راه نجات در گیتا (۲)

از دیدگاه گیتا، ویژگى سالکان کوى معرفت عبارت است از این که: اولا هرکارى را براى خدا انجام مى دهند; ثانیاً داراى روحى بزرگ و از کنترل دنیاى مادى خارج اند

راه نجات در گیتا (2)
از دیدگاه گیتا، ویژگى سالکان کوى معرفت عبارت است از این که: اولا هرکارى را براى خدا انجام مى دهند; ثانیاً داراى روحى بزرگ و از کنترل دنیاى مادى خارج اند. اینان در تحت طبیعت الهى قرار دارند که کوچک ترین تغییرى نمى کند و در میان تحولات بى قرار عناصر همواره ساکن و ثابت مى مانند. در فصل ششم گیتا آمده است: «کسى که هواى معرفت یوگا در سر دارد، از مرزهاى وداها نیز فراتر مى رود». در فصل هفتم آمده است:
ارجونه، چهار گروه از نیکوکاران مرا مى پرستند:
محنت کشیدگان، جویندگان علم، دولتْ طلبان و عارفان.
از این میان، مرد دانش که خود را رام کرده و دل در تاریکى بسته بر دیگران فضیلت دارد.
من نزد او بس عزیزم و او نیز نزد من عزیز است.
در ادامه این فصل آمده است: «انسان اهل معرفت درمى یابد، آنچه هست همه منم و دل در گرو من مى بندد».
در فصل نهم گیتا درباره قربانى معرفت چنین سخن به میان آمده است:
دیگران نیز که قربانى دانش پیش مى آورند و مرا مى پرستند،
گاهى مرا در همه چیز مى بینند، گاهى از همه جدا و گاهى در صورت هاى مختلف.
«قربانى در گیتا به مراتب گوناگون منسوب است. در قربانى، نوعى تکامل وجودى و قوس صعودى براى وصول به واقعیت دیده است که از قربانى مادى تا قربانى علم و معرفت، انسان مدارج و مراتب عروجى وجودى را مى پیماید، و این سیر تکامل معنوى که در جهت طولى مراتب وجود، منعکس گردیده، از لحاظى نیز گرایش تدریجى قربانى به واقعیت هاى درونى است و غایت آن اتحاد و وصال با ذات نامتناهى برهمن است».
گیتا موانع معرفت را خشم و حرص و آز مى داند و مى گوید این حالات مانع دست یابى به معرفت اند. آن که این حالات در او راه یابد، معرفت وى تباه گردد. در فصل سوم گیتا موانع معرفت چنین بیان شده است:
آز و خشم است که از شهوت برمى خیزد;
آز و خشمِ سیرى ناپذیر که منشأ همه گناهان بزرگ است.
این دشمنان خود را بازشناس!
بدان سان که دودْ آتش را فروپوشد،
و غبارْ آینه را،
و رحم مادرْ جنین را،
حرص نیز معرفت را فروپوشد،
معرفت بدین حجاب پوشیده شود.
اى پسر کنتى، این آتش تسکین ناپذیر حرص، دشمن جاودانه مرد حکیم است.
منزلگه این آتشْ حواس و دل و خرد است.
حواس از راه دل و خرد، آدمى را که در قالب تن اسیر است مى فریبد.
و معرفت و بینش او را تباه مى سازد.
پس اى ارجونه، بند بر پاى حواس بنه،
و این تبهکار معرفت برانداز و بصیرت کُش را از میان بردار!
در فصل نهم آمده است: «کسى که معرفت حاصل کند، دستخوش شک و تردید نخواهد شد. چون بر کشتى معرفت نشینى، از موج گناهان جان بدر برى; چنان که آتش فروزانْ هیزم را خاکستر گرداند، آتش معرفت نیز همه اعمال را خاکستر سازد».
