خبرگزاری فارس: تمام دلخوشیهای کودکان دهه 60ای بعد از رسیدن از مدرسه و انجام تکالیف، این بود که دکمه تلویزیون را بچرخانند و در آن شرایطی که تنها سرگرمی کودکان، روشن و خاموش کردن تلویزیون بود، پای جعبه رنگارنگ بنشینند. تیزر برنامه کودک که شروع میشود با همان پس زمینه قرمز رنگ آنقدر بچهها را با خود همراه میکرد که با هر پرش پسرک انیمیشنی خود را به بالا پرت میکردند و محکم به زمین میخوردند. برنامه که شروع میشد، تعداد کارتونها آنقدر زیاد و جذاب بود که تا پایان بچهها را پای تلویزیون نگه میداشت، تا جایی که برای خوردن عصرانه هم نمیتوانستند کمی آنطرفتر بروند .کارتونهای پسر شجاع، حنا دختری در مزرعه، خانواده دکتر ارنست، هایدی، سفرهای میتی کومان، دوقلوهای افسانهای، ایکی یوسان، بابا لنگ دراز، آنشرلی، سرزمین آدم کوچولوها، با خانمان، سرن تی پی تی، سندباد، چوبین، پینوکیو، بچههای کوه تاراک همه دنیای کودکی بچههای دهه 60 بود.
وقتی پای عروسکها به تلویزیون باز شد!
رفته رفته با اوج گیری کارهای کودک و استقبال خانوادهها و کودکان از اینکه سرگرمی رنگارنگی را برای آنها رقم زدند، پای عروسکها هم به تلویزیون باز شد و هر کودکی علاوه بر عروسکی که از کودکی با خود به همه جا میبرد، چندین عروسک دیگر هم به عنوان الگو و شاید علاقهمندی در ذهنش داشت. عروسکهایی مثل هادی و هدی، خونه مادربزرگه، بهادر و مظفر، جغجغه و فرفره، شهر موشها، السون و ولسون، قورباغه سبز، سنجد، کلاه قرمزی، زی زی گولو و صدها عروسک دیگر پا به دنیای فانتزی کودکان گذاشتند و آب و تابی به رنگهای دنیای کودکان دادند. با گذشت سالهای سال از آن روزها هنوز هم این عروسکها برای دهه 60ای تازگی دارند و یادآور خاطرات خوبند. اما بعد از سالها فقط یک یا دو عروسک همچنان به روال سابق خود برای همان کودکان که حالا بزرگ شدهاند، زنده ماندند و یا کودکیشان را حفظ کردند. از این میان کلاه قرمزی و سنجد دو عروسک قدیمی و البته با نمک هستند که همچنان در صدر انتخابهای کودکان دهه 60 قرار دارند.
عروسکهایی که جایشان با هیچ عوض نمیشد
نسل قبلی، نسلی بودند که با عروسکهایشان بزرگ شدند و لحظههای ناب زندگی را با حضور عروسکها گذراندند. اگر ناراحت میشدند همدمشان همان عروسکها بود و اگر هم خوشحال، مجموعهای از پنبه و پولیش و یا پلاستیک را با خود همراه میکردند تا خدای نکرده احساس تنهایی نکند! و این تمام دنیایشان بود. همین عناصر مصنوعی گاهی آنقدر برایشان جان میگرفت که جایش را با هیچ موجود جانداری عوض نمیکردند و آنقدر پا به زمین میکوبیدند تا عروسکشان را در دست گرفته و با خود همراه کنند.
