زمانی با تابلو آبادگران آمدند و شهرداری تهران را گرفتند و به
دنبال آن ریاستجمهوری را، اما هرگز کسی نام و نشانی از اعضای مسئول این
تشکل و سمت آنها در این جمعیت نشنید. هیچ کنگرهای از این جمعیت برگزار نشد
و کسی آدرسی از دفتر آنها سراغ نداشت.
زمانی با آرم جبهه پایداری آمدند و
در مجلس کرسیهایی را به خود اختصاص دادند. اما معلوم نشد دبیرکل آنها
کیست، شورای مرکزی آنها چه کسانی هستند، دفترشان کجاست و بالاخره چه کسی
پاسخگوی مواضع برگزیدگان این جریان است.
متأسفانه این نوع احزاب یا
جبهههای یکبار مصرف تنها به کار بهدستگرفتن قدرت میآید، اما جایی
برای پاسخگویی باقی نمیگذارد.
آخرین سناریو از این دست تشکل گستردهای بود
که در انتخابات اخیر ریاستجمهوری با نام جمنا پای به عرصه سیاست گذاشت.
یکی، دو جلسه چندهزارنفری هم برگزار کرد و کاندیداهایی را برای مقام
ریاستجمهوری پیشنهاد داد. چهرههایی از اعضای کابینه احمدینژاد و
شخصیتهایی مانند حداد عادل و زاکانی نیز در میان فعالان آن به چشم
میخوردند. سرانجام این تشکل خلقالساعه، که در عمل بخش چشمگیری از
اصولگرایان را در بر میگرفت، رئیسی را بهعنوان کاندیدای برتر خود معرفی
کرد و انتخابات را به کاندیدای اصلاحطلبان باخت.
بعد از انتخابات، مثل موارد گذشته، کرکره این جمعیت
پایین آمد و اثری از آثار دعوتکنندگان و برگزارکنندگان جلسه، تحت نام
این تشکل، باقی نماند.
جمنا هم به سرنوشت آبادگران و جبهه پایداری دچار شد؛ تا این سؤال هم
بیپاسخ بماند که «جمنا الان کجاست؟»
این راهورسم سیاستورزی نیست.
اصولگرایان حاضر نیستند به سازوکار مسئولانه و حرفهای سیاستورزی روی
آورند. تنها تشکلی که در یک قضاوت منصفانه به این وظیفه عمل کرده است، حزب
مؤتلفه است که متأسفانه فاقد جذابیت لازم برای رهبری جریان اصولگرایان در
میان آنهاست. اما این جریان بدون تندادن به سازوکار رقابت رسمی سیاسی و
بدون تشکیل احزاب فعال و کارآمد، باز هم به کار تشکیل تشکلهای مقطعی و
یکبار مصرف خواهد زد که هیچگاه پاسخگوی شکست یا پیروزی خود نخواهد بود.
در غیاب فعالیت سیاسی حرفهای و تمام وقت حزبی، اصولگرایان یا باید به
امدادهای غیبی چشم بدوزند که به طریقی محبت آنها به دل مردم بیفتد، یا
تنها باید به کار تخریب ناجوانمردانه رقیب بپردازند یا چشم امید به
هواداران خود در هیئتهای نظارت بدوزند. تیمی که در زمین تن به بازی
حرفهای ندهد راهی جز خطاکردن ندارد.
45302