در پایان این طریقه، کریشنه مى گوید: «این معرفت تنها براى عابدان پاک و سرسپردگان خالص است. اینان مى توانند برخى از صفات تصورناشدنى روحانى کریشنه، آن علت تمام علل را بشناسند و تا حدى به توانگرى هاى مطلق او، اعم از ثروت، قدرت، زیبایى، دانش و انقطاع پى برند». نکته اى که نباید از آن غافل شد آن است که در گیتا، یوگا (طریق کردار) و جنانه یوگا سانکهیا (طریق معرفت) از هم جدا نیستند، بلکه کودکان یا به عبارتى جاهلان آن را دوتا و جدا از هم مى شمارند; زیرا نتیجه معرفت، وارستگى یا بى نیازى از اعمال و عدم چشم داشت به ثمرات اعمال است. کسب این حالت از طریق کردار نیز میّسر است. بدین سان، روح انسان پاکیزه مى گردد و آدمى بر نفس خویش غالب مى شود. آن گاه خویشتن را در همه موجودات مى یابد و به مرتبه بى توجهىِ محض به نتایج اعمال مى رسد. در واقع راه هاى گوناگون براى حالات و توانایى ها انسان ها طرح ریزى شده است. بین راه ها تفاوت جوهرى وجود ندارد; چون طریق وظایف و طریق معرفت وابسته به هم و متکى به یکدیگرند.

3. نجات از طریق عشق (بهکتى یوگا)
 

راه سوم یعنى طریق عشق و محبت، در گیتا برترین راه دانسته شده است. شاید بتوان گفت ویژگى ممتاز گیتا در همین روش است، برخلاف متون اوپه نیشدها و متون دیگر که بیشتر طریق معرفت را توصیه مى کنند. در فصل دوازدهم گیتا چنین آمده است: «آنان که روى دل بر من کرده، با عشق و ایمان کامل مرا بپرستند، در یوگا برترند». رهرو در این طریق، آرزوى معاشرت با حقیقت اعلا، خداوند، را دارد. بهکتى همان ریاضت عواطف و احساسات است. اگر عواطف و احساسات و محبت و علاقه که داراى نیرویى عظیم اند سمت و سوى درستى نداشته، افسار گسیخته باشند، چیزى جز دلهره و آشفتگى به ارمغان نمى آورند، و در مقابل، اگر تحت تدبیر صحیح قرار گیرند، این سرمایه هاى الهى سرچشمه وجد، سرور و آرامش دائمى مى گردند.
این طریق، روح محبت و استغراق در ذات را مى طلبد. سالک باید همه چیز را در پاى معشوق نثار کند و هیچ انگیزه و اندیشه اى به غیر از حق در او موج نزند. مراحل مختلفى را براى رسیدن به این مقام ذکر کرده اند که عبارت است از: انجام مناسک و مراسم و تکرار اوراد و اذکار و مراقبه که با تمام وجود متوجه محبوب گردد و در صدد ریاضت و اشراق و کسب رضاى او باشد.
رهرو این مرحله باید در جنبه عمل و علم نیز باید سرآمد باشد. عملى وارسته داشته باشد و در علم به شناخت حقیقى نائل شده باشد. گیتا در فصل دوازدهم چنین مى گوید:
ولى آنان که مرا مى پرستند و همه کار خود را به من وا مى گذارند،
و مرا غایت مطلوب مى دانند،
و دل، همه وقف ذکر و نیایش من مى کنند،
اى پسر پریتا، من آنان را بى درنگ، از دریاى مرگبار زندگى مى رهانم.
هان، دل در اندیشه من مستغرق ساز،
و خاطر در من بگمار،
تا پس از مرگ در من زندگى کنى.
در این طریق سه امر را باید بررسى کرد: عشق، عاشق، وجود معشوق.
الف) عشق یعنى از حد گذشتن در دوستى و یا کورىِ حس از درک عیوب محبوب. عشق صفت قدس است. معدن قدس از تغییر حوادث منزه است. همچنین عشق یعنى طریق الفت و ارتباط و تسلیم محض در برابر اراده خدا و محو حقیقت شدن و جز یکى را ندیدن.
ب) عاشق کسى است که خواسته حق را بر هوا و هوس دنیا مقدم بدارد; خویشتن را از هرگونه تعلق دنیوى، فارغ و از هرگونه استقلال شخصى، ساقط گرداند; هر پیشرفت و مقامى را مرهون فیض و لطف بى پایان حق بداند; دل را در ذات حق مستغرق سازد، بدین معنا که دل و ذهن انسان همیشه رو به سوى او داشته باشد; از حب و بغض نسبت به دیگران فارغ باشد; به خوشى و ناخوشى ملول و مسرور نگردد.
گیتا در فصل دوازدهم این گونه سخن مى گوید:
با تسلط بر حواس خود همه چیز را به یک چشم مى بینند،
و به خیر دیگران شادمان مى گردند.
مرا غایت مطلوب مى دانند،
و دل را وقف ذکر و نیایش من مى کنند.
آن که با هیچ مخلوقى کینه نورزد
و با همه آفریدگان دوست و مهربان باشد،
آن که از اندیشه خویش و مالِ خویش، رسته باشد،
آن که پیوسته خردمند و بر نفس خود چیره باشد،
آن که با عزمى جزم، دل و هوش خود را در اندیشه من گماشته باشد،
دل از پریشانى ها پرداخته،
تدبیر کار دنیا فروگذاشته،
دل در من بسته،
روى دل به سوى من کرده
و مدح و قدح را به یک چشم نگریسته
آن که همه جا سراى اوست
و هیچ جا سراى او نیست.
و از سَرِ ایمان و اعتقادِ تمام،
مرا کمال مطلوب خود داند،
و نزد من گرامى است.
ج) در گیتا وجود معشوق از بُعد تنزیهى در نظر گرفته شده است; یعنى از لحاظ واقعیت نامتناهى که ناظم و محمل و اساس کائنات و موجودات و مبدأ کلیه صور جهان است، به صورت مرشد و دوستِ عاشق است. این مرشد در گیتا «کریشنه» است که لحظه اى از ارشاد مرید خود، آرجونه غفلت نمى کند.
در فصل دوازدهم گیتا آمده است: کسى که عاجز از تحصیل حالات عشق باشد مى تواند طریق ادیاسه است که عبارت است از توجّه مدام و بى انقطاع و حالتى وراى بیدارى، رؤیا، و خواب عمیق که در آن فعالیت هاى ذهنى را فرو مى کشد. آنان که از ادیاسه نیز ناتوان اند، باید در اخلاص اصرار ورزند و در عمل بکوشند; چرا که این کار موجب کمالشان خواهد گردید. در فصل دوازدهم گیتا مطالب مذکور این گونه بیان شده است:
ولى اگر نتوانى همه در من مستغرق گردى، اى ارجونه،
از راه «ادیاسه» پیش آى تا توفیق یابى
و اگر ریاضت و ادیاسه، نیز از تو برنمى آید،
درعمل کوش و نیت کن که هرچه کنى براى من کنى.
چه، با عمل کردن براى خاطر من به کمال توانى رسید.
و اگر از این نیز فرومانى،
خویشتن را به من واگذار،
بر نفس خود چیره باش و دل از سوداى ثمره اعمال بپرداز.

خاتمه
 

روح کلى نجات در این کتاب، سه راه علم، عمل و عشق است که در پرتو وحدت وجود قابل جستوجو و دست یابى است. جوهره این سه راه نیز در خدمت عاشقانه نهفته است که در فصل هجدهم از آن به محرمانه ترین راه دانش یاد شده است. در هنگام تحلیل به نظر مى رسد که عمل و علم و عشق سه راه اند و هر یک از آنها جداگانه بدون احتیاج به دو طریق دیگر قابل اجرا است، ولى با نگاه دقیق در مى یابیم آن جا که سخن از عملِ بى قصد (خالصانه) است سالک هیچ گاه بدون معرفت به حقیقت عالم و نیز بدون دل دادگى و سرسپردگى به حق، توانِ بار یافتن به طریق عمل را ندارد. در طریق علم هم همین طور است; معرفت بدون عمل ره به جایى نمى برد. از ویژگى هاى گیتا این است که هیچ گاه شریعت را فروگذار نکرده است، بلکه همواره اذکار و اوراد و صدقه و قربانى و مانند آنها را گوشزد مى کند. در فصل پنجم گیتا، آرجونه سر به اعتراض برمى دارد و مى گوید: «کریشنا، تو گاهى سخن از ترک عمل مى گویى و گاهى عمل را مى ستایى. هان، یکبار، بگو که کدام یک از این دو بهتر است؟» کریشنه در جواب مى گوید: «کودکان و نه خردمندان علم را از عمل جدا مى دانند، لیکن به حقیقت آن که یکى از این دو را داشته باشد دیگرى را نیز دارد». درادامه،کریشنه مى گوید:«این حقیقت را کسى تواند دریافت که علموعمل را یکى بیند».
