95
کارگردان : Denzel Washington
نویسندگان : August Wilson
بازیگران : Denzel Washington, Viola Davis, Stephen Henderson
خلاصه داستان : یک بازیکن حرفه ای بیس بال (دنزل واشنگتن) و البته سیاه پوست که بازنشته شده است، اکنون به عنوان رفتگر مشغول به کار است تا از پس مخارج خانواده و شراط سخت زندگی بر اید. پسر او به فوتبال علاقه مند شده و قصد دارد به عنوان بازیکن در تیم کالج شرکت کند ولی سر ناسازگاری پدر و پسر بر سر این مسئله شدت گرفته است.
|
|
هنگامی که در اوایل سال 2017 نامزدهای اسکار معرفی شوند، مسلما نام "حصارها" با شایستگی خواهد درخشید. وایولا دیویس صحنه را از آن خود کرده و از حالا میتوان مجازا تضمین کرد که در مراسم اسکار 2017 در جایگاه مخصوص تحویل جایزه بایستد و سخنرانی خود را ادا کند...
اسکار 2016 به دلایلی چون استفاده از بازیگران سفیدپوست به جای افراد رنگینپوست و غلبهی چشمگیر سفیدپوستان در محصولات سینمایی مطرح و شاخص، دچار حواشی بسیاری شد. اسامی حاضر در فهرستهای مختلف جوایز امسال توانسته این کمبود را جبران کند. یکی از شاخصترین آثار امسال فیلم "حصارها" است که از نمایشنامه اثر «آگوست ویلسون» و برندهی جایزه پولیتزر و تونی در سال 1983 اقتباس شده. تمامی بازیگران فیلم سیاهپوست هستند که فستیوالی از بازیهای خوب و دیدنی، و دیالوگهایی تکاندهنده و هوشمندانه به تماشاگران تقدیم کردهاند. اگرچه میتوان ضعف نسبی فیلم را در انتقال خام اتمسفر تئاتری نمایشنامه به فضای سینمایی آن نامید، اما جنس اثر به قدری متقاعدکننده از آب درآمده که توجه بیننده از نمایشنامه به خود فیلم متمرکز شود.
"حصارها" سومین تجربهی پشت دوربین «دنزل واشنگتن» محسوب شده که بعد از قریب به یک دهه سکان هدایت فیلمی را بر عهده گرفته. شش سال زمان برده که «واشنگتن»، نمایش را از صحنهی تئاتر (که خود او در سال 2010 نقش اصلی را در برادوی به عهده داشت) به دنیای سینما انتقال دهد. سبک کارگردانی او کاملا به ذات نوشته وفادار است که البته این رویکرد عامدانه بوده و موفق هم به سرانجام رسیده. همچنین هنرنمایی این بازیگر توانمند در این فیلم را میتوان در ردیف آثاری چون شکوه، مالکومایکس و روز تمرین نشاند که میتوان از آنها به عنوان مثالی از استعداد و تطبیقپذیری یک بازیگر نام برد.
داستان فیلم در پیتسبرگ (شهرستانی در ایالت پنسیلوانیا) در اواخر دهه 1950 رخ میدهد. "حصارها" با وجود وفاداری به نمایشنامهی ویلسون، از فرهنگ آفریقایی-آمریکایی در پسزمینه بهره برده و موضوعاتی چون حقوق مدنی و تغییرات نژادی را مطرح میکند. شخصیت اصلی، «تروی (دنزل واشنگتن)»، بازیکن سابق لیگ بیسبال سیاهپوستان بوده که قبل از الغای قانون حذف تبعیض نژادی و تاسیس لیگ اصلی بیسبال فعالیت کرده. او افسوس میخورد که چرا هرگز فرصت بازی در مسابقات مهمتر با پول بیشتر را نداشته. اکنون که 53 سال سن دارد و هجده سال از ازدواجش با «رز (وایولا دیویس)» گذشته، هنوز هم اشتیاقی برای بیان اصطلاحات بیسبال در وجودش به چشم میخورد. هنوز هم از اصطلاحاتی چون حمله، توپ و بیرون استفاده میکند.
تروی در بخش زباله مشغول به کار است و آرزویش ارتقا از پشت کامیون، جایی که سالهاست با دوستش «بونو (استفن هندرسون)» در آن جا کار میکند، به سِمَت راننده است که اگر این اتفاق بیفتد او اولین رانندهی سیاهپوست ماشین حمل زباله خواهد بود. این مرد با همسرش رز و پسر دبیرستانیشان «کوری (جووان آدپو)» در خانهای کوچک زندگی میکند. تروی همچنین از ازدواج قبلیش یک پسر بزرگ به نام «لیون (راسل هرنزبی)» دارد. برادرش «گابریل (مایکلتی ویلیامسون)» در جنگ مجروح شده و تا یافتن مکانی برای خودش در خانهی او سکونت یافته.
داستان "حصارها" نگاهی به اتفاقات و بحرانهای موجود در زندگی تروی میاندازد. رابطهی او با کوری سفت و سخت پیش میرود (همانند رابطهی خیل عظیمی از پدران و پسران نوجوان کلهشق)، و بارها مشکلات خود با والدینش را برای کوری تعریف میکند. وارد یک رابطهی غیرقانونی شده که منجر به بارداری ناخواسته گردیده و همین مشکلاتش را دوچندان میکند. صحنهای که نزد رز به خیانت خود اعتراف میکند (که برای شرح لغزش و خطای خود از اصطلاحات بیسبالی بهره میبرد)، یکی از احساسیترین و قدرتمندترین لحظات فیلم است. با وجود این که واشنگتن در این لحظه فوقالعاده است، اما وایولا دیویس صحنه را از آن خود کرده و از حالا میتوان مجازا تضمین کرد که در مراسم اسکار 2017 در جایگاه مخصوص تحویل جایزه بایستد و سخنرانی خود را ادا کند (کمپانی پارامونت قصد دارد نام او را در شاخه بهترین بازیگر نقش مکمل زن جا کند، شاید چندان درست به نظر نرسد ولی این شیوه سال قبل برای آلیشیا ویکاندر جواب داد؛ چرا امسال برای دیویس جواب ندهد؟).
دیالوگهای فیلم به زیبایی نوشته و پرداخته شده که هم با شرایط آن دوران همخوانی دارد هم با شرایط ذهنی شخصیتهای فیلم. به نظر من «مرگ فروشنده» و «گلنگری گلن راس» بهترین مثالهایی هستند که میتوان نمایشنامهی مرجع این اثر را با آنها مقایسه کرد. واشنگتن توانسته گرایشها، اعتقادات و تنش حاکم بر روابط شخصیتهای فیلمش را به خوبی به تصویر بکشد.
شاید "حصارها" همانند دیگر فیلمهای درام صادقانه و مستقل که از سر و صدای زیاد برای جلب تماشاگر استفاده نمیکنند، در یافتن مخاطب خود دچار مشکل باشد. اما این فیلم که از فیلمنامهای هوشمندانه و نقشآفرینیهایی قوی بهره میبرد، شایستگی آن را دارد که توسط تمام کسانی که به بازیهای خوب و تاثیرات احساسی آثار سینمایی اهمیت میدهند مورد توجه قرار گیرد. هنگامی که در اوایل سال 2017 نامزدهای اسکار معرفی شوند، مسلما نام "حصارها" با شایستگی خواهد درخشید.
مترجم: بابک مؤیدزاده