ماهان شبکه ایرانیان

بررسی مقاله پلورالیزم دینی و قرآن

بررسی و نقد آراء و اندیشه های مستشرقان پیرامون اسلام، به ویژه قرآن کریم، هم از نظر آشنایی با دیدگاه های آنان و هم از نظر پاسخگویی به شبهات آنان ضروری است. در این پژوهش، ضمن بررسی دیدگاه نویسندگان در مورد پلورالیزم دینی از منظر قرآن، اشکالات مطرح شده درباره این موضوع را تجزیه و تحلیل می نماییم.

1.مقدمه

بررسی و نقد آراء و اندیشه های مستشرقان پیرامون اسلام، به ویژه قرآن کریم، هم از نظر آشنایی با دیدگاه های آنان و هم از نظر پاسخگویی به شبهات آنان ضروری است. در این پژوهش، ضمن بررسی دیدگاه نویسندگان در مورد پلورالیزم دینی از منظر قرآن، اشکالات مطرح شده درباره این موضوع را تجزیه و تحلیل می نماییم.

2.معرفی اجمالی نویسندگان مدخل:

جین دمن مک اولیف (Jane Dammen McAuliffe)رئیس دانشگاه «برین مور» و استاد تاریخ، محقق شناخته شده و متخصص در سطح بین المللی در زمینه مطالعات اسلامی است. علاوه بر انتشار آثار متعدد و مقالات مختلف، کار تدوین دایرة المعارف قرآن  لیدن را به پایان برده است (کریمی نیا، مقاله دایرة المعارف قرآن به انگلیسی، گلستان قرآن، 118/29ـ30). برخی از آثار وی عبارت است از: نشست کمبریج در مورد قرآن، مسیحیانِ قرآن، تصویر عیسی مسیح در اسلام، محمد و عیسی (به نقل از: سایت دانشگاه جرج تاون). کلیر وایلد (Clare Wilde) استاد الهیات دانشگاه جرج تاون آمریکا و دانش آموخته مرکز مطالعات الهیات و ادیان است (به نقل از: سایت دانشگاه کاتولیک آمریکا).

3.مفردات

مفردات قرآنی: دین، ملة، عبادت رایج ترین اصطلاح برای «religion»، دین است. اصطلاح فارسی «دِن» معنی «religion» یا «cult» و واژه اکدی «دانو» معنی قضاوت می دهد (ر.ک: جفری، واژگان بیگانه). در قرآن واژه عربی دین، هر دو معنی فوق را داراست. «ملت»، اصطلاح دیگری برای «religion» است و در عربی کهن شاهدی برای کاربرد قرآنی آن وجود ندارد. در قرآن «ملة» اشاره به «دین» یا« فرقه» دارد و اغلب نشانگر کیش و عقیده ابراهیم است. واژه ای که ارتباط تنگاتنگی با حیطه معنایی دین داشته و سومین اصطلاح عمومی برای «religion» (رویه دینی) است، واژه «عبادة» می باشد. به هر حال، معنای این ریشه «ساختن»، «انجام دادن» و «کار کردن» است. (ر.ک: جفری، واژگان بیگانه، 209).

اسلام

منظور قرآن از اسلام دقیقاً روشن نیست. مهم تر اینکه تفاوت روشنی بین ایمان و تسلیم در برابر خدا (اسلام) وجود ندارد. در سایه ابهام زبان قرآنی، این سؤال مطرح می شود که آیا غیر مسلمانان، به ویژه یهودیان و مسیحیان، می توانند در زمره مؤمنان به شمار آیند؟ قرآن صراحتاً اصرار دارد که اطاعت از خدا شامل اطاعت پیامبرش یعنی محمد(ص) نیز می شود.

اصطلاحات نشان گر تساهل قرآنی یا دوسو گرایی: اهل الکتاب، ذمه

گرچه یهودیان و مسیحیان (بنی اسرائیل)، نخستین مصادیق «اهل الکتاب» اصطلاحی هستند، مجوسیان و صابئیان نیز به همراه اینان (اهل الکتاب) در قرآن ذکر شده اند (حج/ 17) اهل الکتاب تقریباً مترادف با ذمی یا اهل الذمه می باشد.

جوامع دینی، یهودیان و مسیحیان

در قرآن در موارد متعددی آشکارا از«یهودیان» به بدی یاد شده است (بقره/113، 120 و...). واژه یهود یک بار نیز برای تأکید بر یهودی نبودن ابراهیم به کار رفته است (آل عمران / 67). اصول و شعائر گروه های یهودی نیز در عصر محمد9 به خوبی مطرح نشده است، اما مسیحیان، بر خلاف انتقاد مکرر قرآن از یهودیان، گاهی اوقات مورد انتقاد قرار گرفته اند (مائده/ 82).

نقش بارز قبایل یهود در کشمکش محمد9 برای تأسیس یک نهاد سیاسی در مدینه بعد از مهاجرت او از مکه آشکار است؛ برای مثال، نویسندگان سیره محمد9 نزول آیه دوازدهم سوره آل عمران را که به پیروزی مسلمانان در بدر اشاره می کند، جنگی در برابر کافران قلمداد کرده و آیات پنجاه و یکم تا پنجاه و ششم سوره مائده که مؤمنان را به دوست نگرفتن یهودیان و مسیحیان تحریک می کند، با مقابله و تبعید قبیله قینقاع مرتبط دانسته اند. همچنین آیات 15ـ59 سوره بقره با تبعید بنی نضیر و آیه 33 سوره شعراء با نابودی مردانی از قبیله بنی قریظه مرتبط تلقی کرده اند. مواعظ قرآنی پیامبر می تواند برای اقناع شنوندگان خویش دست به مبالغه و تحریف حتی توهین بزند، بنابراین نیازی نیست که اشارات منقطع به اصول مسیحی یا یهودی به عنوان شاهد دقیق و روشن از اصول مشخص (یا رسوم دینی) این جوامع لحاظ شود.

اشارات قرآن به رفتارهای متقابل بین دینی

منابع مسیحی رویارویی محمد9 با راهبان مسیحی را در کسوت اطلاع دهنده وی در مورد وحی الهی گزارش می کنند. همچنین برخی روایات، کاتب وی را کسی معرفی می نمایند که ایمان یهودی را به وی آموخته بود.

