مسئولیت پذیری (Responsibility) یکی از ارکان اصلی زندگی است زیرا همه ما در ارتباط با خود، پدر و مادر، فامیل، همسر، فرزند و همکاران و در کلیه زمینههای عاطفی، اقتصادی، کاری، خانوادگی، محیط و خلاصه در تعامل با همه موجودات قرار داریم.
به گزارش ، ایران نوشت: بیشک رشد و شکوفایی در کلیه روابط وابسته به همین صفت روان شناختی یعنی مسئولیتپذیری است و به جرأت میتوان گفت که نابودی این روابط نتیجه بیمسئولیتی ما خواهد بود. اما حد و مرز مسئولیت پذیری کجاست؟ آیا باید در همه امور احساس مسئولیت کنیم یا زیاده روی در این کار به ضررمان تمام میشود؟
در این باره با یک روان شناس به گفتوگو نشستم او معتقد است: نداشتن تعادل در این خصوص میتواند رابطهها را دچار مشکل کند.
مازیار جلوه با اشاره به این که مسئولیت تکلیفی است که در حوزههای مختلف بر دوش ما قرار گرفته است میگوید: شانه خالی کردن از مسئولیت به سست شدن پیوندهای گوناگون منجر میشود، با توجه به پژوهشهای انجام شده مسئولیت پذیری با اعتماد به نفس رابطه مستقیم دارد، همان طور که میدانیم اعتماد به نفس به معنی اعتقاد و اطمینان به تواناییهای خود به نحوی است که منجر به موفقیت در انجام امور شود بنابراین کسانی که اعتماد به نفس بالایی دارند خیلی بهتر میتوانند مسئولیت انجام تکالیف را بپذیرند و با چالشهای آن مواجه شوند.
رابطه مسئولیت پذیری و کمالگرایی بیمارگونه
بر کسی پوشیده نیست که رسیدن به موفقیت آن هم پس از عبور از چالشهای زیاد احساس مثبتی در ما به وجود میآورد اما یکی از ارزشهای بزرگ زندگی که نباید فراموش کنیم، حفظ تعادل است.
این روان شناس درباره حفظ تعادل میگوید: افراط در حوزه مسئولیتپذیری تا اندازهای که فرد انتظار غیرواقعبینانهای از تواناییهای خود داشته باشد، سبب میشود با کوچکترین نقص و انتقادی باخودتخریبی و سرزنش خود را آزار دهد، این صفت، کمالگرایی بیمارگونه نامیده میشود که در نتیجه آن شخص کمالگرا تمایل پیدا میکند که همه کارها از شروع تا نقطه پایان به بهترین شکل ممکن صورت بپذیرد.
تجربیات بالینی نشان داده است که انتظارات و معیارهای غیرواقع بینانه و در برخی مواقع غیرقابل وصول در کمالگراییهای ناسالم منجر به واکنشهایی منفی میشود.
جلوه بهطور خلاصه این افراد را به 3گروه تقسیم میکند:
- عدهای در فرایند دستیابی به اهداف در نیمه راه دست از تلاش بر میدارند و توجیه آن را فرسایشی شدن آن فعالیت میدانند.
-دستهای با کوچکترین انتقاد و نارضایتی هدف خود را تغییر میدهند، این افراد تا زمانی که زنده هستند آرامش خود را وابسته به موفقیتهای بعدی خود میدانند، به عنوان مثال جوانی آرزوی قبولی در کنکور کارشناسی ارشد دارد و به همه میگوید: «در صورت قبولی هیچ آرزوی دیگری ندارم.» در حالی که همین فرد بعد از قبولی آرزوی پیدا کردن کار دارد و پس از آن ازدواج و پس از آن در حالی که از زندگی خود ناراضی است تقصیر را به گردن جامعه و فرهنگ و... میاندازد و این نارضایتیها تا آخر عمر ادامه دارد کمال گراهای زیادهخواه هیچ وقت در حال زندگی نمیکنند بنابراین لذت زندگی در لحظه را نخواهند برد.
-سومین گروه را افرادی تشکیل میدهند که دوست دارند همه کارها را باهم انجام دهند و در عین حال هم موفق باشند، به قول معروف مگر با یک دست چند هندوانه میتوان برداشت؟ وقتی بخواهیم همه کارها را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم ناخودآگاه استرس و فشار روانی بالا میرود.
مسئولیت پذیرهای دقیقه نودی
وای از افرادی که مثلاً مسئولیتپذیر هستند اما کارها را به دقیقه نود میاندازند این دسته نمیدانند که چه آسیبهایی میتوانند به خود برسانند چه برسد به بقیه!
جلوه، این قبیل افراد را «اهمالکار» معرفی میکند و توضیح میدهد: اهمال کارها، همان افرادی هستند که معتقد به انجام کارها در دقیقه نود و کارهای عقب افتاده زیادی دارند، در عین این که احساس مسئولیت دارند اما دائماً از این شاخه به آن شاخه میپرند و در طول هفته کارهای نصفه و نیمه و رها شده زیادی دارند بعضی از کارها را هم در همان مرحله اول فکر کردن باقی میگذارند، چنین افرادی اشتغال ذهنی زیادی دارند، دائماً خودخوری میکنند و استرس و خشمهای فروخورده رهایشان نمیکند.به گفته او، چنانچه موضوعی برای اهمال کارها اضطرابآور یا چالشبرانگیز باشد، آن را به زمان دیگری موکول میکنند این عمل آنها، استرس و اضطراب، احساس گناه و عذاب وجدان، کاهش سلامت روانی و حتی جسمانی و به تبع آن کاهش عزت نفس و اعتماد به نفس را به دنبال دارد که زندگی شخصی و روابط فرد را در حوزههای مختلف تحت تأثیر قرار میدهند.
این روان شناس در خاتمه توصیه میکند: مسئولیت پذیری در حدمتعادل یکی از صفات شخصیتی بسیار کارآمد است، اما باید محتاط باشید که به کمالگرایی آسیب زا یا فردی اهمال کار تبدیل نشوید.