ماهان شبکه ایرانیان

جایگاه مردم در حکومت از نظر محقق نراقى(۲)

نقش و جایگاه مردم در کارآمدى حکومت   از اساسى‏ترین پایه‏هاى حکومت در کنار عنصر مشروعیت، کارآمدى آن است

جایگاه مردم در حکومت از نظر محقق نراقى(2)

نقش و جایگاه مردم در کارآمدى حکومت
 

از اساسى‏ترین پایه‏هاى حکومت در کنار عنصر مشروعیت، کارآمدى آن است. ضرورت و اهمیت این پایه، تا بدان حد است که در صورت بى‏توجهى و نپرداختن به آن عنصر و یا پایه، مشروعیت به تنهایى کارى از پیش نمى‏برد و در دراز مدت مشروعیت به ضد خود دگر مى‏گردد. به همین جهت کارآمدى را مشروعیت عملى، مشروعیت همیشگى و یا مشروعیت پذیرفته شده مى‏توان نامید .
مقوله کارآمدى، چیزى بیگانه و غریب با دین نیست، تا گفته شود این مفهوم پس از انقلاب صنعتى و ماشینیزه شدن امور پدیدار شد و در عصر و فرهنگ «اتوماتیزم» و «روباتیزم» نیرومند گردید؛ بلکه در فرهنگ دینى و در منطق هدایتى و مدیریتى انبیاى الهى کاربرد روشنى داشته است. مانند آیه کریمه :
«ان الذین تعبدون من دون الله لایملکون لکم رزقا قابتغوا عندالله الرزق واعبدوه و اشکروا له الیه ترجعون.» (6)
آنچه جز خدا مى‏پرستید، نمى‏توانند به شما روزى بدهند. پس رزق و وسیله را از خداى یگانه بخواهید و او را بپرستید و سپاس گزارید که به سوى او بازگشت خواهید داشت.
و نیز در منطق ابراهیم خلیل، تاکید فراوان بر آن رفته است، به اندازه‏اى که در قرآن به مانند یک فرهنگ و الگوى عملیاتى براى پیامبران دیگر بازگو شده است :
«واذکر فى الکتاب ابراهیم انه کان صدیقا نبیا اذ قال لأبیه یا أبت لم تعبد مالایسمع و لا یبصر و لا یغنى عنک شیئا یا ابت‏انى قد جآءنى من العلم ما لم یاتک فاتبعنی أهدک صراطا سویا.» (7)
یاد کن در این کتاب از ابراهیم که او راست‏رو و راست کردار و راستگو پیغمبرى بود.
هنگامى که به پدر خود گفت: چرا چیزى مى‏پرستى که نه مى‏شنود و نه مى‏بیند و تو را سود ندارد و به کار هیچ چیز نیاید.
اى پدر! به من از دانش، آنچه آمده، به تو نیامده، پس مرا پیروى کن، تا راه راست و درست، به تو بنمایم.
به هر ترتیب کارآمدى، بر پایه اصول و عناصر دگرگون شونده‏اى شکل مى‏گیرد و استوار است که نمى‏توان همه را در این نوشتار کوتاه گنجاند. آنچه براى این بحث لازم دیده‏ایم، در دو محور بیان مى‏کنیم:

1. هدف :
 

هیچ حکومتى نمى‏تواند هدف و یا هدفهایى را دنبال نکند. از این روى، هرحکومتى در پى هدف است که سازوار با آن سازو کارهاى لازم را مى‏باید فراهم بیاورد. آنچه در این هدفها مهم است:

الف. روشن و شفاف بودن هدف.
 

ب. دستیاب بودن هدف.
 

ج. برآورده کننده حقوق انسانى انسان.
 

