بررسی روایات نبوی ناظر به نقد صوفیه(۱)

اشاره   به جرئت می‌توان ادعا کرد که در بین گروه‌های منتسب به اسلام، صوفیه بیش از هر گروه دیگری مورد نقد و قدح قرار گرفته است و شاید گروهی را نتوان یافت که همانند صوفیه ناقدانی از هر دسته‌ای داشته باشد

بررسی روایات نبوی ناظر به نقد صوفیه(1)

اشاره
 

به جرئت می‌توان ادعا کرد که در بین گروه‌های منتسب به اسلام، صوفیه بیش از هر گروه دیگری مورد نقد و قدح قرار گرفته است و شاید گروهی را نتوان یافت که همانند صوفیه ناقدانی از هر دسته‌ای داشته باشد. عدة بسیاری از ناقدان تا جایی پیش رفته‌اند که آنان را از زمرة اسلام خارج دانسته و بستر پیدایش تصوف را در خارج از اسلام یافته‌اند. در این میان افراد بی‌طرفی از جمله ناظران بیرونی مانند برخی از مستشرقین (پل نویا و نیکلسون در آخرین نظراتش) بستر تولد تصوف را دامن معرفت‌زای اسلام دانسته‌اند. یکی از ابزارهای مخالفان صوفیه، تمسک به روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمة اطهار(ع) است. مخالفان صوفیه مدعی‌اند که این گروه از سوی پیشوایان دینی تخطئه شده‌اند و برای تأیید مدعایشان روایاتی را برشمرده‌اند. نوشتار حاضر تلاش می‌کند روایات منسوب به پیامبر گرامی اسلام(ص) در نقد تصوف و صوفیه را (با تأکید بر منابع شیعی) به لحاظ اعتبار سندی و محتوایی بررسی کند و صحت ادعای مخالفان صوفیه را مورد سنجش قرار دهد. بررسی روایات منسوب به ائمه و نیز بررسی روایات ناظر به افراد خاصی از صوفیه به فرصت دیگری موکول می‌شود.
کلید‌واژه‌ها: روایات نبوی، صوفیه، نقد صوفیه، رهبانیت، مستشرقان
به لحاظ درون دینی، یکی از کم‌هزینه‌ترین (به لحاظ اقناع‌پذیری) و در عین حال پر‌‌اثرترین ابزار‌های نقد و تخطئة گروه‌های رقیب از سوی مخالفان، استناد به روایات است. صوفیه نیز از جمله گروه‌هایی است که مخالفانشان از این ابزار به خوبی علیه آنان استفاده کرده‌اند. در همین زمینه نوشتار حاضر تلاش می‌کند با بررسی دسته‌ای از روایات (بخش نبوی آن) پاسخ روشنی برای این پرسش بیابد که آیا می‌توان به لحاظ روایی جایگاه دیگری برای صوفیه غیر از آن چیزی که از سوی مخالفان آنان تصویر شده است، ارائه داد؟
یادآوری این نکته ضروری به نظر می‌رسد که یافتن پاسخ مثبت برای این پرسش به معنی نادیده گرفتن انحرافات و خطاهای موردی صوفیان نیست. وجود خطا در این گروه نیز همانند بسیاری دیگر از گروه‌های اسلامی انکارناپذیر است؛ اما وجود این خطاها نباید موجب شود که دربارة آنان قضاوت نابجایی صورت گیرد و کلیت گروه مزبور زیر سؤال برده شود. البته این پژوهه درصدد نیست به تطهیر همه‌‌جانبة تصوف و صوفیان برخیزد؛ چه آنکه این کار نه مقدور نویسنده است و نه مطلوب وی؛ زیرا اوضاع گذشته و حال و نوع رفتار نابهنجار برخی فرقه‌ها و افراد خاصی از آنان جایی برای این کار باقی نگذاشته است. در این نوشتار تلاش بر آن است که با بررسی روایات نبوی در این زمینه به تصویری روشن‌تر و واقعی‌تر از این گروه دست یابیم.
در روند این بررسی، ابتدا روایات مورد نظر را در منابع ضد صوفیه تفحص می‌کنیم؛ زیرا این کار در استقصای کامل روایات مربوطه و از قلم نیفتادن آنها شیوة اطمینان‌بخش‌تری محسوب می‌شود. پس از این استقصا، روایات یافت‌شده را بار دیگر در منابع روایی بازیابی می‌کنیم و در صورت موجود بودن در این منابع، به بررسی سندی و سپس بررسی محتوایی آنها می‌پردازیم. ذکر این نکته لازم است که پرداختن به بررسی محتوایی به رغم اثبات ضعف سندی روایات بدان معنی نخواهد بود که مخدوش‌بودن سند روایات نادیده گرفته شده است؛ بلکه این کار به این دلیل است که ضعف سند هرچند استفاده از روایت را محدود می‌کند اما احتمال (هرچند اندک) صدور روایت از ناحیة معصوم را نفی نمی‌کند؛ به همین لحاظ بررسی محتوایی نیز جایگاه خود را خواهد داشت.

1. روایت رهبانیت
 

از پیامبر نقل شده که از رهبانیت نهی نمود و فرمود: رهبانیت در اسلام نیست. زن بگیرید؛ زیرا من به‌زیادی امتم افتخار می‌کنم. و از مجرد زیستن نهی نمود و زنان را از ازدواج‌نکردن و مجرد‌زیستن منع نمود (تمیمی‌مغربی، 1385: 2/193)..

1-1. بررسی سندی
 

به رغم شهرت این حدیث، تنها منبع شیعی که آن را نقل کرده دعائم الاسلام تمیمی است که در این منبع نیز سندی برای آن ذکر نشده است. به نظر می‌رسد که تمیمی آن را از کتاب‌های اهل سنت نقل کرده است. وی روایت را به صورت غیرمستقیم نقل می‌کند و این می‌تواند نشانه‌ای باشد بر اینکه وی، همانند ابن‌سعد (ابن‌سعد، 1414: 3/27)، همان روایتِ عثمان بن‌مظعون را به این صورت نقل کرده باشد. در منابع اولیة اهل سنت مانند صحاح سته، مستدرک الصحیحین، و الموطأ ابن‌مالک نیز اثری از آن دیده نشده است و تنها نزد غیرمحدثانی مانند حریری، زمخشری و ابن‌اثیر ــ که در قرن‌های پنجم، ششم و هفتم می‌زیستند ــ یافت شده است (بدوی، 1375: 124). طرح حدیث مزبور در این بحث بدان جهت است که عموم، از جمله شیعه، آن را روایتی معتبر در نفی رهبانیت تلقی کرده‌اند؛ مثلاً این حدیث در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل امام خمینی مورد استناد قرار گرفته است (هرچند این کتاب درصدد تثبیت رهبانیتِ مجاز و مثبت است) (خمینی، 1380: 325). آن طور که از تحقیق بدوی، در تاریخ تصوف، برمی‌آید این حدیث در اصل با عبارت دیگری بوده که بعد‌ها به این عبارت نقل به معنی شده است و در اهل سنت، ابن‌سعد اولین کسی بوده که آن را با همین عبارت از روایت دیگری نقل به معنی کرده است (بدوی، 1375: 124). این روایت با همین مضمون اما با عبارتی متفاوت، در جریان عثمان بن‌مظعون نقل شده است و به نظر می‌رسد متن اولیة روایت نیز همان باشد. به هر حال، این روایت به لحاظ سند، ضعیف محسوب می‌شود.

1-2. بررسی محتوایی:
 

در بررسی محتوایی باید یادآوری نمود که در منابع شیعه دو دسته روایت دربارة رهبانیت دیده می‌شود؛ دسته‌ای از این روایات رهبانیت را نفی و دستة دیگر آن را تأیید می‌کند.

1-2-1. روایات ناظر به نفی رهبانیت
 

1. کلینی در روایتی از ابن‌قداح از امام صادق(ع) نقل می‌کند: «زن عثمان بن‌مظعون نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: ای پیامبر خدا! عثمان روز‌ها روزه می‌گیرد و شب‌ها را به شب‌زنده‌داری می‌گذراند. پیامبر(ص) خشمگین، با پای برهنه نزد عثمان آمد. او را در حال نماز یافت. عثمان با دیدن پیامبر نماز را رها کرد. پیامبر فرمود: ای عثمان! خداوند مرا به رهبانیت برنینگیخته است؛ بلکه مرا به دین سهل و آسان برانگیخته است؛ من روزه می‌گیرم، نماز می‌خوانم و با همسرم نزدیکی می‌کنم. کسی که روش مرا دوست دارد، باید به‌سنت من عمل نماید و از جمله سنت من نکاح است» (کلینی،1365: 5/496).[1]
2. روایت دیگر جریان را به این صورت نقل کرده است: «فرزند عثمان بن‌مظعون مرد و عثمان از شدت حزن در مسجد به عبادت مشغول شد تا جایی که آنجا را خانه خود کرد. خبر به پیامبر(ص) رسید. پیامبر به او فرمود: ای‌عثمان! خداوند رهبانیت را بر ما واجب نکرده است؛رهبانیت امت من جهاد در راه خدا است» (شیخ صدوق،1362: 66).[2]
3. در روایت دیگری به نقل از عثمان بن‌مظعون آمده است: «به پیامبر(ص) عرض کردم: می‌خواهم مسائلی را از شما بپرسم. فرمود: چه مسائلی؟ عرض کردم: من می‌خواهم رهبانیت[3] پیشه کنم. فرمود: این کار را نکن؛ رهبانیت امت من نشستن در مساجد و انتظار نماز بعد از نماز است. عرض کردم: می‌خواهم خودم را اخته (عقیم) کنم. فرمود: این کار را نکن؛ زیرا اخته کردن امت من روزه است» (طوسی، 1365: 4/190؛ حر عاملی، 1409: 4/117 و 10/410).[4]
4. عثمان بن‌مظعون می‌گوید: «به پیامبر(ص) عرض کردم: نفسم به من می‌گوید که به سیاحت بپردازم و در کوه‌ها سکنی گزینم. فرمود: این کار را نکن؛ زیرا سیاحت امت من جنگ و جهاد است» (طوسی، 1365: 6/122؛ حر عاملی، 1409: 15/17).[5]
به نظر می‌رسد روایت سوم، با روایت چهارم یکی باشد؛ زیرا همین دو روایت با تفاوت‌هایی در برخی عبارات و افزودگی‌هایی در دعائم الاسلام این چنین آمده است:
عثمان بن‌مظعون می‌گوید: به پیامبر(ص) عرض کردم: نفسم به من چیز‌هایی را می‌گوید و من نیز کاری نمی‌کنم تا آنکه از شما اجازه بگیرم. فرمود: نفست چه می‌گوید؟ عرض کردم: می‌خواهم به سیاحت بپردازم. فرمود: این کار را نکن؛ زیرا سیاحت امت من مساجد است؛[6] تا آنجا که گفت: عرض کردم: می‌خواهم خودم را اخته (عقیم) کنم. فرمود: این کار را نکن؛ کسی که این کار را با خود یا دیگری بکند از ما نیست؛ اخته کردن امت من روزه است.[7] [عرض کردم:] می‌خواهم زنم را بر خود حرام کنم. فرمود: این کار را نکن؛ زیرا بنده مؤمن وقتی دست زنش را می‌گیرد خداوند برایش ده حسنه می‌نویسد و ده گناه را از او می‌بخشد... سپس پیامبر(ص) به سینة عثمان زد و فرمود: ای عثمان! از سنت من رو مگردان. کسی که از سنت من رو بگرداند، روز قیامت روی او را از حوض من می‌گردانند» (تمیمی مغربی، 1385: 2/190).
5. در روایت دیگری، هجرت، نماز، روزه، حج و عمره به جهاد افزوده شده است (مجلسی، 1404: 14/277).
6. در روایت دیگری از امام صادق(ع) آمده است: «خداوند به محمد، شرایع نوح، ابراهیم، موسی و عیسی، توحید، اخلاص، نفی شرک، فطرت و دین سمحه (الْحَنَِفِیَّةَ السَّمْحَةَ) را عطا نمود. رهبانیت و سیاحت را نداد. در این دینِ سمحه، پاکیزه‌ها (طیبات) حلال و ناپاکی‌ها (خبیثات) حرام شده است» (مجلسی، 1404: 65/317؛ کلینی، 1365: 2/17).
7. در جای دیگر، از سکونی نقل شده است که پیامبر فرمود: «ماندن در مساجد، رهبانیت عرب است. مجلس مؤمن، مسجد او است و صومعة او خانه او است» (کلینی، 1365: 2/662؛ حر عاملی، 1409: 5/236).
8. علی(ع) از پیامبر(ص) نقل نموده است که «در امت من رهبانیت، سیاحت و سکوت نیست» (حر عاملی، 1409: 10/524؛ شیخ صدوق، 1361: 173).
9. «شخصی به پیامبر عرض کرد: مرا اندرز ده. فرمود: تقوا پیشه کن که همة خوبی‌ها در آن است و جهاد کن که رهبانیت امت من جهاد است» (شیخ طوسى، 1414: 539 و دیلمى، 1412: 1/140 و ابن‌ابى الحدید، 1404: 11/185).
از مجموع این روایات به دست می‌آید که پیامبر(ص) رهبانیت را نفی کرده و طبق بیشتر روایات، جهاد و طبق برخی دیگر، نماز، روزه، حج و عمره را رهبانیت اسلام معرفی نموده است.

