موضوعات فرعی بیشماری حول اکران «مصائب مسیح / The Passion of the Christ» مِل گیبسون وجود دارند که تهدید به کوتاه کردن زمان 127 دقیقه ای این فیلم میکنند. (این بحث- چه واقعی، چه جعلی و چه ترکیبی از این دو باشد- به طرز بی سابقه ای برای یک فیلم تبلیغات کرده است). بنابراین اجازه دهید قبل از بررسی و نگاه به برخی از این عوامل فرعی به اصل مطلب بپردازم. «مصائب مسیح» فیلمی جذاب و قدرتمند است و به نوعی تأثیرگذارترین ترسیم از مرگ مسیح در قالب یک فیلم تاکنون به شمار میرود. این فیلم داغی فراموش ناشدنی بر روح انسانها بر جای میگذارد؛ بینندگان فیلم ممکن است هرگز قبلاً این گونه به یک صلیب نگاه نکرده باشند.
مخربترین اتهامی که میتوان به این فیلم وارد کرد این است که بگوییم این اثر ضد یهود است. بسیاری (گرچه نه همه) افرادی که در خط مقدم این اتهام زنی قرار دارند، فیلم را ندیدهاند. (از قضا، این دقیقاً همان موج منفی است که گروه های مسیحی با حمله به فیلمهای ضد مسیح مانند «آخرین وسوسه های مسیح / The Last Temptation of Christ» مارتین اسکورسیزی یا «زندگی برایان / The Life of Brian» برادران پِیتون ایجاد کردند.) این بحث اثرات خوبی بر فیلم بر جای نخواهد گذاشت.
گرچه کاهن اعظم یهودی، قیافا، به هیئت انسانی بدذات تصویر شده، که حکم مرگ عیسی مسیح را صادر میکند، اما او به هیچ وجه به عنوان نماینده کل امت یهود نمایش داده نمیشود. در واقع، قیافا برای ایفای نقش یک انسان بد ذات با رقبای زیادی باید رقابت کند- یوزباشی های رومی، که مسیح را کتک میزنند و شکنجه میکنند، در فیلم هولناکتر دیده میشوند.
این فیلم برای مسیحیان انجیلی[1] نیز جذابیتی ندارد. «مصائب مسیح» ثابت میکند، البته اگر نیازی به اثبات باشد، که میتوان فیلم خوبی ساخت که در آن مرزهای دکترین مذهبی به خوبی رعایت شده باشند. در واقع، «مصائب مسیح» نشان دهنده سفری روشن و طراحی شده از میان 14 ایستگاه صلیب است- سفری که بسیاری از کاتولیکهای مؤمن هر آدینه نیک[2] انجام میدهند. بخش زیادی از فیلمنامه این اثر از چهار انجیل برگرفته شده است (و با دیدگاه های دو راهبه: یکی مریم آگردا در قرن هفدهم و دیگری آن کاترین اِمِریش در قرن هجدهم تکمیل شده است) اما هرگز در طول تماشای فیلم احساس نکردم که گیبسون قصد دارد مرا موعظه کند. «مصائب مسیح» فیلمی است که از این دام اجتناب میکند.
خشونت فیلم به همان اندازه که مشوش کننده است، لازم هم است. جای هیچ تردیدی نیست که گیبسون از محدودیتها رد شده و تا جایی که توانسته بدون فراری دادن بینندهها پیش رفته است. بی تفاوت بودن به خشونت گرافیکی در یک موقعیت کارتونی (مانند فیلمهای «ترمیناتور») کار آسانی است، اما در «مصائب مسیح» قضیه فرق میکند. عذاب مسیح آن چنان بیرحمانه و مشمئزکننده در این فیلم به تصویر کشیده میشود که وقتی تکه های گوشت بدن او با اصابت ضربات شلاق از بدن جدا میشوند و پوست خونین و پاره پاره اش زیر شلاق شرحه شرحه میشود نمیتوان [با بی تفاوتی] چشم از صفحه برداشت. این صحنهها برای افراد بزرگسال ناراحت کنندهاند و میتوانند به بینندگان جوانتر آسیب روحی بزنند.
به والدین توصیه میکنم اول فیلم را خودشان به تنهایی ببینند و بعد با توجه به روحیات فرزندانشان درباره نشان دادن آن به کودکان خود تصمیم بگیرند. (اگر کودکان میخواهند برای تماشای فیلم به سینما بروند حتماً با آنها بروید چون فیلم درجه R گرفته است.) اصلاً تصور نکنید که چون فیلم حامل یک پیام مذهبی عمیق است، پس تماشایش برای خردسالان مناسب است.
بخش اعظمی از فیلم «مصائب مسیح» 12 ساعت پایانی زندگی حضرت مسیح (با بازی جیمز کَویزِل) از جتسیمانی[3] تا جلجتا[4] را دنبال میکند و در این مدت نگاهی دارد به دادگاه مسیح در برابر قافیا (با بازی مَتیا اِسپِراجا) و سنهدرین[5] شلاق خوردن او به دستور پیلاطوس[6] (با بازی هِریستو ناموف شوپوف)، دربار هرود، محکوم سازی نهایی پیلاطوس و سفر عذاب آور آخر با صلیب در حالی که حضرت مریم (با بازی مایا مورجِنستِرن) و مریم مجدلیه (با بازی مونیکا بِلوچی) و یوحنا بن زبدی (با بازی هریستو جیفکوف) او را دنبال میکنند. در فیلم فلاش بکهای گاه و بیگاه و کوتاهی به شام آخر، موعظه سرکوه و بازگشت پیروزمندانه به اورشلیم (یکشنبه نخل[7]) وجود دارند، اما تقریباً کل فیلم بر اساس یک واقعه نگاری مدون بازگو میشود. و همان طور که انتظار میرود، فیلم با ایجاد بارقه ای از امید به پایان میرسد: نمای ساده ای از رستاخیز مسیح.
با توجه به ناقص بودن اطلاعات درباره «مسیح تاریخی» نمیتوان درباره صداقت روایی «مصائب مسیح» بحث کرد. این فیلم به شدت به اناجیل اربعه پایبند است و کاملاً نماینده نگاه مِل گیبسون به آخرین ساعات طولانی بی کسی مسیح است. بر خلاف بسیاری از فیلمهای سینمایی و آثار تلویزیونی گذشته درباره مصائب مسیح، این نسخه به شدت به قواعد سینماتیک پایبند است. «مصائب مسیح» فیلمی صاحب سبک است و کِیلِب دیشانل با هنر فیلمبرداریاش ما را درگیر داستان میکند.
دیالوگها، که به زبان آرامی و لاتین (با زیرنویس) بیان میشوند، تقریباً پیش پا افتاده هستند. «مصائب مسیح» فیلمِ بازیها و تصاویر است و بازی فراموش ناشدنی جیم کَویزِل در سراسر فیلم میخکوبتان میکند (بعد از گذشت مدتها از تماشای این فیلم تنها چیزی که غیر از بازی کَویزِل در نقش عیسی شکنجه شده ممکن است به یاد بیاوریم چشمان غمگین و نگران مونیکا بِلوچی و مایا مورجِنستِرن است). ابتدا، گیبسون اعلام کرد که قصد دارد فیلم را بدون زیرنویس اکران کند- انتخابی که آن زمان به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. حال بعد از دیدن فیلم، معتقدم که این اقدام جواب میداد. گاهی اوقات واژهها تقریباً بازدارندهاند. (افرادی که با اناجیل اربعه آشنایی دارند به خوبی میتوانند آنچه مسیح در آن لحظه میگوید را به یاد بیاورند).
افراد غیرمسیحی بی شک فیلم را تحسین خواهند کرد و یکی از درونمایه های بسیار مهم فیلم که بسیار واضح گفته میشود سبعیت انسانها در برابر همنوعان شان است. فیلم چنان از خشونت عریان و مهارنشده علیه عیسی ناصری آکنده است که بیننده را به غور در ذات آدمی وا میدارد. و واقعیت شوم این است که عذابهای بدتری بر انسانهای دیگر در سراسر تاریخ روا رفتهاند. در طول قرنها تمدنها و فناوری تکامل یافتهاند، اما هرگز این جنبه از ماهیت ذاتی ما انسانها تغییر نکرده است. در مورد این فیلم، به راحتی از وحشیهای جانور صفتی که از شکنجه مسیح لذت میبرند روی بر میگردانیم.
تماشای «مصائب مسیح» تجربه تأثیرگذاری است، حداقل بعد از تماشای سی دقیقه اول فیلم. کمی طول میکشد تا فیلم جاپای خود را سفت کند، ضرباهنگ برخی صحنه های آغازین خوب نیست و بازیهای ناهماهنگی از برخی بازیگران نقش دوم دیده میشود. با این حال وقتی که مسیح برای نخستین بار نزد پیلاطوس آورده میشود چنگال فیلم به دور بیننده محکم میشود. سختترین صحنه برای تماشای فیلم، صحنه شلاق زدن است، که حتی تماشایش از دیدن بیرون کشیدن ناخنهای دست و پای مسیح دلخراش تر است، چون گیبسون اجازه میدهد تا این صحنه مدت زیادی طول بکشد. آنچه بعد از این رخ میدهد آسانتر نیست، اما حداقل از آستانه تحمل آنهایی که تا اینجا پیش آمدهاند رد نمیشود.
برای ساخت «مصائب مسیح» گیبسون خود را در شرایط بسیار سختی قرار داد. هدف او- استفاده از یکی از معروفترین داستانهای تاریخ بشریت و تبدیل آن به چیزی جدید، حیاتی و به لحاظ عاطفی قوی- از نظر برخی سبکسری بود. با این حال بر خلاف انتظارها او موفق شد (توضیحات او در این خصوص ساده است: روح القدوس در او حلول کرده بود). تصور این که حتی عیبجوترین کافران هم از عذاب مسیح منقلب نشوند، دشوار است. علم به فلسفه مسیح مبنی بر این که این عذاب برای نجات گناهکاران از لعن خداوند لازم بود، لایه دیگری از معنا به این روایت اضافه میکند. لازم نیست برای قبول آن حتماً فرد مؤمنی باشید، همان طور که برای جذب شدن در فیلم «ارباب حلقهها» لازم نبود به وجود سائورون[8] و سرزمین میانه[9] اعتقاد داشته باشید. فیلمهای خوب با شرایط خود کار میکنند و این اتفاق در مورد «مصائب مسیح» دیده میشود.
[1]مسیحیانی که معتقدند باید همه انسان ها را به آیین مسیحیت دعوت کنند.
[2]آدینه نیک یا آدینه مقدس روزی است که در آن مسیحیان مراسمی را به یاد به صلیب کشیده شدن مسیح در نقاط مختلف جهان برگزار میکنند. این مراسم از فرهنگ مردم در جاهای مختلف تاثیر گرفتهاست.
[3]نام باغی است که در پایه کوه زیتون در شهر اورشلیم قرار گرفته است. بر باور مسیحیان، باغ جتسیمانی، محلی است که عیسی مسیح در شبی که یهودا او را به رومیها تسلیم نمود و به وی خیانت کرد، آخرین «غذای زمینی» موسوم به شام آخر را به همراه شاگردانش صرف کرد.
[4]محل به صلیب کشیده شدن مسیح.
[5]دادگاه و شورای عالی یهودیان در زمان گذشته بود که از بیست و سه داور از شهرهای فلسطین، تشکیل میشد.
[6]حاکم یهود در بین سالهای 26 تا 36 پس از میلاد بود. شهرت وی بیشتر به علت محاکمه عیسی بود که در نتیجه به حکم تصلیب وی انجامید.
[7]یکشنبه نخل یا عید شعانین یا عید سعانین یک جشن و عید مسیحی است که همواره در یکشنبه قبل از عید پاک قرار میگیرد. این جشن نماد ورود عیسی به اورشلیم است که در تمام اناجیل اربعه ذکر آن رفته است.
[8]شخصیتی خیالی در رشتهافسانه تالکین است که صاحب و سازنده حلقه یگانه میباشد.
[9]سرزمین میانی یا سرزمین میانه (به انگلیسی: Middle-earth) نام سرزمینهایی تخیلی است که بعضی از داستانهای ج.ر.ر. تالکین در آن اتفاق میافتند.
مترجم: محمدرضا سیلاوی