مدح امامزاده احمد بن موسی الکاظم و علی بن حمزه بن موسی الکاظم (علیه السلام)
اهلی در اشعار متعددی به مدح فرزندان امام موسی کاظم (علیه السلام) پرداخته و اوصاف و خصایلی از ایشان را به تصویر کشیده است؛ از جمله در اشعاری با مطلع های زیر می توان این موضوع را دید:
آن که خاک آستانش کعبه ی صدق و صفاست
سید سادات عالم ، احمد موسی الرضاست
(همان ، ص 440)
صاحبدلان که بندگی مقبلی کنند
دریوزه ی کرم زتوانگر دلی کنند
(همان ، ص 524)
دلا جهان نه سرای بقاست تا دانی
مقام محنت و حسرت سراست تا دانی
(همان ، ص 526)
اهلی خاک درگاه ایشان را کعبه ی راستی و پاکی می داندو آنها را چراغ روشنی از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) معرفی می کند که مورد توجه خیل فرشتگان هستند. او احمد بن موسی (علیه السلام) را انسانی مقبل، از نظر معنوی توانگر، کامل، راهنمای تاریک دلان، قبله ی فلک، دارای فرهما و سعادت بخش می داند. جبرئیل حافظ او و او چون گوهر پاکیزه ی صدف شاه نجف است؛ حریم بارگاه او مانند باغ بهشت است که عرشیان آن را طواف می نمایند.
منقبت سایر معصومین و اهل بیت و ائمه ی انثا عشر(علیهم السلام)
علاوه بر مدح و منقبت حضرت علی ـ که به دلیل کثرت اشعار اهلی و وجود قصاید کاملی درباره ی ایشان، جداگانه در این مقاله به آن امام همام پرداخته شد ـ او به سایر امامان نیز ارادت بسیار داشته است؛ بنابراین ستایش اهل بیت و امامان شیعه از مضامین دیگر اشعار اهلی است که در ضمن آن، به اوصاف و احوال آن بزرگان می پردازد و به تبیین حالات و سخنان آن امامان ارجمند دست می زند.
این موضوعات در اشعاری با مطلع های زیر دیده می شود و به دلیل آنکه موضوع اصلی پژوهش حاضر نیست، فقط به ذکر مطلع ها بسنده می گردد:
ما را چراغ دیده ، خیال محمد است
خرمُ دلی که مست وصال محمد است
(همان ، ص 424)
در این شعر به ستایش آل پیامبر، امام حسن، حضرت مهدی و برخی دیگر از ائمه (علیهم السلام) پرداخته شده است:
آن مبدعی که چشمه ی نطق از زبان گشاد
قفل در سخن به کلید زبان گشاد
(همان ، ص 451)
در این شعر، به ستایش آل مصطفی، امام حسن، امام حسین، امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام موسی کاظم و امام رضا (علیهم السلام) بیشتر توجه شده است :
الهی به سردفتر حکمت الله
بنی آدم آیینه قدرت الله
(همان ، ص 499)
همه ی امامان شیعه در این قصیده مورد ستایش اهلی قرار گرفته اند. او درباره ی حضرت مهدی (عج) می گوید:
الهی به مهدیّ صاحب زمان کو
به برهان قاطع بود حجت الله
اهلی خدا را به ایشان قسم می دهد:
کس عزیز من نشد واقف بر اسرار خدا
یوسف مصری بود حیران بازار خدا
(همان ، ص 519)
او در این ترکیب بند، برای هر کدام از امامان بزرگوار شیعه، یک بند جداگانه می آورد.
کربلا و حوادث آن
این موضوع، محل بحث مقاله ی حاضر است و به تفصیل مورد بحث قرار می گیرد.
1.تأثیر پذیری شاعر از حوادث کربلا
حوادث کربلا و ماه محرم، سبب عطف توجه شاعر به آن مظالم و تأثیر پذیری از آن، در اشعار شاعر می شود. چشمان او چنان اشکبار است که گویی دجله از آن جاری می گردد. در این عزا اشک گرم و سوزان که از جگر سرچشمه می گیرد، سبب سوختن مرمک چشم می شود. شاعر با بهره گیری از اغراق و توصیفات متعدد به این تأثیرپذیری اشاره می کند. اهلی خود را بنده ی اهل بیت و دعاگوی آنها می داند. او اعتقاد دارد با بهره گیری از انفاس قدسیه آن بزرگواران، گناهانش آمرزیده می شود. در بخش های ذیل تأثیر پذیری او از وقایع کربلا نشان داده می شود :
1-1.اظهار تواضع و کهتری :
شاعر نقد دل را نثار شهیدان کربلا می کند و خود را چون سایه خاکسار آنان می داند و از سر محبت و عشق، تن خود را بر باد می دهد و خود را فدایی آنان می داند:
این نقد دل نثار شهیدان کربلا
چون خاک رهگذار شهیدان کربلا
(اهلی ، ص 423)
کز آفتاب لطف به اهلی نگر که هست
چون سایه خاکسار شهیدان کربلا
(همان، ص 424)
تن خاک کن به مهر حسین و به باد ده
هر ذره خاک را شرف آفتاب کن
(همان ، ص 497)
2-1.استمداد از امام حسین و ائمه (علیهم السلام) :
اهلی امیدوار است با استمداد از حضرت حق و ائمه اطهار به جنت راه یابد و همجوار شهیدان کربلا گردد. او از دم شاه اولیا پاکی می طلبد و از لطف اهل بیت (علیهم السلام) مدد می گیرد. به تشنه لبان و مشتاقان چشمه ی کوثر توصیه می کند از مهر حضرت علی (علیه السلام) برخوردار شوند، آن سان که خود از دست ودل بوتراب و کرم او سخن می گوید. اهلی خود را آلوده به گناه می بیند که اگر وساطت و دستگیری اهل بیت (علیهم السلام) نباشد، به عذاب گرفتار می شود. بندگی اهل بیت و امام حسین او را امیدوار می کند در روز قیامت مورد لطف و عنایت خداوند قرار گیرد :
دارد امید آنکه به جنت در آردش
لطف تو(4) در جوار شهیدان کربلا
(همان ، ص 424)
یا رب اگر چه از گنه آینه تیره کرده ام
هم تو صفای سینه ده از دم شاه اولیا
(همان ، ص 422)
یا رب به نور مرقد شهزاده ای کزو
شمع مراد شبلی و ادهم گرفته است
(همان ، ص 431)
کز لطف اهل بیت نبی یاوریش ده
اهلی که گوشه از غم عالمان گرفته است
(همان ، ص 431)
ای تشنه لب که چشمه ی کوثر طلب کنی
سرچشمه مهر حیدر عالیجناب کن
(همان ، ص 497)
تا چند وصف دست و دل بحر و کان کنی
ای دل سخن ز دست و دل بوتراب کن
(همان)
اهلی چو بنده تو به امید رحمت است
رحمی به بنده ای شه مالک رقاب کن
(همان ، ص 498)
گر ناصواب زیست سگ نفس گمرهش
عفوش دلیل ره به طریق صواب کن
(همان)
من چون سگ توام چه خورم خون چرخ را
ای شیر حق خلاص مرا زین عذاب کن
(همان)
از خوان لطف خویش مرا یک نواله بخش
و آن را به رزق باقی عمرم حساب کن
(همان)
وقت دعا طمع نکنم کای فلک مرا
سیر از نعیم خلد به نعم الثواب کن
(همان)
مهر علی و آل علی خواهم از خدا
یا رب همین دعای مرا مستجاب کن
(همان)
بنده ی اهل بیت شد اهلی از آن همیشه است
روی نیاز بر زمین دست امید بر دعا
(همان)
3-1.پریشان حالی و گریه و زاری :
حوادث عاشورا شاعر را متأثر می نماید و او از چشم خود یاری می طلبد تا در این غم با او همراه شود. از چشم او اشکی به کثرت دجله فرو می ریزد و مردمک چشمانش در این عزا می سوزد. فلک از خون چشم او لبریز می گردد و هزار چشمه از آن جاری می گردد. اهلی می گوید :باید از سوز گریه جگر را کباب نمود و به یاد امام حسین (علیه السلام) خون باید گریست:
آمد عشور و خاطرم افکار کرده است
درد حسین در دل ما کار کرده است
(همان، ص 428)
ای دیده! سیل اشک روان کن که درد آب
جان حسین خسته و بیمار کرده است
(همان، ص 429)
ماه محرم است و شد دجله روان ز چشم ما
بهر حسین تشنه لب شاه شهید کربلا
(همان ، ص 422)
بسکه ز آتش جگر گریه ی گرم می کنم
مردمک دو دیده ام سوخته شد درین عزا
(همان)
اهلی ز گریه بهر شهیدان کربلا
آبی که داشت در جگر ایثار کرده است
(همان ، ص 429)
پر شد ز خون دیده ی من آنچنان فلک
کز خون هزارچشمه چون پرویزنش گرفت
(همان ، ص 443)
ای دل ز سوز گریه جگر را کباب کن
یاد از حسین تشنه به چشم پرآب کن
(همان ، ص 497)
4-1.تنبّه :
عظمت حوادث کربلا شاعر را به اندیشه و تنبّه وا می دارد؛ به گونه ای که می گوید بعد از این حزن بزرگ، دیگر به گردون اعتمادی نیست و باید دانست که بدون خون دل، نصیبی به کسی نمی دهند. به دنیا نیز نباید دل بست؛ عیسی اگر به مرز تجرد می رسید و از تعلقات دنیا می گذشت، در آسمان چهارم به خاطر سوزنی گرفتار نمی شد؛ از سوی دیگر شاعر با دیدن این حوادث به خداوند پناه می برد تا از او دستگیری کند که اگر فریاد رسی خدا نباشد، فتنه ی ایام، قدرت و توان را از انسان می گیرد :
اهلی طمع به خرمن گردون چه می کنی
بی خون دل دو دانه که از خرمنش گرفت
(همان ، ص 443)
دل از متاع دهر ببر گر مجردی
عیسی شنیده ای که به یک سوزنش گرفت
(همان ، ص 443)
یا رب تو دستگیر که شخص ضعیف ما
شیطان نفس در نفس مردنش گرفت
(همان)
فریاد رس تو باش که گر فتنه ره زند
کی ره توان به رستم و رویین تنش گرفت
(همان)
شاعر تحت تأثیر حوادث کربلا و در پایان توصیفاتش از آن وقایع، به بی اعتمادی نسبت به افلاک و تأثیرات آن اشاره می کند که حتی به حضرت عیسی و امام حسین رحم نکرد چه رسد به او و انسان های معمولی؛ همچنین هوای نفس و فتنه گری دشمنان سبب شهید شدن امام حسین و یارانش شد؛ بنابراین اهلی از این وقایع تنبه و عبرت می گیرد.
5-1.آه سوزان اهلی در سوگ و عزای امام حسین (علیه السلام) :
در عزای امام حسین (علیه السلام) هر نعره ای که از دل بر می آید، سبب می شود جان شاعر را درد و حزن فرا بگیرد؛ پس از خدا می خواهد تا دل شکستگی او را درمان کند:
هر نعره ای که دل به عزای حسین زد
جان مرا ز درد خبردار کرده است
(همان ، ص429)
کاین دل شکسته ظاهر حالش درست کن
کوهم شکست حال خود اظهار کرده است
(همان )
روزم شب از عزای حسین است و روزگار
زان است تیره روز که آه منش گرفت
(همان ، ص 442)
آهم بسوخت خانه دل وین گواه بس
دود سواد دیده که در روزنش گرفت
(همان)
پی نوشت ها :
استاد یار دانشگاه قم
4 ـ مرجع ضمیر «تو» در این بیت و بیت بعد، خداوند است.
منبع: فصلنامه شیعه شناسی شماره 27
ادامه دارد...