2. تعزیرات
تعزیر به معناى تادیب[106] و اصطلاحاً مجازاتى است که حد معینى ندارد و اجرا و اندازه آن به دست حاکم است.[107] قبلاً با بخشى از تعزیرات در بحث حسبه آشنا شدیم. دایره تعزیرات نوعاً بر مرکزیت، حقوق الناس یا حقوق عمومى است که غیر از حدود خداست، مانند تکدىگرى که خسارت آن به عموم جامعه مىرسد، نه به شخص خاص و حدى براى آن معلوم نشده است.[108]
تعزیرات در نظام قضایى آن حضرت داراى ضوابط زیر بود:
الف) بر خلاف نظر عدهاى، تعزیر اعم از ضرب بود. گاه حضرت اعلام عمومى یا خصوصى گناه را نوعى تادیب مىدانست؛[109] بعضى را حبس مىکرد؛[110] شاهد زور را با نیش مار تنبیه مىکرد[111]و چه غریب و چه آشنا بود، در بازار مىچرخاند و حبس مىکرد.[112]
ب) تعزیرات حضرت چند نوع بود:
تعزیر مالى
گاهى دستور مىداد مال محتکران را آتش بزنند[113] و امر مىکرد خانه کسانى که از اردوگاه او به معاویه پیوستند، منهدم شود.[114] استاندار اصطخر را به جرم اختلاس جریمه کرد[115] و کسى که عبد خود را شکنجه کرده بود، به اندازه قیمت عبد جریمه نمود.[116]
تعزیر بدنى
به مقدار کمتر از حد، تازیانه مىزد. از رسول خدا(صلی الله علیه و آْله و سلم) نقل مىکرد که تعزیر بدنى بیش از ده ضربه جایز نیست.[117]
ضرب تادیبى
تادیب کودکان با بیش از سه ضربه را، باعث قصاص ادبکنندگان مىدانست. البته تادیب در مقابل جرم نیست.[118]
ج) اگر مجرى تعزیرات بر اثر تعدى، باعث کشته شدن کسى مىشد ضامن بود و گرنه از بیتالمال به ورثه، دیه پرداخت مىشد.[119] یک بار قنبر سه ضربه بیش از حد مقرر زده بود که قصاص شد[120] و دیه زنى که در اثر ترس از اجراى حد، سقط جنین کرده بود، از بیت المال یا توسط عاقله مجرى حد پرداخت شد.[121]
د) در تعزیرات مردم را سفارش به عفو مىکرد، مخصوصاً نسبت به صاحبان جایگاه اجتماعى و یا خود عفو مىکرد.[122]
3. حکم متهم
تمام آنچه در حدود و تعزیرات گفته شد، در صورت اثبات جرم بود، ولى اگر کسى متهم بهجرم بود و هنوز مجرمیت او اثبات نشده بود، در نظام کیفرى و قضایى حضرت ضوابطىداشت:
الف) اجازه ضرب و تعزیر او داده نمىشد.[123]
ب) اقرار او تحت شکنجه و تعزیر، نافذ و شرعى نبود و گاه به متهم مىآموخت اقرارنکند.[124]
ج) گاه براى حفظ حقوق مردم، متهم را احتیاطاً بازداشت مىکرد که فرار نکند و سپس بدون تعزیر و به محض معلوم شدن حال، او را رها مىکرد، مخصوصاً متهمان به قتل را.[125] اصولاً بناى او در تهمت بر عدم حبس بود، حتى در پاسخ یکى از یارانش که چرا توطئهگران را حبس نمىکند، فرمودند:
«اگر به صرف اتهام کسى را زندان کنم، زندانها پر مىشود. من کسى را بر تهمت نمىگیرم و بر ظن و گمان عقوبت نمىکنم و تا خلاف ظاهر نشود، مقاتله و مقابله نمىکنم».[126]
د) متهمان سیاسى را که امام مىدانست اطلاعاتى دارند و افشاى آنها باعث حفظ نظام و حقوق مسلمانان مىشود، حبس و تعزیر مىکرد.[127]
ه) کسانى را که به تجاوز حدود خدا متهم بودند، نه تنها حبس و تعزیر نمىکرد، بلکه بنا بر ستر و پوشش و عدم پذیرش اقرار آنها داشت.
4. اجراى حد
در حال عصبانیتِ مجرى، مانع اجراى حد و تعزیر مىشد[128] و خود یک بار در جنگ خندق در مقابله با عمرو بنعبدود این امر را نشان داد.[129]
در شدت گرما و سرما حدود و تعزیرات جارى نمىشد.
اجراى حد مجروح و زخمى، به زمان سلامتى موکول مىشد.[130]
ضربات حد به طور مساوى به تمام بدن تقسیم مىشد، مگر صورت و نقاط حساس،[131] و دستها براى کسى که ایستاده حد مىخورد و به دستهایش تکیه مىکرد.[132] گاه زنان را نشسته حد مىزد و مردان را ایستاده.[133]
در اجراى حد رافت نشان نمىداد و مىگفت: اگر زانى عریان دستگیر شد، به شکل عریان و اگر با لباس یافت شد، با لباس حد بخورد.[134]
5. احکام زندان در نظام قضایى علوى
موائلى در کتاب «احکام السجون» زندانهاى حضرت را به: احتیاطى و استبرائى و حقوقى و جنایى تقسیم کرده است،[135] زیرا حضرت گاه متهم به قتل را حبس مىکرد تا شرکاى جرم و دیگر متهمان را شناسایى کند (احتیاطى). گاه حکم مىفرمود بدهکار را حبس کنند و اگر افلاس او ثابت شد، او را آزاد مىگذاشت، تا مالى بیابد و دَین خود را بپردازد (استبرائى). گاه افرادى که مال یتیم را غصب کرده یا خیانت در امانت نموده بودند، زندانى مىکرد (حقوقى) و گاه کسانى را که در حال مستى، عربده و قمهکشى و ماجراجویى کرده و کسانى را کشته یا مجروح نموده بودند، زندانى مىکرد تا دیه بپردازند یا قصاص شوند (جنائى). برخى معتقدند زندانهاى حضرت با توجه به سیره ایشان نوعاً احتیاطى بوده است.[136]
حضرت در مواردى حبس ابد داشت.[137] صاحبان افکار سیاسى را تا زمانى که محاربه نمىکردند، زندانى نمىکرد و به رفاهیات زندانها خوب مىرسید،[138] حتى به قاتل خود شیر داد. زندانیان را براى تربیت دینى به نماز جمعه و نماز عید مىآورد؛[139] البته در رفت و برگشت براى آنها محدودیت قائل مىشد.[140] نویسنده کتاب «احکام السجون»[141] مدعى است تارکان شوون دینىرا در زندان با عصا تادیب مىکرد و مسامحهکاران در عبادت را تعزیر مىنمود. وى مدعى است عبادات شرعیه و آداب تهذیب و تعالیم قرآنى و قرائت و کتابت در زندانهاى امیرالمومنین رعایت مىشد. حضرت براى ملاقات و خلوت مردان زندانى با همسرانشان تمهیداتى مىاندیشید[142] و مخارج زندانیان ثروتمند را با هزینه خودشان و زندانیان فقیر را از بیت المال تامین مىکرد.[143]
پیشگیرى از وقوع جرم و اصلاح مجرمان
حضرت با شان هدایتى و ارشادى خویش، اقدام به تربیت و آموزش جامعه مىکرد و این را حق مردم مىدانست. او با تشویق مردم به برنامههاى عبادى و تهذیبى و ایجاد رفاه اقتصادى و عدالت اجتماعى، زمینه هر نوع جرم را از بین مىبرد، و اگر کسانى قابل اصلاح نبودند، مجازاتشان مىکرد. حتى اگر کسى مدعى بود حد و کیفر را نمىدانسته، تحقیق مىکرد آیا آیه حد مثلاً آیه قطع ید سارق بر او خوانده نشده است، که اگر خوانده نشده بود، حد نمىزد.
نوع کیفرها و تعزیرات و حدود و نظامى که در بحث کیفرها ارائه شد، عاملى پیشگیرانه و اصلاحگرایانه است و شدت آنها باعث مىشد هر کس بشنود، از ترس دنبال جرم نرود و یا اقرار نکند و اگر تعزیر مىشد یا حد مىخورد، برخورد عادلانه حضرت، باعث کینه آنها نمىشد، بلکه تشکر مىکردند و از اینکه از عذاب اخروى نجات یافته، خوشحال بودند. احکام زندانهاى حضرت برنامه اصلاحى و تربیتى داشت و بر رعایت شوونات دینى (نماز جمعه و جماعت و نماز عید) تاکید مىشد. حضرت به گونهاى قاطع و سریع اقامه حد و کیفر مىکرد که نوبت به زندان نرسد؛ زندانى که بعضى صاحبنظران، مانند نویسنده کتاب «تشریع جنایى اسلام» مفاسد فراوانى براى آن شمردهاند که بیش از مصالح آن است.[144]
پینوشتها:
[106]. صحاح اللغه، ج2، ص744.
[107]. شرائعالاسلام، ج4، ص147.
[108]. آیین دادرسى کیفرى، ص196.
[109]. غرر و درر، ج4، ص73، ح5342.
[110]. تهذیب، ج10، ص48، باب حدود الزنا، ح175.
[111]. وسائل، باب 15، از ابواب شهادات، ح3.
[112]. همان.
[113]. معالم القربه، ص194؛ سنن ابىداود، ج10، ص470.
[114]. وقعه صفین، ص60؛ شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحدید، ج3، ص176 و ج2، ص118؛ مستدرک، باب 24، از ابواب کیفیت حکم، ح6.
[115]. نهجالبلاغه، نامه 71.
[116]. وسائل الشیعه، باب 37، قصاص النفس، ح5.
[117]. مستدرک الوسائل، باب 6، از ابواب بقیه الحدود، ح3.
[118]. وسائل الشیعه، باب 8، از ابواب بقیه الحدود، ح3.
[119]. همان، باب 30، موجبات ضمان، ح1.
[120]. همان، ابواب مقدمات حدود.
[121]. همان، موجبات ضمان، ح1 و 2.
[122]. نهجالبلاغه، حکمت 19؛ غرر و درر، حدیث 6815؛ شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحدید، ج1، ص23.
[123]. وسائل الشیعه، باب 4، از ابواب قصاص النفس، ح1.
[124]. مستدرک الوسائل، باب 10، از ابواب دعوى القتل، ح1؛ سنن بیهقى، ج6، ص56.
[125]. غارات، ج1، ص337.
[126]. همان، ص371.
[127]. سیره ابن هشام، ج4، ص41.
[128]. مستدرک، باب 23، از ابواب مقدمات حدود، ح3.
[129]. همان، ح5.
[130]. وسائل الشیعه، باب 13، مقدمات حدود، ح4.
[131]. سنن بیهقى، ج8، ص327.
[132]. همان، ص326.
[133]. مستدرک، باب 9، از ابواب حد زنا، ح3.
[134]. همان.
[135]. احکام السجون، ص128 30، به نقل از دراسات فی ولایه الفقیه، ج2، ص457.
[136]. دراسات فی ولایه الفقیه، ص446.
[137]. همان، ص533.
[138]. وسائل الشیعه، باب 32، از ابواب جهاد عدو، ح2.
[139]. همان، از ابواب کیفیه الحکم، ح2.
[140]. مستدرک الوسائل، باب 17، از ابواب صلوه جمعه، ح2.
[141]. احکام السجون، ص124.
[142]. مستدرک الوسائل، باب 6، از کتاب حجر، ح3.
[143]. خراج، ابو یوسف، 151 146؛ احکام السجون، ص125.
[144]. تشریع جنایى اسلامى، ج1، ص42 730، به نقل از دراسات فی ولایه الفقیه، ج2، ص442 439.
منبع:www.lawnet.ir