به گزارش گروه حقوقی و قضایی خبرگزاری میزان به نقل از مرکز پایش ستاد حقوق بشر، فیلیپ آلستون، گزارشگر ویژه فقر سازمان ملل با سفر دو هفتهای به آمریکا از تاریخ یکم تا 15 دسامبر 2017، به بررسی وضعیت فقر در چند شهر و ایالت این کشور پرداخت.
سفر وی به دعوت دولت فدرال و با هدف بررسی وضعیت حقوق بشر در آمریکا با توجه به وجود فقر شدید در این کشور انجام شد.
وی گزارش اولیه سفر خود را در پایان این سفر در 15 دسامبر منتشر و در آن نسبت به وضعیت شدید فقر در این کشور انتقاد کرد.
آلستون در این بازدید به بررسی مسئله فقر در آمریکا از زاویههای مختلف از جمله تبعیض جنسیتی و نژادی تا کودکانی که در فقر به دنیا میآیند و رنجهای مردمی که توانایی دسترسی به اساسیترین نیازهای خود را ندارند، پرداخته است.
در این بازدید دو هفته ای، از ایالتهای کالیفرنیا، آلباما، جورجیا، پورتوریکو، ویرجینیا و واشنگتن، با مقامات ارشد و مقامات دولت فدرال، کارشناسان، شهروندان گروههای مختلف و تعداد بسیاری از افراد بی خانمان و فقیر دیدار و صحبت شد.
این دیدارها، همزمان با تغییر سیاستهای آمریکا در رابطه با نابرابری و فقر شدید در این کشور همراه بود. طرح پیشنهادی مالیاتی آمریکا، این کشور را به یکی از جوامع با بالاترین میزان اختلاف طبقاتی تبدیل خواهد کرد و نابرابری مالی و درآمدی موجود در کشور بین ثروتمندان (1%) و بی بضاعتان (50%) را به میزان قابل توجهی افزایش خواهد داد.
کاهش شدید در ارائه خدمات رفاهی، که رئیس جمهور آن را پیش بینی و دولت شروع به اجرای آن کرده است، اساسا فضای امنیتی شهروندان را که از قبل نیز آسیب دیده بود، متزلزلتر میکند.
با وجود اینکه آمریکا یکی از ثروتمندترین، پیشرفتهترین و قدرتمندترین کشورهای جهان است، نه ثروت، نه قدرت و نه فناوری آن به بهبود وضعیت فقر در 40 میلیون نفر از جمعیت مردم این کشور کمکی نمیکند.
در این بازدیدها، عده کثیری از مردم در خیابانهای لس آنجلس به سختی زندگی خود را میگذراندند و در سان فرانسیسکو نیز پلیس افراد بی خانمان و کارتن خواب در خیابانها را مجبور به ترک آن محل میکرد، در حالیکه جوابی برای این که این افراد کجا میتوانند ساکن شوند، نداشت.
هم چنین هزاران نفر از مردم فقیر، پیوسته اخطار تخلف و شکست قانون دریافت میکنند، که به نظر میرسد این اخطارها عمدا و به منظور جریمه و زندانی کردن آنها طراحی شده است.
مرگ و میر و بیماری به دلیل نبود امکانت بهداشتی و درمانی
در خصوص موضوع سلامت نیز در برخی مناطق که دولت موضوع بهداشت آن مناطق را از دایره وظایف خود خارج دانسته و از ارائه تجهیزات نظافت شهرداری برای آنها خودداری میکرد، حیاط منازل آلوده به فاضلاب شهری بوده و هیچگونه اقدامی از جانب دولت صورت نگرفته بود.
بسیاری از بزرگسالان بدلیل عدم وجود خدمات سلامت دهان و دندان برای افراد فقیر، همه دندانهای خود را از دست داده بودند. آمار بسیار بالای مرگ و میر و از بین رفتن بنیان خانوادهها و جامعه به دلیل تجویزهای نادرست و اعتیاد به انواع مواد مخدر، از دیگر موارد تاسف بار مشاهده شده در این بازدید بود.
همچنین افرادی در جنوب پورتوریکو در منطقهای در مجاورت با کوهی محافظت نشده از خاکستر ذغال سنگ که منجر به بروز بیماری و ناتوانی و یا حتی مرگ ساکنین آن منطقه میشد، زندگی میکردند.
در مکالمات بین گزارشگر ویژه و مردم در ایالتهای مختلف، از او مکررا در رابطه با قیاس آمریکا با سایر کشورها سوالاتی پرسیده میشد.
اگرچه این قیاسها هیچگاه خالی از عیب نیستند، ولی نکات ذیل تصویری نسبتا واضح از تضاد بین ثروت، ظرفیت نوآوری، آیینهای کاری آمریکا، و نتایج اجتماعی موجود نشان میدهد
اگرچه در زمینه هزینههای مراقبت بهداشتی در دولت آمریکا، این کشور از سایر کشورها جلوتر است، اما از نظر تعداد کادر پزشکی و تختهای موجود در بیمارستان ها، در جایگاهی پایینتر از میانگین آمار سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD) قرار دارد.
نرخ مرگ و میر نوزادان در طول سال 2013 در آمریکا، بالاترین نرخ در بین کشورهای توسعه یافته گزارش شده است؛
میزان امید به زندگی و برخورداری از زندگی سالم در شهروندان آمریکایی در مقایسه با شهروندان سایر دموکراسیهای غنی مثل آمریکا، بسیار پایینتر بوده و فاصله بین سطح سلامت در آمریکا و کشورهای هم رده روز به روز افزایش مییابد.
سطح نابرابری در آمریکا بسیار بالاتر از کشورهای اروپایی است
میزان بیماریهای گرمسیری نادیده گرفته شده در آمریکا رو به افزایش است. به طور مثال، در حال حاضر تعداد 12 میلیون آمریکایی مبتلا به عفونت انگلی تخمین زده شده اند.
در زمینه دسترسی به آب آشامیدنی و بهداشت، آمریکا مقام 36 در جهان را دارد.
آمریکا با نرخی 5 برابر میانگین سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD)، بالاترین آمار زندانیان در جهان را داراست؛
آمار فقر در جوانان آمریکایی در OECD، بالاترین میزان است.
مرکز نابرابری و فقر استنفورد که ثروتمندترین کشورها را از نظر بازار کار، فقر، نابرابری مالی و پویایی اقتصادی رده بندی میکند، آمریکا را در رده دهم بین 10 کشور برتر، و رده هجدهم بین 21 کشور برتر قرار داده است.
در سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD)، در بین 37 کشور، آمریکا از نظر فقر و نابرابری در جایگاه 35 قرار دارد؛
بر اساس اطلاعات به دست آمده از پایگاه دادههای نابرابری درآمد جهانی، آمریکا دارای بالاترین نرخ جینی (اندازه گیری نابرابری) در میان تمام کشورهای غربی است.
مرکز فقر و نابرابری استنفورد، آمریکا را به عنوان "عضوی شاخص در کشورهای دارای فقر کودکان" توصیف میکند. نرخ فقر کودکان آمریکا در میان شش کشور ثروتمند جهان (کانادا، انگلیس، ایرلند، سوئد و نروژ)، بالاترین است.
در انتخابات ریاست جمهوری 2016، حدود 55.7 درصد از واجدین شرایط در رای گیری شرکت کردند. در مقایسه با میانگین 75 درصدی رای دهندگان در OECD، آمریکا رتبه 28 را در این سازمان دارد.
توجه به ابعاد حقوق بشر در آمریکا
علیرغم انجام برخی اقدامات درخصوص تعدادی از معاهدات حقوق بشری مانند کنوانسیون رفع انواع تبعیض نژادی که آمریکا آن را تصویب کرده و اعلامیه جهانی حقوق بشر که این کشور مدتها بر ضرورت رعایت آن توسط همه کشورها تاکید کرده است، دولتهای پیاپی در آمریکا، شامل دولت کنونی، حقوق اقتصادی و اجتماعی مردم را جزء موارد حقوق بشر نمیدانند. این در شرایطی است که به گفته آلستون، انکار این موضوع، مسئولیت را از دوش دولت بر نمیدارد.
قوانین بین المللی حقوق بشر، حق تحصیلات، خدمات درمان و سلامت، حمایت اجتماعی از نیازمندان، و حق داشتن استانداردهای کافی زندگی را به رسمیت میشناسند.
این در حالی است که آمریکا، تنها کشور در میان همه کشورهای توسعه یافته است که علی رغم تاکید بر اهمیت ویژه حقوق بشر، آن را شامل حقوقی که از مردم در برابر گرسنگی، عدم دسترسی به مراقبتهای درمانی، و زندگی در محرومیت محض حمایت میکنند، نمیداند.
از آن جا که آمریکا تنها کشوری است که حقوق اقتصادی و اجتماعی را جزء حقوق بشر در نظر نمیگیرد، تاکید ویژه این گزارش بر روی آن دسته از حقوق شهروندی و سیاسی منعکس شده در لایحه حقوق بشر آمریکا و در میثاق بین المللی حقوق شهروندی و سیاسی مصوب آمریکا میباشد.
اقشار درگیر در فقر در آمریکا
حقیقت موجود در آمریکا این است که بسیاری از ثروتمندترین شهروندان، به اندازه دیگران مالیات نمیپردازند. آنها اکثر ثروت خود را در خارج از کشور سرمایه گذاری و ذخیره کرده و بیشتر از طریق زمین خواری و احتکار کسب درآمد میکنند. کلیشههای نژادپرستی در آمریکا چندان مخفی نیست، افراد فقیر اکثرا از نژادهای غیر سفیدپوست، نظیر مهاجران اسپانیایی و سیاه پوستان هستند.
برخی سیاستمدارانی که آلستون با آنها مصاحبه داشت، نمونهای از کلاهبردارانی هستند که با خیالی آسوده، بر صندلیهای خود نشسته و مشغول تماشای تلویزیون و غرق در گوشیهای هوشمند خود هستند.
براستی چند نفر از این سیاستمداران از مناطق محروم و فقیرنشین بازدید کرده اند؟ چه برسد به صحبت کردن با آنها. افرادی که آلستون با آنها صحبت کرده بود، تعداد زیادی بودند که در فقر متولد شده و رشد یافته بودند و یا کسانی بودند که بنابر دلایلی خارج از کنترل آن ها، نظیر ناتوانیهای جسمی و روانی، طلاق، فروپاشی بنیان خانواده، بیماری، کهولت سن، حقوق ناچیز، و یا تبعیض در بازار کار، دچار فقر شده بودند.
فقر در آمریکا منحصر به نژاد و یا سن خاصی نیست. در آمریکا علاوه بر سیاه پوستان و اسپانیایی ها، سفیدپوستان، آسیاییها و نژادهای دیگر نیز از فقر رنج میبرند. از سوی دیگر، اتوماسیون شدن بسیاری از سیستمها منجر به بیکاری بسیاری از نیروهای جوان، علی رغم اطمینان آنها از امنیت شغلی، شده است.
در اقتصاد قرن بیست و یکم، با توجه به شکستهای سنگین خارج از کنترل افراد، تنها عده محدودی میتوانند امنیت خود در برابر ابتلا به فقر را تضمین کنند. "رویای آمریکایی شدن" به سرعت در حال تبدیل به "توهم آمریکایی شدن" میباشد، چرا که در حال حاضر آمریکا کمترین میزان پویایی اقتصادی را در میان کشورهای ثروتمند دارد.
میزان فعلی فقر در آمریکا
مسئله شدت و میزان فقر در ایالات متحده بحث برانگیز و گسترده است، اما در این گزارش آمار ارائه شده عمدتا بر اساس آمار رسمی دولتی اعلام شده توسط اداره آمار ایالات متحده میباشد.
اداره آمار با استفاده از معیار معین آستانه فقر و یا سایر اقدامات رسمی در رابطه با فقر، به منظور تعریف مفهوم فقر و بررسی میزان آن در آمریکا، هر ساله اطلاعات به روز رسانی شده از آمار فقر در آمریکا را ارائه میدهد.
بر این اساس، در سپتامبر 2017 از هر 8 آمریکایی یک نفر، معادل 40 میلیون نفر (12.7 درصد) از جمعیت، در فقر زندگی میکردند. بیش از نیمی از این افراد در فقر شدید به سر میبردند که درآمد گزارش شده آن ها، از نصف آستانه فقر هم پایینتر بود.
مشکلات ناشی از سیاستهای موجود
هیچ معجزهای برای از بین بردن ناگهانی فقر وجود ندارد، بلکه هریک از اعضاء و بخشهای دولت باید این امر را از وظایف خود تلقی و در تصمیم گیریها قلمداد کنند.
این در حالیست که در کشور ثروتمندی، چون آمریکا، مسئله مزمن فقر، یک تصمیم سیاسی است که توسط قدرتمندان اتخاذ میشود و با اراده دولت از میان برداشته میشود.
سیاستهای طراحی شده برای از بین بردن فقر شامل مواردی، چون تصمیم گیریهای دموکراتیک، سیاستهای اشتغال کامل، حمایت اجتماعی برای افراد آسیب پذیر، یک سیستم عدالت منصفانه و تاثیرگذار، برابری جنسیتی و نژادی و رعایت کرامت انسانی میباشد که متاسفانه در حال حاضر، آمریکا هیچ یک از این موارد را رعایت نمیکند.
سنگ بنای جامعه آمریکا، دموکراسی است. اما این امر به طور پیوسته کمرنگتر میشود. قانون "هر فرد یک نظر" در حد یک نظریه بوده و در عمل دیده نمیشود. در دموکراسی، وظیفه دولت باید تسهیل مشارکت سیاسی باشد؛ با اطمینان از این موضوع که همه شهروندان بتوانند رای داده و رای هیچ کس بر دیگری برتری نداشته باشد.
در آمریکا قانون حبس سریع عده کثیری از بزهکاران وجود دارد، قانونی که اکثرا شهروندان سیاه پوست را تحت تاثیر قرار میدهد، چرا که آنها کسانی هستند که به دلیل نژادی که دارند، در صورت هرگونه عملکرد اشتباه از سوی آن ها، به صورت کاملا ناعادلانه، به طور خاص مورد محاکمه و مجازات قرار میگیرند.
علاوه بر این، در برخی موارد نیز افرادی که همه بدهکاریهای خود را پرداخت کرده اند، تا زمانی که همه جرایم خود را تمام و کمال پرداخت نکنند، باز هم حق رای ندارند.
همچنین، مجازاتهای مخفی، شامل دستکاری حوزههای انتخاباتی به نفع گروه خاصی از رای دهندگان، اجبار در ارائه کارت شناسایی رای دهندگان، دستکاری موقعیتهای پایگاههای رای گیری، و به طور کلی افزایش موانعی که افراد فقیر، اقلیت ها، و سایر گروههای طرد شده را از حق مسلم خود در خصوص رای دادن محروم میکند، وجود خواهد داشت.
یک توضیح کلی در این رابطه این است که صرف نظر از اینکه پس از برگزاری انتخابات در نهایت چه کسی برگزیده میشود، مردم در وضعیت زندگی و آسایش و رفاه خود هیچ گونه پپیشرفتی مشاهده نمیکنند؛ این موضوع در عدم مشارکت مردم در انتخابات بی تاثیر نیست.
این در حالیست که یکی از مقامات دولتی، این عدم مشارکت را به دلیل بی تفاوتی مردم دانست. وی اظهار داشت زمانی که مردم در فقر هستند، در انتخابات شرکت نمیکنند.
دولت با این این استدلال که قشر فقیر باید به بازار کار برگشته و تنها به امید خدمات رفاهی نباشد، درصدد قطع خدمات رفاهی اندکی است که در حال حاضر به مردم ارائه میشود.
این طرح پیشنهادی بر اساس این ادعاست که در حال حاضر موقعیتهای شغلی فراوانی برای همه افراد در جامعه، حتی با تحصیلات پایین، ناتوانی و سوء پیشینه، موجود میباشد.
دولت معتقد است با اشتغال افراد در این موقعیتهای شغلی، آنها از خدمات و کمکهای دولت بی نیاز خواهند شد. این در حالیست که مصاحبههای آلستون با کارگران، خلاف این امر را نشان داده و بیانگرشرایط سخت زندگی آنها با دستمزدهای بسیار پایین است.
در رابطه با بازار کار، واقعیت با آن چه که نشان داده میشود بسیار متفاوت است، مدت طولانی است که نرخ اشتغال به کار در آمریکا سیر نزولی دارد. به طور مثال، تا سال 2017 تنها 89 درصد از مردان 25 تا 54 ساله مشغول به کار بودند.
کودکان فقیر
تعداد شگفت آوری از کودکان در آمریکا در فقر به سر میبرند. در سال 2016، 18 درصد از کودکان، حدود 13.3 میلیون نفر، در فقر بودند؛ این آمار یعنی 32.6 درصد از کل جمعیت افراد فقیر کشور. از میان این افراد، 31 درصد کودکان سفیدپوست، 24 درصد سیاه پوست، 36 درصد اسپانیایی، و 1 درصد نیز کودکان بومی هستند.
در رابطه با نوزادان و کودکان نیز، 42 درصد کودکان سیاه پوست، 32 درصد کودکان اسپانیایی و 14 درصد کودکان سفیدپوست میباشند. فقر در کودکان به شدت از بحران مسکن در آمریکا تاثیر میپذیرد. حدود 21 درصد از افراد بی خانمان، کودک هستند.
اگرچه اکثر این کودکان بی خانمان در پناهگاه ساکن هستند، ولی بی ثباتی داخلی، اخراج از پناهگاه ها، و جابجاییهای زیاد، بر روی تحصیلات و سلامت جسمی و روانی این کودکان تاثیر منفی میگذارد.
پنهان کردن مشکل با روی آوردن به مجازات
در بسیاری از شهرها، افراد بی خانمان در واقع به خاطر وضعیت زندگی شان مجرم شناخته میشوند؛ کارتن خوابی، نشستن در اماکن عمومی، تکدی گری، و موارد متعدد دیگر، از عواملی هستند که آنها را مورد تهاجم قرار میدهد. بر اساس گزارشات، در اسکید رو، بین سالهای 2011 تا 2016، تعداد 6696 نفر از افراد بی خانمان دستگیر شده اند.
در بسیاری از شهرها، سیستم عدالت کیفری، با کسب درآمد از طریق جریمهها و ذخیره برای سیستم عدالت و سایر برنامه ها، افراد فقیر را بیشتر در فقر فرو میبرد.
در واقع، استفاده از سیستم قانونی نه برای برقراری عدالت بلکه برای بالا بردن درآمد در سراسر کشور دیده میشود. این جریمهها تنها فقیرترین اقشار جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد. یکی دیگر از اقداماتی که قشر فقیر جامعه را با مشکل رو به رو میکند، وثیقههای سنگین برای متهمانی است که در انتظار محاکمه به سر میبرند.
در این میان، متهمان ثروتمند با گذاشتن وثیقه به راحتی آزادی خود را به دست میآورند، در حالی که افرادی که توانایی ارائه وثیقه را ندارند در حبس باقی مانده و با عواقبی نظیر از دست دادن شغل، مشکلات نگهداری از فرزندان و تعویق در پرداخت اجاره رو به رو خواهند شد که این موارد، خود باعث تشدید فقر در این افراد میشوند.
ماهیت جنسیتی فقر
آمار بسیار بالایی از زنانی که به خاطر فقر بار سنگینی از مسئولیتهای زندگی را به دوش میکشند، در دست است. این زنان در مقایسه با زنان معمولی، بیشتر تحت خطر خشونت، آزار و اذیت جنسی، تبعیض در بازار کار و ... قرار دارند.
تعداد کودکانی که تحت سرپرستی مادران خود و در فقر شدید هستند، از 100000 نفر در سال 1995 به 895000 در سال 2011 و 704000 در سال 2012 افزایش داشته است.
قانونهای مرد محور، به ندرت به عواقب اقداماتی که در رابطه با قطع خدمات رفاهی از سوی دولت اعمال میشود، توجه میکنند.
در واقع، در رابطه با قشر فقیری که در آنها زنان سرپرست خانوار هستند، به کمترین مسئلهای که پرداخته میشود این است که سیاستهای ریاضت اقتصادی که خدمات ارائه شده توسط دولت را کاهش میدهند، بار بسیار سنگینی را بر دوش سرپرستان خانوار، بویژه زنان، قرار میدهد.
ملاحظات
1. روزنامه گاردین با انتشار مقالهای در 25 آذر 96 نوشت: با وجود فقر گسترده در آمریکا، در حال حاضر دولت این کشور بخش زیادی از بودجه این کشور را صرف اهداف نظامی میکند.
در زمان جنگ ویتنام نسبت بودجه نظامی به بودجه برنامههای فقرزدایی 2 به 1 بود، اما حالا این نسب، 4 به 1 رسیده است. در این مقاله همچنین آمده است که مسیحیان انجیلی در آمریکا به شدت از فقر رنج میبرند که این موضوع همواره از سوی مسئولان و رسانههای این کشور نادیده گرفته میشود.
2. نشریه اورشلیم پست نیز در آبان 96 نوشت: از هر 11 کودک آمریکایی، 1 نفر یعنی در حدود 6.5 میلیون نفر در سطح کشور در فقر شدید زندگی میکنند.
یک پنجم افراد نوزاد تا مرحله پیش دبستانی که حدود 4.2 میلیون نفر هستند، با توجه به پیشرفتهای نوین این عصر، در معرض فقر هستند.