کودکان بدسرپرست از کودکان بیسرپرست به مراتب تنهاترند، زیرا این کودکان اغلب دارای پدر و مادر یا سرپرستی فاقد صلاحیت و معتاد هستند و تمام دوران حضورشان در خانه رنج و عذاب میکشند.
به گزارش ، آرمان نوشت: یکی از مهمترین اهداف لایحه سرگردان و بلاتکلیف حقوق کودکان و نوجوانان در مجلس کمک به این کودکان است و در صورت تصویب این لایحه قطعا شاهد افزایش تعداد کودکان ارجاع شده به بهزیستی خواهیم بود. نکته حائزاهمیت تخصیص امکانات و خدمات موردنیاز این کودکان در مراکز سازمانبهزیستی است. در حالحاضر اخبار ضد و نقیضی در ارتباط با فرار برخی کودکان بدسرپرست از مراکز بهزیستی به گوش میرسد. باتوجه به تعداد در حالافزایش این کودکان، سوال مهم آن است که آنها در صورت فرار از مرکز بهزیستی به کجا پناه میبرند و چه آیندهای میتوان برای آنها متصور شد؟
خانهاش را به میل خود ترک نمیکند؛ نه چون نمیخواهد، زیرا قادر به ترک آن نیست. او نیازمند دریافت حمایت و محبتی است که هرگز از والدین خود دریافت نکرده است. این کودک پس از طی مراحلقانونی بسیار از خانه جهنمیاش برده و به یک مرکز بهزیستی سپرده میشود. روح او لبریز از رنج و دردی است که در خانه تحمل کرده و آثار کتک و آزار جسمی بر بدنش هویدا است از خانه خود برده میشود، اما هر چه بر او گذشته در خانه و در بستر یک خانواده بوده، بنابراین او رنگ خانواده را به خود دیده است. به مرکز بهزیستی میآید که نفس بکشد و از امکاناتی که در محیط خانواده از او دریغ شده استفاده کند. او زخمی است و نیازمند ترمیم احساس و روح خسته خود است. کودک بدسرپرست درد دارد، او بسیار بیشتر از کودک بیسرپرست غصه دارد. کودکی که هرگز رنگ پدر یا مادر به خود ندیده شاید بتواند تصور کند که یک شب پدر یا مادر از سر عجز و درماندگی مالی او را در خیابان رها کردهاند، اما کودک بدسرپرست مادر یا پدر ناصالح خود را به چشم دیده و هرگز نمیتواند تصور والدین دلسوز را در ذهن بپروراند. هنگام ورود به مرکز بهزیستی نیازمند امکاناتی است که تنها مادی نیستند. او تشنه محبتی است که سالها از یک کودک دریغ شده و نقش حمایتی مددکاران بسیار پررنگ است.
از سوی دیگر به محض تصویب لایحه حقوق کودک و نوجوان مسئولانبهزیستی موظف میشوند با نظارت مددکاران اجتماعی تا زمانی که والدین شرایط خاص دارند، از کودکان نگهداری و از واگذاری مجدد به والدین خودداری کنند. با این وجود قطعا تامین منابع اعتباری و بودجه برای بهزیستی به منظور تجهیز اماکن نگهداری این کودکان از مهمترین نکات است. علاوه براین گستردهتر شدن دامنه فعالیت و اقدامات سازمان اورژانساجتماعی سبب افزایش تعداد کودکان بدسرپرست به مراکز بهزیستی شده است. بهعنوان مثال در سال95، 70هزار تماس تلفنی با سامانه 123 گرفتهاند که از این تعداد 13هزار مورد اعلام کودکآزاری بوده و نیمی از آنها بهعنوان کودکآزاری تایید شدهاند. بنابراین بیتردید در بحث کودکآزاری با یک بحران علنی در کشور مواجهیم و در صورت تصویب لایحه حمایت از کودک تعداد کودکان سپردهشده به بهزیستی نیز بهشدت افزایش خواهد یافت. تعداد کودکان افزایش مییابد سازمانبهزیستی در حال حاضر 25 هزار کودک بیسرپرست و بدسرپرست تحت پوشش خود دارد، از این تعداد 15هزار کودک در خانوادههای جایگزین با نسبت سببی و نسبی و ... و 10هزار کودک در مهدهای کودک سازمانبهزیستی نگهداری میشوند.
بهگفته نایبرئیس کمیسیون قضائی و حقوقی مجلس این سازمان به منظور نگهداری مناسب از کودکان بدسرپرست با مشکلات بودجهای مواجه است. محمد کاظمی میافزاید: « بسیاری از مواقع کودکان از حضور در این مراکز نگهداری سازمانبهزیستی احساس آرامش ندارند بنابراین اقدام به فرار کرده و متواری میشوند.» این در حالی است که والدین کودکان بدسرپرست اغلب معتاد یا قاچاقچی هستند، بنابراین بازگشت آنها به خانواده تقریبا محال است. در اینصورت اگر آنها از مراکز بهزیستی فرار کنند راهی جز پناه بردن به خیابان یا افراد نامطمئن ندارند و فرار کودکان از مراکز بهزیستی حکایت ضربالمثل« هر چه بگندد نمکش میزنند، وای به حالی که بگندد نمک» است. اگر حتی یک کودک بهدلیل مشکلات مالی بهزیستی، نبود خدمات مشاورهای و... از یک مرکز بگریزد در واقع از تنها ملجأ و سازمان حمایتی دولت فرار کرده است. در واقع آخرین راه نجات این کودکان سازمانبهزیستی است و اگر این سازمان نیز به هر دلیل نیازهای آنها را برآورده نکند باید منتظر عواقب بد و جبران ناپذیر خروج و فرار آنها از بهزیستی باشیم. تعداد این کودکان قطعا در صورت تصویب لایحه و همچنین شرایط اجتماعی و اقتصادی امروز در جامعه بیشتر خواهد شد، بنابراین اگر امروز تدبیری برای افزایش خدمات و امکاناتبهزیستی اندیشیده نشود فردا نمیتوان ادعا کرد که کمک شایان توجهی به این کودکان برای عبور از مسائل سختی زندگی آنها کردهایم.
لزوم رسیدگی به وضعیت مراکز خصوصی سال 97 بودجه بهزیستی در مقایسه با سال 96، 9.2 درصد رشد کرده و بهگفته مسئولان این سازمان رشد قابلتوجهی داشته است، اما باید دید چه میزان از این بودجه به مراکز نگهداری کودکان بدسرپرست یا بیسرپرست تعلق خواهد گرفت و وضعیت زندگی و ارائه خدمات به کودکان چه تفاوتهایاساسی خواهد داشت. در حال حاضر 680 مرکز نگهداری از کودکان بیسرپرست و بد سرپرست در کشور وجود دارد که از این تعداد 640 مرکز بهصورت غیردولتی و NGOها و موسسات خیریه اداره میشوند و تنها 34 مرکز شیرخوارگاه بهصورت کاملا دولتی اداره میشوند. باتوجه به آنکه بیش از 90درصد مراکز نگهداری از کودکان بیسرپرست توسط بخشخصوصی مدیریت میشوند تصور آنکه کمبود امکانات دولتی سبب عدمرضایت برخی از کودکان بدسرپرست یا بیسرپرست شود و آنها را وادار به فرار کند، بسیار دور از ذهن است. بنابراین بهنظر مشکل بیش از هر چیز نظارت تمام عیار سازمان بهزیستی نسبت به این مراکز است. کودکان بهزیستی پس از 18 سال باید به جامعه وارد شوند و این سازمان وظیفه قانونی برای نگهداری شبانه روزی آنها ندارد. خانواده نهادی به منظور جامعهپذیری کودک است، بنابراین در صورت فقدان خانواده این کودکان باید در مراکز بهزیستی مورد حمایت شدید عاطفی قرار بگیرند و همچنین آموزشهایی مبنی بر جامعهپذیری ببینند. اگر ادعاهای نماینده مجلس و شنیدهها را بپذیریم، باید پذیرفت که برخی از کودکان در مراکز بهزیستی مورد حمایت عاطفی مطلوب قرار نمیگیرند و تصمیم به فرار میگیرند. سازمانبهزیستی نقش نظارت خود را فراموش نکند یک فعال حوزه کودک در گفتوگو با «آرمان» با اشاره به لزوم نظارت بیشتر سازمان بهزیستی به مراکز نگهداری کودکان بیسرپرست یا بدسرپرست میگوید: یکی از مسائلی که سازمان بهزیستی همواره معترف به آن است کمبود نیروی انسانی تربیت شده و مراکز شبانه روزی بهزیستی است.
ثریا عزیزپناه میافزاید: فضایی که کودکان در آن نگهداری میشوند دارای استانداردهایی خاص است و استانداردسازی این فضا برای کودکان دور از خانواده بسیار ضروری است. امکاناترفاهی در اختیار کودک و نحوه رفتار مربیان مراکز شبانهروزی از مهمترین این استانداردهاست که متاسفانه بهزیستی در استانداردسازی هر دو این موارد دچار مشکلاتاساسی است. در واقع مربیان در این مراکز از مهارت و صبوری کافی برخوردار نیستند و مکانی که در اختیار کودک برای زندگی قرار داده میشود نیز گاهی هیچرغبتی برای او به منظور ماندگاری و زندگی در این مراکز ایجاد نمیکند. او خاطرنشان میکند: باوجود تغییرات در قوانین سرپرستی کودک، این قوانین همچنان سختگیرانه هستند و زمان ماندگاری کودکان در مراکز نگهداری طولانی و ورودی کودکان به آنها بسیار زیاد است، بنابراین با وجود این زمان زیاد برآورده کردن نیازهای کودکان بسیار حائزاهمیت است و کودکان صفر تا 18 سال نیازمند حضور والدین و سرپرستانی هستند که ویژگیهای مطلوب شخصیتی حداقلی را داشته باشند. عزیزپناه میافزاید: کسر بودجه سازمانبهزیستی، کمبود نیرویمتخصص و عدم نظارت کافی در مراکز نگهداری سازوکار این مراکز را دچار مشکل کرده و در طول سالیان گذشته بارها گزارشهایی از فرار کودکان یا بدرفتاری با آنها در این مراکز شنیده شده است. علاوه بر استانداردسازی این مراکز نیازمند نظارت و مراقبت بسیار جدی سازمانبهزیستی از آنها هستیم و متاسفانه سازوکار آموزشی- تربیتی و همچنین امکانات برخی از آنها در حد رضایت کودکان نیست و آنها ترجیح به خروج از این مراکز دارند. او تاکید میکند: سازمانبهزیستی باید وضعیت مراکز نگهداری و شبه خانوادهها را بازبینی کند، زیرا نظارت جدی آنها بسیار در افزایش رضایت کودکان از این مراکز کارساز است.
این مسالهای که سازمان بهزیستی به آن تاحدود زیادی بیتوجهی کرده است. عزیزپناه میافزاید: اغلب کودکان بدسرپرست به دستور دادگاه و قاضی به مراکز بهزیستی سپرده میشوند و بنابراین در صورت فرار بسیار بعید است آنها به بستر خانواده برگردند. در رفتار کودکان نباید بهدنبال منطق بود. اگر کودک مایل به حضور در این مراکز نباشد به هر ترتیب آنجا را ترک میکند و به افرادی پناه میبرد که به مراتب برای کودکان شرایط زندگی را سختتر خواهند کرد و مخاطرات بیشتری نیز آنها را تهدید میکند. او میگوید: آنها در جامعه رها میشوند و این رها شدگی بدون حضور و نظارت سرپرست و جایگزینقانونی قطعا آسیبزاست. کودکان قادر به مراقبت و تغییر شرایط زندگی خود نیستند بنابراین در این صورت انتظاری جز آسیبپذیری کودک نباید داشت. اگر نظارت بهزیستی دقیق و استانداردسازی مطابق با شرایط کودکان نباشد در این صورت شاهد فرار کودکان از این مراکز خواهیم بود.