کلاه قرمزی هیچوقت غریبه نبود
حتی اگر هیچ ارتباطی بین شما و دنیای عروسکها هم وجود نداشته باشد، اما باز هم حضور عروسکی مثل کلاه قرمزی در زندگیتان بی تاثیر نبوده است. برای امتحان صحت این گفته کافی است که در جمعی صحبت از کارهای عروسکی را مطرح کنید، خواهید دید که نود درصد از حاضرین عروسک کلاه قرمزی را نام میبرند، حتی از روزهایی که کنار آقای مجری برنامه اجرا میکرد تا همین الان. اما نباید از یاد ببریم که اگر دنیایی از عروسکها هم ساخته شوند، اگر صداپیشهای نباشد تا به آن صدا بخشد و اگر عروسکگردانی نباشد که به آن جان ببخشد، او تنها و بدون تخیل و فانتزی و بدون هیچ حرکت و صدایی تا این اندازه در ذهنها ماندگار خواهد شد؟؟
عروسک محبوب تلویزیون از کجا آمد؟
کلاهقرمزی در ابتدا یک مورچهٔ عروسکی بود که در سال 60 در برنامهٔ «سقائک و شانهبهسر دانا» به کارگردانی ایرج طهماسب حضور داشت و سازندهٔ آن مسعود صادقیان بروجنی بود. بعد از آن در مجموعهای تلویزیونی به نام جغجغه و فرفره ظاهر شد که در سال 1370 پخش میشد و سپس در سه فیلم سینمایی «کلاهقرمزی و پسرخاله»، «کلاهقرمزی و سروناز» و «کلاهقرمزی و بچهننه» بازی کرد. در این فاصله کلاه قرمزی در یک مجموعه 4 اپیزودی با نام کلاه قرمزی در فرنگ در شبکه نمایش خانگی نیز حضور پیدا کرد. کلاهقرمزی از سال 1388 با همراهی چند عروسک دیگر در قالب جُنگ نوروزی دوباره به تلویزیون راه یافت و در آن سال پرمخاطبترین برنامهٔ نوروزی شد.
کلاه قرمزی و دوری یکساله از مادرش
سال گذشته در حالیکه تمامی صداپیشه و عروسکگردانهای مجموعه عروسکی کلاه قرمزی برای انجام تمرینات پیش از شروع تصویربرداری دور هم جمع شده بودند، دنیا فنی زاده به دلیل تشدید بیماریاش نتوانست برای اولین بار این گروه را همراهی کند و خواسته بود تا بعد از 20 سال همراهی مستمر با عروسکش، شیما بخشنده که پیشتر عروسکگردان آقای همسایه بود، عروسکگردان جدید کلاه قرمزی باشد. صبح روز 8 دی ماه سال 95 بود که خبر از دست دادن دنیا فنی زاده جامعه کوچک هنر عروسکی و آنهایی که به کارهای عروسکی علاقهمند بوده و نبوده را عزادار کرد.
(تصویری دیده نشده از فنی زاده و پورمهدی به همراه عروسک کلاه قرمزی)
جای خالی فنی زاده در جانِ کلاه قرمزی
از دست دادن عروسکگردانی که قریب به 20 سال خاطره یک نسل را به دوش خود کشیده بود و به عروسکی بین المللی جان بخشیده بود تا آن سوی مرزها هم رسید. واکنشها جالب بود، خیلیها پوسترهایی برای این ضایعه طراحی کردند و خیلیها هم فقط به گذاشتن پیام تسلیت بسنده کردند. تعدادی ترجیح دادند تا هیچ نگویند و عدهای هم صحبتهای زیادی داشتند. حالا یکسال گذشته و گذر زمان خیلیها را آرامتر کرده است اما چیزی که هنوز وجود دارد این است که جای دنیا فنی زاده هنوز در جانِ کلاه قرمزی خالی است و تا ابد هم خالی خواهد ماند.
علیرغم ارادتی که همه هنرمندان عروسکی به مرحوم فنی زاده داشتند، اما تنها یکی از نزدیکترین دوستان وی که اتفاقا نویسنده، عروسکگردان و صداپیشه است، حاضر به گفتوگو به مناسبت سالگرد دوستش شد که از نظرتان میگذرد.
