0
کارگردان : مسعود مددی
نویسندگان : مسعود مددی، میترا تیموریان
بازیگران : مریلا زارعى، حمیدرضا آذرنگ، سارا بهرامى، بهناز جعفرى، نادر فلاح، یلدا قشقایى، کتایون سالکى، محمدحسین محمدیان، رامین افشارى
خلاصه داستان : «گیتا» مادر متین است و به او دلبستگی زیادی دارد. پس از حادثهای که برای متین پیش میآید، گیتا تلاش میکند تا با این موضوع کنار بیاید، اما با گذر زمان متوجه واقعیتهای جدیدی میشود.

|

|
مسعود مددی در اولین ساختهٔ سینمایی خود «گیتا» به روایت داستانی عاطفی پرداخته است که شاخ و برگهای آن به شکل محسوسی محدود و کنترلشدهاند. جلوگیری از ورود به مباحث گستردهتر و تمرکز روی یک اتفاق خاص و عواقب آن باعث شده «گیتا» به فیلمی جمعوجور تبدیل شود که مسئلهٔ اصلیاش مشخص است. مسیر پیشروی تعیین شدهای دارد و از ابتدا تا انتها شخصیت اصلی داستان را در حرکتی بامعنا، از نقطهای به نقطهی دیگر میرساند. به شکل کلیتر میتوان گفت اولین فیلم مسعود مددی دارای ویژگیای است که در اکثر فیلمهای این روزهای سینمای ایران دیده نمیشود و آن هم متن تقریباً استاندارد با هدف مشخص و پستی و بلندیهای کاربردی است. بیشتر نکات مثبت فیلم به فیلمنامهٔ آن برمیگردد و در بحث اجرا با فیلمِ سادهای روبهرو هستیم که اگرچه نکته شاخصی ندارد اما بدون تکیه بر شگردهای غیر لازم و جلب توجه کردن در اختیار متن قرار گرفته و پیش میرود. همچنین «گیتا» فیلمی شخصیت محور است و مراحل مختلف متن بر اساس تغییر و تحولات روحی شخصیت اصلی آن نوشته شده است.
داستان در مورد خانوادهای است که پسر جوان خود متین را برای تحصیل به خارج از کشور فرستادهاند. در اولین سکانس فیلم گیتا (مریلا زارعی) را میبینیم که پشت لپتاپ نشسته و با اشتیاق فراوان به صحبتهای پسرش گوش میدهد. اندکی بعد پدر خانواده که امیر نام دارد (حمیدرضا آذرنگ) وارد میشود و گفتوگوی خانوادگی آنها ضمن تأکید بر فضای گرم بینشان از خصوصیات اخلاقی متفاوتشان هم پرده بر میدارد. فیلم چند دقیقهای را بدون فراز و نشیب خاصی طی میکند و در این مدت گیتا و امیر را به شکل کاملتری به مخاطب معرفی میکند. اما زیاد طول نمیکشد که با مرگ فرزندشان بحران وارد زندگی آنها میشود و همهچیز را دچار تغییر میکند. راهی که فیلم پسازاین حادثه در پیش میگیرد اهمیت زیادی داشته چراکه بخش اصلی روایت فیلم پس از مرگ فرزند گیتا آغاز میشود. نحوه روبهرو شدن گیتا با این اتفاق ناگوار و تصمیماتی که برای ادامهٔ زندگی میگیرد محور اصلی فیلم را تشکیل میدهند. خوشبختانه در فیلمنامه به این نکته توجه شده که نگاهی صرفن توصیفی از چگونگی کنار آمدن با این بحران آن هم در یک فیلم آپارتمانی انتخاب مناسبی نیست و کمتر متنی میتواند از عهدهی آن برآید. در نتیجه پس از حادثه خطوط داستانی جدیدی به میان میآیند که ضمن حفظ همبستگی کلی روایت، اجازه نمیدهند فیلم به لحاظ داستانی کاملاً متوقف شود و زمینه پیش روی آن را فراهم میکنند.
مرگ متین کلیدیترین حادثهٔ فیلم است و همهٔ اتفاقات بعدی را پدید میآورد به همین دلیل نحوهٔ پرداخت و شیوهٔ اجرای آن نیز اهمیت زیادی داشته است. تلاش فیلمساز برای ساختن فضای بحران چندان موفقیتآمیز نیست. زمانی که خبر فوت متین را به پدر و مادرش میدهند یکی از مهمترین و سختترین لحظات فیلم است که به لحاظ اجرایی در آوردن حس و حال آن کار مشکلی است. در فیلم این خبر اول به گوش پدر خانواده میرسد و پسازآن گیتا از ماجرا با خبر میشود. این شیوه طراحی به دلیل بالاتر بردن طول زمان مواجهه با بحران میتواند انتخاب مثبتی ارزیابی شود چراکه حجم تنش را همراستا با مدت زمان مربوط به آن افزایش داده است و نتیجهٔ آن درگیری عاطفی بیشتر است. اما از سمت دیگر فیلم به جای یک سکانس پیچیده و سخت با دو سکانس سخت سروکار دارد که باید هر کدام را با خصوصیات متفاوت از دیگری اجرا کند. اما متأسفانه هیچکدام از دو سکانس به خوبی در فیلم اجرا نشدهاند. هر دو بار فیلمساز از نمایش این موقعیت سخت طفره میرود. امیر در حالی خبر را میشنود که در شلوغی شهر و ترافیک او را از دور مشغول صحبت کردن با تلفن میبینیم. این صحنه قطع میشود به سکانس خبر دادن به گیتا که او هم فقط با دیدن چشمان پر اشک همسرش غش میکند و به همین راحتی هر دو سکانس پشت سر گذاشته میشود.
باید دقت کرد که «گیتا» فیلمی نیست که بتواند برای این انتخابهایش فرار از سانتی مانتالیسم یا احساسات گرایی را بهانه کند چراکه پسازاین و در ادامهٔ فیلم بارها شاهد گریههای پدر و مادر هستیم و هر بار زاویه دوربین و حجم بیش از حد موسیقی تمایل به احساسات گرایی شدید را نشان میدهند. به طور کل فیلم در نمایش لحظات عاطفی موفق نیست. یا از نمایش آنها فرار میکند و یا گرفتار سانتی مانتالیسم میشود. اما زمانی که به گفتوگوها و بحثهای شخصیتها میرسد در سطح بهتری قرار میگیرد. دیالوگها به خوبی تنشها را متمرکز نگه داشته و از به حاشیه رفتن جلوگیری میکنند. همانطور که گفته شد «گیتا» فیلمی است که حشو و زیادهگویی چندانی در آن دیده نمیشود و این نکته مدیون خرده داستانهای مناسبی است که برای آن طراحی شده. این خرده داستانها که گذشته و آینده شخصیتها را وسط میکشند و از کشش دراماتیک خوبی هم برخوردار هستند توان لازم برای حرکت رو به جلو را به کلیت داستان دادهاند به همین دلیل فیلم وقت خود را بیش از اندازه روی یک اتفاق نمیگذارد. برای مثال پس از طی چند سکانس مرگ متین به درستی پشت سر گذاشته میشود و فیلم برای برقراری پیوند عاطفی با تماشاگر دوباره آن را بهانه نمیکند.
نکته مثبت دیگری که «گیتا» را در یک سطح قابل قبول حفظ میکند نقشآفرینی باورپذیر و استاندارد مریلا زارعی و حمیدرضا آذرنگ است. زارعی که شخصیت اصلی فیلم است باید در یک مسیر تغییرات روحی مختلفی را به نمایش بگذارد. از سرخوشی ابتدای فیلم تا مواجهه با بحران و در نهایت پشت سر گذاشتن آن توسط او به شکلی قابل قبول به نمایش در آمده است. آذرنگ که در سالهای اخیر توانایی خیره کنندهٔ خود در ایفای نقشهای مکمل را نشان داده این بار هم در نقش امیر خوش میدرخشد و تنشهای عاطفی ناشی از شک و تردیدهای گیتا به خود را با واکنشهایی کنترل شده و متناسب بروز میدهد. تماشای این زوج روی پرده همدلی برانگیز و لذتبخش است و آنها به یکی از انتخابهای خوب فیلمساز تبدیل شدهاند. مجموعه نکات مثبتی که گفته شد «گیتا» را به فیلمی با توقعات و انتظارات کوچک تبدیل کردهاند که به راحتی قابل دیدن است و به تجربهای آزار دهنده تبدیل نمیشود. روایت فیلم از مواجههٔ یک زن با مرگ فرزندش اگرچه کامل نیست و در ثبت لحظات عاطفی ضعیف است اما نقطهگذاریهای درستی دارد و خرده داستانهای فکر شده آن را از در جا زدن باز داشتهاند. میتوان چشمانتظار فیلم بعدی مسعود مددی ماند به امید اینکه کمی پا را فراتر گذاشته و داستانش را در محدودهٔ بزرگتر و دقیقتری روایت کند.
منتقد: دانیال حسینی