به گزارش خبرنگار حوزه رفاه و تعاون گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ در کنار مردمانی که در شرایط وقوع بحران دار و ندار خود را با آسیب دیدگان قسمت می کنند همیشه هستند کسانی که استفاده از کوچکترین فرصتی را برای به دست آوردن منفعت و سود خود غنیمت میشمرند و به تنها چیزی که فکر نمی کنند آرامش و آسایش اطرافیانشان است.
زمین لرزید و موجی از نگرانی و دلواپسی را در دل مادران و پدران کّرد زبان جاری کرد و دار و ندار مردمان مهربان کرمانشاهی زیر آوار زلزله مدفون شد.
تلخ ترین طلوع آفتاب در بیست و دوم آبان بر این سرزمین چشم گشود و طعم بی کسی و یتیمی بر جان 91 کودک نشست و مادران بسیاری هم مرگ تاریک کودکان شیرین زبان خود را در قاب بی پناهی به سوگ نشستند.
درد از دست دادن عزیزان و مرور خاطرات روزگار قبل از زلزله و چشم به فردایی که باید برای ساختنش ایستاد و دل را دوباره به لبخند خورشید صبحگاه و های و هوی بازی های کودکان خانه هایش خوش کرد.
آوار ویرانی بر جان خانه هایی نشسته است که تا همین چند روز پیش لبریز از محبت، مهمان نوازی و دست و دلبازی بودند و امروز اما دار و ندارشان در مشتی خاک خلاصه شده است و بار سنگین غم و غصه ای جانکاه در کوچه پس کوچه های شهر به چشم می خورد.
زندگی از فردای پس از زلزله طعم دلهره دارد و تا صدای خنده کودکانی که از وحشت زلزله شوکه شده بودند دوباره در گوش شهر بپیچد زمان زیادی لازم است.
عروسکی بازمانده از کودکانه های سرپل ذهابی
زن جوان در حالی که از فاصله چند متری به خانه ویران شده شان نگاه می کند از بازی های کودکانه هر روز عصر دختر کوچکش با بچه های همسن و سال خود می گوید.
او به عروسکی که همچنان روی دیوار یکی از آپارتمان های ترک خورده بر اثر زلزله معلق و آویزان مانده است اشاره کرد و گفت: بچه های این کوچه هر روز عصر دور یکدیگر جمع می شدند و با هم بازی می کردند و این عروسک هم بازمانده خاطرات خوش آن روزهاست.
بعد از زلزله خیلی از هموطنان به ما کمک کردند و مهربانی بی مثال آن ها هیچ گاه از ذهن ما پاک نمی شود و همیشه قدردان محبت و بخشش مردم کشورمان هستیم که از هیچ تلاشی برای تسلی دل ما دریغ نکردند؛ اما در این میان موضوعی برای همه زلزله زدگان استان کرمانشاه و به ویژه شهر سرپل ذهاب که ما در آن زندگی می کنیم عجیب و البته بسیار ناراحت کننده بود.
در حالی که کمتر از 3 روز از زلزله ویرانگر کرمانشاه گذشته بود و تنها سرپناه ما چادری بود که از نیروهای امدادگر دریافت کرده بودیم، حضور سمسارها و دوره گردهای شهرهای اطراف برای خرید ته مانده اسباب و اثاثیه زندگی ما موضوع دردناکی بود که با آن مواجه شدیم.
زندگی مان را با تمام کم و کاستی هایی که داشت دوست داشتیم و هیچ گاه فکر نمی کردیم که همه دارایی مان را در کمتر از 30 ثانیه از دست بدهیم و بی سرپناه و آواره شویم.
دلیل آمدن سمسارها به کرمانشاه پس از زلزله و ما را به سر تل آوار خانه های ویرانمان بردن و قیمت گذاری و چانه زنی بر روی اسباب شکسته و خاکی زلزله زدگان چه دلیلی جز سودجویی چه بود؟
گاهی برای آن که معنا و مفهوم انسانیت و همدلی از یادمان نرود لازم است تا همواره در ذهن خود مرور کنیم معنای ((بنی آدم اعضای یک پیکرند)) را و فراموش نکنیم که همه دار و ندار مردمان زلزله زده در کمتر از 30 ثانیه به تلی از آوار تبدیل شد و این روزها نهایت دارایی ارزشمند مالی زلزله زدگان در یک چادر یا کانکس خلاصه شده است.
فقیر و غنی هر چه که بودند به اجبار بلای طبیعی زلزله این روزها مردمان کرمانشاه هست و نیست خود را از دست داه اند و تنها مرهمی از جنس همدلی و مهربانی زخم عمیقشان را تسکین می دهد.
گزارش از فرزانه فراهانی