آدم ها به شکل های مختلفی شادی را از خودشان می گیرند. آیا این تیرگی عاطفی انتخاب خودشان است؟ یا این که موقعیت های زندگی از کنترلشان خارج شده است؟ افسردگی و مشکلات روانی از عوارض شاد نبودن است که نباید نادیده گرفته شود. و اما دلایلی که شادی را از شما می گیرد چیست؟
نگران هستید
نگرانی باعث ایجاد آشفتگی درونی می شود. مثل صندلی راک که دائم حرکت می کند اما به جایی نمی رسد. نگرانی هیچ راه حلی نشانتان نمی دهد فقط باعث می شود نتوانید در جهت ایجاد تغییرات مثبت خوب فکر کنید. انرژی شما در تغییر چیزهایی که می توانید کنترلشان کنید بهتر به کار برده می شود. هر چه کمتر نگران باشید شادی بیشتری را به زندگی خود دعوت می کنید.
کنترل می کنید
فکر می کنید قهرمان داستان هستید و می توانید همه چیز را کنترل کنید و همه چیز باید طبق برنامه ریزی پیش برود. واقعیت این است که ما نمی توانیم به جز خودمان همه چیز را کنترل کنیم. وقتی با این واقعیت به صلح رسیدید فشار کمتری به خودتان وارد می کنید و از زندگی لذت می برید.
کینه می کنید
کینه کردن درست مثل این است که خودتان زهر بخورید و منتظر بمانید طرف مقابل بمیرد. شما با نگه داشتن این انرژی های منفی فقط به خودتان آسیب می رسانید. کینه ها را فقط به خاطر خودتان رها کنید. شخصی که از شما انتقاد کرده است بدون این که هیچ نگرانی نسبت به شما داشته باشد از آن لحظه لذت برده است اما شما با مشغول کردن ذهن تان به او زندگی خود را تلف می کنید.
باورتان این است که همه باید از قوانین شما پیروی کنند
دنیا با اصول و قوانین شما پابرجا نیست. هر چه زودتر این واقعیت را بپذیرید شادتر خواهید بود. دیگران نمی توانند طبق استانداردها و باورهای شما زندگی کنند. این مسئله مردم را عصبانی می کند چون یک شخص دیگر ایده آل های آنان را نقض کرده است. از طرفی این کار غیرممکن باعث ناامیدی شما می شود. پس مردم را همانطور که هستند بپذیرید و به جای خشمگین شدن به ایده ها و نظریاتشان احترام بگذارید.
خودتان را با دیگران مقایسه می کنید
خیلی از مردم خودشان را با دیگران مقایسه می کنند. آن ها تنها بخشی از زندگی یک فرد را موشکافی می کنند و با زندگی خودشان مقایسه می کنند. به عنوان مثال من خودم را با قهرمان شنا مقایسه می کنم که او بهتر از من شنا می کند. اما این یک جنبه از زندگی من است. آیا سوارکاری یا نوازندگی من بهتر از او نیست؟ وقتی تنها یک بخش از زندگی یک شخص را در نظر می گیرید و او را با خودتان مقایسه می کنید کار بیهوده ای انجام می دهید. این بخش از زندگی تان را از زیر ذره بین خارج کنید. این عادت تنها نارضایتی شما را از زندگی تشدید می کند.
فقط زمانی که به رویاهای تان می رسید خوشحالی می کنید
کدام یک از این اشخاص شادترند؟ شخصی که می گوید: اگر 100 میلیون دلار پول داشته باشم خوشحالم یا شخصی که می گوید: اگر وقت بیشتری با خانواده ام بگذرانم خوشحالم. بلندپروازی خوب است اما وقتی شادی تان را در گرو موفقیت های آینده ببینید اما اتفاق نیفتند هرگز از زندگی لذت نخواهید برد. چیزهایی که شما را هیجان زده می کند پیدا کنید و اجازه دهید آینده سورپرایزهای خود را برای شما داشته باشد.
نیمه خالی لیوان را می بینید
اگر بدبین باشید تمام نکات منفی زندگی را می بینید. روی نکات مثبت مردم، لحظات خوب، و زیبایی های اطرافتان تمرکز کنید. هر چه بیشتر به روشنی ها تمرکز کنید تاریکی های کمتری در زندگی خواهید دید.
تنها هستید
ما انسان ها ذاتا اجتماعی هستیم. اگر در روز جمعه خودتان را تنها و افسرده می بینید تغییر را شروع کنید. دوست پیدا کنید و در جمع هایی حاضر شوید که علایق مشابه شما دارند. لبخند بزنید و به مردم نزدیک شوید.
مادی گرا هستید
درست است که پول در زندگی نقش مهمی دارد اما خوشحالی نمی آورد. به این فکر کنید که اگر فردا آخرین روز عمرتان باشد آیا ترجیح می دهید پول بیشتری به دست بیاورید یا وقت بیشتری با عزیزانتان بگذرانید؟
به گذشته چسبیده اید
پشیمانی ها، افسوس ها و چه می شد اگرهای زیادی ذهنمان را پر می کنند. درست است که از گذشته چیزهای زیادی می توانیم بیاموزیم اما با ماندن در گذشته نمی توانیم زمان حال خوبی برای خودمان بسازیم. تمرین کنید که در زمان حال زندگی کنید گذشته را نمی توان تغییر داد.
به خودتان اجازه خوشحالی نمی دهید
همیشه این سوال را از خودتان بپرسید: چه چیزی باعث می شود احساس خوشحالی نکنم؟ گاهی اوقات ناخودآگاه غمگین بودن را انتخاب می کنیم چون نمی توانیم بعضی چیزها را رها کنیم. انتخاب برای شاد بودن در دستان شماست. شادی از شما گریزان نیست گاهی اوقات تنها کاری که باید انجام دهید این است که در را به ممکن ها باز کنید.