طریق عشق نیز چنین است: کسى سرآمد این کوى است که عملى وارسته از آرزوها و پى آمدها و نتیجه داشته باشد و در مرحله علم هم به مقامى برسد که فقط او را ببیند و این دو را با گوهر محبت درآمیزد، تا آن که به مقام وصال که هدف نهایى خلقت جز این نیست، برسد و از آرامشى ابدى و وجد و سرور جاویدان بهرمند گردد. گیتا در فصل یازدهم مى گوید:
اما آن که در محبت صادق باشد،
تواند که مرا بشناسد
و ببیند
و در من راه یابد.
گیتا در وصف عارفان در فصل پنجم چنین مى گوید:
این مردمان که همه چیز در ضمیرشان یکسان است،
حتى در این جهان بر جهان، پیروز آیند;
و چون حق، منزه از عیب، و دگرگونى ناپذیر است
این مردان در ذات حق قرار و آرام یابند.
عارف که به حق واصل شده باشد
با دلى آرام و فارغ از تشویق،
نه به خوشى شادمان گردد
و به ناخوشى پژمان گردد.
با دلى که در برخورد با عالم خارج، مرده و بى حس است،
خوشى را در جان خود یابد.
و با خاطرى مستغرقِ یادِ حق
به سرور جاویدان رسد.
سه گانه بودن طریق بر تفاوت جوهرى آنان دلالت ندارد، بلکه این سه گانگى به حسب استعدادهاى رهروان کوى حق است; همان گونه که در فراگرفتن علم راه هاى مختلفى وجود دارد، در طریق سلوک هم همین طور است. براى ورود به راه و طى طریق، رهرو بر حسب توانایى درونى و گرایش هاى قلبى، یکى از راه ها را انتخاب مى کند و اگر مرشدى طریقى را توصیه مى کند مى تواند دو دلیل داشته باشد: اولا شاید برحسب تجربه شخصى مرشد باشد که به این مرحله رسیده است و این راه را نزدیک تر به مقصود تشخیص دهد; ثانیاً، همان گونه که گفته شد، شاید به حسب استعداد رهرو طریقى خاص را به او توصیه کند; مثلا اگر رهروى را به راه عمل تشویق کنند، او برحسب انجام دستورهایى که داده شده است، به مرور زمان از نور معرفت بهره مند مى گردد و عواطف و علایق او بر اثر عمل و معرفت، به حق گرایش پیدا مى کند; ولى وقتى رهرو به مرحله انقطاع رسید، در آن مرحله هر سه راه رنگ مى بازند و در آن جا حقیقت مشاهده مى گردد و سالک حتى عمل خود را نمى بیند و عقل و نفس او حق مى شود و هرچه را ببیند و انجام دهد به خدا نسبت مى دهد. گیتا در فصل پنجم این طور مى گوید:
آن که جانش با جان حق یکى گشته
ثمره عمل را فرو مى گذارد
و به آرامش مطلق مى رسد...
و به کارگیرى طریق معرفت همانند به کارگیرى طریق عمل باعث مى شود سمت وسوى عمل رهرو، وحب وعشق او به سوى حق گردد. گیتا درهمان فصل چنین مى گوید:
ولى براى کسى که نور معرفت پرده جهل او را دریده باشد
آن نور چون خورشید مى درخشد و حق را روشن مى سازد.
عقل او و نفس او حق است.
عبادت و مراد او حق است.
کتاب نامه
1. گیتا، یا سرود خدایان، ترجمه على موحد، شرکت سهامى انتشارات خوارزمى، چاپ دوم، 1374.
2. آشتیانى، جلال الدین: عرفان گنوستى سیزم، میستى سیزم، شرکت سهامى انتشار، چاپ اول، 1375.
3. شایگان، داریوش: ادیان و مکتبهاى فلسفى هند، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، 1362.
4. ک. م. سن، هندوئیسم، ترجمه ع. پاشایى، انتشارات فکر روز، چاپ دوم، 1375.
5. نائینى، جلال: هند در یک نگاه، انتشارات شیرازه، چاپ اول، 1375.
6. نقوى، سیدعلى محمد: سیرى در اندیشه معاصر هند و دورنماى فلسفى آن، ج1، رایزنى فرهنگى جمهورى اسلامى ایران، دهلى نو.
_. A dictionary of Hinduism. Routledge & Kegan Paul, 1985.
_. The Encyclopedia of Eastern Philosophy and Religon, 1994 Shambhala Publications.
منبع : پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان