"خط ویژه" اگرچه با لانگ شات آغاز گشته و با لانگ شات پایان می یابد اما بیش از بسیاری از فیلمهای این روزهای سینمای ایران به شهر و جامعه ای که درون آن زندگی می کند وارد می شود. تیتراژی خلاقانه دارد که موازی با طواف دوربین به دور خیابانی از شهر (آن هم در یک مدیوم شات) می باشد و از اینجا تا پایان فیلم غالب نماها یا مدیوم شات هستند و یا کلوزآپ. مدیوم شات هایی از داخل خانه های آدم های درون داستان (نگاهی گذرا به زندگی شان) و از بالا و پایین شدن هایشان در شهر (نگاهی موشکافانه تر و بستر گشتن شخصیت ها برای رصد نمودن جامعه توسط فیلم) و همچنین کلوزآپ هایی برای راهیابی به درونشان (هرچند معدود و انگشت شمار). در این میان صدالبته به سبب اراده ی فیلمساز بر آفرینش اثری شهری و اجتماعی و رسیدن از جمع به جمع (و نه از فرد به جمع) کار با جمع بر تمرکز روی ساحت تک تک افراد تقدم دارد و از این رو "خط ویژه" مملو است از میزانسن های دو یا چند نفره. اما کار با جمع به هیچ عنوان سبب بی هویتی شخصیت ها و مانع از قصه گویی فیلمنامه نشده و از قضا موهبت های "خط ویژه" غالبا در فیلمنامه ی درخشانش نهفته است.
فیلمنامه ی کیایی مملو از موقعیت های کمدی است و درست برخلاف "ضد گلوله" (که موقعیت های کمدی اش غالبا در اجرا عقیم می ماندند) موقعیت هایش را به ثمر می رساند. قصه اش با چند کنش جدی (زد و خورد در بانک و دزدی و...) کلید می خورد. کنش هایی که هم تعدد دارند و هم تنوع و نویدبخش فیلمی کنش مند و پررویداد هستند. رویدادها اگرچه جملگی در لحظه رخ می دهند اما تماما در بستر روند داستانی قرار داشته و مطلقا بیرون از ژانر فیلم نیستند. رویدادهایی که موقعیت های کمدی پی در پی خلق می کنند و سبب می گردند تا فیلمنامه چه در موقعیت سازی و چه در روایت و پیشبرد داستان و چه در بیان ریتم خود را حفظ و حتی تندتر گرداند. این ریتم تند در جای جای فیلم به چشم خورده و حتی در پرداخت ها نیز هویداست و از این رو هیچکدام از شخصیت های "خط ویژه" قصه ی حسین کرد شبستری ندارند و فیلمنامه نویس برای معرفی شخصیت ها تنها به روایت خرده قصه هایی معدود (و البته به میزان اقتضای فیلم) اکتفا کرده و سایر نشانه های شخصیتی آن ها را در بستر رویدادهای پرتعداد قصه ی اصلی تعریف کرده و اینگونه است که فیلمنامه ی "خط ویژه" میزبان قصه ی رویدادها می گردد و نه قصه ی شخصیت ها.
در بستر همین قصه ی رویدادهاست که کیایی به بهانه ی جابجایی اشتباه ده میلیارد تومان پول از حساب یک دانه درشت اقتصادی (نماینده ی طبقه ی ثروتمند) به حساب دو جوانی که از پرداخت بدهی های میلیونی خود نیز عاجزند (نمایندگان قشری از طبقه ی متوسط) آن هم توسط افرادی که اگرچه مانند آن دو جوان به سختی روزگار نمی گذارنند اما بلندپرواز و خواهان ترقی هستند (نمایندگان قشر دیگری از طبقه ی متوسط) به مناسبات میان طبقه ی ثروتمند و طبقه ی متوسط ورود کرده و با ایجاد لحنی کمدی و بهره گیری از موقعیت ها و دستمایه ها این مناسبات را به چالش می کشد و تم ها و مضامین پس زمینه ای همچون مهاجرت-بی پولی-ازدواج-رانت خواری و... نیز در راستای تحقق این مهم و صدالبته تعریف انگیزه برای اعمال شخصیت های فیلم بکار گرفته می شوند. کیایی در این میان از طریق دیالوگ ها و کنش ها و تنش ها نگاهی هم به لایه های زیرین اجتماعی و سایر اقشار طبقات ثروتمند و متوسط انداخته و تاکسی و راننده تاکسی و ماشین عروس و فیلمبردار عروسی را نیز به بهانه ی تعقیب و گریز میان قهرمان ها و ضدقهرمان در فیلمنامه و میزانسن خود جای داده و روی هم رفته این ادعا که مجموعه آدمهای درون داستان کیایی (چه شخصیت های اصلی و چه شخصیت ها و تیپ های فرعی) نمایندگانی از اقشار گوناگون جامعه هستند که در قالب یک کمدی سیاه پرانرژی و صدالبته جسورانه آینه گی گشته اند نه لاف است و نه گزاف. جسارتی که نه تنها از میزان آن کاسته نشده بلکه در قالب انتخاب ضدقهرمان فیلم به عنوان آدمی پرنفوذ و دارای ارتباط و توزیع پول میان عام و... به مرز شوخی های طعنه آمیز سیاسی نیز نزدیک می گردد.
اما آنچه فیلمنامه ی "خط ویژه" را غنی نموده در نحوه شکل گیری کمدی سیاه فیلم نهفته است. کمدی سیاهی که برخلاف بسیاری از آثار کمدی سینمای ایران نه فقط از طریق کمدی کلامی بلکه غالبا از طریق کمدی موقعیت شکل می گیرد. اکثریت قریب به اتفاق رویدادها و موقعیت های کمدی فیلم دارای اصالت هستند چرا که از یک زنجیره ی علت و معلولی برخوردارند و در عین حال با عنصر تصادف نیز تلفیق شده و موجب گشته اند تا تماشاگر در عین غافلگیری ها و خنده های پی در پی مصرانه داستان را تا پایان دنبال کرده و حتی یک لحظه هم به ساعت مچی خود نگاه نکند. فیلمنامه ی کیایی در عین حال هر کجا که اراده کرده به راحتی توانسته لحن عوض کند و این موهبت حداقل در دو مقطع از فیلم که یکی مطلع گشتن کاوه از ازدواج مهتاب (برای چند ثانیه سکوتی محض فضای پرتنش فیلم را دربرمی گیرد) بوده و لحن را از کمدی به درام تغییر می دهد و دیگری بیدار شدن کاوه و شاهین و دیگران و برهم خوردن نقشه ی فرار فریدون و همسرش است که لحن درام فیلم را مجددا به کمدی تغییر داده و هرگونه پایان بندی کلیشه ای در "خط ویژه" را با قاطعیت به تمسخر می گیرد. البته گاها لحن فیلم ترکیبی نیز می گردد و تصویر تلخ توزیع پولها از روی پل هوایی (که وجهی دوگانه داشته و در عین دارا بودن لحنی کمدی به خودی خود تلخ و تامل برانگیز می باشد) گواهی بر این مدعاست.
با این حال در "خط ویژه" لحن کمدی بر درام غالب می گردد و کیایی با طراحی یک رویداد بسیار ساده (بیدار شدن کاوه و دیگران از خواب و برهم خوردن فرار فریدون و همسرش) به طرزی هنرمندانه فیلمش را از پایانی کلیشه ای نجات داده و برای قهرمان هایش تحولی اصیل و واقعی رقم می زند. کیایی قهرمانانی را می آفریند که تماشاگر به راحتی با آن ها و عمل قهرمانانه (اما مجرمانه) یشان همذات پنداری می کند. قهرمانهایی که نه لباسشان عوض می شود و نه منش شان و مانند قهرمانان "جیب بر خیابان جنوبی" بچه مثبت نیز نمی گردند. ضدقهرمان فیلم نیز برای تنبه قهرمانان جامپ کات گونه به قهرمانی تحمیلی مبدل نمی گردد. آری ! آنچه در "خط ویژه" موجبات تحول قهرمانان فیلم را فراهم می آورد جهت گیری ساده و در عین حال صادقانه ی آنها به سمت مردم در قالب توزیع پول در میان مردم (که کیایی هوشمندانه از همین مقوله ی توزیع پول نیز جهت مطرح کردن شوخی های سیاسی خود بهره برده است) می باشد و برای اثبات این مدعا همان تصویر توزیع پول از روی پل هوایی توسط فریدون و همسرش کفایت می کند.
در "خط ویژه" رابطه ی میان بازیگران و فیلمنامه رابطه ای دو طرفه است. به سبب علاقه ی کیایی برای کار با جمع چه در فیلمنامه ی فیلمنامه نویس و چه در میزانسن فیلمساز روی هیچکدام از شخصیت ها تمرکزی صورت نگرفته و این موجب گشته تا علیرغم بازی خوب هومن سیدی بازی هیچکدام از بازیگران فیلم به تنهایی جلب توجه نکند. آنچه موهبت می باشد کار گروهی موفق بازیگران است که دقیقا در خدمت فیلمنامه ی کیایی ایفای نقش کرده اند و غالب موقعیت های کمدی فیلمنامه را در اجرا به بهترین نحو ممکن به ثمر می رسانند و در عین حال فیلمنامه نیز با اعطای نشانه های شخصیتی منحصر به فرد و دیالوگ های جذاب و موقعیت های کمدی و کنش های غیرقابل پیش بینی و... به شخصیت ها بازیگران را در خلق و ایفای نقش کاراکترهایی به غایت جذاب یاری می کند.
البته که "خط ویژه" کمبودهایی نیز دارد و شاید پرداخت ضعیف عشق کاوه به خواهر شاهین (که بهره گیری از عنصر تکرار آن را کاملا لوث کرده است) و بی سرانجامی ناشی از رهایی ناگهانی آن از بارزترین این کمبودها باشد اما چنین کمبودهایی سوای اندک بودن به بافت اصلی فیلم مطلقا ضربه ای نمی زنند و از این رو قابل گذشت و غیرقابل ذکر می باشند. آری ! آنچه حائز اهمیت می باشد خلق کمدی سیاهی به شدت اجتماعی و انتقادی است که به اعتقاد نگارنده از زمان "اجاره نشین ها" به این طرف کم نظیر (اگر نگوییم بی نظیر) بوده و این به یقین یکی از همان چیزهایی می باشد که سالهاست در انتظارش بودیم. فیلمی ویژه که بی تردید میوه ی فیلمنامه ای ویژه است و همین تبدیل کردن یکی از اصلی ترین پاشنه آشیل های آثار سینمای ایران به نقطه ی قوت به خودی خود موهبتی است بس با ارزش و حقا مرحبا و دست مریزاد می طلبد.