«دست فرمان خوبی ندارد... در اتوبان پشت خودرویی قرار گرفتهاید که از طریق آینه آن متوجه میشوید راننده زن است؛ همین بهانهای میشود که سرنشینان مرد، این جمله را بر زبان بیاورند؛ رانندگی زنها خوب نیست!» تفکر «سکسیزم» یا «جنسیتگرایی» با همین جملات به ظاهر ساده که بسیار هم در جامعه ایران قابل شنیدن است، از کجا نشات میگیرد؟ چقدر آموزش در شکستن این نگاه نقش دارد؟
به گزارش ، ابتکار نوشت:«سکسیزم» به باور یا نگرشی گفته میشود که یک جنسیت را پَستتر از دیگری و درجهدوم میداند. پیامدِ چنین نگاهی، تبعیض نسبت به یک جنس است که میتواند در مورد زن یا مرد باشد. به گواه تاریخ این نگرش بیشتر دامان زنان را چنگ انداخته و هنجارهای جامعه را منطبق با آن سمت و سو داده است. این موضوع در ایران با ذکر مثالهای مختلف قابل ارزیابی و اثبات است و چندان نیازی به مراجعه به تاریخ ندارد چراکه نمود آن در گفتوگوهای روزمره قابل مشاهده است. اما نکته قابل بررسی اتفاقی است که در سالهای اخیر با افزایش مطالعه نسل جوان رخ داده است.
مدام با خودمان در جنگ هستیم
«رضا» 33ساله و متاهل است. او درباره نگاه جنسیتگرایانه ایرانیها میگوید: «نتیجه افزایش دانش نسل جوان ایران منجر به این شده تا از این نگرش عبور کند اما مشکل آنجایی آغاز میشود که نگاه فرد با نگاه حاکم بر جامعه چندان تطبیقی ندارد. بهعنوان مثال پیش آمده که از لحاظ ذهنی زن و مرد را درجهبندی و مثلا رانندگی زنان را سرزنش کردهایم اما کمی بعد دچار سرزنش شدهایم که نباید به این موارد اینگونه نگاه کنیم. در واقع، با وجود مطالعه و افزایش سطح آگاهی نسبت به این مسئله، بازهم مدام با خودمان در جنگ هستیم. حالا فرض کنید چنین زن و مردی صاحب فرزند میشوند و میخواهند نگاه سکسیزم را از فرزندشان دور کنند، آنها اگر در تربیت فرزندشان در این زمینه تا حدودی موفق باشند اما کافی است این دختر یا پسر در مراوده با افراد درجه 2 خانواده قرار بگیرند. در اینجا آموزش این زن و شوهر به فرزندشان با آنچه این افراد به او آموزش میدهند، مطابقتی ندارد، بنابراین نقش جامعه در پرورش نگاه افراد بسیار موثر است.» موضوعی که «یوسف» دیگر شهروند تهرانی هم معتقد به آن است.
تغییر نگاه جامعه سخت و زمانبر است
او که دارای 2فرزند است، میگوید: «مقوله جنسیتگرایی یا جنسیت علیه جنسیت خفته در تفکرات مردسالارانه و زنگریز در فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و حتی هنری است. محدودیتها و ممنوعیتها در طی سالیان بر فرهنگ و تفکر فرهنگی آحاد جامعه تاثیر گذاشته تا جایی که چنین تبعیضهای نادرست و بعضا ناروایی را بر یک جامعه جنسیتی تعمیم داده است.» به عقیده او، «راهکار کنونی در وهله اول تغییر نگاه به جامعه و جنسیت برمیگردد که البته سخت و زمانبر است. مشکلات موجود برای تربیت فرزندان، فارغ از نگاه پدر یا مادر در بطن جامعه وجود دارد چراکه این نگاه به مرور به خورد فرزند داده میشود. به عبارت دیگر، در این فرهنگ در بیشتر موارد والدین علیرغم تلاش، کمترین تاثیر را دارند. آنان چه بخواهند چه نخواهند چنین نگاه جنسیت زدهای دامان فرزندشان را خواهد گرفت.»
قضاوت، فارغ از جنسیت
اما «مینا» که 34سال دارد و متاهل است، درباره راهکار شکستن نگاه سکسیزم میگوید: «برای تربیت بهتر فرزندان در این زمینه باید از قضاوت مردم بر اساس جنسیتشان خودداری کرد. نباید برای بچهها بهخاطر جنسیتشان مزایایی در نظر گرفت. نباید نقطه ضعف یا نقطه قوتی را به جنسیتشان ربط داد.» به اعتقاد او، «ریشه این مسئله به گذشتههای دور میرسد؛ به زمانی که زن جنس ضعیفتر محسوب میشده و جامعه حق چندانی برای او قائل نمیشده است.»
درجهبندی شهروندان به درجه یک و دو
اظهارات این شهروندان درباره مشکلات موجود برای از بین بردن نگاه سکسیزم در جامعه درحالی است که علیرضا شریفییزدی، جامعهشناس در اینباره میگوید: «از ابتدای تاریخ تاکنون نگاه به هر دو جنس زن و مرد همراه با ارزیابی تفاوتهای میان آنها بوده است این موضوع به مرور بار فرهنگی ایجاد کرده تا جایی که بحث مقایسه مطرح شده است؛ در اینجا جنسیت با این نگاه که کدام بهتر است و کدام بدتر، مورد بررسی قرار میگیرد. بخشی از این بحث در جهان قابل مشاهده است اما سالها پیش، جامعه در ایران به صورت مردسالارانه و پدرسالارانه تعریف شد و به غلط شهروند را به درجه یک و دو تقسیم کردند بهنحوی که مرد بودن امتیاز شد و زن بودن یک عیب.»
این عضو پژوهشکده خانواده در توضیح بیشتر میگوید: «بیان جملاتی همچون «اگر فلان کار را بکنی سبیلم را میزنم»، وارد کردن اصطلاحی به نام «ضعیفه» و به کار بردن آن به این شکل که «از یک ضعیفه بدتری اگر این کار را بکنی» همه و همه به فرهنگی منجر شده که مرد را بر جامعه مسلط کرده
است.
در چنین وضعی مردها از زنها بهتر عمل کردهاند نه برای اینکه چون مثلا عقل بیشتری دارند که به خاطر اینکه خانمها اجازه رشد نداشتهاند.»
به عقیده شریفییزدی، «وقتی تاریخ به نقطهای میرسد که پسر حامی و نگهبان خانواده محسوب میشود و دختر باید تحت حمایت قرار بگیرد و از سوی دیگر این نگاه وجود دارد که دختر مال دیگران است و نباید روی او سرمایهگذاری کرد به مرور زمان قانونهای نوشته و نانوشته تفکری را رقم میزند که حاصل آن نگاه سکسیزم به مسائل است.»
تضاد میان سنت و مدرنیته
این جامعهشناس در ادامه صحبتهای خود به موضوع جامعه درحال گذار ایران اشاره میکند و میگوید: «در جامعهای زندگی میکنیم که از جامعه سنتی عبور کرده و میخواهد وارد جامعه مدرن شود اما تضاد میان این دو مانع نگاههای آلوده به تبعیض میشود چراکه همچنان والدین در گیر و دار رسوبات فرهنگی هستند.»
اما در چنین شرایطی چه باید کرد؟ چگونه فرزندانمان را تربیت کنیم که نگاهشان به افراد خالی از قضاوتهای جنسیتی باشد؟ شریفییزدی در پاسخ به این سوالات میگوید: «مطالعات روانشناسی و جامعهشناسی نشان میدهد اگر پدر و مادر 6سال اول زندگی فرزند خود را فراسوی نگاههای جنسیتی شکل بدهند و به عبارت دیگر نگاهی انسانی را در نگاه فرزندشان به انسانهای اطرافش القا کنند بهطور حتم پیشنویس و طرحوارهای مثبت را برای شخصیت او ترسیم کردهاند. در این مرحله، کودک افراد را با نگاهی انسانی میبیند نه تفکیک دختر و پسر.»
این جامعهشناس درباره اهمیت نهادهای آموزشی در شکلگیری شخصیت کودکان، توضیح میدهد: «به یقین نظام آموزشی تاثیر بهسزایی در این مسیر دارد اما در وهله اول خانواده نقش بهسزایی دارد. در واقع اگر والدین نقش خود را به خوبی ایفا کنند حدود 60درصد شخصیت فرزند خود را شکل دادهاند و حضور مطلوب این فرد را برای جامعه فردا بیمه کردهاند.»
تبعیضهایی که یکییکی خود را نشان میدهند
مشکل بزرگ را شریفییزدی در مواجهه کودک با جامعه و قوانین رسمی و غیررسمی میداند. نکتهای که شهروندان هم در اظهارات خود به آن اشاره کردند.
این عضو پژوهشکده خانواده در توضیح بیشتر میگوید: «وقتی فرد وارد جامعه میشود به قوانینی برمیخورد که به شکل علنی تبعیضها خود را یکی یکی نشان میدهند چراکه اجازه برخی کارها و آزادیها به او داده نمیشود.» به عقیده او، «پای نظام آموزشی ایران در چگونگی نگاه به سکسیزم میلنگد درحالی که میتواند مسائل تربیتی فرزندان که در خانواده آموزش دیده است را تقویت کند.»
تمامی سخنان این کارشناس اجتماعی و البته مردم درحالی است که بهنظر میرسد هر فرد باید در گام نخست برای خودش نقش هدایتگر را ایفا کند.
با مطالعه، مشورت و همفکری به جایگاهی برسد که تشخیص خوب و بد، درست و غلط کار چندان سختی نباشد و مبنای نگاهش به افراد را نگاهی انسانی بداند.
در این میان، خانواده، نهادهای آموزشی و البته رسانههای جمعی بدون شک تاثیر زیادی بر نوع نگاه افراد میگذارند. با این توضیح که این روزها بروز و ظهور شبکههای اجتماعی فرصت مغتنمی است برای آنهایی که در عرصه آموزش و آگاهیبخشی فعالند چراکه میتوانند جایگاهی حتی فراتر از تصور در ترسیم جامعه فردای ایران به دست آورند.