در نخستین بخش از پروندۀ سینمایی بررسی کارنامه فیلمسازی کوئنتین تارانتینو به نخستین فیلم سینمایی او، سگهای انباری پرداختیم. در این متن به شناختهشدهترین فیلم او میپردازیم.
پس از سوختن نسخۀ فیلم تولد بهترین دوست من، اولین فیلمنامۀ تارانتینو، او با بازنویسی و تغییر متن فیلمنامه، عشق واقعی را خلق کرد تا با درآمد حاصل از آن نخستین فیلمش را بسازد. پس از آنکه سگهای انباری نیز نتوانست سود چندانی به دست آورد. او فیلمنامۀ قاتلین بالفطره را برای فروش گذاشت که در همان سالهای 92 تا 93 توسط ساخته شد. دستمزد فیلمنامۀ قاتلین بالفطره با سرمایۀ شخصی لارنس بندر، سرمایۀ تولید یکی از مهمترین فیلمهای دهۀ نود را شکل میداد.
در روز بیستم از ماه سپتامبر سال 1993 فیلمبرداری فیلم قصۀ عامپسند (Pulp Fiction) به طور رسمی در حالی آغاز شد که اکثر عوامل فیلم دستمزد ناچیزی دریافت میکردند و در فروش فیلم سهیم بودند. بدینترتیب، ستارههای آن زمان هالیوود مانند و با نقشآفرینی در فیلم تارانتینو نوعی از سرمایهگذاری را به انجام رساندند که یکسال بعد، سودآوری بیسابقهای را در تاریخ سینمای مستقل به همراه داشت. درواقع، هریک از عوامل با خواندن فیلمنامۀ نوشتۀ تارانتینو و راجر اوری، با اثر شگفتانگیزی از ارجاعات تاریخ سینمایی و ادبیات بیبدیلی در دیالوگنویسی مواجه میشدند که تا به آن لحظه برایشان بیسابقه مینمود.
این اثر شگفتانگیز، بدون قرار گرفتن در چارچوب قصهگویانه، برگرفته از اپیزودهایی خشن و طنازانۀ برآمده از فرهنگ عمومی و تاریخ معاصر آمریکایی بود که با داشتن نقطۀ وصل بسیار باریکی، یک نمونۀ جدید از نحوۀ نوشتار در ادبیات دراماتیک محصوب میشد.
کمابیش طرفداران قصههای پلیسی سالهای میانۀ قرن بیستم و طرفداران کتب، محل برداشت فرم حاکم در روایت قصۀ عامپسند را دریافت میکردند؛ اما تطبیق بینظیر فرم بر محتوای فیلم برایشان سؤالات فراوانی ایجاد میکرد. گرافیک فیلم پایبند بر انعکاس دقیق فیلمهای محبوب تارانتینو در تاریخ سینماست و درعینحال، در یک هارمونی طراحیشده ریاضیاتی در کنار یکدیگر چیدمان شده است که در طول دوساعت و سیوچهار دقیقهای که تماشاچی به تماشای آن نشسته است، چشمانش را میخکوب خودش میکند. درواقع کارگردانی این فیلم روی متن شکوهمندش مثال بارز «غریبه آشناست». از سویی برگرفته از نحوۀ تصویرگری کمیک استریپها و دهۀ پنجاه و شصت آمریکاست که مخاطب، مثالش را پیشازاین فیلم ندیده، و ازسویدیگر تکرار عینبهعین پلانهای فیلم کالتهای مشهور در میان طرفداران سینماست.
ازیکطرف، قوانین را هیچگاه نقض نمیکند و ازسویدیگر قوانین حاکم بر واقعیت را رعایت نمیکند.
ارائۀ خلاصهای بر روایت فیلمهای تارانتینو تقریباً غیرممکن است. تمام قصۀ او با جزئیات بسیار دقیق و فراوانش همه در ساختار چرخدندههایی هستند که ساعتی را به حرکت در میآورد. قصۀ عامپسند از بازپسگیری چمدانی حاوی ارزشمندترین داشتۀ یک رئیس گانگستر سیاهپوست با نام مارسلوس والاس شروع میشود و درواقع بروز خودیابی و اودیسۀ چند شخصیت اصلی در طول داستانی است که حول این چمدان (که هیچوقت درونش مشخص نمیشود و تنها نور درخشانی از درونش میتابد) شکل میگیرد.
بیشمار مقالات در تحلیل و بررسی این اثر از زمان اکرانش در جشنوارۀ کن سال 1994 و برندهشدن نخل طلا در باب این فیلم نوشته شده است و نمیتوان تمام نکات مربوط به آن را در مقالهای گردآوری کرد. پس کلامم را کوتاه میکنم به یک جمله در باب قصۀ عامپسند: «فیلم اثر نامتعارفی است در باب خود سینما که آغازگر مسیری بر هنر برای هنر در قرن بیستویکم شد».
در بررسی دوگانه بیل را بکش، با سومین قسمت از بررسی کارنامۀ سینمایی کوئنتین تارانتینو خدمت شما مخاطبان پروندههای سینمایی بازخواهیم گشت. با ما همراه باشید.