نجران

اعتقاد بر این است که آیه 61 آل عمران در پاسخ چالش مطرح شده به وسیله مسیحیان نجران نازل شده است؛ چالشی که طرفین دعوا ادعای خود را ارائه کرده و از خدا برای دروغگویان درخواست بلا یا لعنت می کنند. به هر حال، نماینده نجران از رقابت کناره گیری کرد و محمد9 با آنان معاهده ای منعقد نمود و در قبال مالیات سالانه، آزادی آنان را در اعمال عبادی شان تضمین کرد.

در پی اتحاد قبایل یهودی مدینه با دشمنان مکی محمد9 به منظور تضعیف رهبری او در مدینه، تشعب سیاسی منفی به وجود آمد. برخوردهای سختگیرانه نسبت به این قبایل یهود از قبیل اخراج پی درپی دو قبیله از قبایل اصلی در 624 و 625م. و قتل عام شدید مردان و به بردگی گرفتن زنان و بچه های بنی قریظه در 627م ـ ظاهراً مانع از هر گونه برخورد مسالمت آمیزی (مانند برخورد با مسیحیان) بین مسلمانان متقدم و یهودیان شده است. با این حال، چشم انداز برخوردهای اسلامی یهودی قدیمی کاملاً سرد نیست.

شیوه بیان: جدلی و دفاعی

گرچه مجادله با مسیحیان از حیث گستردگی و تندی و شدت نسبت به یهودیان کمتر است، اما در تحلیل نهایی، یهودیان و مسیحیان هم پیمان یکدیگر بوده و دوست مؤمنان به شمار نیامده اند (مائده / 51).

استنتاج یک رفتار قرآنی درباره پلورالیزم دینی

قرآن قضاوت واحدی در مورد تکثر گرایی دینی ندارد. از یک سو، اظهاراتی از طرف سخن گویان برجسته دینی مثل یوسف قرضاوی و دیگر حامیان فضیلت دولت اسلامی وجود دارد (قرضاوی، الکلیات وتطبیق الشریعة الاسلامیه) که می تواند حمل بر تشویق به آسان گیری در مورد سایر ادیان شود. در این قرائت، تکثر دینی مجاز است. در پس عبارات قرآنی که موجودیت ادیان دیگر را به رسمیت می شناسد، تصدیق ضمنی ارزش های پیروان سایر ادیان نیز به چشم می خورد؛ مثلاً اشاره به اینکه مسیحیان به مسلمانان کمک کردند و یهود و مسیحیان دانشی از کتاب مقدس دارند. از دیگر سو، افراطیان معاصری چون اسامه بن لادن در پیروی از مفسرانی مانند ابن تیمیه (م728/1328) و سید قطب (م1966)، آیات مشخصی را (توبه / 9) در حمایت از انکار تکثر ادیان و داوری منفی در مورد غیر مسلمانان مد نظر قرار داده اند. در این قرائت، مصالحه شرعی یا قانونی یا همکاری با غیر مسلمانان یا مسلمانان ناصالح جایی ندارد. موضوعات قرآنی از قبیل مجازات اخروی غیر مسلمانان، تقابل آنان با محمد9، اسلام به مثابه تنها دین صحیح در نظر خدا، تجاوز یهودیان و مسیحیان از حدود دینی خودشان، بخشی از این قرائت انتقادی قرآن از ادیان دیگر و انکار حقانیت تکثر دینی می باشد. در پرتو این مباحث متناقض قرآنی، این سؤال باقی می ماند که قرآن مسلمانان را در مواجهه با تکثر ادیان به چه رفتاری توصیه می کند؟

راهنمایی برای رفتار مسلمانان

گرچه آیاتی مانند آیه ششم سوره کافرون (لَکمْ دینُکمْ وَلِی دینِ)، بر تصدیق وجود تکثر ادیان حمل شده اند، تفاسیر گوناگونی درباره مفهوم این آیه وجود دارد. قرآن تصدیق می کند که هرکسی حقانیت پیام قرآن را قبول نخواهد کرد. گرچه این موضوع نیز گوناگون تفسیر شده است: محمد9 هیچ یک از مکیان را به پذیرش اسلام مجبور نکرد؛ اهل الکتاب و مجوسیان می توانند با پرداخت جزیه با آرامش در دولت اسلامی زندگی کنند؛ هرگز اجبار علیه کسی که جزیه پرداخت کند وجود ندارد (طبری، تفسیر، ذیل آیه). بررسی تفسیر اسلامی نشان می دهد که قطعاً اختلاف عقاید دینی مورد تجلیل واقع نشده است. این مطلب تا اندازه ای به عنوان یک جنبه اجتناب ناپذیر از وجود انسان پذیرفته شده است. مفسران عموماً قرآن را ترغیب کننده ایمان اجباری به اسلام تفسیر نمی کنند. اما هیچ مصالحه دروغینی نیز وجود ندارد: آنان که به پیام قرآن اعتنا نمی کنند به عذاب قیامت وعده داده شده اند. فقراتی که فضایل مردم جوامع دینی دیگر را می ستایند، محدود هستند.

آیات پنجم و بیست و نهم سوره توبه، شاید معروف ترین آیات قرآنی هستند که رفتار متناسب با غیر مسلمانان را تجویز می کنند. اما آیات دیگری وجود دارد که کمتر به آنها پرداخته شده است؛ آیاتی که اطلاعاتی در مورد آنچه می توان آن را «روش و رفتار قرآنی با غیر مسلمانان» نامید، به دست می دهند؛ برای نمونه، آیه 3 سوره مائده: «من دین اسلام را برای شما پسندیدم»؛ آیه 30 سوره روم: «که این است دین حق»؛ آیه 32 همان سوره: «آنان که دین خود را شعبه شعبه کردند و قبایلی شدند»؛ آیه 193 سوره بقره: «با آنان بجنگید تا هیچ فتنه ای نباشد، و دین، برای خدا شود»؛ آیه 2 سوره نور: «در موضوع دین خدا نسبت به آنان رأفتی به خرج نده»؛ آیه 171 سوره نساء: «ای اهل کتاب در دین خودتان غلو نکنید»؛ آیه 26 سوره غافر: «من می ترسم که او دین شما را تغییر دهد».

به طور کلی، قرآن قضاوتی منفی درباره اهل الکتاب ابراز نموده و ادعا می کند که آنان در دین خویش غلو کرده وحتی کتب مقدس خودشان را تغییر داده اند؛ بنابراین، مسلمانان باید از آنان ـ و سایر غیر مسلمانان ـ اجتناب کرده، در صورت لزوم با آنان بجنگند. گرچه متن قرآن بر تنبیه آخرتی غیرمؤمنان دلالت بیشتری دارد، مفسران متأخر تمایل دارند همه غیر مسلمانان، حتی اهل کتاب را در طبقه ای جا دهند که بنابر قرائتی از قرآن می توان رفتاری خصومت آمیز در مورد آنان و حتی مسلمانانی که مسلمان حقیقی به شمار نیامده اند، تجویز کرد.

