درنهایت خود را مقابل پل جهاد شهر سمنان دید، او در روز بیست و ششم آبان ماه 94 یعنی تقریباً 23 ماه پیش بهعنوان گزینه نخست استانداری جای وکیلی را در سمنان گرفت تا برای سومین بار پیاپی استاندار قومس از قشر معلم انتخاب شود چراکه هم رهی، هم وکیلی و هم خباز هرسِ لباس معلمی را نیز بر تن کرده بودند.
خباز وقتی استانداری سمنان را تحویل گرفت شاید فکرش را هم نمیکرد با چه چالشهایی روبرو باشد، مسائلی که همواره بین شرق و غرب مطرح میشد، بحران خشکسالی مضاعف، کاهش تولیدات محصولات کشاورزی، توقف کامل تولید، عدم استقبال از داشتههای استان، خاک خوردن پروندههای سرمایهگذاری، توسعه، پراکندگی جمعیت، مردم ناراضی از عملکرد وکیلی بهخصوص در مرکز استان به دلیل توجهات وی به شرق، بیکاری بسیار مضاعف که به گواه آمار در پایان سال 92 به 21درصد نیز رسیده بود و دهها معضل دیگر همه و همه دستبهدست هم دادند تا خباز 10 روز نخست استانداریاش را تا پاسی از شب تنها به مطالعه وضعیت کنونی استان بپردازد او شاید رکورددار برگزاری جلسات در استانداری سمنان نیز لقب بگیرد چراکه به نظر میرسید در ده روز نخست کاریاش رنگ خانه را نمیدید.
خباز گام نخست را محکم برداشت بهیکباره سیاستهای جذب سرمایهگذار و احیای تولید در دو حوزه کشاورزی و دامداری و صنعت و معدن را اجرایی کرد، جلسات متعددی را در مرکز استان و همچنین تهران گذاشت و اعلام کرد برای سرمایهگذار فرش قرمز پهن میکنم، او در شش ماه نخست سال95، 35نشست رفع موانع تولید را برگزار کرد همچنین 16 بار در نشست کارگروه اشتغال شرکت کرد، او چهار همایش سرمایهگذاری را در استان به راه انداخت که شش هزار میلیارد ریال در آن قرارداد امضا شد، وی حتی در نخستین همایش سرمایهگذاری 100 میلیارد تومان طرح قابل سرمایهگذاری را به سرمایهگذاران اعطا کرد و آنهم درست درزمانی که هنوز استانداریاش در سمنان به 100روز نرسیده بود.
نگاه خباز به توسعه سرمایهگذاری مثبت بود
نگاه خباز به توسعه سرمایهگذاری مثبت بود و این را نمیتوان کتمان کرد، تلاشهای وی درنهایت به آنجا رسید که جلسات کارگروه رونق تولید پس از یک سال و نیم به بیش از 80 نشست رسید او همچنین از هر نوع سرمایهگذاری در استان استقبال میکرد، اما ضعفهایی نیز در کارش دیده میشد برای مثال عدم موضعگیری محکم در مقوله پروژه آب قطری و مرز هوایی و فرودگاه شاهرود، مصوبه شهرستان شدن بسطام، صادرات دامغان، منطقه صنعتی گرمسار، توسعه مهدیشهر و شهمیرزاد و بسیاری موارد دیگر باعث شد تا وی در برخی مقاطع همراهی نمایندگان استان را نیز نداشته باشد همچنین قول اعطای اختیارات به شهرستانها در مقوله مدیریت برای مثال در حوزه استعلامات نیز در زمره طرحهای خباز بود که باوجود اعلام و ابلاغ، در عمل اجرایی نشد و همچنان شاهد هستیم که برای یک استعلام ایجاد کارخانه، هر سرمایهگذار 45 روز معطل میماند.
دیگر ویژگی بارز خباز را اما رابطه خوب وی با فرماندارانش میتوان دید او بلافاصله پس از آمدنش یک فرماندار را تغییر داد و سپس به فرمانداری میامی جانی تازه بخشید آنهم با گماشتن شاخصترین چهره اصلاحطلبان حال حاضر در شاهرود و میامی، درنهایت توسعه نامتوازن برخلاف آنچه در زبان بیان میشود پاشنه آشیل خباز بود.
وی فردی محبوب بود اما یک مصاحبه از وی کافی بود تا مردم شرق استان سمنان اعم از دامغان، شاهرود و میامی را از دست بدهد، وی در آستانه سفر رئیسجمهور در تریبون رسمی و درست پس از سفری به شرق استان، اعلام کرد نرخ بیکاری در استان سمنان8.1 درصد است و بدون توجه به نرخ واقعی بیکاری در شرق استان، این عدد را ملاک قرارداد حتی تلویحاً اعلام هم نکرد که این رقم از سوی مرکز آمار ایران بیانشده تا هزینه اعلام رسمی آن را از دوش خود بردارد، این امر باعث شد تا مردم شرق استان که از بیکاری دهشتناکی رنج میبرند به طرز عجیبی حرفهای او را باور نکرده و از همین لحظه رابطه خباز با مردم شرق استان خدشهدار شد این امر آتش زیر خاکستری بود که تنها یک باد نیاز داشت تا شعلهور شود چراکه پیش از آن عدم وجود نگاه متوازن نسبت به شرق و غرب استان، در همه محافل رسانهای نقل میشد.
خباز از حرف تا عمل
کارنامه خباز را باید در دو بخش شرق و غرب استان سمنان بررسی کرد این امر امروز نظر بسیاری کارشناسان و اهالی فن است که وی در غرب عملکردی بینظیر داشت که حتی رهی، وکیلی و حتی پنجه فولاد گران در بهترین شرایط نیز این عملکرد را نداشت، نرخ بیکاری در زمان او به هشت درصد رسید و نرخ مشارکت اقتصادی 36درصد اعلام شد حالآنکه این اعداد در سه سال پیش به ترتیب 18 و 12درصد بودند اما خباز در عملکردش نسبت به شرق نیز عملکرد موفقی داشت؟
174 واحد تولیدی شاهرود از سامانه بهین یاب تسهیلات دریافت کردند درحالیکه این عدد در یکی از شهرستانهای غرب استان که جمعیتش 30 درصد جمعیت شاهرود نیز نیست، بیش از دو برابر بود این به آن دلیل نیست که به واحدهای تولیدی شاهرود وام تعلق نگرفت بلکه این به آن دلیل است که آنقدر اوضاع تولید در شرق استان سمنان خراب است که کمتر واحد تولیدی شرایط به تولید رسیدن و اشتغال را برای دریافت تسهیلات بهین یاب داشت لذا تولید در شاهرود مانند میامی و دامغان، در دوران خباز منجمد شد درحالیکه او میتوانست شرایط را بهتر کند.
درنهایت باید گفت خباز با همه بد و خوبش رفت، او تولید را بهخصوص در غرب رونق بخشید، کشاورزی و آبیاری نوین را رونق داد، بهین یاب را به مردم شناساند و گردشگری و همایشهای توسعه سرمایهگذاری را برای سمنانی ها به یادگار گذاشت اما عملکردش آنقدر در شرق استان ضعیف بود که این روزها با مطرحشدن نام گزینههای احتمالی وی، شور و امیدی در دل مردم راه افتاده است نمونه این امر را در انتخابات ریاست جمهوری مشاهده کردیم که رئیسی با اختلافی فاحش در استان زادگاه روحانی پیروز و این نه مردم به روحانی نه به خباز معنی شد.
خاطرهای از خباز برای خبرنگار خبرگزاری مهر
خباز همانطور که بیان شد خطاب قهاری بود، وی در سخنوری توانمندترین مدیر تاریخ استان سمنان در بدو انقلاب اسلامی نام دارد، سخنرانی کوتاهقامت اما با صدایی رسا، قرار و گیرا که همیشه برای هر سؤالی پاسخی دارد، وی حتی اگر نخواهد به یک سؤال مستقیماً پاسخ دهد نیز بهگونهای جواب را بیان میکند که پرسشگر عطای سؤال را به لقایش ببخشد، وی همچنین بسیار اهل مطالعه است و ساعتهای مدید در حال مطالعه بهخصوص در حوزه فقه و دین است، خباز به طرز حیرتانگیزی همیشه جوابی در آستین دارد که این امر در جریان یکی از دیدارهای خبرنگار مهر با وی رخ داد.
خباز برای بازدید از خشکسالی و آثار سوء آن در بیارجمند به این منطقه آمده بود و در جمع مردم از راههای کاهش مصرف آب و همچنین مدیریت مصرف سخن میگفت پس از سخنرانی اما خبرنگار مهر از وی میپرسد که چگونه میتوان به کشاورزان و دامدارانی که سنتاً به کشتهای پرآب مأنوس شدهاند، کشت قطرهای را آموخت این افراد اصلاً این روشهای کشت را برنمیتابند وی با همان حالت همیشه حاضر به جواب بیان کرد: روزی در روستایی در کاشمر سخنرانی میکردم وقتی این مسئله را گفتم پیرمردی با لهجه محلی پرسید آقای خباز هر وقت شما توانستید شتر را با ملاقه آب بدهید ما زمینهایمان را با این لوله پلاستیکیها آب میدهیم و خباز در پاسخ به آن پیرمرد میگوید: وقتی آب نباشد و خشکسالی فراگیر شود شتر تشنه از ملاقه هم آب میخورد.