شادی پورمهدی: دنیا با کلاه قرمزی زندگی کرد
خانم پورمهدی از چه سالی با خانم فنی زاده آشنا شدید؟
- ما از سال 68 با همدیگر آشنا شدیم. من دانشجوی تئاتر دانشگاه تهران بودم و همزمان مریم سعادت در تدارک نمایشی عروسکی بود که اتفاقا یکی از عروسکگردانها دنیا فنی زاده بود خانم سعادت از بچههای دانشجو تست گرفتند و من یکی از افرادی بودم که در این تست قبول شدم. همزمان با همکاری در آن نمایش من و دنیا به دلیل روابط عاطفی که بین مان برقرار شده بود با یکدیگر صمیمی و از دوستان نزدیک هم شدیم.
قطعا در آن گروه افراد دیگری هم بودند که میتوانستید به عنوان یک دوست روی آنها حساب کنید، چرا این صمیمیت بین شما و خانم فنی زاده برقرار شد؟
- یکسری اخلاقهای مشترک بین من و دنیا وجود داشت و اینکه نگاه هردویمان به مسائل نگاهی طنز بود. در کنار اینها سفرهای کاری زیادی با هم میرفتیم و این موضوع به صمیمیت ما اضافه کرده بود.
کدامیک از خصوصیات اخلاقی خانم فنی زاده در بین دوستان و آشنایان بارزتر بود؟
- طنزی که در نگاه دنیا به مسائل وجود داشت از مهمترین ویژگیهای اخلاقی او بود که نشاطی را در بین دوستان و اطرافیانش برقرار میکرد. در کل هیچ چیز را جدی نمیگرفت و این نگاه حتی تا لحظه آخر هم همراهش بود و به بیماری خود هم با نگاهی طنز برخورد میکرد.
فکر میکنم انرژی خوبی که خانم فنی زاده در رفتارهایش داشت، به عروسک کلاه قرمزی هم منتقل شده بود.
- بله درست است. کلاه قرمزی هم مثل دنیا طنز و پرتکاپو پرورش یافته بود.
شما همکاریهای مشترکی با یکدیگر داشتید، مهمترین ویژگی کاری خانم فنی زاده چه بود؟
- دنیا خیلی مسئولیت پذیر و قانونمند بود. دنیا خیلی متعهد به کارش بود و زمانیکه مسئولیت کاری را به عهده میگرفت، دیگر شوخی نداشت و باید آن را به ثمر میرساند. یکی از خاطرههایی که از آن زمان دارم همکاری با سعید آقاخانی و تهیه کنندگی آقای سمنانی است که در آن کار دنیا عروسک قلیدون را بازی میداد. این است که دنیا تا ماه 8 بارداری هم کار میکرد و با آن وضعیت جسمی و بارداری آنهم دوقلو عروسکگردانی میکرد. این اواخر با وضعیت جسمی که داشت باز هم نتوانست عروسک کلاه قرمزی را رها کند و خودش این عروسک را بازی میداد. هیچ چیزی نمیتوانست مانع از انجام کاری برای او شود.
اینهمه علاقه به عروسک کلاه قرمزی از کجا بوجود آمده بود؟
- عروسک کلاه قرمزی محصول چند نفر بود. صدای حمید جبلی، کارگردانی ایرج طهماسب، عروسکسازی مرضیه محبوب این عروسک را شکل داده بود. هر سه این افراد از دوستان صمیمی دنیا بودند و همه این گروه از همان ابتدا با هم قراری گذاشتند که به آن هم پایبند بودند و به همین خاطر شخصیتی که کلاه قرمزی دارد ویژه و درست است. از طرفی دنیا با این عروسک شباهتهای دیدگاهی بسیاری داشت و همان طنز کودکانه، دنیایی که در کودکی تجربه کرده بود و ... را داشت. به هر حال کلاه قرمزی کودکی هر یک از ما در مقطعی از زندگی است و دنیا این مسئله را دقیق و زود متوجه شد و با کلاه قرمزی زندگی کرد. هیچ گاه عروسک دیگری نتوانست جای کلاه قرمزی را برایش پر کند. اولویت اصلی او کلاه قرمزی بود و اگر به صورت همزمان به او عروسک گردانی عروسک دیگری سپرده میشد، اولین انتخابش کلاه قرمزی بود. اما شاید مجموعه افراد دوست داشتنی که در این کار حضور داشتند، در صمیمیت دنیا با کلاه قرمزی بی تاثیر نبود تا این عروسک را از خودش بداند. ملغمهای از تمام افرادی که دوستشان داشت به علاوه اخلاق و کودکی خودش در کلاه قرمزی جمع شده بود.
شما تا به حال در پشت صحنههای مجموعه کلاه قرمزی و در کنار خانم فنی زاده حاضر شده بودید؟
- بله، دنیا همیشه با همه عروسکهایی که بازیشان میداد، همینطور بود و حس مشترک بین او و عروسکها در همه کارهایش وجود داشت و این موضوع به کلاه قرمزی محدود نمیشود، اما شاید در کلاه قرمزی بیشتر این حالت شکل گرفته بود و توسط گروه خوبی که در آنجا تعدادشان کم هم نبود، دیده شده بود. تمام مدتی که در پشت صحنه کاری نداشت، با عروسکش بازیهای مختلفی میکرد و بسته به شخصیت آن عروسک، حرکتهای آنها را تکرار میکرد. اگر پیرزن بود حرکتهای مختلفش را درمیآورد و حرکتهای جالب و بامزهای را با عروسکها انجام میداد و با عروسکهایش عجین میشد.
شما تجربه همکاری با دنیا فنی زاده را در چندین کار داشتید.
- یکی از کارهایی که با هم در آن همکار بودیم، مجموعه تلویزیونی «خاله قورباغه» در سال 70 بود که در در سری اول من نویسنده بودم و در سری بعدی صداپیشه خاله قورباغه و نویسنده بودم و دنیا عروسکگردان بود. صندوق پست، بستنیها، تقی جان، عطر و گلاب بپاشید، در اغلب این کارها من یا نویسنده بودم، یا صداپیشه و عروسکگردان. بیشتر اوقات من گوینده و دنیا عروسکگردان بود و یا اینکه هر دو با هم عروسکگردان بودیم.
میتوانید به تعداد عروسکهایی که خانم فنی زاده در شکل گیری آن دخیل بودند، اشاره کنید؟
- دقیق در خاطر ندارم اما به صورت حدودی فکر کنم چیزی نزدیک به 30 عروسک باشد. دنیا در یک کار به نام «اوستا بابا» هم صداپیشه بود.
در حال حاضر شما تدریس نمیکنید؟
- نه، این روزها بیشتر به نویسندگی مشغول هستم. چند طرح فرهنگی در ذهنم دارم که امیدوارم به نتیجه برسد.
آخرین کاری که انجام دادید چه کاری بود؟
- سه سال پیش طرح کلی برای فیلم سینمایی خاله قورباغه نوشتم که در آخر با گروه دیگری ساخته شد.
انتقادی که به دوستان عروسکی وارد است این است که در این سالها کمتر به سمت تدریس رفتند و دانستهها و داشتههایشان را به علاقهمندان انتقال ندادند. فکر نمیکنید این لازم است که دوستان در بخش انتقال آموختههایشان به نسلهای بعدی فعالیت پررنگتری داشته باشند؟
- به نظرم عرصه تدریس هم اگر بخواهیم دانشگاهیاش را در نظر بگیریم، مثل خیلی از موضوعهای دیگری که در جامعه ما وجود دارد، معمولا انحصاری است و عدهای محدود تا به حال به این سمت رفتند و عرصه برای بعضیها زیاد باز نیست. تا زمانیکه این نوع نگاه وجود دارد بالاطبع تجربیات هنرمندان منحصر به خودشان میشود.