4.بررسی و نقد مقاله

مطالب مطرح شده در مدخل را در دو بخش ساختار و محتوا مورد بررسی و نقد قرار می دهیم.

الف) بررسی ساختاری

یک) نقطه قوت

نویسندگان مدخل پیش از آنکه وارد اصل بحث شوند، به معناشناسی مفردات قرآنی مرتبط مانند «دین»، «ملة»، «عبادة» پرداخته و گروه ها و جوامع دینی موجود در محیط نزول قرآن و زندگی پیامبر(ص) را بررسی و ورود خوبی به بررسی تکثرگرایی از منظر قرآن داشته اند.

دو) نقاط ضعف

اشکالات ما بر مدخل مذکور در این قسمت از قرار زیر است.

1.طولانی بودن مباحث مقدماتی از اصل موضوع

همان طور که ذکر شد، پیش از ورود به اصل بحث، مفردات قرآنی مرتبط با موضوع و گروه ها و جوامع دینی مورد بررسی قرار گرفته اند، گرچه این خود کار مثبتی است و از نقاط قوت مدخل به شمار می رود، اما بیش از مورد نیاز به آن پرداخته شده و بخش بیشتر مدخل را به خود اختصاص داده است.

2.فقدان یک بررسی منسجم و جامع در مورد دیدگاه قرآن

مباحث مطرح شده با عنوان مدخل یعنی «تکثرگرایی دینی و قرآن»، مطابقت کامل ندارد، زیرا نویسندگان بحث را به حوزه زندگی اجتماعی و رفتاری مسلمانان نیز کشانده اند و علاوه بر بررسی موضوع از دیدگاه قرآن ـ آن هم نه دقیق و جامع ـ به بررسی آن در حوزه رفتاری مسلمانان و از دیدگاه مفسران نیز اقدام نموده اند؛ به همین دلیل، فقدان یک بحث منسجم نظری برای دریافت عمیق دیدگاه قرآن در زمینه تکثرگرایی قرآن ملموس و آشکار است.

3.مسلم و صحیح پنداشتن تکثرگرایی مبتنی بر نسبیت اندیشی و مقایسه قرآن با آن

امروزه در مغرب زمین، دیدگاه رایج و غالب در مورد «تکثرگرایی دینی» همان دیدگاه نسبیت اندیشانه است که با کار و تلاش جان هیک و همفکرانش در دوران معاصر به اوج خود رسیده است (رک: جان هیک، مباحث فلسفه دین). نگارندگان «تکثرگرایی دینی» ـ آن هم تکثرگرایی مبتنی بر نسبیت اندیشی ـ را اصلی مسلم گرفته و قرآن را با آن مقایسه کرده اند، حال آنکه قرآن خود بیان کننده عالی ترین حقایق و اصول انسانی و معرفتی است.

4.عدم رعایت انصاف علمی در برخی موارد و جانبداری نمودن از برخی گروه های دینی خاص

نویسندگان در بررسی و گزارش حال یهودیان و مسیحیان حاضر در جزیرة العرب و محیط نزول قرآن بی طرفی را رعایت نکرده و حتی قرآن را بی هیچ دلیلی، به تحریف و توهین محکوم نموده اند.

ب) بررسی محتوایی

یک. معناشناسی مفردات

در معنا شناسی مفردات قرآن اشکالات و نقایصی به چشم می خورد؛ از جمله اینکه نگارندگان تلاش وافری در دخیل نشان دادن اکثر این کلمات دارند.

1.اصرار بر دخیل بودن واژه «دین»

مهم ترین منبع و مستند نویسندگان، کتاب «واژگان دخیل» آرتور جفری بوده است. دلایل وی برای اثبات دخیل بودن واژه مذکور بدین قرار است:

الف) استناد به کتاب «شفاء الغلیل فیما فی کلام العرب من الدخیل» خفاجی و «فقه اللغه »ثعالبی (آرتور جفری، واژگان دخیل، 132).

ب) وی ضمن قائل شدن دو ریشه و دو معنای متفاوت برای واژه، شواهدی (کلماتی با تلفظ مشابه) از زبان پهلوی (پارسی میانه) و آرامی مطرح می کند مبنی براینکه «دین» به معنای مصطلح دین از زبان فارسی پهلوی و دین به معنای قضاوت از زبان آرامی وارد عربی شده است (همان، 132 و 133).

در مورد دلیل نخست جفری باید گفت: خفاجی در کتاب خویش این واژه را بدون هیچ گونه توضیحی در مورد اصل کلمه، در زمره واژگان دخیل آورده است (الخفاجی، 103)، ولی ثعالبی آن را ذیل عنوان «فی ذِکرِ أسْماءٍ قَائِمَةٍ فی لُغَتَی العَرَبِ والفُرْسِ عَلَی لَفْظٍ وَاحِدٍ» به همراه چند لفظ دیگر آورده است (ثعالبی، فقه اللغه، 316). بدیهی است که این عنوان هیچ گونه دلالتی ندارد که وی دخیل بودن کلمه را پذیرفته باشد. جفری در دلیل دوم خود شواهد خوبی می آورد و تا حدود زیادی ذهن را به این سو می کشاند که این واژه اصیل نیست، ولی با عنایت به برخی نکات، پذیرش این شواهد دشوار می نماید: اول آنکه این واژه در عربی دارای ریشه فعلی است (ابن فارس، ذیل ماده دین). علاوه بر این، هیچ علامتی مبنی بر عجمی در این واژه یافت نمی شود.

2.اصرار بر دخیل بودن واژه «ملة»

در مدخل مورد بحث، واژه «ملة» با استناد به کتاب «واژگان دخیل» اثر آرتور جفری واژه ای بیگانه و مأخوذ از کلمه «ملتا» سریانی قلمداد شده است. گرچه یافتن ریشه این واژه در عربی با ابهاماتی روبه روست، اما لغت دانان واژه «ملة» را به معنای دین و شریعت آورده اند (ابن منظور، ذیل همان ماده). راغب اصفهانی معتقد است این کلمه از املل به معنای املا کردن گرفته شده است (راغب، ذیل همان ماده). نظر راغب مبنی بر ریشه این واژه صحیح است، لکن همان طور که جوهری نیز گفته است، دقیق تر این است که بگوییم «ملة» از «مَلِل» به معنای خسته شدن گرفته شده است (جوهری، ذیل ماده دین).

3.اصرار بر دخیل بودن واژه «عبادة»

واژه «عباده» در مدخل مورد بحث جزء واژه های دخیل به شمار آمده و معانی اصلی آن «ساختن»، «انجام دادن» و «کار کردن» ذکر شده است، به طوری که معنای عبادت کردن از آنها مشتق شده است. اما نظر لغویان خلاف این مطلب را اثبات می نماید. ابن فارس معتقد است «عبد» دارای دو وضع و دو معنای متضاد «نرمی و ذلت» و «شدت و غلظت» است (ابن فارس، ذیل ماده عبد). جوهری نیز در صحاح اصل عبودیت را خضوع و ذلت می داند و می گوید: «و اصل عبودیت خضوع و اظهار خواری است» (جوهری، ماده عبد)، همچنان که در لسان العرب و مفردات نیز همین مطلب آمده است (رک: لسان العرب و مفردات، ذیل ماده عبد).

دو. اتهام تحریف، مبالغه و توهین به قرآن برای اقناع مخاطبان خود

نویسندگان به طور دقیق مشخص نمی کنند که قرآن کریم در چه مواضعی دست به چنین تحریف و توهین و غلوی زده است! بر هیچ محقق منصفی مزاحمت ها و شرارت های یهودیان و برخی افکار خرافی مسیحیان پوشیده نیست، لذا این اتهام فاقد هر گونه ارزش علمی است و با اندک مراجعه ای به کتب معتبر تاریخی و عهدین، حقانیت آیات قرآنی مشخص می شود (برای آگاهی بیشتر از پیمان شکنی یهودیان، رک؛ واقدی، کتاب المغازی، 1/65، 68، 174، 141؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، 1/289، 304، جرج کنعان، محمد و الیهودیه 338 ـ340 و برای آگاهی از عقاید نادرست مسیحیان، ر.ک: اناجیل).

سه. تأکید کسب آگاهی وحیانی پیامبر(ص) از راهبان مسیحی و آموختن ایمان یهودی از کاتب خویش

ادعای فوق این شائبه را در ذهن ایجاد می کند که پیامبر(ص) آیات وحی را تحت تأثیر تعالیم و القائات راهبان مسیحی و کاتب خود ساخته و پرداخته است؛ به عبارت دیگر، ممکن است شبهه بشری بودن قرآن به شکلی که گفته شد، مطرح شود؛ شبهه ای قدیمی که سابقه آن به آغاز نزول قرآن کریم بر می گردد و خود قرآن نیز در برخی آیات به آن پرداخته و پاسخ داده است؛ برای نمونه، در جایی می فرماید: (وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یقُولُونَ إِنَّما یعَلِّمُهُ بَشَرٌ) (نحل/103)؛ «به یقین می دانیم که آنها می گویند که بشری قرآن را به او می آموزد».

به هر حال پاسخ این شبهه و شبهات مشابه بارها در آیات تحدی قرآن کریم داده شده است و باید گفت این شبهه افکنان هستند که هنوز نتوانسته اند حتی با یک سوره قرآن هماوردی کنند، خدای متعال در پاسخ به کسانی که قرآن را ساخته خود پیامبر (بشر) می دانند می فرماید: (أَمْ یقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کنْتُمْ صادِقِینَ بَلْ کذَّبُوا بِما لَمْ یحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ کذلِک کذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کیفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِین)؛ (یونس/ 38 ـ 39) «آیا می گویند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است بگو: اگر راست می گویید، یک سوره مانند آن بیاورید و غیر از خدا، هر کس را می توانید به یاری بطلبید. بلکه چیزی را تکذیب کردند که آگاهی از آن نداشتند، و هنوز تأویلش بر آنان روشن نشده است. گذشتگان آنها نیز همین گونه تکذیب کردند. پس بنگر عاقب کار ستمکاران چگونه بود».

همان گونه که ملاحظه می شود، در این آیات خداوند با یک استدلال کاملاً روشن و منطقی، کسانی را که قرآن را ساخته دست بشر می دانند، به مبارزه طلبیده و می فرماید: «و اگر از آنچه که بر بنده خود (پیامبر) فرو فرستادیم در تردید هستید، پس اگر راست گویید سوره ای از همانندش بیاورید، و گواهانتان را که جز خدایند، فرا خوانید».در این مورد می توانید هرکس را به یاری خود خوانده و تلاش کنید. قرآن کریم همین استدلال را در مواضع دیگر نیز مطرح فرموده است (هود/ 113؛ بقره/ 23).

در مورد ابی بن کعب نیز که سابقه کیش یهودی را داشت، باید گفت: تاریخ زندگی پیامبر(ص) و نزول قرآن کاملاً نشان می دهد که وی در پیشگاه پیامبر اسلام(ص) سِمتی جز شاگردی در محضر آن حضرت نداشته است (رک: معرفت، تفسیر و مفسران، 1/217؛ بابایی، مکاتب تفسیری، 1 / 173-177).

چهار: تکثرگرایی دینی و قرآن

نگارندگان مدخل گرچه تا حدودی موفق شده اند دیدگاه قرآن در مورد تکثرگرایی را دریابند، ولی به نظر می رسد به دلیل آنکه مبنای بحث و بررسی آنان، آن نوع تکثرگرایی است که مبتنی بر نسبیت اندیشی بوده است، در فهم کامل دیدگاه صائب قرآن توفیق نداشته و آنچنان که باید نتوانسته اند به عمق مطلب راه یابند. برای نقد و بررسی بهتر این دیدگاه بحث تکثرگرایی دینی از منظر قرآن حکیم را در ذیل پی می گیریم.

الف) تکثرایی در بعد معرفت شناسی

قرآن در آیات متعددی تکثرگرایی در بعد معرفت شناسی را رد نموده و بر روی آن خط بطلان می کشد.

1.(هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ...) (توبه/33)؛ «او کسی است که فرستاده اش را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همه دین [ها] پیروز گرداند؛ و گر چه مشرکان ناخشنود باشند».

این آیه کریمه هم بر حق بودن آیین اسلام صراحت می نماید و هم باطل بودن سایر ادیان را تأیید می کند؛ زیرا اگر ادیان دیگر نیز حق باشند و باعث سعادت و نجات انسان می گردند، منطقی به نظر نمی رسد که خدای متعال خبر از مغلوب شدن آنان و پیروزی اسلام را بدهد. سیاق آیات قبل و بعد نیز به خوبی نشان می دهد که منظور آیه همین ادیان تحریف شده است که سابقه الهی و آسمانی بودن را داشته اند. در آیات قبل از این آیه می فرماید: (قاتِلُوا الَّذینَ لایؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلا بِالْیوْمِ الْآخِرِ وَلایحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلایدینُونَ دینَ الْحَقِّ... وَقالَتِ الْیهُودُ عُزَیرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقالَتِ النَّصاری الْمَسیحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِک قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ یضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذینَ کفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ...) (توبه/29و32)؛ «با کسانی پیکار کنید که از افرادی هستند، که کتاب (الهی) به آنان داده شده، که به خدا، و به روز بازپسین ایمان نمی آورند، و آنچه را خدا و فرستاده اش حرام کرده، ممنوع نمی دارند،. .. و یهودیان گفتند: «عُزَیر پسر خداست» و مسیحیان گفتند: «مسیح پسر خداست» این سخن آنان است در حالی که با دهانشان [می گویند]، که به گفتار کسانی که قبلاً کفر ورزیدند شباهت دارد، خدا آنان را بکشد...».

در آیه بعدی نیز فرموده است: (یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ کثیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَالرُّهْبانِ لَیأْکلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَیصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَالَّذینَ یکنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلا ینْفِقُونَها فی سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ) (توبه/ 34)؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! قطعاً بسیاری از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان، اموال مردم را به ناروا می خورند، و (مردم را) از راه خدا باز می دارند. و کسانی که طلا و نقره را می اندوزند، و آن را در راه خدا مصرف نمی کنند، پس آنان را به عذابی دردناک مژده ده!».

بنابراین، به وضوح روشن است که قرآن حق بودن سایر ادیان را برنمی تابد. این مطلبی است که در روایات نیز بدان اشاره شده است در تفسیر عیاشی نیز از امام صادق(ع) در مورد آیه 33 توبه می خوانیم: «این گونه می شود که همه به حقانیت محمد9 اقرار می نمایند» (حویزی، نورالثقلین: 2 / 212).

2.(إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ...) (آل عمران / 19)؛ «در حقیقت دین [پذیرفته شده ] نزد خدا، اسلام است...».

در این آیه به صراحت اشاره شده است که دین در نزد خداوند اسلام است. واژه «اسلام» به معنای «تسلیم بودن» است و منظور آیه این است که حقیقت دین چیزی جز تسلیم در برابر خدا نیست و همه انبیاء برای اقامه یک دین که همان اسلام است، قیام کرده اند، ولی از لوازم قطعی آیه تسلیم شدن در برابر آیین پیامبر اسلام(ص) و دست کشیدن از سایر ادیان و آیین ها می باشد؛ زیرا در عصری که پیامبر اسلام(ص) احکام و معارف الهی را از جانب خدا برای مردم به ارمغان آورده است، تسلیم جز با تبعیت از آن حضرت معنا پیدا نمی کند. این مطلبی است که سیاق آیات نیز به روشنی بدان اشاره دارد: (... قُلْ لِلَّذینَ أُوتُوا الْکتابَ وَالْأُمِّیینَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا...) (آل عمران/20)؛ «به اهل کتاب و امیین بگو آیا اسلام آوردید؟ اگر تسلیم شدند، حقیقتاً هدایت شدند...».

مخاطب این آیه پیامبر گرامی اسلام است: «اگر با تو محاجه کردند، بگو: من و پیروانم تسلیم خدا شدیم». دلالت روشن تر اینکه به پیامبر(ص) دستور می دهد که: ای پیامبر! به اهل کتاب و اُمیین بگو: تسلیم شوند که اگر تسلیم شوند هدایت می یابند. سؤال این است که در برابر چه چیزی باید تسلیم شوند؟ قطعاً در اینجا دو فرض بیشتر نمی توان قائل شد: اول اینکه در مقابل آنچه که در آیین خود به آنان اعتقاد دارند، تسلیم باشند و به همان عمل کنند و دوم اینکه در برابر پیام و آیینی که پیامبر اسلام(ص) مبلغ آن است، تسلیم شده، مطیع آن حضرت گردند. واضح است که فرض اول نه تنها با محتوا و سیاق این آیات همخوانی ندارد، بلکه با اهداف و مقاصد کلی قرآن کریم نیز در تضاد است و با هدف رسالت پیامبر خاتم(ص) نیز مخالفت دارد.

3.(وَمَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ) (آل عمران/ 85)؛ «و هر کس جز اسلام، دینی بجوید (و برگزیند)، پس از او پذیرفته نخواهد شد؛ و وی در آخرت از زیانکاران است».

این آیه نیز با همان توضیحی که در مورد «اسلام» دادیم، دلالتی روشن بر حقانیت دین اسلام دارد. در اینجا نیز علاوه بر دلالت محتوای آیه، سیاق نیز بر مطلب یادشده تأکید دارد. در آیه پیشین فرمود: (قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَما أُنْزِلَ عَلَینا وَما أُنْزِلَ عَلی إِبْراهیمَ وَإِسْماعیلَ وَإِسْحاقَ وَیعْقُوبَ وَالْأَسْباطِ وَما أُوتِی مُوسی وَعیسی وَالنَّبِیونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ) (آل عمران / 84)؛ «بگو: به خدا و آنچه بر ما فرو فرستاده شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و (پیامبران از) فرزندان (او) فرو فرستاده شده؛ و آنچه به موسی و عیسی و پیامبران (دیگر)، از طرف پروردگارشان داده شده، ایمان آورده ایم. [در حالی که ما] میان هیچ یک از آنان فرق نمی گذاریم؛ و ما تنها تسلیم او هستیم».

در این آیه مشخص می شود همه انبیای الهی در یک مسیر حرکت کرده و سیر رسالت آنان به رسول گرامی اسلام(ص) منتهی شده و پذیرش رسالت آن حضرت و ایمان داشتن به آنچه بر او نازل شده، از اجزای لاینفک «اسلام» بلکه جامع همه تعالیم انبیای پیشین می باشد. صاحب تفسیر تسنیم در این باره می نویسد: «... افزون بر اعتقاد به اصول دین، عمل نیز باید با حجت عصر هماهنگ باشد تا عمل صالح به شمار رود و هر کاری بر اساس شریعت منسوخ، عمل صالح نخواهد بود... قرآن حکیم هدایت اسلام مصطلح (دین پیامبر خاتم(ص)) را معیار می داند و با جمله (فَاِن ءامَنوا بِمِثلِ ما ءامَنتُم) وحدت راه را با ابطال کثرت گرایی تنظیم فرموده است» (جوادی آملی، تسنیم: 14 / 733 و734). استاد مطهری نیز در ذیل آیه مذکور می گوید: «حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و در این زمان، شکل آن همان دین گرانمایه ای است که به دست حضرت خاتم الانبیاء9 ظهور یافته است و لازمه تسلیم خدا شدن پذیرفتن دستورهای اوست» (مطهری، عدل الهی، 253).

آیا سوره کافرون مؤید تکثرگرایی است؟

با توجه به موضع گیری کلی قرآن در مقابل کفر و بت پرستی و همچنین دقت در محتوای این سوره باید گفت: هدف و معنای حقیقی این آیات، ردّ تکثرگرایی به معنای فوق است، نه اثبات آن؛ به دیگر سخن، قرآن از زبان رسول اکرم(ص) نمی فرماید: هم دین شما و هم دین من، حق است تا کثرت مکتب، حق باشد، بلکه کثرت گرایی را نفی می کند. توضیح آنکه مشرکان مکه به وجود مبارک پیامبر پیشنهاد دادند که یک سال بت های ما را بپرستید، ما نیز یک سال خدای شما را می پرستیم و نیز سال سوم خدایان ما را پرستش کن، ما نیز سال چهارم، خدای تو را می پرستیم. چنان که در این سوره، چهار جمله تکرار شده است که ناظر به همین پیشنهاد چهار ضلعی مشرکان حجاز است که در واقع، پیشنهاد تکثرگرایی است (طبرسی، مجمع البیان، 10/ 840) خدای متعال به رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: حق ممزوج با باطل، حقیقت خود را از دست می دهد. حق باید به گونه ای صاف وخالص باشد که هیچ گونه بطلانی در قلمرو آن راه پیدا نکند و انضمام باطل به حق، حقّ را باطل می کند، نه اینکه باطل را حق کند؛ چنان که اختلاط آب آلوده با آب زلال و شفّاف، هرگز آن را طاهر و زلال نمی کند، بلکه آب زلال را نیز آلوده می کند (جوادی آملی، دین شناسی، 222 و 223).

ب) تکثرگرایی در بعد عملی و رفتاری

1.آزادی فکر و عقیده

از دیدگاه قرآن کریم پذیرش دین و عقیده قابل اجبار نیست و اختیار آن به تفکر و پذیرش خود شخص نهاده شده است. آیات متعددی در قرآن به این موضوع اشاره کرده اند. آیه 256 سوره بقره می فرماید: (لا إِکراهَ فِی الدِّینِ)؛ «هیچ اکراهی در (پذیرش) دین نیست». از دیگر آیاتی که آزادی انسان در انتخاب مرام و عقیده را به رسمیت شناخته است: (إِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکراً وَإِمَّا کفُوراً) (انسان/3)؛ «در واقع، ما او را به راه (راست) راهنمایی کردیم، در حالی که یا سپاس گزار است، یا بسیار ناسپاس است».

2.صلح طلبی

قرآن کریم صلح طلبی را یک اصل اساسی و مهم معرفی نموده است: (وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ) (انفال/61). اصل در اسلام بر صلح است و جنگ و نبرد با دشمنان، فقط برای دفاع از حق می باشد. علامه طباطبایی می گوید: «جهاد در اسلام فقط دفاعی است که به وسیله آن حق مشروع انسانی محفوظ می ماند» (طباطبایی، المیزان، 2/61). مرحوم آیت الله معرفت نیز قریب به همین دیدگاه را مطرح نموده است (معرفت، التفسیر الاثری الجامع، 5/91 ـ 96).

3.دعوت به اصول مشترک و همزیستی مسالمت آمیز

قرآن کریم برای نیل به این تفاهم، اهل کتاب را مورد خطاب قرار داده، آنان را به نقاط مشترک اعتقادی توجه داده است: (قُلْ یا أَهْلَ الْکتابِ تَعالَوْا إِلی کلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَبَینَکمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَلانُشْرِک بِهِ شَیئاً وَلایتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُون) (آل عمران / 65)؛ بگو: «ای اهل کتاب! بیایید، به سوی سخنی که میان ما و میان شما یکسان است که: جز خدا را نپرستیم و هیچ چیزی را شریک او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعض [دیگر] را ـ به غیر خدا ـ به پروردگاری برنگزینیم» و اگر [از این دعوت ] روی برتابند، پس بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم». در واقع، قرآن با این طرز استدلال به همگان می آموزد، اگر نمی توانید در تمام اهداف با یکدیگر همکاری کنید، لااقل بکوشید در اهداف مهم مشترک همکاری داشته باشید و زندگی توأم با صلح و صفایی را برای رسیدن به اهداف مشترک در کنار یکدیگر سپری کنید (مکارم شیرزای، تفسیر نمونه، 2/ 94).

4.احترام به انبیاء گذشته و کتب آسمانی

قرآن کریم همه انبیاء و کتب آسمانی را هم جهت و هم سو می داند و اصولاً تمامی پیامبران را در یک مسیر و یک خط جدایی ناپذیر می داند: (قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَما أُنْزِلَ إِلَینا وَما أُنْزِلَ إِلی إِبْراهیمَ وَإِسْماعیلَ وَ... لانُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ) (بقره/ 136)؛ «بگویید: «به خدا و آنچه بر ما فرود آمده، و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و (پیامبران از) فرزندان (او) فرود آمده، و (نیز) آنچه به موسی و عیسی داده شده، و آنچه به پیامبران از طرف پروردگارشان داده شده، ایمان آورده ایم؛ میان هیچ یک از ایشان فرق نمی گذاریم؛ و ما تنها تسلیم او هستیم». بر همین اساس، تمامی انبیای بزرگوار الهی و کتب مقدس آسمانی مورد احترام و تجلیل قرآن هستند.

5.پذیرش حقوق اقلیت ها

قرآن کریم با صراحت، سیاست کلی اسلام را درباره مراعات حقوق ملل و سایر مذاهب بیگانه چنین بیان می کند: (لاینْهاکمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یقاتِلُوکمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یخْرِجُوکمْ مِنْ دِیارِکمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ) (ممتحنه/8)؛ «خدا شما را نسبت به کسانی که در مورد دین با شما پیکار نکردند و شما را از خانه هایتان بیرون نراندند، منع نمی کند که به آنان نیکی کنید و نسبت به آنان دادگری نمایید؛ [چرا] خدا دادگران را دوست می دارد».

بنابراین اسلام برای اقلیت های دینی حق حیات شرافتمندانه قایل است؛ البته مشروط بر این اینکه در امنیت و زندگی مسلمانان اخلال ایجاد نکنند. از این رو در آیه بعدی می فرماید: (إِنَّما ینْهاکمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکمْ مِنْ دِیارِکمْ وَظاهَرُوا عَلی إِخْراجِکمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ یتَوَلَّهُمْ فَأُولئِک هُمُ الظَّالِمُونَ) (ممتحنه/ 9)؛ «خدا شما را فقط از کسانی که در مورد دین با شما پیکار کردند و شما را ازخانه هایتان بیرون راندند و برای بیرون راندن شما همدیگر را پشتیبانی کردند، منع می کند که با آنان دوستی کنید؛ و هرکس آنان را دوست داشته باشد، پس تنها آنان ستمکارند».

با توجه به این دو آیه، سیاست کلی اسلام در مورد اقلیت های دینی چنین است: تا زمانی که اقلیت ها به حقوق مسلمانان تجاوز نکنند و برضد اسلام و مسلمانان توطئه ننمایند، در کشور اسلامی کاملاً آزادند و مسلمانان وظیفه دارند با آنها به عدالت و نیکی رفتار کنند (کریمی نیا، دیدگاه اسلام درباره همزیستی مسالمت آمیز، 127ـ128). امیر المؤمنین7 در فرمان معروف خود به مالک اشتر می فرماید: «و قلب خود را نسبت به ملت خود مملو از رحمت و محبت کن و همچون حیوان درنده ای نسبت به آنان مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری! زیرا آنان دو گروه بیش نیستند: یا برادران دینی تواند یا انسان هایی همچون تو» (نهج البلاغه، نامه 53).

6.سفارش به جدال احسن

قرآن همگان را به اتخاذ بهترین شیوه گفتگو با پیروان اهل کتاب دعوت می نماید و می فرماید: (وَلاتُجادِلُوا أَهْلَ الْکتابِ إِلاَّ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ) (عنکبوت/ 46)؛ «و با اهل کتاب جز به آن (شیوه ای) که آن نیکوتر است مناظره نکنید».

این آیه به مسلمانان دستور می دهد تا با اهل کتاب با ملایمت و نرمی و مدارا رفتار شود. در برابر خشونت و غضب آنها بردباری و آرامش و تأنی نشان داده شود. بدون شک، توصیه قرآن کریم به چنین شیوه ای در بحث و مجادله حکایت از احترام به شخصیت انسانی طرف مقابل و قایل شدن نوعی ارزش و کرامت برای اوست: (ادْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَن) ( نحل/125)؛ «با حکمت و پندِ نیکو، به راه پروردگارت فرا خوان، و با آنان به آن (شیوه ای) که نیکوتر است، مناظره کن!» (حجتی سید محمد باقر و بلال سلمان، همزیستی ادیان توحیدی از دیدگاه قرآن و حدیث، 32 و 33).

ج) تکثرگرایی در باب نجات و رستگاری

اگر چه قرآن کریم تکثر گرایی در بعد معرفتی و اعتقادی را برنمی تابد و دین اسلام را به عنوان دین حق و پذیرفته شده از جانب خدای متعال مطرح می نماید، اما نجات و رستگاری را فقط منحصر در پیروان قرآن و مسلمانان نمی داند. از نظر اسلام، مسئله رستگاری و نجات غیر از مسئله حقانیت می باشد. کسی که از روی عمد و آگاهی دین حق را انکار نماید، مستحق عقوبت و عذاب است، اما در حالت عکس آن چنین ملازمه ای وجود ندارد؛ یعنی چنین نیست که اهل نجات تنها کسانی باشند که به شریعت حق گرویده و به دستورات آن عمل می نمایند (حسین زاده، درآمدی بر معرفت شناسی و مبانی معرفت دینی، 160). این دیدگاه برگرفته از برخی آیات قرآن کریم می باشد که در ذیل به آنها اشاره می شود.

1.(لا یکلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها) (بقره/286)؛ «خدا هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمی کند». بر اساس این آیه، کسانی که آگاهی و وقوف بر حق در وسع و توان آنان نیست در پیشگاه خدای متعال معذورند. علامه طباطبایی; با استناد به این آیه فرموده است: «این آیه همان طور که تکلیف را در جایی که خارج از وسع باشد ساقط می کند، ضابطه ای کلی نیز در مورد تشخیص عذر و تشخیص آن از غیر عذر می دهد. این ضابطه کلی این است که ترک تکلیف مستند به اختیار و اکتساب خود انسان نباشد و او در ترک آن هیچ دخالتی نداشته باشد... اگر جهل و غفلت و ترک تکلیف او به واسطه کوتاهی خود او نبوده، این ترک تکلیف مستند به اختیار او نبوده و گناهکار محسوب نمی شود و کار او مخالفت تعمدی و استکبار از حق و انکار آن به شمار نمی آید...» (طباطبایی، المیزان، 5/52 ـ 53)؛ بنابراین، کسی که تلاش خود را به کار گرفته. اما به دین حق دست نیافته، معذب نخواهد بود.

2.(إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکةُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کنْتُمْ قالُوا کنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَلَمْ تَکنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِک مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَساءَتْ مَصیراً إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلْدانِ لایسْتَطیعُونَ حیلَةً وَلایهْتَدُونَ سَبیلاً فَأُولئِک عَسَی اللَّهُ أَنْ یعْفُوَ عَنْهُمْ وَکانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً) (نساء/ 97ـ99)؛ «در واقع کسانی که فرشتگان، [جان های ] ایشان را بطور کامل گرفتند، در حالی که به خویشتن ستمکار بودند، (فرشتگان به آنان) گفتند: «در چه [حالی ] بودید؟» (در پاسخ) گفتند: «ما در زمین، مستضعف بودیم. مگر مستضعفانی از مردان و زنان و کودکان، که توان چاره جویی ندارند، و به هیچ راهی رهنمون نمی شوند. و آنانند که امید است خدا آنها را ببخشد، و خدا بسیار بخشاینده آمرزنده است».

در این آیات کریمه به مستضعفین اشاره شده است؛ همان کسانی که امید عفو و بخشش آنان از سوی خدای متعال می رود. گرچه این آیات در ابتدا به کسانی اشاره دارد که به خاطر زندگی در محیط شرک و کفر نتوانسته اند بر اساس دین حق عمل نمایند، اما دایره استضعاف فقط به همین مورد خلاصه نمی شود و تمام کسانی که به دلیل قصور مکانی، اقتصادی و فکری دچار چنین سرنوشتی شده اند، مستضعف به شمار رفته و در پیشگاه خداوند معذورند (همان، 5 / 51 ـ 52). بر این اساس، کسانی که با دین حق جنگ و عناد نداشته اند بلکه بر اثر جهل و غفلت از درک حقیقت محروم مانده اند، اهل نجات می باشند. در روایات معصومان: نیز به افرادی اشاره شده که با اینکه بر دین حق نیستند، اما امید نجات آنان می رود. امام صادق(ع) در روایتی می فرماید: «مردم شش فرقه اند که بازگشت همه آنها به سه فرقه اصلی است: اهل ایمان، کفر و ضلال، و [دیگر] مستضعفان، کسانی که واگذار به امر خدا شده اند یا آنان را عذاب می کند و یا توبه آنان را می پذیرد، و اعتراف کنندگان به گناهانشان کسانی که اعمال نیک و بد را در هم آمیخته اند و نیز اهل اعراف» (کلینی، اصول کافی، 2/ 382).

نتیجه

1.کوشش نویسندگان در معناشناسی واژگان مرتبط، امری مفید و قابل تحسین است، اما بررسی این کلمات آن چنان که باید عالمانه و دقیق نبوده و می طلبید در معناشناسی واژگان قرآنی، تعمق و تتبع بیشتری به کار می بردند.

2.تلاش نویسندگان برای بررسی گروه های مختلف دینی و ارتباط آن با قرآن، اسلام و رفتار مسلمانان با آنها، بی طرفانه نیست و متأسفانه تمایل شان برای حمایت از مسیحیان و یهودیان کاملاً محسوس و مشهود است.

3.مدخل «پلورالیزم دینی و قرآن» فاقد بحث منسجم نظری در زمینه تکثرگرایی از منظر قرآن می باشد و مبانی نظری قرآن در باب تکثرگرایی آن چنان که شایسته است، ارایه نشده است.

4.مبنای نویسندگان، تکثرگرایی نسبی گرایانه بوده است؛ به همین دلیل، گرچه تا حدّی توانسته اند نظر حقیقی قرآن در باره تکثرگرایی را درک کنند، اما در فهم عمیق و صحیح آن توفیق نداشته اند. قرآن کریم با شک و تردید و نسبیت در معرفت، فهم و اندیشه موافق نیست و آن را با قاطعیت رد می نماید، چرا که پذیرش آن مردود دانستن مدعای خود قرآن است، ولی در مرحله عمل و رفتار همگان را به زندگی مسالمت آمیز فراخوانده و به حسن سلوک با پیروان سایر ادیان قائل می باشد. آزادی فکر و عقیده، صلح طلبی، دعوت به همزیستی مسالمت آمیز، احترام به انبیای گذشته و کتب آسمانی پیشین، نفی نژاد پرستی، پذیرش به حقوق اقلیت ها و احترام به آن و سفارش به جدال احسن از جلوه های درخشان به رسمیت شناختن تکثرگرایی در بعد رفتاری و عملی از سوی قرآن کریم می باشد. از سوی دیگر، قرآن تکثرگرایی را در باب نجات و رستگاری به رسمیت شناخته و فقط قایل به رستگاری مسلمانان نیست، بلکه جاهلان قاصر از سایر ادیان و مستضعفان فکری را نیز در زمره رستگاران می داند.

فهرست منابع

1.ابن الأثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، 1965م.

2.ابن فارس، ابوالحسین احمد، مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، بی جا، 1423ق.

3.ابن منظور محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، نشر دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.

4.ثعالبی نیشابوری، ابی منصور بن اسماعیل، فقه اللغه، بیروت، اباء الیسوعیین، بی جا، 1885م.

5.جوادی آملی عبد الله، تفسیر تسنیم، قم، مرکز نشر إسراء، 1378ش.

6.جوادی آملی عبد الله، دین شناسی، قم، مرکز نشر إسراء، 1378ش.

7.جوهری، الصحاح فی اللغه، بی تا، بی جا.

8.حجتی سید محمد باقر و بلال سلمان، «همزیستی ادیان توحیدی از دیدگاه قرآن و روایات»، پژوهش دینی، شماره 13، تابستان 1385.

9.حسین زاده محمد، درآمدی بر معرفت شناسی و مبانی معرفت دینی، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ سوم، 1387ش.

10.خفاجی، شهاب الدین أحمد، شفاء الغلیل فیما فی کلام العرب من الدخیل، بی جا، مکتبه الوهبیه، 1282ق.

11.راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، نشر دار العلم، 1412ق.

12.سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب(ع)، 1384ش.

13.طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417ق.

14.طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372ش.

15.طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1967م.

16.عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، انتشارات اسماعیلیان، 1415ق.

17.فیض کاشانی، محمد محسن ابن شاه مرتضی ابن شاه محمود، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی(ع)، 1406 ق.

18.قدردان قراملکی، محمد حسن، «مقاله کافر مسلمان و مسلمان کافر»، کتاب نقد، شماره 4 (چاپ دوم)، پاییز 1376ش.

19.کریمی نیا، محمد مهدی، «دیدگاه اسلام درباره همزیستی مسالمت آمیز»، بصیرت، سال دوازدهم، شماره 35.

20.کریمی نیا، مرتضی، دایرة المعارف قرآن به انگلیسی، گلستان قرآن، شماره 118، تیر 1381.

21.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1365ش.

22.کنعان، جرج، محمد و الیهودیه، بیروت، بیسان، 1999م.

23.مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1404ق.

24.مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.

25.مطهری، مرتضی، عدل الهی، تهران، انتشارات صدرا، چاپ هفتم، 1372ش.

26.معرفت، محمد هادی، التفسیر الاثری الجامع، قم، مؤسسه تمهید، 1387ش.

27.مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1374ش.

28.Aaron milavec: didache, the: faith, hope, new jersey, newman press, and 2003.

29.hick, j. Dialogues in the philosophy of religion. London: palgrave, 2001.

30.jeffery, a. The foreign vocabulary of the qur’an. Baroda: oriental institute, 1938.

31.ـ سایت دانشگاه جرج تاون: www.explore. georgetown. edu

32.ـ سایت دانشگاه کاتولیک آمریکا: www.earlychristianity. cua. edu / current / index. Cfm

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان