« فروشنده » در مقایسه با فیلمهای قبلی اصغر فرهادی اثر شسته و رفته تر محسوب می شود. در آثار قبلی فرهادی ما شاهد شخصیت های متعددی بودیم که حضور پُررنگی در داستان داشتند اما در « فروشنده » داستان اصلی را تنها از دید دو شخصیت اصلی دنبال می کنیم به از همین جهت می توان این فیلم را جمع و جورترین اثر اصغر فرهادی نیز معرفی کرد.
نقطه قوت اصلی « فروشنده » همانند آثار قبلی فرهادی، فیلمنامه دقیق و حساب شده آن است که به استاندارد مناسب سینمای درام رسیده و فیلمسازان داخلی هم در حال تبعیت از قواعد فیلمنامه های او هستند. فیلمنامه فرهادی با یک شروع غافلگیر کننده آغاز می شود که طی آن ما ساختمانی در حال ریزش را شاهد هستیم که ساکنان در حال خالی کردن آن می باشند. این آغاز طوفانی که با نماهای دوربین روی دست فیلمبرداری شده، توجه تماشاگر را خیلی زود به خود جلب می کند و به اصطلاح او را بر روی صندلی خود میخکوب می کند.
در ادامه روند فیلم کُند تر شده و شخصیت پردازی آغاز می شود و ما فرصت این را پیدا می کنیم تا با دو شخصیت اصلی فیلم بیشتر آشنا شده و با آنان ارتباط برقرار کنیم. عماد معلمی مهربان است که سعی دارد در هر شرایطی تصمیم درست بگیرد و حتی به یکی از شاگردانش آئین بخشش و سخاوت را می آموزد. اما همه اینها پیش از این هست که او درگیر یک فاجعه اخلاقی شود؛ فاجعه ای که آبروی اجتماعی او را خواهد برد و در جامعه ای که هنوز دیدگاه سنتی درباره تجاوز و متجاوزگر دارد، تلاش عماد برای رسیدن به آرامش بسیار پیچیده تر به نظر می رسد. عماد تشنه یافتن حقیقت است و به عنوان یک مرد ایرانی نمی تواند لحظه ای بر افکار ناآرام خود غلبه کند. اما در نقطه مقابل رفتارهای نامطمئن رعنا که بعد از حادثه تمایلی به پیگیری قانونی آن ندارد ( شاید به دلیل حفظ آبرو ) ، وضعیت این زوج را به مرحله ویرانگری می کشاند.
« فروشنده » نقاط ضعفی هم دارد که از جمله آن به حاشیه رفتن شخصیت رعنا در نیمه دوم فیلم است. متاسفانه فرهادی در نیمه دوم توجه چندانی به شخصیت رعنا نکرده و تمام توجهات را معطوف به عماد می کند. به همین دلیل شخصیت پردازی فیلم به دو بخش تقسیم شده، یکی پرداخت مناسب عماد که تماشاگر به خوبی با او همراه می شود، و دیگری رعنا که در نیمه دوم فیلم خیلی توجهی به او نمی شود و کمی گنگ به نظر می رسد.
اما بهترین بخش فیلم « فروشنده » قطعا به یک سوم پایانی آن و اوج گیری داستان با تعلیق فوق العاده اش می باشد که ذهن هر تماشاگری را درگیر می کند. در « فروشنده » برخلاف آثار قبلی فرهادی که پایان بندی باز اما با نتیجه گیری مشخص اعمال می شد، در « فروشنده » تماشاگر مجبور می شود در انبوه سوالات ذهنی که فیلم آن را ایجاد کرده غرق شود و جهان را تیره و تار در مقابل دیدگان خود بیابد. فرهادی برای به پایان رساندن این داستان تلخ بهترین راه را انتخاب کرده؛ انتخابی که به تلخی سوژه فیلم است و متناسب با نام برازنده فیلم که برگرفته از « مرگ فروشنده » آرتور میلر می باشد.
شهاب حسینی که بهترین بازیگر فیلم است، در نقش عماد بازی بی نقص و راحتی ارائه کرده و از بزرگنمایی در به تصویر کشیدن این شخصیت مطلقاً خودداری کرده است. شهاب حسینی به خوبی درگیری های ذهنی عماد و عصبانیت او را در موقعیت های مختلف به نمایش گذاشته و باید گفت بهترین بازیگر فیلم است. دیدن بازی شهاب حسینی به مخاطب این اطمینان را می دهد که در صورت مهیا بودن یک کارگردان مسلط و فیلمنامه خوب، بازیگران ایرانی به خوبی توانایی های خود را به معرض نمایش خواهند گذاشت.
ترانه علیدوستی نیز در نقش رعنا بازی بسیار خوبی ارائه داده است. بازی ترانه علیدوستی مخصوصاً بعد از اتفاقی که برای شخصیت رعنا در فیلم رخ می دهد، بیشتر متکی بر بازی بدن می شود و او مجبور بوده با نگاه صحبت هایش را به تماشاگر منتقل نماید. همچنین باید به بابک کریمی هم اشاره کرد که به خوبی توانسته در ایفای نقش شخصیتی گنگ و مرموز، بهترین عملکرد راداشته باشد.
« فروشنده » نسبت به فیلمهای قبلی فرهادی کوچکتر است اما توجه کارگردان به قاب هایش هوشمندانه تر از قبل است. اشاره زیرکانه فرهادی به نمایش « مرگ فروشنده » که عماد و رعنا بازیگر آن هستند نیز از نکات قابل توجه فیلم به شمار می رود. نمایشی که به نظر می رسد رعنا و عماد در هنگام بازی در آن در واقع در حال تجربه خودواقعی شان هستند اما زمانی که به زندگی واقعی شان باز می گردند، شروع به نقش بازی کردن و دوری جستن از حقیقت می نمایند. « فروشنده » قطعا بهترین فیلم سال سینمای ایران است.
منتقد : بابک مهرورز