1-2-2. روایات ناظر به تأیید رهبانیت
 

در مقابل روایات بالا، روایاتی نیز وجود دارند که رهبانیت را تأیید می‌کنند.
1. امام باقر(ع) دربارة صفات شیعة امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «شیعیان علی(ع) افرادی حلیم و عالم هستند و رهبانیت از چهره‌هایشان پیداست» (کلینی، 1365: 2/235).
2. امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نقل می‌کند که به علی(ع) فرمود: «یا علی! برادرانت [دوستان و شیعیانت] کسانی‌اند که لبانشان خشکیده و آثار رهبانیت در سیمایشان پیدا است» (مجلسى، 1404: 65/40؛ فرات کوفى، 1410: 245؛ کراجکى، 1410: 1/87؛ تمیمى، 1385: 1/56). این روایت با دو سند مختلف نقل شده است (مجلسى، 1404: 65/40 و 45).
3. امیرالمؤمنین(ع) دربارة اوصاف شیعه به نوف بکالی می‌گوید: «ای نوف! شیعیان من افراد حلیم، عالمان به خدا و دین او، عاملان به فرمان او و هدایت‌یافتگان به محبت اویند.... ربانیت در صورت‌ها و رهبانیت در سیماهایشان پیدا است»
(شیخ طوسى، 1414: 576 و مجلسى، 1404: 65/177).
4. امام صادق(ع) در توصیف دوستداران اهل بیت می‌فرماید: «...دسته سوم کسانی‌اند که ما را در خفا دوست می‌دارند و دوستی‌شان را آشکار نمی‌کنند. به جان خودم سوگند! اگر آنان [مدعیان دروغین] در خفا و نه در علن دوستدار ما بودند، می‌باید روز را روزه می‌داشتند و شب را به شب‌زنده‌داری می‌گذراندند و آثار رهبانیت در صورت‌هایشان پیدا می‌بود» (ابن‌شعبه، 1404: ص325).
5. «گروهی برای کار دنیوی نزد علی(ع) آمدند و از امر دین پرسش نمودند و بدین ترتیب به دین توسل جستند و گفتند: یا امیرالمؤمنین! ما از شیعیان شما هستیم. امام نگاه معنی‌داری به آنان انداخت و سپس فرمود: شما را نمی‌شناسم و اثری از آنچه می‌گویید در شما نمی‌بینم. شیعیان ما کسانی‌اند که به خدا و پیامبرش ایمان دارند و به فرمان‌های خدا عمل می‌کنند و از معاصی اجتناب می‌ورزند و دستور‌های ما را انجام می‌دهند و دعوت‌های ما را اجابت می‌کنند. شیعیان ما خورشید و ماه را می‌پایند، یعنی بر وقت‌های نماز مواظبت می‌کنند. شیعیان ما لبان خشکیده دارند و شکم‌هایشان به پشتشان چسبیده است و رهبانیت در سیمایشان پیداست» (نوری، 1408: 1/128).
6. «خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و ما را از کسانی قرار ده که از شکفته‌های بهارِ فهم، بهره می‌برند و بدین ترتیب تا اعلی علیین بالا می‌روند و یاد هیبت تو در دل‌هایشان نقش می‌بندد و بدین‌ترتیب، زبان‌های‌دل‌های نهفته با طول استغفار تنهایی‌در محراب‌های‌قدس‌رهبانیتِ خاشعین، با تو به‌نجوا مشغول‌می‌شوند»(مجلسى،1404: 91/126).
7. امیرالمؤمنین(ع) در وصف شیعیان می‌فرماید: « [آنان کسانی‌اند که] لبانشان از تشنگی خشکیده، شکم‌هایشان از گرسنگی به پشتشان چسبیده و چشم‌هایشان از شب‌زنده‌داری اشکی و ضعیف شده است؛ رهبانیت از وجودشان می‌تراود و خشیت همواره آنان را همراهی می‌کند» (مجلسى، 1404: 75/26).
8. سلمان می‌گوید: «امیرالمؤمنین(ع) در خطبه‌ای از فتنة آخرالزمان و قیام مهدی(ع) سخن گفت. پس از اتمام سخن، دست زیر سر برد و به پهلو خوابید در حالی که می‌گفت: علامت رهبانیت، قناعت است» (طبرى، بی‌تا: 132-133).
این روایات نشان می‌دهند که رهبانیت نه تنها امر مذمومی نیست، بلکه از نشانه‌ها و مشخصه‌های شیعیان علی(ع) محسوب می‌شود.
بنابراین ما با دو دسته روایات مواجهیم که دسته‌ای رهبانیت را نفی و دستة دیگر آن را اثبات می‌کنند. همین وضع بر روایات اهل سنت نیز حاکم است. عبدالرحمن بدوی این روایات را با آیات رهبانیت در قرآن مقایسه و نتیجه گرفته است که دو نوع رهبانیت وجود داشته است؛ نوعی از آن ستوده و مطلوب بوده مانند آنچه که در آیه 27 سورة حدید آمده است و نوع دیگر، رهبانیتِ نکوهیده است مانند رهبانیت راهبان مسیحی که به دنیا پشت می‌کردند و لذات آن را رها می‌کردند و زهد پیشه می‌کردند و از مردم کناره‌گیری می‌کردند و ریاضت‌های فراوان بر خود تکلیف می‌کردند تا آنجا که برخی خودشان را اخته نموده، زنجیر‌های آهنین بر گردن خود می‌آویختند و انواع شکنجه‌های دیگر را بر خود تحمیل می‌کردند. پیامبر چنین رهبانیتی را از اسلام نفی کرد و مسلمانان را از آن بازداشت و فرمود: «بر شما باد جهاد! رهبانیت امت من در جهاد است» (بدوی، 1375: 132-133).
از این رو می‌توان گفت که روایات ناظر به نفی رهبانیت، همان رهبانیت نوع دوم را نفی می‌کنند. چنان‌که در برخی روایات مربوط به عثمان بن‌مظعون به صراحت، وی به سبب ترک همسرش و سکنی گزیدن در مسجد نکوهش شده است و در برخی دیگر، پیامبر وی را از اخته کردن و ترک همسر و... منع نموده است.
در لسان بیشتر این روایات، ترک همسرداری به‌عنوان شاخص برجستة رهبانیتِ منفی و در برخی دیگر گوشت نخوردن و ترک بوی خوش از شاخصه‌های این نوع رهبانیت معرفی شده است. اما در روایات ناظر به تأیید رهبانیت ــ که در بیشتر آنها، رهبانیت علامت شیعیان دانسته شده ــ شاخصة آن شدت تقوی و زهد معرفی شده است. این نوع از رهبانیت، که روایات مزبور آن را تجویز می‌کنند، به ترک همسرداری و استفاده از بوی خوش و برخی لذایذ دیگر منجر نمی‌شود و نوعی از عزلت‌گزینی مجاز است؛ عزلت‌های خاصی را که پیامبر(ص) قبل از بعثت در غار حرا می‌گذراندند که سرانجام نیز در همین ایام عزلت و در همان غار پیام رسالت الاهی را دریافت کردند، از همین نوع رهبانیت مجاز است. امام خمینی(ره) نیز در تفکیک بین دو نوع رهبانیت مزبور می‌گوید:
رهبانیت به این معنی که ترک اجتماع [خلق] و ترک نساء و بازداشتن قوای شریفه الاهیه- که حق تعالی به انسان مرحمت فرموده ـ از غایت جهل است که نوعاً بر آن مفاسد بسیاری مترتب شود. و خوف از حق تعالی که از جنود عقل است و از مصلحات نفوس است و مقابل جرئت بر حق است که از جنود جهل است، ملازم با رهبانیت به آن معنی [پیش‌گفته] نیست. بلکه خلوت که در لسان اهل معرفت است، عبارت از گوشه‌نشینی و کناره از خلق نیست، گرچه خلوت به مصطلح اهل معرفت که عبارت از ترک اشتغال قلب است به غیر حق، گاهی یا نوعاً حاصل نشود مگر با یک مرتبه از اعتزال و ترک خلطه [با خلق]. و این معنی نیز رهبانیت [به معنی پیش‌گفته] نیست، بلکه مطلب راجحی است شرعاً و عقلاً (خمینی، 1380: 326).
سخنان امیرالمؤمنین(ع) در توصیف شیعیان برای نوف بکالی و یا توصیف متقیان برای همام (مجلسى، 1404: 75/28-30)، الگوی روشنی از رهبانیت مجاز را به دست می‌دهد. آن حضرت در یکی دیگر از سخنانشان می‌فرماید: «خوشا به حال زاهدان دنیا و مشتاقان آخرت! کسانی که زمین خدا را بستر خود و خاک آن را بالش خود و آب آن را نوشیدنی گوارای خود قرار داده‌اند و کتاب خدا را شعار خود و دعا را سرمایه خود کرده‌اند» (مجلسى، 1404: 75/27). از این دست روایات که زهد و بی‌رغبتی به دنیا را می‌ستایند در منابع روایی شیعه زیاد وارد شده است که طرح آنها در این مختصر مقدور نیست.
به هر حال آنچه به‌عنوان جمع‌بندی می‌توان گفت این است که در اسلام، رهبانیت به طور کلی مذمت نشده بلکه نوع منفی آن، مورد نکوهش قرار گرفته است و نوع مطلوب آن نه تنها نفی نشده بلکه توصیه نیز شده است.

پی نوشت ها :
 

[1]. کلینی دو سند برای این حدیث نقل می‌کند. سند اول صحیح و سند دوم به دلیل وجود محمد بن‌حسن بن‌شمون و عبدالله بن‌عبدالرحمن ضعیف است.
[2]. این روایت به خاطر مجهول بودن عبدالله بن‌وهب و ثوابه بن‌مسعود و نیز انس بن‌مالک ضعیف است.
[3]. این کلمه در متن عربی با ساختار مصدری «ترهُّب» آمده است.
[4]. روایت به سبب مجهول بودن عبد الله بن‌جابر و خود عثمان بن‌مظعون ضعیف است.
[5]. روایت به لحاظ مجهول بودن ضرار بن‌عمرو شمشاطی، سعدبن مسعود کنانی و عثمان بن‌مظعون ضعیف است.
[6]. در تهذیب و وسائل به جای سیاحت، رهبانیت آمده بود و در آنجا پیامبر(ص) سیاحت را جهاد دانسته بودند.
[7]. از اینجا به بعد در تهذیب و وسائل نیامده است.

منبع: www.urd.ac.ir
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر