نمیدانم در شوک غم جانسوز از دست دادن همسر عزیزم؛ به یکباره و در اوج جوانی؛ باشم یا در بهت «عزتی» که خداوند با اینگونه هجرت او؛ نصیبش کرد. از همان صبحِ غروبِ آفتاب زندگیام؛ علیرضا؛ آنچنان پیکر پاکش در اوج آرامش و سهولت به دیار باقی شتافت که ماندهام در این همه عجلهی او برای رفتن...! میگویند به کسانی که اینگونه دنیا را ترک میکنند، نشانههایی از دنیای باقی نشان داده میشود که دیگر لحظهای این دنیای فانی را تاب نمیآورند و من حقیقتا بر این باورم که علیرضای عزیزم نیز الهامی از آن دنیا گرفت که پرستووار بال رفتن گشود؛ از صحبتهای اخیرش دربارهی اینکه مرگ ممکن است برای او زودتر از افراد پا به سن گذاشته رقم بخورد، تا توصیهاش به دوستان برای قدر لحظات خوب زندگی را دانستن و درنهایت، اعلامیهای که جمعهی قبل از دوشنبهی هجرتش، برای خود تنظیم کرده بود؛ شوخی تلخی که در اوج ناباوریام، جدی شد و من که آن روز توان دیدن آن اعلامیهی ساختگی را نداشتم، اکنون دیگر لحظهای یارای چشم برداشتن از آن را ندارم.
از بامداد دوشنبهی تلخ 11 دیماه 96؛ به این باور رسیدم که « تُعِزُّ مَن تَشَاءُ» که خداوند بر آن تأکید دارد، یعنی چه؟ مصداق بارز آن، چیزی است که با رفتن علیرضا دیدم و همچنان مبهوتم از این همه عزت و بزرگی، این اندازه دوستان و همکاران همراه، همدل و دلسوز، این اندازه آشنایان نزدیک و دور، چه بسیار مسئولان و مدیران عالیرتبه که عزت بخشیدند به علیرضای عزیزم و او را برای همیشه در یادها زنده نگه داشتند. در این بهت ماندهام که آیا «علیرضای تلیانی» امروز، همان است که در نهایت فروتنی و سادگی خود را خبرنگار ایسنا – ونه حتی "دبیر خبر ایسنا"- معرفی میکرد. علیرضا؛ آنگونه که همه به آن اذعان داشته و دارند، فردی نجیب و پاکدامن، آرام و صبور، خوشسخن و شوخطبع، مردمدار و مهماننواز، دلپاک و اهل دل، متین و باوقار... و در یک کلام برای من "عاشقی بیقرار" بود که در تمام پستی و بلندیهای زندگی، هدفی جز رضایت و شاد کردن من و خانوادهام و همهی دوستان و آشنایانش را دنبال نکرد. قطعا همین اندازه وقار و متانت در کنار خوش مشربی و رفتار نیک اجتماعی؛ او را از این همه دوست و آشنای صمیمی بهرهمند کرده است و اکنون دلخوشی من در قعر چاهی که در آن دست و پا میزنم، همین عزتی است که خداوند به او داده است؛ به مدد همه شما عزیزان و بزرگواران؛ بر من وظیفه است تا از طرف خودم و علیرضای عزیزم قدردان زحمات و تلاشهای همهی عزیزانی باشم که برای هجرت باعزت علیرضای عزیز، از جان و دل مایه گذاشتند؛ بهویژه همکاران و دوستان بامرام و بامحبت علیرضا و خودم، در خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، جناب آقای متقیان، مدیرعامل محترم و سایر مدیران ایسنا که از نخستین ساعات هجرت علیرضا، تسلی خاطر من بودند؛ دبیران خبر و تمامی خبرنگاران، مترجمان و دیگر کارکنان و همکارانمان در ایسنا که با تشییع باشکوه پیکر پاک علیرضای عزیز، ما را سربلند کردند. از همهی شما بزرگواران سپاسگزارم و بهعنوان یک ایسنایی قدیمی؛ همانند علیرضا؛ ایسنا را همچنان خانهی خودم و علیرضا میدانم و از خداوند برای همهی شما روزهایی سرشار از روشنی و عشق آرزومندم.
همچنین قدردان همدردیها و تسلی خاطر تمامی مسئولان و مدیران عالیرتبه کشوری، مدیران فرهنگی و هنری، روابط عمومیهای سازمانها و نهادهای مختلف کشوری، مدیران خبرگزاریها و تمامی همکاران رسانهای خودم و علیرضا هستم و آرزو دارم تا در تمام مراحل زندگی سعادت و سلامت همراه آنها باشد.
«کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ» به هر روی تنها ذات پروردگار ماندنی است و همهی ما روزی فانی خواهیم بود؛ اما این یاد و نام نیک است که به واسطهی حرکتهای زیبایی شبیه آنچه برای علیرضا تلیانی رخ داد، ما را در یادها برای همیشه ماندگار میکند؛ باشد که چنین سعادتی نصیب همهی ما شود...
مریم وادیپور