هرگاه این ویژگیها از هدف و یا هدفها ستانده بشود، پیآمد آن ناکارآمدى حکومت بیش نیست .
شفاف بودن هدفها، نه تنها براى حکومت کنندگان، بلکه بیش‏از آن براى مردم (بویژه مردم در هویت فعال«~ (Active) ~»ضرورى و بایسته است؛ زیرا مردم، سازو کار به حقیقت پیوستن آن را مى‏سازند و براى آن هزینه مى‏کنند. و در صورت ابهام، از هر دو عمل باز مى‏ایستند .
و چنین است دستیاب بودن هدف. نادستیاب بودن هدف، افزون بر این که انگیزش و پویایى را از مردم مى‏ستاند، انتظارهاى دروغینى نیز در آنها به وجود مى‏آورد که هر دو امر هم براى حکومت و هم براى جامعه ناگواریهایى را در پى دارد. که این گونه ناگواریها، آفتها و آسیب‏هایى را براى حکومت، پدید مى‏آورند مانند استبداد، روزمرگى و...که کم‏کم کارایى حکومت را کاهش مى‏دهند. و سرانجام، هدفهایى که به حقوق انسانى بى‏حرمتى روا دارند، به طور طبیعى، از چشم مردم مى‏افتند و از گردونه زندگى و چشم‏اندازها خارج مى‏شوند.
در نتیجه، با توجه به سه ویژگى یاد شده هدف، به این نکته کلیدى مى‏رسیم که مردم در روشن‏گرى و به حقیقت پیوستن هدفهاى حکومتى، نقش بنیادى و اجرایى دارند.
در کلام نراقى، مقوله هدف با شرح و روشن‏گرى و بیانى که در این جا از آن به عمل آمد، ارزیابى نشده است و لیکن اصل روشن بودن و نقش مردم در به حقیقت پیوستن آن در قالب گزاره‏هاى اخلاقى، این گونه آمده است:
«پس سلاطین عدالت شعار و خواقین معدلت آثار از جانب حضرت مالک الملک براى رفع ستم و پاسبانى عرض و مال اهل عالم معین گشته...عدالت و رعیت‏پرورى باعث تحصیل دعاى دوام دولت و خلود سلطنت مى‏گردد.» (8)

2. مدیریت :
 

از دیگر پایه‏ها، رکنها و ستونهاى کارآمدى حکومت، وجود مدیریت قوى، سالم و انسان محور است. براى مدیریت، هر چند سازو کارهاى گوناگون لازم است و در هر قلمروى از قلمروها، ویژگیهاى سازوار با خود را خواستاراست؛ ولى سه مرحله، یا عامل و عنصر را که از بستگیهاى جمعى همه به شمار مى‏آیند و در مدیریت، بویژه مدیریت کلان جامعه سخت و پراهمیت مى‏نمایند (بویژه به جهت نقش مردم در آنها) بدین قرارند:

الف. اراده برانجام کار:
 

از دشوارترین مرحله‏هاى مدیریت، مرحله آهنگ انجام کار است. چون در این مرحله، ناسازگاریهاى روانى و فشار مسئوولیت‏پذیرى دو چندان مى‏گردد. و از همین جهت ، موجهاى بازدارنده، فشرده و با انرژى بسیار زیاد آسیبهاى فراوانى بر مدیریت و در پى آن، بر حکومت وارد مى‏آورند . بنابراین، درنگ و تلاش دو چندان لازم است تا از چنین لغزشهایى جلوگیرى شود. از این روى، سازو کار و نگهداشت نکته‏هاى زیر، از اهمیت کاربردى برخوردارند.
1. در گاه آهنگ انجام کار، نباید به تعصب اجازه جولان داد. چون کم‏ترین پیامد آن، انحصارطلبى، دگرگون‏ناپذیرى و میدان دادن به احساسها و مهروزیهاست. و این سه، هر کدام، به گونه‏اى از حضور مردم در این صحنه حیاتى جلوگیرى مى‏کنند. در مثل، دگرگون ناپذیرى، به مانند منطق و دلیل نگهداشتن همیشگى کسانى در پستها و مقامها، به جهت تجربه فراوان و یا ثابت بودن امور حیاتى به کار مى‏افتد.
و یا نگاه مهرورزانه سبب مى‏شود که به طور پى‏در پى، گروههاى سیاسى، نژادى، خانوادگى، هم‏سو و... براى دیگران تصمیم بگیرند.
2. در مقام اراده براى انجام کار، نباید به دانسته‏ها و اطلاعات خود و یا اطلاعاتى که تأیید کننده دیدگاه‏ها و موضع‏گیریهاى خود است، بسنده کرد، بلکه مى‏باید به دانسته‏هاى دیگران و اطلاعاتى که ناسازگار دیدگاه‏هاى خود است، اعتماد ورزید و از آنها، بهره برد . این اعتماد و استفاده، ممکن نیست. مگر با سهم‏داشتن و نقش‏آفرین بودن دیگران (صاحبان اطلاعات و دانشها) در فرایند تصمیم‏گیریها.
به طور طبیعى، این چگونگى، یعنى نقش‏آفرین و پرتلاش شدن مردم در تصمیم‏گیرى، هم پشتوانه اجرایى تصمیمهاى گرفته شده را فراهم مى‏سازد و هم از میزان اشتباه و خطاپذیرى آن مى‏کاهد .
حضرت على (علیه السلام) در این مورد سخنان آموزنده و کارگشایى فرموده است که تنها به ذکر جمله‏اى از آنها بسنده مى‏کنیم:
«تفکر قبل ان تعزم و شاور قبل ان تقدم و تدبر قبل ان تهجم.» (9)
پیش از آن که آهنگ انجام کارى را بکنى، بیندیش و پیش از قدم نهادن در انجام کارى به رایزنى پرداز و پیش از هجوم به کار تدبر و سیاستگذارى کن.
درنگرش نراقى به نکته‏هایى بر مى‏خوریم که تا اندازه اى بیانگر نقش مردم در تصمیم‏گیریهاست . او، بر این باور است که در پاره‏اى از امور که به گونه‏اى از مسائل حکومتى و اجتماعى به شمار مى‏آیند، هر چند ممکن است ظاهر فردى و غیر حکومتى به خود بگیرند، تصمیم‏گیرى آنها و حتى ولایت بر آنها، که بالاتر از تصمیم گیرى است، به عهده خود مردم است، مانند : ازدواج، سرپرستى دارایى یتیمان، دیوانگان، نابخردان و غایبان. در این موارد ولایت و دست‏یازى، که به یک معنى پس از تصمیم‏گیرى نمود مى‏یابند، به گروه‏هاى ویژه‏اى از انسانها واگذار شده است:
«... پس سرپرست دیوانه و نابخرد کسانى که حق دست‏یازى در دارایى این دو دارند، در صورتى که ولى و سرپرست دیگر، مانند پدر، جد، و وصى نبوده باشد، در موردها و جاهایى که بر ایشان ولایت است، فقها ولایت دارند.» (10)
و یا در مورد دارایى غایبان، نوشته است:
«غایبان سه دسته‏اند: نخست، کسى که از شهر و زادگاهش دور است و لیکن از حال و محل او، اطلاع در دست است و نیز از نظر عرف و عادت، امید برگشت وى مى‏رود....
دوم، همان دسته نخست است، البته با این فرق که اطلاع از حال و محل وى ممکن نیست و تصرف در دارایى او، هر چند به جهت دورى راه، به درازا کشیدن زمان یا زندانى بودن و مانند آن....
سوم، غایبى که از هر جهت اطلاعى از او نیست....
اما سرپرستى دارایى غایبان به گونه مطلق این گونه است که اگر غایب از دو قسم نخست بود، براى حاکم از آن جهت که حاکم است، بر دارایى غایب از آن جهت که غایب است، هیچ ولایتى ثابت نیست، دلیل آن اصل و اجماع است؛ از این روى حاکم نمى‏تواند حقوقش را مطالبه کند .» (11) و نیز ایشان به روشنى بیان مى‏کند: در امور زندگى دنیوى و حیات معنوى انسان، مردم بویژه شایستگان آنان حق ولایت و تصمیم‏گیرى دارند. هر چند که در این گونه موردها، ولایت‏فقیه و دین‏شناس و دین فهم به طور حتم ثابت است:
«به درستى هر کسى که ممکن است ولى و عهده‏دار در امر حکومت بشود و احتمال ثبوت ولایت برایش برود، فقیه از مسلمانان، یا از اهل عدل و انسانهاى مورد اعتماد مردم در آن داخل هستند و نه عکس آن.» (12)

ب. بازرسى :
 

یکى دیگر از رکنهاى مهم مدیریت که همیشه باید در نگهداشت آن کوشید و به اجراى دقیق آن همت گماشت، فرآیند بازرسى و زیر نظر داشتن کارها است. گرچه روش بازرسى ، دگرگون‏پذیر و نیز تابعى از دگرگون‏پذیریهاى دیگر است و در حوزه‏ها و قلمروهاى گوناگون به گونه ناسان و جداى از هم به کار گرفته مى‏شود. اما در همه جا و همه حال، مقصود و معناى ثابتى از آن جسته مى‏شود. و آن عبارت است از سیستم ارزیابى و ارزشگذارى کارکردها، به قصد افزایش توانشها و اهرمى است. براى استفاده سالم و عادلانه از قدرت، به قصد جلوگیرى از استبداد و دست به دست شدن قدرت بین کسان و گروه‏هاى ویژه و... در عرصه مدیریت‏هاى کلان جامعه .
بازرسى و زیر نظر داشتن دقیق کارها، با واسطه و بدون واسطه، از سوى مردم، به کار بسته مى‏شود و گروه‏ها و تک‏تک مردم، به گونه‏اى در آن نقش مى‏آفرینند. اما آنچه مهم است و پیامدهاى مثبت و کار سازى را بر آن بار مى‏کند، نهادینه شدن ارزیابى و دگرشدن آن به یک فرهنگ عمومى، به دست تواناى نظام مردمى و فراگیر است.
در اسلام ، تاکید فراوان بر این فرآیند شده است که مؤمنان، هم گروهى و هم فردى باید به این مهم بپردازند و آن را همیشه و در همه حال، زنده و پویا نگهدارند. تک‏تک مردم، در صورت دارا بودن ویژگیهاى لازم، وظیفه دارند ، زیر نظر گرفتن کارها و دقت روى اجراى نیکوى برنامه‏ها را به مانند فرهنگ عمومى، در میان خودشان نهادینه کنند. فریضه امر به معروف و نهى از منکر، که از روشن‏ترین نمونه‏هاى چنین فرهنگ عمومى بوده و یک سیستم پیش‏برنده بازدارنده و بازرسى است، زنده نگهدارند.
امیرالمؤمنین على (علیه السلام) در این باره فرموده است:
«امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید، چون در این صورت انسانهاى شرور و رذل بر شما حاکم مى‏گردند. این جاست که دعا و دعوت شما پاسخ داده نمى‏شود.» (13)
و یا فرموده:
«خداوند امر به معروف را براى مصالح عمومى مردم و نهى از منکر را براى بازداشتن بى‏خردان از سیطره بر مردم واجب فرمود.» (14)
در هر دو عبارت سیاق کلام و خطاب فراگیر و همگانى بوده و پیامدهاى آن نیز فراگیر است . ملا احمد نراقى، برزنده نگهداشتن و همگانى شدن امر به معروف و نهى از منکر ، سخت پاى مى‏فشرد ، تا جایى که براین باور است: پذیرش ولایت، حکومت و داورى حاکمان ستم ، با آن که حرام است و نباید تن به آن داد، در صورتى که سبب احیاء و اقتدار فرهنگ امر به معروف و نهى از منکر بشود ، به گونه‏اى که کار برتر و شایسته‏تر پیامدش باشد ، و قصد هم همین باشد، مانعى ندارد.
«بیش‏تر فقیهان پذیرش قضاوت و حکومت حاکم جور را حرام مى‏دانند و بر این به روشنى اشاره کرده‏اند...و از این حرام بودن دو مورد را خارج دانسته‏اند :
یکى ، علت پذیرش خوف و تقیه بر جان و عرض... باشد و دوم ، با وجود این پذیرش ، از انجام کار حرام در امان باشد. و یا این‏که چنین پذیرشى ، زمینه و قدرت امر به معروف و نهى از منکر را برایش فراهم‏آورد. در این صورت، پذیرش سلطنت حاکم ستم رواست. و شمارى آن را واجب دانسته‏اند... و لیکن شایسته و بایسته در این دو مورد این است که پذیرش زمانى برتر است و برجستگى دارد که هدف از آن انجام عمل مهم‏تر و برتر باشد، نه این که علم داشته باشیم، پذیرش حکومت ستم، عمل برتر و شایسته‏تر را نتیجه مى‏دهد.» (15)
ج. برنامه‏ریزى :
از مهم‏ترین بخش و مرحله مدیریت، چه در سطح مدیریتهاى کلان و چه در سطح مدیریتهاى خرد، برنامه‏ریزى سازنده جهت ساماندهى امور است. آنچه در برنامه‏ریزى در مدیریت کلان جامعه بسیار باارزش و حیاتى مى‏نماید، توجه جدى به مردم، به مانند هویتهاى فعال و حیثیت موضوعى است.
براى این که برنامه‏ریزى چنین امر حیاتى را برآورد، دست کم، وجود دو عنصر در آن لازم و ضرورى است:

1. عدالت اجتماعى.
 

2. خرد جمعى.
 

عدالت اجتماعى را نه از راه تعریف حدى و یا لفظى، بلکه به واسطه پدیده‏هاو پیوندها و بستگیها و فرایندهاى بیرونى که خاستگاه و زادگاه عدالت اجتماعى شمرده مى‏شوند، مى‏شناسانیم، براى به حقیقت پیوستن عدالت اجتماعى، مى‏باید به سوى سازو کارها یافته‏ها و دانسته‏هاى زیر حرکت کرد :
1. در عرصه اقتصادى، عدالت اجتماعى زمانى جامه عمل مى‏پوشد و به حقیقت مى‏پیوندد که همگانى براى تولید، به عوامل تولید (سرمایه، زمین، مدیریت، دانش و...) دسترسى داشته‏باشند و بتوانند از منابع طبیعى استفاده کنند و فرصتهاى کارى و نیز توزیع عادلانه ثروت و در آمد، براى همه، فراهم باشد.
2. در حوزه سیاست، عدالت اجتماعى زمانى جامه عمل مى‏پوشد و برآورده مى‏شود که زمینه و امکان تولید منابع قدرت، زیر نظر گرفتن و بازرسى آن و نیز استفاده و توزیع براى همگان، به طور یکسان فراهم آمده باشد.
به دیگر سخن، عدالت اجتماعى جز با برداشتن استبداد و انحصار در تمامى ریختها و ساختارهاى آن ممکن نیست.
3. در زمینه فرهنگى، گسترش و پخش فراگیر آموزش، پژوهش، دانایى، اطلاعات و ارتباطات عنصر بنیادین عدالت اجتماعى به شمار مى‏آیند.
نگهداشت سه محور و سازو کار یاد شده، به روشنى نشان مى‏دهد که چگونه در جامعه، شایستگى همگانى پدیدار مى‏شود و عدالت اجتماعى، فرایند تلاش همگانى را نیرومند مى‏سازد و پدید مى‏آورد.
عدالت در حکومت، از عناصر اساسى اندیشه سیاسى نراقى به شمار مى‏آید.
نراقى، عدالت را از پایه‏هاى مشروعیت حکومت دانسته و زمامداران را از محورهاى بنیادین عدالت گسترى مى‏شمرد.
«پس سلاطین عدالت شعار و خواقین معدلت آثار، از جانب حضرت مالک الملک، براى رفع ستم و پاسبانى عرض و مال اهل عالم معین گشته... و از این جهت، به شرف خطاب ظل‏اللهى سر فراز گردیده‏اند، تا امر معاش و معاد زمره عباد درانتظام و سلسله حیاتشان را قوام بوده باشد .» (16)
عدالت در نظر ایشان، پشتیبانى مردم از نظام و انبازى و همراهى و همگامى آنان را در پى دارد که پیامد آن دوام حکومت است:
«عدالت و رعیت‏پرورى باعث تحصیل دعاى دوام دولت و خلود سلطنت مى‏گردد و همه رعایا و کافه برایا را شب و روز به دعاى او اشغال مى‏دارند و به این جهت از عمر دولت برخوردار مى‏گردد .» (17)
ایشان، همان‏گونه که براى زمامداران دغدغه عدالت را مهم‏ترین وظیفه مى‏داند، براى مردم نیز نقش کلیدى در به حقیقت پیوستن عدالت، باور دارد. بر این باور است که مردم مى‏باید در برابر ستم بایستند و حکومت ستم را به زیر بیآورند:
«در امثال این زمان، اگر از براى مؤمن دیندارى میسر شود که بعضى از اینها را دفع کند، از براى او جایز نیست که در خانه خود بنشیند و از مردم کناره جوید، بلکه بر اوواجب است که بیرون آید و دامن بر میان بندد و دین خدا را اطاعت کند... و کسى با وجود قدرت در یکى از اینها اهمال و مسامحه کند، باید مستعد مؤاخده پروردگار در موقف قیامت باشد.» (18)
بنابراین، نراقى عدالت را از کلیدى‏ترین برنامه‏هاى حکومت مى‏داند و به تلاش برخاستن مردم را در این عرصه ، رمز بروز خارجى و به حقیقت پیوستن و پایندگى و جاودانگى آن به شمار مى‏آورد.
خرد جمعى به این معناست که به اندیشه‏ها و روشهاى گوناگون مى‏باید احترام گذارد و اعتماد ورزید و این احترام و اعتماد ممکن و آشکار نمى‏شود، مگر این‏که:
1. فضا و زمینه پرورش و بالیدن چنین روشها و اندیشه‏هایى فراهم آید. .2 امور مختلف، پدیده‏ها و رویدادها را با روشها و نگرشهاى گوناگون به ارزیابى گرفت. که از جمله این امور فرایند برنامه‏ریزى در رویه‏هاى‏خرد و کلان جامعه است. به این ترتیب ، مردم در عمل ، در گیر مسائل اجتماعى شده و سهم عینى در مدیریت زوایاى گوناگون جامعه پیدا مى‏کنند که به طور طبیعى میزان سست بودن و در خور اجرا نبودن وخطاى برنامه‏ها نیز کاهش خواهد یافت .
به عنوان مثال، برنامه‏ریزى فرهنگى در جامعه، تنهازمانى به بار مى‏نشیند که این میدان از زوایاى گوناگون: اقتصادى، سیاسى، اجتماعى، علمى، فنى، هنرى، اخلاقى ... ارزیابى و کارشناسى بشود. یعنى در مقام برنامه‏ریزى، خردورزان این عرصه‏ها حضور داشته باشند و زوایاى گوناگون مقوله فرهنگ را درحوزه کارى ومهارتى خود بشکافند، تا به یک برنامه سامان‏مند دست بیابند.
روشن است که این برنامه، بارها بنیادى و کاربردى‏تر از برنامه‏اى خواهد بود که یک شخص، و یا یک گروه سیاسى ... ارائه مى‏دهند.
به این ترتیب ، لازمه اعتماد به خرد جمعى، به صحنه تلاش آمدن انسانها است. احترام واعتماد به خرد بشرى، در نزد نراقى تا به آن اندازه است که اگر عقل بشرى وجود چیزى را (توسعه شبکه اطلاعات ارتباطات، فراگیرى آموزش، افزایش بودجه پژوهش ، گسترش مراکز علمى، ثابت نگهداشتن نرخ ارز سرمایه‏گذارى خارجى، بازسازى و آبادانى مساجد...) براى سامان‏یابى و رشد حیات دنیوى و حسن حیات اخروى لازم و ضرورى دانست، برحکومت است که در جهت دستیابى به آنها حرکت کند:
«هر کارى که در راستاى دین و دنیاى بندگان باشد و به حقیقت پیوستن و انجام آن، یک ضرورت عقلى و عادى نیز باشد، به جهت این‏که زندگى و مرگ افراد و جامعه ونیز سامان‏و یک‏پارچگى دین و دنیا وابسته به آن است .... چنین امرى وظیفه فقیه است و او حق دست‏یازى و فراهم سازى آنها را دارد.» (19)
به این ترتیب، روشن است که از نگاه نراقى خرد بشرى در برنامه ریزى سهم والا و نقش‏آفرینى دارد.
نتیجه نوشتار حاضر این شد که: هم از جهت عقلى و هم در چشم‏انداز نراقى، مردم در عرصه مشروعیت و کارآمدى حکومت، نقش مهم و کلیدى دارند.

پی نوشت ها :
 

.6 سوره‏عنکبوت، آیه .17
.7 سوره‏مریم، آیه .43 41
.8 معراج السعاده، ملا احمد نراقى 371، .374
.9 غررالحکم، ج .1
.10 عوائد الایام، .563 562
.11 همان‏564/ .565
.12 همان .540 564
.13 نهج‏البلاغه، نامه .47
.14 همان، حکمت .252
.15 مستندالشیعه، ملا احمد نراقى، ج 14/ .198 192
.16 معراج السعاده، 371/.
.17 همان 374/.
.18 همان‏400/.
.19 عوائدالایام‏536/ .539
 

منبع:www.naraqi.com
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان