ماهان شبکه ایرانیان

مفهوم آمرزیدگى از راه ایمان در مسیحیت(۱)

اشاره:   حضرت عیسى ضمن توصیه به اعمال شریعت، بر درونى شدن اعمال شریعت تأکید ورزید و ارزش اعمال را منوط به فروتنى آدمى و پرهیز از ریاکارى دانست

مفهوم آمرزیدگى از راه ایمان در مسیحیت(1)

اشاره:
 

حضرت عیسى ضمن توصیه به اعمال شریعت، بر درونى شدن اعمال شریعت تأکید ورزید و ارزش اعمال را منوط به فروتنى آدمى و پرهیز از ریاکارى دانست. با این همه، از نظر عیسى آدمى خود مى تواند به رستگارى دست پیدا کند. پس از عیسى، پولس با تأکید بر مسئله گناه اولیه بر این عقیده شد که آدمى صلاحیت آن را ندارد که زمینه رستگارى را خود فراهم آورد. به نظر وى به صلیب کشیده شدن عیسى فدیه گناه اولیه است و هر که به او ایمان آورد خدا او را از گناه تبرئه مى کند و عادل مى شمارد. به این ترتیب پولس نجات از راه ایمان را جایگزین نجات از راه اعمال شریعت کرد و مفهوم آمرزیدگى را وارد الاهیات مسیحى کرد. از نظر کلیساى کاتولیک آمرزیدگى به معناى عادل شدن و از نظر نهضت اصلاح دینى به معناى عادل شمردگى است. از نظر کلیساى کاتولیک ایمان به همراه اعمال نیک آدمى را به نجات مى رساند و از نظر نهضت اصلاح دینى نجات تنها از راه ایمان حاصل مى شود.

مقدمه
 

یهودیان بر این عقیده بودند که آدمى عدالت را از راه عمل به احکام شریعت به دست مى آورد و نجاتش نیز در گرو درستکار بودن است و اگر احیاناً از عمل به احکام شریعت تخلف ورزد و مرتکب گناه شود باید راه توبه و بازگشت به سوى خدا را در پیش گیرد. از همین جهت بود که قبل از ظهور حضرت عیسى، یحیاى تعمیددهنده یهودیان را به توبه دعوت مى کرد (متى 3:2).
حضرت عیسى ضمن آن که عمل به احکام شریعت را لازم دانست، به باطن شریعت نیز توجه داشت. از این رو، از یک سو، رعایت احکام شریعت و درستکار بودن را شرط ورود به ملکوت آسمان و رسیدن به رستگارى دانست (متى 5:19ـ20) و از سوى دیگر ریاکارى را موجب از بین بردن پاداش عبادت برشمرد (متى 6:5ـ6) و تأکید کرد که فروتنى در برابر خدا و امید داشتن به رحمت الاهى ارزشمندتر از عبادت همراه با غرور است. عیسى براى بیانِ دیدگاه خود مثلى مى آورد: «دو نفر یکى فریسى و دیگرى باجگیر به هیکل رفتند تا عبادت کنند. آن فریسى ایستاده بدین طور با خود دعا کرد که خدایا تو را شکر مى کنم که مثل سایر مردم حریص و ظالم و زناکار نیستم و نه مثل این باجگیر. هر هفته دو مرتبه روزه مى دارم و از آنچه پیدا مى کنم ده یک مى دهم. امّا آن باجگیر دور ایستاده نخواست چشمان خود را به سوى آسمان بلند کند ، بلکه به سینه خود زده گفت: خدایا بر من گناهکار ترحّم فرما. به شما مى گویم که این شخص عادل کرده شده به خانه خود رفت، به خلاف آن دیگر; زیرا هر که خود را برافرازد، پست گردد و هر کس خویشتن را فروتن سازد، سرافرازى یابد» (لوقا 18:10ـ14).
همان طور که یحیاى تعمیددهنده از رستگار شدن یهودیان نومید نبود و توبه را راه بازگشت آنان به سوى خدا مى دانست (متى 3:2)، عیسى نیز توبه و تحوّل درونى و علاوه بر آن فروتنى را شرط آمرزش الهى و ورود به ملکوت و رسیدن به رستگارى مى دانست و به این ترتیب، توانایى انسان براى رستگارشدن را انکار نکرد. حال آن که بعد از عیسى مسیح تحت تأثیر دیدگاه هاى پولس مفهوم نجات شناسى و آمرزیدگى متحول شد. از آن پس، سخن بر سر این بود که چون انسان ذاتاً گناهکار است، صلاحیت و قابلیت رستگارشدن ندارد ، بلکه تنها عامل نجات و رستگارى لطف خداست که به واسطه عیسى مسیح شامل حال انسان مى شود.
به هر حال، مفهوم آمرزیدگى یا عادل شمردگى از راه ایمان پس از عیسى از جمله مفاهیم مهمّى است که با توجه به مفاهیم دیگرى همچون گناه اولیه ، تجسّد ، فداء ، مرگ و رستاخیز عیسى در الاهیات پولسى تکوّن یافت و به مرور زمان از ارکان الاهیات مسیحى گردید.
امّا درباره مفهوم آمرزیدگى تفاسیر متعددى ارائه شده است مبنى بر این که وقتى سخن از آمرزیدگى به میان مى آید، واقعاً آدمى از درون متحول مى شود و پاک و عادل «مى شود» یا این که گناه آدمى نادیده انگاشته مى شود و عادل «شمرده» مى شود، همان چیزى که از آن به برائت محکمه اى تعبیر مى شود؟ علاوه بر این، آیا آمرزیدگى تنها از راه ایمان حاصل مى شود یا انجام اعمال نیک نیز ضرورت دارد؟ با توجه به آن که آیین کاتولیک و نهضت اصلاح دینى تفسیرهاى متفاوتى از این مسئله ارائه کرده اند، به منظور روشن شدن بحث، ابتدا دیدگاه پولس و سایر نوشته هاى عهد جدید را بررسى مى کنیم و سپس از میان آباى کلیسا دیدگاه آگوستین و از میان متکلمان قرون وسطا دیدگاه توماس آکوئیناس، به عنوان پیشگامان دو جریان بزرگ فکرى عالم مسیحیت، را بررسى خواهیم کرد. پس از آن به دیدگاه مارتین لوتر، بنیانگذار نهضت اصلاح دینى، در این زمینه اشاره مى کنیم و آنگاه به واکنش کلیساى کاتولیک در شوراى ترنت خواهیم پرداخت.

آمرزیدگى از راه ایمان از نظر پولس
 

پولس نخستین کسى است که مفهوم آمرزیدگى از راه ایمان ، نه از راه اعمال شریعت را مطرح کرد. واژه آمرزیدگى از مهم ترین واژه هایى است که پولس در رساله هاى رومیان و غلاطیان به کار برده است. این آموزه در تفکر الاهیاتى پولس داراى اهمیت است. با این حال از آن جا که واژه آمرزیدگى در رساله هاى رومیان و غلاطیان برجسته شده و غیر از این دو رساله، تنها در اول قرنتیان 6:11 و تیطوس 3:7 یک بار به کار رفته، برخى محققان تصور کرده اند که آموزه آمرزیدگى در تفکر الاهیاتى پولس یک واژه اساسى نیست ، بلکه آموزه اى جدلى است که او آن را در مواجهه با مشاجرات یهودیان ابداع کرد. البته ناگفته نماند که بسیارى محققان بهویژه در سنت نهضت اصلاح دینى آموزه آمرزیدگى در تفکر پولسى را اساسى جلوه مى دهند.
به هر حال، تعالیم پولس در مورد آمرزیدگى در مخالفت با یهودیت تعبیر مى شود. یهودیت یک دین شریعت محور بود که دستیابى به رستگارى را تنها بر اساس تلاش هاى بشرى ممکن مى دانست p. 336) The Theology of Paul,(Dunn,. از آن جا که آموزه آمرزیدگى پولس در مواجهه با مفهوم نجات از راه عمل به شریعت یهودیان است، ابتدا باید ببینیم شریعت نزد یهودیان از چه جایگاهى برخوردار بوده است. از نظر یهودیان ، شریعت بخشى از پیمان بنى اسرائیل با خدا بود که بر اساس آن پیمان، یهوه اولین بار با بنى اسرائیل پیمان بست و آنان را قوم برگزیده خود ساخت. عمل به شریعت، پاسخ آنان به این لطف و رحمت الاهى بود; زیرا خدا از آنان خواسته بود که او را اطاعت کنند: «فرایض و احکام مرا نگه دارید که هر آدمى که آنها را بجا آورد در آنها زیست خواهد کرد» (لاویان 18:5).
این که خدا بنى اسرائیل را به عنوان قوم خود برگزیده بود و به آنان شریعت اعطا کرده بود ، این نتیجه را به دنبال داشت که نجات خدا نیز مختص بنى اسرائیل است و عمل به شریعت نیز مشخصه آنان به شمار مى رفت ، تا آنان را از سایر امت ها متمایز سازد. به عنوان نمونه، ختنه کردن که براى اولین بار حضرت ابراهیم ملزم به اجراى آن شد، به عنوان نشانه اصلى تعیین هویت قوم متعهد برشمرده شده است: «این است عهد من که نگاه خواهید داشت، در میان من و شما و ذرّیت تو، بعد از تو هر ذکورى از شما مختون شود (پیدایش 17:10). به این ترتیب، ختنه نکردن به معناى عهدشکنى و خروج از قوم متعهد محسوب مى شد. به همین جهت است که در صدر مسیحیت از یهودیان به عنوان مختونان و از غیریهودیان با عنوان نامختونان تعبیر مى شد.
رعایت مراسم سبت نیز بخشى از هویت یهود و وفادارى آنان به پیمان با خدا محسوب مى شود: «سبت را نگاه دارید، زیرا براى شما مقدس است... بنى اسرائیل سبت را نگاه بدارند ، نسلا بعد نسل ، سبت را به عهد ابدى مرعى دارند» (خروج 31:12ـ17) , p. 355-356) The Theology of Paul(Dunn,. رعایت احکام طهارت و هم سفره نشدن با غیریهودیان از دیگر مشخصات آنان بود.
نکته جالب توجه این است که، همان طور که از سخنان پولس فهمیده مى شود (فیلیپیان 3:6)، آنان نه تنها در مورد رعایت احکام شریعت تعصب مىورزیدند ، بلکه حفظ مرزبندى میان یهودیان و غیر یهودیان نیز از جمله دغدغه هاى مهم آنان به شمار مى آمده است (Ibid, p. 355-356)
حواریون عیسى مسیحیان یهودى اى بودند که ملتزم به اعمال شریعت بودند و نجات از راه عمل به شریعت را در اجتماعات عمومى ترویج مى کردند. در چنین شرایطى، پولس که رسالت تبلیغ براى امت ها را وظیفه خود مى دانست، ابتدا با این مسئله مواجه شد که از نظر حواریون کسانى که تازه ایمان آورده اند باید ختنه شوند و سنت موسى را نگه دارند (اعمال رسولان 15:5) و در این صورت راه ورود غیریهودیان به مسیحیت دشوار مى گردید. کسانى نیز که ایمان آورده بودند به خاطر انجام ندادن احکام شریعت، مشکل هم سفره شدن مسیحیان یهودى و مسیحیان غیریهودى را داشتند و همین امر مانع ایجاد برابرى و اخوت بین آنان بود. پولس در این وضعیت ابتدا اظهار کرد که رعایت احکام شریعت براى غیریهودیان ضرورى نیست و همین امر موجب اختلاف او با حواریون و کشیده شدن مسئله به شوراى اورشلیم شد. سرانجام، تصمیم شورا این شد که کسانى از امت ها را که ایمان آورده اند، به زحمت و تکلّف نیندازند و فقط آنان را ملزم سازند از قربانى بت ها و خون و حیوانات خفه شده و زنا پرهیز کنند (اعمال رسولان 15:20 و 29).
پولس پس از به دست آوردن این پیروزى و بعد از این که شوراى اورشلیم رسول بودن او براى امّت ها را به رسمیت شناخت، شروع به نظریه پردازى کرد و به این ترتیب کم کم مسئله پیچیده تر شد و پولس تا آن جا پیش رفت که گفت: نه تنها رعایت شریعت براى غیریهودیان ضرورتى ندارد، مسیحیان یهودى نیز لازم نیست به آداب و مناسک شریعت عمل کنند و صریحاً اعمال شریعت را ناکارآمد توصیف کرد.
همان طور که گفته شد یکى از وجوه رعایت شریعت، محافظت از مرزبندى میان یهودیان به عنوان قوم برگزیده و غیریهودیان بود; گویى با آمدن عیسى مسیح، پیام و پیمان تازه اى مطرح شده است، بنابراین، نجات مختص بنى اسرائیل نخواهد بود و در این صورت مرزبندى خاص یهود به هم مى ریزد. شاید به همین سبب بود که پولس در وهله نخست نمادها و نشانه هاى آن مرزبندى مثل ختنه را نادیده مى گرفت. البته، او در تبیین این مسئله ابتدا با یهودیان همدلى مى کند که اعمال شریعت انسان را به رستگارى مى رساند; اما خاطرنشان مى کند انسان در مقام عمل نمى تواند به طور کامل حق شریعت را ادا کند و آنچه موجب عدالت و رستگارى انسان است عمل کامل به شریعت است، نه ادعاى شریعت!
از این رو، در توجیه سخن خود مى گوید: «هر چه بیشتر شریعت را بدانیم، بیشتر پى مى بریم که آن را زیر پا گذارده ایم» (رومیان 3:20). از آن جا که این شریعت اطاعت کامل و بى چون و چرا را ضرورى مى داند و با توجه به این که این مسئله امکان پذیر نیست، تمام افرادى که مى خواهند با اجراى احکام شریعت نجات یابند، زیر لعنت خدا قرار دارند: «زیرا مکتوب است: ملعون است، هر که ثابت نماند در تمام نوشته هاى کتاب شریعت تا آنها را به جا آرد (تثنیه 27:26) و (غلاطیان 3:10). «حقیقت امر این است که هرگاه بکوشیم نجات و سعادت الاهى را از راه انجام احکام شریعت به دست آوریم، نتیجه اش این مى شود که مشمول خشم و غضب خدا شویم ، زیرا هیچ گاه موفق نمى شویم آن احکام را کاملا رعایت کنیم. ما تنها زمانى مى توانیم قانون شکنى نکنیم که اصلا قانونى وجود نداشته باشد» (رومیان 4:15). پولس همچنین خاطرنشان مى کند که علاوه بر این که احکام شریعت به طور کامل اجرا نمى شود، خود این احکام ظاهرى نیز کافى نیست: «ختنه بدنى خدا را راضى نمى کند، خدا از کسانى راضى و خشنود مى شود که آرزوها و افکارشان ختنه و دگرگون شده باشد. یهودى واقعى کسى است که دلش در نظر خدا پاک باشد» (رومیان 2:29). به هر حال، پولس چنین نتیجه گیرى مى کند که چون خدا یهودیان را به نحو شدیدترى داورى و مجازات مى کند و هیچ یک از آنان نخواهد توانست براى گناهان خود بهانه اى بیاورد، کسى نمى تواند با اجراى شریعت رضایت خدا را حاصل کند.
در مرحله بعد سخن پولس این است که بر فرض شریعت تا کنون راه نجات بوده است، با آمدن عیسى مسیح و با مصلوب شدن و رستاخیز او اکنون خدا راه دیگرى براى نجات به آدمیان نشان داده است: «ما تا به حال سعى مى کردیم با اجراى مقررات و تشریفات مذهبى به این نجات و رستگارى دست یابیم و در حضور خدا پاک و بى گناه شمرده شویم... اینک خدا چنین مقرر داشته که اگر کسى به مسیح ایمان بیاورد، از سر تقصیرات او بگذرد و او را کاملا بى گناه به حساب آورد» (کتاب مقدس، ترجمه تفسیرى، رومیان 3:21ـ22).
از آن جا که پولس ایمان آوردن به مسیح و نجات به واسطه مسیح را مختص قوم اسرائیل نمى دانست، در وهله نخست آیین ها و مناسک خاص یهودى را که به منزله نمادهایى براى حفظ مرزبندى بین یهودیان و غیریهودیان به شمار مى آمدند، نادیده گرفت. تلاش او در مقابل حواریون که ایمان تنها به مسیح را براى رستگارى کافى نمى دانستند و بیش از حدّ بر اجراى شریعت تأکید داشتند، این بود که آنان را از این گمان که از راه اعمال شریعت نجات حاصل مى شود، در آورد. از این رو، صریحاً اعلام نمود که: «هیچ کس از اعمال شریعت عادل شمرده نمى شود، بلکه به ایمان به عیسى مسیح» (غلاطیان 2:16); «همه گناه کرده اند و از جلال خدا قاصر مى باشند، و به فیض او مجّاناً عادل شمرده مى شوند به وساطت آن فدیه اى که در عیسى مسیح است» (رومیان 3:23ـ28). پولس تأکید مى کند که حتى خود این ایمان نیز عطیه خداست: «محض فیض نجات یافته اید به وسیله ایمان و این از شما نیست، بلکه بخشش خداست و نه اعمال، تا هیچ کس فخر نکند» (افسسیان 2:8).
نکته قابل توجه این است که پولس حتى نمى پذیرد که عمل به شریعت به همراه ایمان به مسیح عامل نجات شمرده شود. از این رو، در نامه به غلاطیان، خطاب به مردم غلاطیه که شریعت را رعایت مى کردند، مى گوید: «اى غلاطیان بى فهم، کیست که شما را افسون کرد تا راستى را اطاعت نکنید که پیش چشمان شما عیسى مسیح مصلوب شده مبیّن گردید؟ فقط این را مى خواهم از شما بفهمم که روح را از اعمال شریعت یافته اید یا از خبر ایمان؟ آیا این قدر بى فهم هستید که به روح، شروع کرده، الان به جسم کامل مى شوید؟» (غلاطیان 3:1ـ2)، پس از نظر پولس آمرزیدگى نمى تواند به طور هم زمان و یکسان از راه انجام شریعت و همین طور به وسیله ایمان به مسیح حاصل شود , vol. 8, p. 78) Justification(Crossan,.
در واقع، از نظر پولس عمل و لطف به یک مقوله تعلّق ندارند. در مقام عمل جایى براى لطف نیست. کسى که عمل مى کند تا پاداش بگیرد، ممکن نیست که بر اساس لطف پاداش داده شود. به عبارت دیگر ، مادام که انسان بخواهد از راه عمل به نجات برسد، راه لطف را بر خود مى بندد p. 180-181) Justification,(Jungle,.
او مى گوید: «براى کسى که عمل مى کند، مزدش نه از راه لطف، بلکه از راه طلب محسوب مى شود و امّا کسى که عمل نکند، امّا ایمان آورد به او که بى دینان را عادل مى شمارد، ایمان او عدالت محسوب مى شود» (رومیان 4:4; 4:16). همچنین مى گوید: «اگر از راه فیض است، دیگر از اعمال نیست وگرنه فیض دیگر فیض نیست. امّا اگر از اعمال است، دیگر از فیض نیست و الاّ عمل دیگر عمل نیست» (رومیان 11:6). در جاى دیگر نیز مى گوید: «به آن آزادى که مسیح ما را به آن آزاد کرد، استوار باشید و باز در یوغ بندگى گرفتار مشوید. اینک من پولس به شما مى گویم که اگر مختون شوید، مسیح براى شما هیچ نفع ندارد. بلى باز به هر کس که مختون شود شهادت مى دهم که مدیون است که تمامى شریعت را به جاى آورد. همه شما که از شریعت عادل مى شوید، از مسیح باطل و از فیض ساقط گشته اید» (غلاطیان 5:1ـ4).
پولس براى آن که نشان دهد که آمرزیدگى موهبت الاهى است که به عیسى مسیح اعطا شده، عیسى را با حضرت آدم، ابراهیم و موسى مقایسه مى کند:
پولس در مقایسه آدم و مسیح بر این عقیده است که گناه آدم، براى همه نسل بشر گناه به ارمغان آورد، و پس از آن انسان ها با گناهان فردى شان بر آن افزودند و به این ترتیب ، گناه عمومیت یافت و همه گرفتار گناه شدند. پولس بر این عقیده است که به آدم بدن نفسانى داده شده و به مسیح روح حیات بخش داده شده است و جسم گناه به دنبال خود دارد. همان طور که مى گوید: «اعمال جسم آشکار است، یعنى زنا و فسق و ناپاکى و فجور و...» (غلاطیان 5:19) «لیکن ثمره روح، محبّت و خوشى و سلامتى و حلم و مهربانى و نیکویى و ایمان و تواضع و پرهیزکارى است» (غلاطیان، 5:22) و اما نقطه اوج آمرزیده شدن مربوط به حیات دوباره و رستاخیز عیسى مسیح است.
پولس در مقایسه مسیح و ابراهیم به داستان ابراهیم اشاره مى کند و از آن براى اثبات این نکته سود مى جوید که تنها آمرزیدگى اى که تا کنون رخ داده، حتى در عهد عتیق، آمرزیدگى از راه ایمان بوده است، خواه ایمان به مسیحاى موعود باشد یا مسیحایى که آمده است. راه آمرزیدگى هرگز از راه اعمال شرعى نبوده است. هسته اصلى استدلال پولس در دو رساله غلاطیان (غلاطیان 3:6) و رومیان (رومیان 4:3) این عبارت سفر پیدایش بود: « و به خداوند ایمان آورد و او این را براى وى عدالت محسوب کرد» (پیدایش 15:6). این لحظه آمرزیدگى که در سفر پیدایش و رساله هاى پولس به آن اشاره شده، از راه اعمال شریعت حاصل نشده است، زیرا شریعت تا مدّت ها پس از آن اعطا نشده بود یا در واقع، آمرزیدگى به دلیل هیچ یک از کارهاى ابراهیم نبوده است (رومیان 4:1ـ4). ابراهیم تنها به وسیله وعده از سر لطف خدا، تنها چیزى که مى بایست به آن ایمان بیاورد، عادل شمرده شد.
به نظر پولس، داستان ابراهیم پیشاپیش در عهد عتیق به عنوان الگویى براى آمرزیدگى تمام آیندگان ارائه شده است. عبارتى که پولس از سفر پیدایش نقل مى کند (غلاطیان 3:8)، که خدا به ابراهیم گفت: «از تو جمیع قبایل جهان برکت خواهند یافت» (پیدایش 12:3; 18:18)، حاکى از نوعى پیش گویى است که در نهایت امّت ها نیز از راه ایمان برکت آمرزیدگى را دریافت خواهند کرد، همان گونه که ابراهیم از راه ایمان بدان دست یافت , p. 79) Justification(Crossan,.
نکته دیگرى که گاهى بر آن تأکید مى شود این است که ابراهیم زمانى وعده برکت الاهى و آمرزیدگى را دریافت کرد که هنوز مراسم ختنه را به جا نیاورده بود (رومیان 4:9ـ10). در این مورد نشان داده مى شود که غیریهودیان نیز بدون ختنه و بدون اعمال شریعت، مى توانند آمرزیده شوند و نجات یابند (Ibid). به هر حال ، گویى همان وعده اى که به ابراهیم داده شده بود، مبنى بر این که امّت ها نیز نجات خواهند یافت، خداوند آن را به وسیله مسیح هموار ساخته است.
پولس در مقایسه مسیح و موسى در نامه به غلاطیان (3:19ـ29) و رومیان (4:13ـ16; 7:1ـ23) ارتباط میان شریعت موسى و اعمال شریعت را با مسئله آمرزیدگى از راه ایمان بررسى مى کند. تورات، در اصل به وسیله خدا به عنوان بخشى از نظام وعده الاهى عطا شد و احکام آن مختص قومى بود که با اراده و خواست خدا از مصر رهایى یافته بودند و قوم خدا شده بودند. با این حال، شریعت موسى، که پولس آن را مى شناسد، گرچه الاهى، روحانى و مقدس است، تبدیل به بار طاقت فرسایى شد که از خارج بر آزادى انسان تحمیل مى شد. به مرور زمان یهودیان از برخى فرامین این شریعت سرپیچى کردند و مورد خشم خدا قرار گرفتند. اما اینک راه نجات گشوده شده است. در موهبت خدا در عیسى مسیح، شاگردان عیسى با ایمان تعمیدى به آمرزیدگى اى دست یافتند که به آنان زندگى جدیدى در اتّحاد با عیساى دوباره زنده شده مى بخشد (Ibid).

زمینه پیدایش نظریه آمرزیدگى
 

در برخى دیدگاه هاى پروتستانى به این نکته اشاره شده است که پولس علاوه بر این که در این زمینه پیش فرض هایى مثل مسئله گناه نخستین و عمومیت گناه، تفسیر خاص مسئله هبوط، مسئله فدیه عیسى، لطف الاهى و مانند آن دارد، تجربه خود پولس را نمى توان نادیده گرفت. پولس به ادعاى خودش نه تنها شریعت را به طور کامل رعایت مى کرد، بلکه نسبت به آن تعصّب داشت. همان طور که مى گوید: «از جهت غیرت جفاکننده به کلیسا، از جهت عدالتِ شریعتى، بى عیب» (فیلیپیان 3:6). آنچه براى او مسئله شده بود، این بود که این بى عیبى چقدر مى تواند در برابر معیار مطلق خدا دوام بیاورد. به طور قطعى نمى توان گفت که او چقدر دچار چنین تردیدى شده است. امّا ظاهراً ناممکن است که داستان تغییر کیش در راه دمشق چنین فرد مدعى درستکار و متعصبى را باور کنیم ، مگر آن که فرض کنیم او نوعى آمادگى روانى داشته و مردّد بوده که آیا وفادار بودن او به شریعت او را به عدالت مورد نظر خدا مى رساند؟
درباره درستى تجلى مسیح بر پولس سندى جز ادعاى خود او در دست نیست، اما حادثه اى که، بنا به ادعا براى او رخ داد و عیسى مسیح بر او تجلّى یافت، اعتماد او به نجات از راه اعمال شریعت ـ هرچند به نحو کامل انجام شود ـ را در هم شکست و دل بستگى او به عدالت خودش را از بین برد. گرچه این امر براى او تجربه اى فردى بود، کاربردى عمومى در برداشت، مبنى بر این که «خدا امت ها را از ایمان عادل خواهد شمرد» (غلاطیان 3:8). این امر به او نشان داد که در شریعت از راه جسم یک ضعف اساسى وجود دارد که انسان گناهکار شمرده مى شود. او به این نتیجه رسید که شریعت نیاز به حامى دارد که به وسیله «پسر» تحقق مى یابد (رومیان 8:3ـ4). اگر شریعت مى توانست انسان را به عدالت برساند و حیات بخش باشد، نیازى نبود تا مسیح بیاید (غلاطیان 3:21). پس، آنچه پولس را در مسئله ایمان از معاصرینش متفاوت ساخته مکاشفه اى است که به او نشان داد شریعت نمى تواند انسان را به عدالت و حیات برساند , p. 1168) Justification(Faulkner,.

معناى آمرزیدگى
 

مفهوم آمرزیدگى از راه ایمان از ابداعات پولس به شمار مى آید. در مورد اصل این آموزه اختلافى وجود ندارد، اما معنا و تفسیر آن اختلافى است. برخى از محققان کاتولیک اصرار دارند که واژه to Justify معادل واژه یونانى dikaioo¦به معناى عادل شدن است و واژه اسمى آن دلالت بر وصف اخلاقى عدالت دارد; در حالى که بیشتر محققانِ معاصرِ پروتستان معتقدند این واژه دالّ بر نوع رابطه با خداست، نه وصف اخلاقى , p.Paul (478-480). به عبارتى، آمرزیدگى به معناى عادل شمردگى است، نه عادل شدن. پس، آمرزیدگى نوعى حالت بیرونى است که به حکم تبرئه اشاره دارد، نه نوعى ویژگى درونى که به مفهوم اخلاقى عدالت اشاره داشته باشد (Faulkner, p. 1169).
هانس کونگ، که خود کاتولیکى منتقد است و در کتاب آمرزیدگى سعى مى کند تا دیدگاه پروتستانى بارت را با دیدگاه کاتولیکى وفق بدهد، مى گوید: «صرف نظر از تفاسیرى که در این جا وجود دارد، به دلایل ذیل از کاربردهاى پولس در این زمینه معناى محکمه اى برداشت مى شود: 1. وابسته بودن عمومى پولس به اصطلاح شناسى عهد عتیق، که معناى این واژه به معناى عادل شمردگى محکمه اى است. 2. تعالیم کنیسه ها درباره آمرزیدگى جنبه محکمه اى دارد. 3. حدود هفتاد عبارت پولس ویژگى محکمه اى دارد. 4. معادل گرفتن «آمرزیدن» و «عادل شمردن» (رومیان باب 4; غلاطیان باب 3 و 6). 5. اشاره ضمنى به معناى محکمه اى این واژه در عبارات مربوط به فرجام شناختى (رومیان 2:13; 8:33; اول قرنتیان 4:4). 6. در کنار هم قراردادن «عادل شمارنده» و حکم کننده (رومیان 8:23; اول قرنتیان 4:3ـ6). البته تفاسیر کاتولیکى به این قرینه هاى کتاب مقدسى بهایى نمى دهند، زیرا این خطر وجود دارد که این مفهوم محکمه اى آنان را به پذیرش مفهوم صرفاً محکمه اى لوتر بکشاند. از این رو، به منظور پرهیز از این عادل شمردن صرفاً لفظى، بر این اعتقادند که حکم خدا در مورد آمرزیدگى حکمى است که پس از آمرزیده شدن و عادل شمردن انسان صادر مى شود، یعنى پیش فرض حکم برائت در این جا عادل شدن انسان است» , P. 210-211) Justification(Kung,.

نجات از راه ایمان در سایر نوشته هاى عهد جدید
 

الف) اناجیل همدید. در اناجیل همدید، گرچه به اندازه رساله هاى پولس به مسئله آمرزیدگى از راه ایمان پرداخته نشده، اما در آنها نیز اشاراتى وجود دارد که نجات را به شخص مسیح وابسته مى داند (متى 10ـ37ـ39). گفته مى شود که اقرار به مسیح (نه فقط اقرار به پدر) نیز همین را تأیید مى کند: «هر که مرا پیش مردم اقرار کند، من نیز در حضور پدر خود که در آسمان است او را اقرار خواهم کرد» (متى 10:32). مسیح مردم را نه مستقیماً به سوى خداى پدر، بلکه به سوى خودش جمع مى کرد (متى 23:37). او به جاى آن که مردم را به پدر ارجاع دهد، خود گناهان را مى آمرزد (متى 9:2ـ6). همه اینها بدین معناست که آمرزیدگى به واسطه ایمان به اوست. این همان ایمانى است که او خود با اشتیاق بیان مى کند: «چون پسر انسان آید، آیا ایمان را بر زمین خواهد یافت» (لوقا 18:8).
ب) سنّت یوحنایى. در انجیلِ یوحنا آمده: «هر که به او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانى یابد، زیرا خدا جهان را آنقدر محبّت نمود که پسر یگانه خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانى یابد» (یوحنا 3:14ـ16; 3:36).
ج) رساله اول پطرس و عبرانیان. آن آمرزیدگى اى که پولس بحث مفصلى از آن ارائه کرده است برخى نوشته هاى عهد جدید آن را پیش فرض مى گیرند و آن را به طور کامل مطرح نمى کنند. پطرس به یهودیان مى گوید: «توبه کنید و هر یک از شما به اسم عیسى مسیح به جهت آمرزش گناهان تعمید گیرید» (اعمال 2:38). در رساله اول پطرس آمده: «خریده شده اید... به خون گرانبها چون خون برّه بى عیب و بى داغ، یعنى خون مسیح» (اول پطرس 1:18ـ19). در رساله به عبرانیان نیز آمده است: «اى برادران چون که به خون عیسى دلیرى داریم تا به مکان اقدس داخل شویم... پس به دل راست، در یقین ایمان، دل هاى خود را از ضمیر بد پاشیده و بدن هاى خود را به آب پاک غسل داده، نزدیک بیاییم» (عبرانیان 10:19ـ22).
د) رساله یعقوب. به نظر مى رسد که رساله یعقوب در نقطه مقابل دیدگاه پولس قرار دارد. برخلاف نوشته هاى پولس، در این رساله به جاى تأکید بر نجات از راه ایمانِ صرف بر اهمیت عمل تأکید شده است. در این رساله آمده: «چه سود دارد اگر کسى گوید ایمان دارم وقتى که عمل ندارد. آیا ایمان مى تواند او را نجات بخشد... ایمان نیز اگر اعمال ندارد در خود مرده است» (یعقوب 2:14ـ16).
پروتستان ها که به استناد سخنان پولس، به مسئله نجات تنها از راه ایمان عقیده دارند، تلاش مى کنند نشان دهند تعارض عبارت رساله یعقوب با سخن پولس تعارض ظاهرى است نه واقعى، با این توجیه که: 1. یعقوب واژه «ایمان» را صرفاً براى اعتقاد عقلانى به کار مى برد، در حالى که پولس این واژه را براى اعتماد نجات بخش به مسیح به کار مى برد. از نظر پولس ایمان، وقف زندگى براى مسیح آسمانى است و بنابراین، او ایمانى را که اعمال نیک به دنبال نداشته باشد، نمى شناسد. از نظر یعقوب، ایمان پیروى انسان از مسیح آسمانى است. 2. یعقوب واژه «اعمال» را به معناى اخلاق عملى که به متشرع بودن بر مى گردد، به کار مى برد، در حالى که پولس این واژه را به عنوان فعل سزاوار پاداش به کار مى برد. 3. یعقوب نیز وقتى به طور عمیق تر درباره این مسئله نظر مى دهد، ایمان را محور قرار مى دهد (یعقوب 1:3، 6; 2:1; 5:15). 4. پولس نیز به نوبه خود این دغدغه را دارد که مسیحیت و اعمال نیک را از راه ایمان پیوند دهد (اول تسالونیکیان 1:3; اول قرنتیان 13:2); همان طور که مى گوید: «در مسیح عیسى نه ختنه فایده دارد، نه نامختونى، بلکه ایمانى که به محبّت عمل مى کند» (غلاطیان 5:6). «به هر کس به حسب اعمالش جزا خواهد داد» (رومیان 2:6). 5. کل استدلال یعقوب در پى حفظ مسیحیت واقعى است که با حرف زدن صرف برآورده نمى شود، بلکه باید در رفتار نشان داده شود (یعقوب 2:15ـ16). او همچون پولس در پى آن نیست تا نشان دهد انسان ها چگونه از بار گناه رها مى شوند و مسیحى مى شوند، بلکه درصدد است تا نشان دهد که آنان پس از آن که ایمان دریافت کردند، چگونه باید اعتراف واقعى شان را ثابت کنند. او خطاب به مسیحیانى مى نوشت که پیش از این آمرزیده شده اند و بر ایمان به عیسى مسیح وفادارند، در حالى که پولس به یهودیان و غیر یهودیانى مى اندیشید که به خاطر گناهانشان در برابر عادل ازلى به لرزه مى افتند و مى پرسند چگونه مى توانیم با خدا آشتى کنیم؟ یعقوب درباره آمرزیدگى به نحو ساده و به طبیعى ترین معنا مى اندیشید، یعنى تصدیق الوهى مبنى بر عادل بودن واقعى انسان. پولس نیز به عنوان لازمه این داورى نهایى خواستار محبّتى است که شریعت را محقق سازد و تقدیس را کامل کند. او معمولا واژه آمرزیدگى را براى داورى نهایى، که عدالت زندگى را واقعى قلمداد کند، به کار نمى برد، او این واژه را در جایى به کار مى برد که خدا از روى لطف بازگشت مؤمنان گناهکار را به سوى خود مى پذیرد. یعقوب بى تردید همراه با رسولان اولیه تعلیم مى داد که هر کسى که به مسیح ایمان آورد و تعمید یابد گناهانش بخشوده مى شود (اعمال رسولان 2:38; 3:19; 10:43). او با مفهوم پولسى آمرزیدگى از راه فیض به وسیله ایمان مبارزه نمى کرد و صرفاً تأکید داشت که اعمال باید رعایت شود. از جهت کلامى تفاوت اصلى این دو در این است که یعقوب صلیب مسیح را محور تعالیمش قرار نداد، در حالى که از نظر پولس فدیه مسیح نکته محورى بود (Faulkner, p. 1171).
اما به نظر مى رسد تعارض رساله هاى پولس با رساله یعقوب قابل انکار نیست. در این رساله عناصرى از سنت مسیحى اورشلیمى وجود دارد که بر احکام شریعت مبتنى است. با این حال، نکته اى که مى توان به عنوان وجه مشترک بر آن تأکید کرد، آن است که از نظر هر دوى آنان ایمان نقش محورى در نجات دارد.
ادامه دارد ...
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان