رفاهطلبی و اشرافیگری به عنوان آسیبی اجتماعی هر گاه فرد یا بخشی از جامعه را فرا گیرد، مانند ویروسی خطرناک، خیلی زود به سایر قشرها و طبقات اجتماعی منتقل شده و سلامت جامعه بشری را تهدید میکند. رهبران دینی و جامعه شناسان، این آسیب اجتماعی را در جوامع مختلف بررسی کردهاند. شیوه حضرت محمدصلی الله علیه وآله به عنوان رهبری که مدیریت کلان جامعه را عهدهدار بود، الگوی خوبی است برای: 1- شناسایی خصیصه رفاهطلبی و اشرافیگری در انسانها و جامعههای بشری، 2- پیشگیری از ظهور روحیه اشرافی با شناخت نشانههای آن و 3- مقابله و درمان آن بر اساس روشهای آن حضرت، که برای جوامع امروزی نیز راهگشاست.
مقدمه
اشراف و طبقه مرفه در جوامع بشری از افراد و طبقات تأثیرگذار جامعهاند که رفتار ، گفتار و عقایدشان پیآمدهای مستقیم و غیر مستقیمی بر سایر افراد جامعه ، خصوصاً طبقات پایینتر دارد. مردم در طول تاریخ ، غالباً به خواستههای آنان عمل کرده و بر طبق روش آنها زندگی نموده و رهبری ایشان را پذیرفتهاند. محافظهکاری آنها ، انسانها و جوامع را به محافظهکاری و انحطاط میکشاند. اشراف برای مطرح کردن خود و کسب اعتبار و جلب احترام دیگران ، به حفظ و گسترش نظام منزلتی میپردازند. عمل اشرافی که در نظام مبتنی بر تمایز اجتماعی رشد و نمو میکنند، دارای سه شاخصه اصلی است: 1. تنآسایی (تن آسانی)؛ 2. مصرف تظاهری (مصرف آشکار یا اسراف)؛ 3. محافظهکاری. پیامبران و مصلحان اجتماعی برای اعتلای مقام انسان و پیشرفت و توسعه جامعه، با آنها به مبارزه پرداختهاند. مقابله با اشراف و اشرافیگری، از دغدغههای اصلی حضرت محمد صلی الله علیه وآله بود. آن حضرت برای مقابله با نظام منزلتی (تمایز ناعادلانه طبقاتی) که زمینهساز اعمال اشرافی بود و همچنین برای از بین بردن اعمال اشرافی، کارهای بزرگی انجام داد. ایشان کوشیدند نظام برابری و برادری (اخوت اسلامی) را جایگزین نظام منزلتی کنند. تشکیل « امت واحده» ثمره کار پیامبر صلی الله علیه وآله بود. رویکرد قرآن کریم در وضع قوانین و هدفگذاریها و پیامبرصلی الله علیه وآله به عنوان مبلّغ و مجری آن دستورات الهی، از بین بردن روحیه اشرافی و مراتب منزلتی و جایگزین کردن روحیه برادری و برابری (اخوت اسلامی) و بنیان گزاردن «امت واحده» بوده است.
در این نوشته ، با استفاده از «نظریه طبقه مرفه» که اشراف و طبقه مرفه جامعه را توصیف کرده ، شاخصترین اعمال اشرافی شناسایی شده و با تطبیق آن بر اعمال اشراف دوره پیامبرصلی الله علیه وآله، شیوه برخورد ایشان با اشراف و طبقه مرفه بررسی شده است.
ویژگی اشراف
به نظر میرسد در بررسی خلق و خوی طبقه مرفه (اشراف) اصل « ضایع کردن» با تعریفی که وبلن ارائه میدهد اساس و پایه نظریه طبقه مرفه است. طبق این تعریف ، مفهوم «ضایع کردن» دلالت بر مصرف نامقبول و غیر عاقلانه کالاها و خدمات انسانی ندارد و منظور از این واژه به هدر دادن یا استفاده نادرست از تلاش و مال نیست، بلکه به این دلیل ضایع کردن به شمار میآید که این مصرف، علاوه بر این که برای زندگی و رفاه فردی که این روش را برگزیده کاری انجام نمیدهد، برای دیگران نیز سودی ندارد و تنها با هدف خودنمایی و مقایسه رشکانگیز توانگری و تثبیت برتری و تسلط خود بر طبقه و لایههای پایینی جامعه صورت میگیرد، با آن که میتوانست نقش سودمندی هم داشته باشد. شاخصهای اشرافیگری در نظر وبلن که با موضوع این نوشته همخوانی دارد، از این قرار است: «چشم و همچشمی مالی» ، «تظاهر به تنآسایی»، «مصرف تظاهری»، «لباس؛ نمودی از توانگری» ، «محافظهکاری و کنارهگیری از تولید» و «رعایت امور دینی». توضیح هر مورد در متن آمده است. این نوشته نتیجه تطبیق مطالب کتاب وبلن با دادههای تاریخی صدر اسلام (دوران مدینه) است.
چشم و همچشمی مالی
وبلن بر این باور است که افرادی، همچون پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که با خلق و خوی استثنایی خود بتوانند برای مدت طولانی، احترام خویش را در نظر اعضای پایین مرتبه حفظ کنند، انگشت شمارند. از دید وی ، قاعده کلی این است که آن دسته از اعضای اجتماع که ثروت و توانمندی بیشتری دارند ، در نزد عامه مردم ، از جایگاه شایسته و اعتبار و ارجمندی و آبرومندی بالاتری برخوردارند. در دوره مورد بحث، برای این که شخص در انظار مردم به نیکی شناخته شود، بر اساس معیارهای قبیلهای، توانایی بدنی، زیرکی ، مهارت در جنگ ، غنیمت جویی ، شرافت خانوادگی، طایفهگرایی، و دارایی، سود بخشی کالاها و افراد از طریق مقایسهای رشکانگیز ارزیابی میشد. این مقایسه بین صاحب ارزشهای افتخارآور و دشمن یا دیگر اعضای گروه که بهره کمتری از آن ارزشها داشتند ، انجام میگرفت. پیامبر صلی الله علیه وآله بعد از جنگ بدر و کشته شدن شمار بسیاری از اشراف قریش، خطاب به یکی از یاران خویش، آنان را این گونه توصیف فرمودند: «اشراف قریش از سرشناسان بودند ، اگر آنها را میدیدی، میترسیدی و اگر به تو فرمان میدادند، اطاعت میکردی و اگر کارهای خود را با کارهای آنها میسنجیدی، کارهایت را کوچک میشمردی». آن حضرت در این کلام، موقعیت این طبقه و دیدگاه سایر
اعضای جامعه به آنها را بر اساس الگو گرفتن از شیوه زندگی اشراف و نگاه منزلتی جامعه ترسیم کردهاند.
نمونههایی از صدر اسلام
در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله، بهترین مکان برای فخرفروشی ، خودنمایی و کسب افتخار، جبهههای جنگ بود که از راه دادن هزینه جنگ، مبارزه و غنیمتجویی به دست میآمد و در قالب سرودههای حماسی، به مثابه سند افتخار قبیله و فرد افتخارآفرین، ماندگار میشد. پرداخت هزینه جنگ بدر از جانب اشراف قریش و سخنان ابو جهل خطاب به عباس عموی پیامبر که از منصبهای سقایت ، پردهداری کعبه و ریاست ندوه و رفاده ، به عنوان نشانههای بزرگی و مجد نام میبرد ، بیانگر وجود مراتب منزلتی بین مردم است. سوده (همسر رسول خدا) تحت تأثیر همین فرهنگ ، سهیل بن عمرو ، خویشاوند خود را سرزنش میکند که چرا تسلیم شده در حالی که میتوانست با بزرگواری بمیرد. قزمان قبل از کشته شدن در جنگ اُحد گفت: « ما فقط برای حفظ شخصیت و حیثیت خود جنگیدیم». از سخنان قزمان بر میآید که حفظ حیثیت و آبروی قبیله از ارزشهای حاکم بر جامعه بوده است. عروه بن مسعود ، از بزرگان و اشراف ثقیف ، انسانها را با معیارهای منزلتی ارزیابی میکرد. او مسلمانان حاضر در حدیبیه را اوباشی میخواند که نه حیثیتی دارند و نه حسبی. در واقع، عروه، حسب و منزلت اجتماعی برآمده از ثروت و شرافت خانوادگی را نشانه اعتبار میدانست.
وقتی که پیامبرصلی الله علیه وآله تصمیم گرفت خراش بن امیه کعبی را که جایگاه اجتماعی بالایی نداشت ، برای گفت و گو با اشراف قریش بفرستد، خراش از پیامبر صلی الله علیه وآله خواست که مردی بلند مرتبهتر از او را اعزام کند. برخی از اشراف قریش حتی به خود اجازه میدادند که خراش بن امیه، مأمور رسول اللَّهصلی الله علیه وآله را بکشند. عمر بن خطاب هم از رفتن پیش اشراف قریش امتناع کرد و عثمان بن عفان را که به قول عمر ، او در مکه گرامیتر و دارای خویشاوندان بیشتری بود، معرفی کرد. اشراف قریش، عثمان را به دلیل برخورداری از شرافت خانوادگی و ثروت پذیرفتند و با او به گرمی رفتار کردند.
عمر بن خطاب با استناد به ارزشهای جاهلی و چشم و همچشمی قبیلهای ، صلح حدیبیه را برنمیتافت و آن را خواری دین میانگاشت ، حتی در حقانیت دین اسلام و رسول خدا تردید میکرد. هم چنین اسید بن حضیر و سعد بن عباده که از اشراف مدینه بودند ، با همین نگرش ، صلحنامه را باج دادن به قریش تفسیر میکردند.
یهودیان خیبر که از اشراف مشهور و قدرتمند منطقه بودند با توجه به جایگاه و مقام خود در میان قبیلهها، گمان نمیکردند که پیامبر صلی الله علیه وآله با آنها بجنگد، چرا که آنها حصارهای بسیار بلند و اسلحه فراوان و نیروی زیادی داشتند. یهودیان مدینه هم بر این باور بودند که خیبر دژهای مرتفع بر قلعه کوهها و آب فراوان و دائمی دارد و در آن هزار زرهپوش حضور دارند ، از این رو، مسلمانان نمیتوانند آن را فتح کنند. قریش و عموم اعراب با آگاهی از زیادی شمار یهودیان و اسلحه و استحکام دژهای خیبر و آمادگی آنها، پیروزی خیبریان را قطعی میدانستند.
واکنش اشراف قریش به بانگ اذان بلال بر پشت بام کعبه نشان میدهد که مراتب منزلتی آن چنان بین اشراف نهادینه شده بود که افرادی، مانند عکرمه بن ابی جهل، صفوان بن امیه، خالد بن اسید، سهیل بن عمرو و سایر اشراف نمیتوانستند حضور فردی - به زعم خودشان - دون پایه را در جایگاه تحمّل کنند. آنان عصبانیتشان را از نادیده انگاشتن و رعایت نشدن سلسله مراتب منزلتی، در سخنان خود یا با پوشاندن چهره نشان میدادند. قبیله هوازن خود را افرادی کارآزموده و جنگجو میدانستند. صفوان بن امیه در جنگ حنین میگفت: اگر قرار باشد بنده باشم ارباب قرشی نزد من دوست داشتنیتر از ارباب هوازنی است.
راهکارهای حضرت محمدصلی الله علیه وآله برای رفع چشم و همچشمی مالی
پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله برای از بین بردن نگاه منزلتی و رقابت قبیلهای اقدامات زیر را انجام داد:
1. جایگزین کردن فرهنگ برادری و اخوت دینی به جای ارزشهای منزلتی و قبیلهای؛ پیامبر صلی الله علیه وآله در سخنرانی پیش از جنگ اُحد فرمودند: « هر مؤمنی نسبت به مومنان دیگر، چون سر نسبت به پیکر است که چون به درد آید ، همه بدن به درد میآید». مصعب بن عُمیر تحت تأثیر همین تفکر به محرز بن نضله که ابو عزیز بن عمیر ، برادر پدر و مادری مصعب را در جنگ بدر به اسارت درآورده بود ، سفارش کرد که مادرش ثروتمند است و فدیه خوبی میتواند از او بگیرد. همچنین مصعب، در مقابل اعتراض برادرش ابو عزیز گفت: محرز، به جای تو، برادر من است. این در محیطی است که کمی پیشتر (در دوران جاهلی) « قانون ثار» اجرا میشد و هیچ قرشی یا مکی، اهالی یثرب را هم شأن و برادر خود نمیخواند.
2. پیامبرصلی الله علیه وآله و خانوادهاش با سایر افراد جامعه تفاوتی نداشتند؛ در حدیبیه وقتی هدایا بین مردم تقسیم شد پیامبر و همسرش ام سلمه، همانند دیگران سهم بردند.
3. در جامعهای که غنیمتجویی ارزش آفرین بود ، تقسیم غنیمتها به طور مساوی و قرار دادن سهم برای کسانی که به دلیلهای موجه در جنگ حضور نداشتند و برگرداندن اموال به ناحق گرفته شده به صاحبان آن، میتوانست از اهمیت غنیمتجویی بکاهد؛ عمرو بن امیه ، دو نفر از یهودیان بنیعامر را که پیامبر به آنها امان داده بود کشت و رسول خداصلی الله علیه وآله وسایل جنگی و لباسهای آنها را همراه خون بهایشان فرستاد.
4. پایبندی به پیمان؛ یکی از ویژگیهای اشراف این است که هر گاه مقام و منزلت طرف قرارداد آنها پایینتر باشد یا آن پیمان، منافع آنها را در معرض خطر قرار دهد، آن پیمان را به طور یک جانبه نقض کنند. پیامبر صلی الله علیه وآله برای از بین بردن این خصیصه، این گونه عمل کرد؛ هنگامی که یهودیان و منافقان بعد از شکست مسلمانان در جنگ اُحد به تضعیف روحیه آنان پرداختند، عمر بن خطاب اجازه خواست آنها را بکشد، ولی رسول خداصلی الله علیه وآله نپذیرفت و فرمود: «یهودیان در ذمه ما هستند و من ایشان را بیهوده نمیکشم. من از کشتن بیهوده کسانی که شهادت به یگانگی خدا و پیامبری من میدهند نهی شدهام».
5. جایگزین کردن ارزشهای معنوی به جای ارزشهای مادی؛ پیامبرصلی الله علیه وآله اسیرانی که توانایی پرداخت فدیه نداشتند بدون دریافت فدیه آزاد میکردند ، از جمله آنها عبید بن عمرو بن علقمه ، سائب بن عبید و ابو عزّه عمرو بن عبداللَّه بن وهب بودند. پیامبرصلی الله علیه وآله اسیرانی که قرعه به ایشان تعلق گرفت در ازای آزادی یکی از مسلمانان آزاد کردند مانند عمرو بن ابو سفیان ، از اسیران جنگ بدر که در ازاء آزادی سعد بن نعمان بن اکال آزاد شد ، ولی از ثروتمندان فدیه خودشان و بستگانشان را گرفت؛ عباس عموی پیامبر مجبور شد فدیه خود و پسران برادرش را بدهد.
6. توجه به تواناییهای فردی و دینداری در انتصابها به جای طایفهگرایی و در نظر گرفتن مراتب منزلتی یا دارایی اشخاص؛
7. کوشش در جهت فقرزدایی و کم کردن فاصله فقیر و غنی و دگرگون کردن معیارهای ارزش انسانها؛ حضرت محمد صلی الله علیه وآله تقوا و علم را نشانه برتری میدانست.
معیار ارجمندی و اعتبار چشم و همچشمی مالی
توانایی بدنی، زیرکی، مهارت در جنگ، ثروت مالی و دارایی مالی، غنیمتجویی شرافت خانوادگی، طایفه گرایی، برانگیختن رشک دیگران
روش طبقه مرفه حضور در جنگ و به دست آوردن غنیمت؛ دادن هزینه جنگ؛ داشتن منصبهایی،مانند: فرماندهی، سقایت، پردهداری، رفادت، ریاست ندوه، انحصار تجارت، داشتن اسلحه جنگی و حصار و قلعههای مستحکم، افراد قبیله قریش و قبایل معتبر از منزلت و مقام بالایی برخوردار بودند. یهودیان چون از بنیاسراییل بودند خود را برتر میدانستند؛ برخورداری از تخصص در مسائل جنگی که یهودیان، قبیله ثقیف و هوازن، مسیحیان نجران، یمنیان، حبشیان از آن برخوردار بودند.
سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تقسیم غنایم به طور مساوی بین قوی و ضعیف، اختصاص سهمی از غنایم به بردگان حاضر در جنگ و افرادی که به دلیل موجه در جنگ حضور نداشتند، در انتصابها توجه به تواناییهای فردی و دینداری، خودداری از طایفه گرایی، اهتمام به کارهای تولیدی و فقرزدایی از جامعه، ترویج فرهنگ اخوت و برادری، جایگزین کردن ارزشهای معنوی به جای ارزشهای مادی، توجه به مصلحت جامعه و فرد.
آیات قرآن آیاتی که اشاره به این ویژگیها دارد
آیاتی که راه کار نشان میدهد
حشر / 2. آیاتی که ویژگی کفار، منافقان، متکبران، دنیاپرستان را توصیف میکند. آیاتی که درباره تقسیم غنایم؛ ویژگی مؤمنان و جامعه اسلامی میباشد. آیاتی که خداوند را مالک همه چیز معرفی میکند و این دنیا و ارزشهای دنیوی را در مقابل آخرت و ارزشهای اخروی ناچیز میشمارد.
تنآسایی تظاهری
نمود بارز طبقه مرفه، تنپروری یا به عبارت دیگر، معافیت و خودداری از انجام کارهای سودمند است. شغلهای معمول و مشخص طبقه مرفه عبارتند از: خدمات دیوانی، جنگ، ورزش و مراسم دینی (مطابق با برداشت این طبقه). انگیزه اصلی طبقه مرفه در پرداختن به این گونه شغلها که ماهیتی یغماگر دارند نه تولیدی، که بهرهکشی میباشد که فقط در خور زندگی طبقه مرفه است. غنیمتهایی که از طریق غارت و بهرهکشی به دست میآید، به عنوان دستآورد و معیار نمایشی زندگی مرفه محسوب میشود و دوری گزیدن از کار تولیدی، نشانه بزرگواری، شایستگی و شرط لازم آراستگی دانسته میشود و نیز با تأکید بر «ثروتمندی»، فرد، موقعیت اجتماعی خود را به رخ میکشد. تأکید بر ارزشمندی ثروت، منجر به تأکید بیشتر بر تنآسایی میشود. تنآسایی تظاهری که وقت و تلاش انسانی در آن ضایع میشود، به منظور نمایش ثروتمندی و نیز جلب احترام دیگران صورت میگیرد. این مسئله در جامعه و گروههای همبسته یا کوچکی به کار میآید که در آن به دلیل آشنایی مردم با یکدیگر و تأثیر شایعات محلی، شخصِ جویای شهرت میتواند به زودی انگشتنمای دیگران شود. طبق رسم معمول، تولد در خانواده برتر و داشتن زندگی آسوده و برکناری از وظایف دون پایه، معیار بالادست بودن فرد است و مسلّمترین قاعده، رعایت مقررات منزلتها از جانب افراد فرودست میباشد. در درک عمومی، این وضعیت، ویژگی ذاتی ارزش برتری شناخته شده است و به همین سبب، حقیرزادگان عوام، سر فرود آوردن و تسلیم شدن در برابر فرادستان را بر خود روا میدارند. در این نظام منزلتی، یک طبقه مرفه حاشیهای یا بدلی شکل میگیرد که وظیفهاش انجام آسایش نیابتی به سود اعتبار طبقه مرفه واقعی یا اصلی است. خدمتکاران و افرادی که برای تأمین رفاه طبقه مرفه به کارهای غیر تولیدی میپردازند، جزء این گروهاند.
نمونههایی از صدر اسلام
تلاش اشراف خویشاوند پیامبرصلی الله علیه وآله، همچون عباس برای تصدی منصبهایی، مانند امارت، فرماندهی و سرپرستی جمعآوری زکات، به عنوان نشانه بزرگواری و شایستگی، مصداق تنآسایی تظاهری میباشد. عباس، عموی پیامبرصلی الله علیه وآله و ربیعه بن حارث، پسران خود (فضل و عبدالمطلب) را پیش پیامبرصلی الله علیه وآله فرستادند تا آنها را متصدی صدقات نماید. درخواست منصب کلیدداری و سقایت از سوی عباس بن عبدالمطلب نیز ممکن است به همین منظور صورت گرفته باشد.
اقدامات رسول خدا صلی الله علیه وآله برای مقابله با تنآسایی
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای مقابله با تنآسایی این اقدامات را انجام داد:
1. آن حضرتصلی الله علیه وآله منصبهای بزرگی ، چون امارت ، ریاست ، فرماندهی و سرپرستی امور اقتصادی را به اشراف و خویشاوندان ثروتمند خود و به کسانی که روحیات اشرافی و نگاه منزلتی داشتند ، نداد؛ عباس عموی پیامبر و ربیعه بن حارث پسران خود (فضل و عبدالمطلب) را نزد پیامبر فرستادند تا آنها را متصدی صدقات فرماید ، ولی پیامبرصلی الله علیه وآله نپذیرفت. عباس عموی پیامبر صلی الله علیه وآله از ایشان خواست که منصب کلیدداری و سقایت را به او وا گذارد. پیامبر صلی الله علیه وآله در پاسخ فرمودند: «کاری را به شما وا میگذارم که متحمل هزینهای شوید نه این که از آن درآمد کسب کنید».
2. ترویج و توسعه کارهای تولیدی و عمرانی، گسترش عدالت و توجه به مالکیت فردی و جمعی؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مقام حاکم جامعه اسلامی، به کارهای تولیدی میپرداخت. ایشان برای ترغیب مسلمانان، شخصاً با انجام کارهایی، مانند کلنگ زدن و جا به جا کردن خاکها و ... با آنها در حفر خندق همکاری میکرد.
هدیه رسول اللَّه صلی الله علیه وآله به افراد، مخصوصاً کسانی که روحیه اشرافی داشتند، زمین بایری بود که باید به دست آن شخص آباد میشد. پیامبر صلی الله علیه وآله به حسان بن ثابت انصاری شاعر که در رفتار و اشعار او روحیه اشرافی و نگاه منزلتی وجود داشت به سبب عفو صفوان بن معطّل، زمین بایری واگذار کرد تا آباد کند. محمد بن مسلمه که در برخی از جنگها فرمانده بود از پیامبر خواست که محوطه گور برادرش را تیول او قرار دهد. پیامبر صلی الله علیه وآله به او فرمود: «به اندازه یک تاخت اسب مال توست و اگر در آنجا زراعت کردی به اندازه دو تاخت اسب برای تو باشد». پیامبر صلی الله علیه وآله به دست خود مسجدی در لیّه ساخت در حالی که یارانش برای آن حضرت سنگ میآوردند. آن حضرت صلی الله علیه وآله در سخنرانی قبل از جنگ اُحد فرمودند: «هیچ کس نمیمیرد مگر این که به آنچه روزی اوست برسد... در طلب روزی خود به گونهای پسندیده اقدام کنید... خدا برای شما حلال و حرام را بیان نمود... هر کسی امور ناپسند را ترک کند آبرو و دین خود را حفظ کرده است».
معیار ارجمندی و اعتبار تظاهر به تن آسایی
پرهیز از کارهای تولیدی و سودمند و کوچک شمردن آن - نمایش ثروت و قدرت با پیرایههای تجملی و دوری از وظایف دون پایه - برخورداری از زندگی آسوده - شغلهای معمول طبقه مرفه: خدمات دیوانی؛ جنگ، ورزش و مراسم دینی - انگیزه اصلی در پرداختن به این مشاغل، یغماگری و بهرهکشی است - ضایع کردن وقت و تلاش انسانی برای نمایش ثروتمندی و توانایی مالی.
روش طبقه مرفه تلاش اشراف خویشاوند پیامبر، همچون عباس برای تصدی مناصبی، مانند امارت، فرماندهی و سرپرستی جمعآوری زکات؛ روحیه ریاستطلبی در افرادی، مانند: ابوسفیان، خالد بن ولید.
منبع: فصلنامه تاریخ اسلام، شماره 22
ادامه دارد ....
/م