ماهان شبکه ایرانیان

چیزهایى که حوزه به آن احتیاج دارد

حوزه، چه چیزى ندارد؟ این را باید فکر کنیم. به نظر من، اولین وظیفه عاجلى که پیش پاى دستاندرکاران حوزه است - اعم از مدرّسان محترم، شوراى مدیریت، طلاب و در رأسشان، مجمع نمایندگان طلاب که شما آقایان باشید - این است که این سؤال را بررسى بکنیم، ببینیم حوزه چه لازم دارد که ما باید آن را فراهم کنیم

چیزهایى که حوزه به آن احتیاج دارد
حوزه، چه چیزى ندارد؟ این را باید فکر کنیم. به نظر من، اولین وظیفه عاجلى که پیش پاى دستاندرکاران حوزه است - اعم از مدرّسان محترم، شوراى مدیریت، طلاب و در رأسشان، مجمع نمایندگان طلاب که شما آقایان باشید - این است که این سؤال را بررسى بکنیم، ببینیم حوزه چه لازم دارد که ما باید آن را فراهم کنیم.

اشاره:
 

تاکنون مقام معظم رهبری (مدظله العالی) دهها مطالبه و در پاره ای موارد، دستور صریح به دستگاه ها، نهادها و مراجع ذی ربط در زمینه تحول در حوزه داشته اند و بارها رآساً ، آخرین وضعیت هر یک از آنها را از مرجع مربوط، دنبال کرده اند. این که چه سازوکارهائی برای ابلاغ، هدایت، نظارت، ارزشگذاری و باز خوردگیری یک تصمیم یا مطالبه، و در صورت نیاز، بازگشت به چرخه سیاستگذاری، برنامه ریزی واجراء برای تکمیل این فرآیند پیچیده و مسیر طولانی - از طرح تا تحقق - ضروری است مجال دیگری را طلب می کند. لذا خبرگزاری فارس قصد دارد در آستانه سفر رهبر فرزانه انقلاب به قم به صورت گذرا به بازخوانی توقعات و مطالبات معظم له از حوزه و ایجاد تحول درآن از ابتدای رهبری ایشان تاکنون بپردازد و بر این عقیده است که بازخوانی و باز شناسی مطالبات بر زمین مانده، توسط هر یک از مخاطبان خاص و عام رهبری نظام اسلامی، مخاطبان این سخنان را نسبت به «مطالبه»مورد نظر در وضعیت شایسته تری از پاسخ خواهی و پاسخ گوئی قرار خواهد داد و از هرزروی سرمایه انسانی، زمانی، مالی و ... جلوگیری خواهد کرد انشاالله.
در این راستا فارس مشروح بیانات معظم له در دیدار با مجمع نمایندگان طلاب و فضلاى حوزهى علمیه قم که در تاریخ 04/11/1369 ایراد گردیده، منتشر می نماید:
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
آقایان محترم و برادران عزیز! خیلى خوشآمدید. از اینکه در مدت تقریباً یک سال که از دیدار قبلى ما با شما مىگذرد - آنطور که شنیدهام - کارها و گامهاى خوبى به عنوان مقدمات حرکت سازمانى این مجمع و به تبع آن، طلاب انجام گرفته و برداشته شده است، خیلى متشکرم.

چیزهایى که حوزه به آن احتیاج دارد
 

آنچه که ابتدائاً باید عرض بکنم، این است که اینطور کار دستهجمعى - که واقعاً براى حوزهى علمیه، مبارک و فرخنده است - باید هرگز دچار رکود و انتظار و تعلل و سردرگمى نشود. زمان به سرعت مىگذرد، عمرها طى مىشود و فرصتهاى مختلف از دست مىرود. فضلاى محترم و طلاب و اعاظم حوزه، باید فرصت جوانى و نشاط و فراهم بودن زمینه حوزهى علمیه را در جاى خود مغتنم بشمارند و حالا که به برکت انقلاب و رهبرى همهجانبه امام بزرگوار(رضواناللَّهتعالىعلیه) زمینه فراهم شده، کارى را که حوزه علمى شیعه به آن احتیاج دارد، انجام بدهند.
اگر از خودمان سؤال کنیم که حوزه به چه چیزى احتیاج دارد که ما آن را انجام بدهیم، سؤال درستى کردهایم. حوزه، خیلى چیزها دارد که اینها سرمایههاى آن هستند. حوزه، علم غزیر، تجربه علمى طولانى، تعداد زیادى اکابر فنّان در فنون مربوط به حوزه علمیه، تعداد معتنابهى اساتید کار کرده کار کشته در کار خود و کاملاً وارد، میزان فراوانى از سنتهاى خوب براى درس خواندن و درس گفتن، رابطه استاد و معلم و مایؤول به این امور و بسى سرمایههاى ارزشمند دیگر دارد. حوزه، چه چیزى ندارد؟ این را باید فکر کنیم. به نظر من، اولین وظیفه عاجلى که پیش پاى دستاندرکاران حوزه است - اعم از مدرّسان محترم، شوراى مدیریت، طلاب و در رأسشان، مجمع نمایندگان طلاب که شما آقایان باشید - این است که این سؤال را بررسى بکنیم، ببینیم حوزه چه لازم دارد که ما باید آن را فراهم کنیم.
به نظر مىرسد که حوزه به چیزهاى متعددى احتیاج دارد و من الان در مقام پاسخگویىِ جامع و کامل به آن سؤال نیستم؛ لیکن اجمال و شبحى از آنچه که ممکن است در ذهن بگذرد، عرض مىکنم. از جمله چیزهایى که حوزه احتیاج دارد، یک نظام تعلیم و تعلم است، تا در آن، وقتها هدر نرود. امروز دیگر روزى نیست که ما اجازه بدهیم، یک روز یا یک ساعت از عمر جوانى متدین و آماده براى تلاش و مجاهدت در راه دین - یعنى یک طلبه - هدر رود. طلبه، این است. اگر طلبه متدین نبود، طلبه نمىشد. اگر براى مجاهدت در راه دین آمادگى نداشت، طلبه نمىشد. حتّى شاید بشود گفت که اگر عاشقانه این راه را دوست نمىداشت، طلبه نمىشد.
بنابراین، جوانى با این خصوصیات، در روزى که اسلام توفیق پیدا کرده است یک نظام مبتنى بر اندیشه و تفکر و جهانبینى را در معرض دید بشریت قرار بدهد، نباید وقتش هدر رود. حوزه باید وقت او را به بهترین شکلى پُر کند و از وقتش بهترین استفاده را ببرد و از او انسانى بسازد که مىتواند امروز براى نظام اسلامى آبرو باشد و هدف توسعه و رواج و شناخته شدن اسلام را تأمین بکند. این کار، یک نظام درسى لازم دارد و بدون آن نمىشود. اینکه ما یک مجموعه عظیم بیستهزار نفرى را رها کنیم و ندانیم که اینها چگونه درس مىخوانند، چه درسى مىخوانند، با چه هدفى درس مىخوانند، در چه حدى قرار مىگیرند، سزاوار نیست.
البته امروز کارهایى انجام گرفته است، امتحانهاى نوبهیى هست، امتحانهاى خوب هست، مدارس تخصصى هست، کلاسهاى رشتههاى تخصصى اخیراً به وجود آمده و مقررات و ضوابطى گذاشته شده است؛ لیکن بایستى اینها به حد یک نظام درسى کامل، یا یک نظام کارى کامل، شامل درس و تحقیق و پژوهش و همان پنج مأموریت و مسؤولیتى که پارسال عرض کردم حوزهها دارند، برسد.
رؤوس مطالب آن پنج مأموریت و مسؤولیت، عبارت است از: احراز مسند افتا و تربیت انسانهاى صالح براى افتا، تربیت مدرّس، انجام تحقیقات براى پیشرفتهاى علمى، مسألهى قضا در جامعه و مسألهى تبلیغ. این پنج مأموریت، کارى است که دم دست است. البته حوزه کارهاى دیگر هم دارد و خیلى از کارهاى مهم را مىتواند و باید انجام بدهد؛ ولى این پنج مأموریت، دم دستى و حتمى است. بنابراین، نظام درسى فراگیر، چیز لازمى است و یکى از کارهایى است که بایستى در حوزه انجام بشود.
یکى دیگر از کارهایى که در حوزه لازم است و حوزه با خلأ آن روبهروست، این است که مسؤولان و اکابر و شخصیتها و رهبران حوزه - مثل مراجع تقلید و مدرّسان بزرگ و شوراى مدیریت و امثال اینها - باید کارى کنند که در داخل حوزه علمیه، درک از مسائل جارى عالم و قدرت تحلیل و فهم این مسائل، در عالیترین سطح خودش در کشور وجود داشته باشد. یعنى ما باید کارى بکنیم که حوزه علمیه قادر باشد به وسیله یکایک اغلب افرادش - نمىگوییم همهافراد - در فضاى عمومى کشور، بینش درست سیاسى و فهم مسائل جارى را در اختیار دیگران بگذارد و مردم را هدایت کند و پیش ببرد.
کج فهمیدن، ساده و سطحى فهمیدن، کُند و ناهوشمندانه فهمیدن، غافل ماندن از مسائل جارى عالم و کشور، از جمله زیانبخشترین چیزهایى است که ممکن است حوزه علمیه با آن روبهرو بشود. اینهاست که زمینه را فراهم مىکند، تا یک عده آدمِ بددلِ سوءنیتدارِ احیاناً تحریک شده به وسیله اجانب، در حوزهى علمیه راه بیفتند و حرفهایى را مطرح کنند؛ کمااینکه در این چند سال، برخى از نمونههایش را دیدید که بحمداللَّه سینه ستبر انقلاب زد و بسیارى از این نمونهها را از سر راه برداشت؛ لیکن نمىشود گفت که این چیزها تمام شده است.
کجفهمیها و نفهمیها، از دو طرف خطر ایجاد مىکند: یکى از ناحیه هدایتهاى غلط و بددلانه و متکى بر تفکرات ناسالم و مشوب به اغراض، و دیگرى تحجرها، کُندفهمیها، دیرفهمیها، در لحظه لازم در جایگاه لازم قرار نگرفتنها. اینها خیلى ضربه مىزند و حوزهعلمیه امروز آنطور نیست که بتواند ضربه را راحت تحمل کند. امروز، تلاشى حوزه یا صدمهى به حوزه، صدمه به اسلام، آنهم در شکل درخشان عالمیش است.
مسأله، مسأله نظام اسلامى و دیدگاه تمام مسلمانان دنیاست که امروز به جمهورى اسلامى نگاه مىکنند و از جهت اسلام و معارف اسلامى، جمهورى اسلامى و حوزه است که باید پاسخگو باشند. اگر خداى ناکرده، حوزه ضربهیى بخورد و اشکالى پیدا کند؛ جایى از نظر فهم مسائل جارى، کج بفهمد و یا موضعى را درست تشخیص ندهد و نیازى را در جاى خود درک نکند، یا بد بفهمد؛ دشمنى و دوستى را نشناسد و براساس آن تصمیمگیرى بشود، ضربههایى که پیش خواهد آمد، ضربههاى جبرانناپذیرى خواهد بود.
فهم سیاسى و هدایت سیاسى حوزه، بایستى بسیار سطح بالا باشد. امروز طلاب و فضلاى حوزه علمیه، در سرتاسر کشور منتشر مىشوند. اینطور نیست که مردم از آنها بخواهند، برایشان فقط مسأله و رساله توضیح بدهند - اگرچه آن را هم مىخواهند، آن هم نیاز مردم است - بلکه امروز راجع به مسائل منطقه و سیاستهاى گوناگون جهانى و مسائل داخلى هم از روحانى سؤال مىکنند. اگر سؤال هم نکنند، او باید متصدى پاسخگویى بشود.
امروز روحانى امام جمعه است؛ یعنى حاکم فکرى و معنوى بر آن شهر یا استانى که او امام جمعه آنجاست. امام جمعه که فقط یک پیشنماز نیست. امروز، روحانى در دانشگاهها نماینده است؛ یعنى کسى که دین را در دانشگاهها باید معرفى کند. شما ببینید در گذشته، روحانیون خوب در دانشگاه - مثل شهید بزرگوار، مرحوم آیةاللَّه مطهرى،یا دیگر برادران و بزرگانى که در آنجا بودند - چهقدر اثر مىگذاشتند. روحانى در دانشگاه، فقط اینها نبودند. بعضى از معممان هم بودند که استاد بودند، ولى آنها مردم را به دین نزدیک نمىکردند؛ بعضیشان از دین هم دور مىکردند! بعضى از معممانِ بىملاحظه مراعاتنکنى که سرکلاس و در میان دانشجویان، بدون توجه به تأثیر حرف خود، هرچه به دهانشان مىآمد، مىگفتند، اینها مردم را از دین هم دور مىکردند. آن کسى که جوانان را به دین نزدیک مىکرد، عاشق دین مىکرد و با معارف اسلامى عمیقاً آشنا مىنمود، از آن قبیل روحانیون بود.
اگر ما بتوانیم به تعداد زیادى روحانى، با معرفت دینىِ وسیع و آگاهى و هوشمندى سیاسى، داخل دانشگاهها بفرستیم، شما ببینید از این کار چهقدر برکات برخواهد خاست. این، از حوزه متوقع است. این، بدون آن رشد فکرى و سیاسى و معنوى، امکان ندارد. این، جایش خالى است.
از جمله چیزهایى که در دنباله همان نظام درسى جایش خالى است، مسأله کتابهاى درسى و حفظ روحیه شور و نشاط - آن هم به صورت سالم - در بین طلاب است. اینها چیزهایى است که در حوزه بایستى انجام بگیرد. شما مجمع محترم نمایندگان، باید بنشینید این چیزها را بررسى کنید؛ همینهایى که رؤوس و اصولش را من دیدم که در همین اساسنامه هم به صورت اهداف و وظایفِ مجمع آوردهاید. اینها تلاش و حرکت مىخواهد.
من به حضور نمایندگان طلاب در سطوح تصمیمگیرى حوزه معتقدم، و عقیده دارم که اشتراک نمایندگان طلاب در سطوح تصمیمگیرى، به بسیارى از چیزهاى خوبى که شما مىخواهید درحوزه اتفاق بیفتد، کمک خواهد کرد و حرکت و شور و نشاط جوانى را در طلاب احیا و زنده مىکند، و این چیزى است که ما به آن احتیاج داریم.
طلبه باید روحیه جوانى را با همهى خصوصیات جوانى حفظ کند. البته جوانى طلبه، جوانى نجیبى است. نوآورى جوان، گستاخى جوان، ابتکار جوان، بسیارى از قیود را نپذیرفتن - که در روحیه جوان هست - در طلبه هست و همه اینها مثبت است؛ اما قید دین و پایبندى به ضوابط که در طلبه هست، آن روحیات قبلى را تکمیل مىکند. اگر آن خصوصیات جوانى تنها باشد، به گستاخیهاى بىجا و بعضى از حوادثى که انسان در طول زمانها در دانشگاهها و غیردانشگاهها مشاهده کرده است و حتّى گاهى اوقات به انحرافها منتهى خواهد شد. اما وقتى با تدین و احترام به بزرگتر همراه شد - که این، در حوزه علمیه یک سنت است؛ سنت احترام به بزرگترها، احترام به استاد، احترام به پیشکسوت، آن کسى که از ما جلوتر است و زودتر از ما درس را شروع کرده و دورههاى تحصیلى را یکى پس از دیگرى گذرانده است - جوانىِ نجیب و توأم با صلاحى را در حوزه به وجود مىآورد.
این جوانى، نباید به پیرى تبدیل شود. اگر جوان ما ظاهراً و سنّاً جوان، ولى روحیتاً پیر و بىنشاط و بىحوصله و بىابتکار و ناامید باشد، بسیار چیز بدى است. طلبه باید منشأ امید و شور و نشاط و تحرک باشد. اگر اینطور شد، آن وقت طلبه، در صفوف مقدم مسائل انقلاب هم شرکت مىکند. شرط اصلى صلاح حوزه، این است. اگر حوزه کارش به آنجا برسد که طلبه نسبت به مسائل انقلاب، احساس بىتفاوتى کند، خطر بزرگى است و نباید بگذارید چنین شود. یکى از مهمترین وظایف هر مجموعه مسؤولى در حوزه علمیه قم و بقیه حوزههاى علمیه، این است.
طلبهها باید در صفوف مقدم باشند. اگر جنگ پیش مىآید، طلبه باید در صفوف مقدم جنگ باشد و این را ارزش قرار بدهد. این، حقیقتاً یک ارزش است. آن کسى که در حوزه علمیه مشغول درس خواندن است، به مجرد اینکه اذان حرب و جهاد بلند شد، به سمت جهاد فىسبیلاللَّه مىشتابد، اصلاً قیمتى برایش متصور نیست.
بهترین عناصر طلبه، آن کسى است که همین روحیه را در خود داشته باشد و بپروراند، تا مشمول آن حدیث «من لم یغز و لمیحدّث نفسه بغزو مات على شعبة من النّفاق» نشود. اگر هم مانعى پیش آمده و نمىتواند عملاً وارد میدان جنگ شود، دلش براى میدان جنگ بجوشد و روحش در آنجا باشد؛ یعنى «حدث نفسه بغزو» باشد. این، ارزش بسیار والایى است. این روحیه باید زنده بماند.
حوادث گوناگونى براى انقلاب هست؛ طلاب باید حاضر و آماده باشند. مسأله امریکا پیش مىآید، اظهار نفرت از دشمنان و مستکبران پیش مىآید، مسائل خلیج فارس پیش مىآید، مسائل گوناگون دیگرى پیش مىآید؛ طلبه اول کسى باشد که احساس کند مسؤولیتى دارد و آن مسؤولیت را استفسار کند، ببیند چیست. هنگامى که مسؤولیتش مشخص شد، در جاى مسؤولیت خودش باشد. اینها با طلبگى مىسازد.
تصور نشود که اگر بخواهم اینطور بکنم، پس کى درس بخوانم؟ درس را همیشه بخوان. جنگ که همیشه نیست، راهپیمایى که همیشه نیست، حضور در صحنههاى ضرورى که هر ساعت نیست. درس هم باید بخواند و بىدرس و بىتحقیق و بىمباحثه، طلبه معناى خودش را از دست مىدهد.
در آن دوران مبارزات، عدهیى از طلبهها غرق در عالم مبارزه بودند؛ آن هم مبارزات آن زمانها که طور دیگرى بود و آمیختگیها و پیچیدگیهایى داشت. یک جریان، جریان روشنفکرى و یک جریان، جریان مبارزه بود و اینها در مواردى با هم التقا مىکردند و البته در آن موارد، التقایشان هم خوب بود و طلبههاى مبارز، گاهى یک حالت روشنفکرى پیدا مىکردند. من که در مشهد بودم، با طلبهها انس داشتم. طلبهها و جوانان قم هم مکرر پیش من مىآمدند و مىرفتند و مسأله مطرح مىکردند و من مىدیدم که اینها نسبت به درس بىرغبتند. مکرر به این طلبهها مىگفتم که برادران! این درس رسایل و مکاسب را باید بخوانید، این کفایه را باید یاد بگیرید. اینکه خیال کنید ما دیگر مبارزیم، پس دیگر این حرفها چیست، معناى حرفى به چه درد مىخورد، این اجتماع امر و نهى و مقدمه واجب را ولش کن، اشتباه فکر کردهاید. نخیر، اینطورى نمىشود. باید اینها را یاد بگیرید. این، فن ماست. مکرر مىگفتم و الان هم همین را مىگویم که بىمایه، فطیر است.
طلبهیى که در درس و علم، غور و خوض نداشته باشد، طلبه نیست و موضوع، منتفى است. بحث، سر طلبه است. طلبه، یعنى آنکه باید درس بخواند. البته بعضى از آن حرفهایى که ماها عادت کردهایم بخوانیم، یا زیادى است و یا خالى از اولویت است؛ ولى جایش را باید چیزهاى اولى، یا چیزهاى لازم پُر کند. مثالهایى که ما زدیم - معناى حرفى مشتق و ضد و فلان - معنایش این نیست که حتماً همه مباحث این فصول، واجب و لازم است. نه، ممکن است اینها هم جزو همان چیزهایى باشد که بعضى از آنها زیادى است. علىاىّحال، منظور این است که درسهاى رسمى حوزه را باید حتماً خواند و یاد گرفت.
این، اجتهاد است. اجتهاد، یک متد و یک شکل و یک طریقه است؛ رفتارى در فهمیدن و کیفیتى در مشى به سمت حقیقت است. آن کیفیت را باید بلد بود. اگر کسى راه را بلد نباشد، معلوم است که به حقیقت نمىرسد. کسى راهآموخته و بلدشده نمىشود، مگر با خواندن همین درسها. اینها را باید خواند، تا آن راه را یاد گرفت. آن متد را باید فرا گرفت. بدون آن متد، نمىشود کارى کرد. بنابراین، با درس خواندن باید در صحنه رزم سیاسى و اجتماعى و نظامى شرکت کرد و در صحنه تبلیغ و آگاهىبخشى به مردم وارد شد.
این نکته را هم تأکیداً عرض مىکردم و عرض بکنم که حضور نمایندگان طلاب در صحنههاى تصمیمگیرى حوزه علمیه لازم است، تا آن حضور در صحنهى تصمیمگیرى، به استفاده از بازوهاى فعال این نیروها در صحنه عمل منتهى شود. اگر در صحنه تصمیمگیرى نباشند، در صحنه عمل نمىشود از آنها استفاده کرد. باید به جوانان میدان داده بشود. از فکر تازه - نه به معناى پذیرش، بلکه به معناى بررسى و گزینش - استفاده کنید، تا کسانى که داراى ابتکارند، قدمهاى خوب را بردارند.
اى بسا استعدادهاى برجستهیى وجود داشته باشد؛ اینها گم و دفن نشود. اى بسا، نظراتى عالى در چگونگى درس خواندن و کتاب درسى و روال بحثهاى اصولى و فقهى و غیر اینها وجود داشته باشد؛ اینها مظلوم واقع نشود. اگر اینطور شد، هم حوزه عقب خواهد ماند، هم ممکن است دشمنانى که با اصل کیان و بنا و استقرار حوزه مخالفند، از آنها سوء استفاده بکنند.
به نظر من، کار زیادى پیش روى شما برادران هست. اگر بخواهیم مصداقاً وارد بشویم، باید بگوییم که یکى از مسائل مهم تاریخ انقلاب ما، همین روزها دارد اتفاق مىافتد و آن، مسأله مربوط به خلیج فارس است. من معتقدم که همه ملت ما و بخصوص حوزههاى علمیه، باید تصویر روشن و درستى از این حوادث داشته باشند؛ بفهمیم که چه مىگذرد. به نظر من، آنچه که امروز اتفاق مىافتد، براى ملت ایران و دیگرانى که به مسائل جهان اسلام ذىعلاقه هستند، از جهات مختلف قابل توجه است.
اولین مسأله اساسى که امروز در پیش روى مردم قرار دارد، عبارت از خوى تجاوزگرىِ بىپایان ابرقدرتها و قدرتهاى بزرگ جهانى و در رأسشان امریکاست. شاید براى تودههاى مردم دنیا، این حقایق هیچوقت اینطور آشکار نشده است که امروز آشکار مىشود. اینها از آن طرف دنیا بلند شدهاند به اینجا آمدهاند، تا در مسألهیى که مربوط به منطقه است و محققاً مىتواند در خلال روابط منطقهیى حل بشود، دخالت کنند، که نفس دخالت، غلط است و این دخالت را به اشدّ مایمکن از قساوت و بىرحمى انجام مىدهند.
شما ببینید اینها با عراق چه مىکنند. مسأله، مسأله حکومت و رژیم عراق و سردمدارانى که خودشان بشدت مورد اعتراض و سؤال هستند - که بعداً عرض خواهیم کرد - نیست؛ زیرا آنها خودشان هم در جرایم شریکند. مسأله، مسأله ملت و کشور عراق است.
چرا یک کشور را اینطور ویران مىکنید؟ چرا قدرتى، به صرف اینکه مىتواند شلیک بکند، به خودش اجازه مىدهد که به هر هدفى که دلش مىخواهد، شلیک کند؟ آخر به چه مناسبتى؟! مردم بصره و حله و عماره و بغداد و اعتاب عالیه و - آنطور که نقل مىشود - بقیه شهرهاى عراق، مگر چه گناهى کردهاند که باید جانشان را از دست بدهند، پالایشگاهشان را از دست بدهند، کارخانهشان را از دست بدهند، فرودگاهشان را از دست بدهند؟ ملت عراق، چند سال بعد از این باید کار بکند، تا بتواند آنچه را که شما از او گرفتهاید، دوباره براى خودش تأمین بکند؟ آخر، این چه جنایتى است که انجام مىگیرد؟ از این بزرگتر، جنایتى متصور نیست.
شما اگر جنگ دارید، به میدان جنگ بروید؛ نیروهاى نظامى در آنجا هستند، با آنها بجنگید. چرا شما از اول اعلام مىکنید که ما ده روز مىخواهیم جنگ هوایى بکنیم؟ جنگ هوایى، یعنى چه؟ جنگ هوایى، یعنى انداختن بمب بر سر شهرها. به نظر من، عریانتر از این جنایتى که امروز امریکا به کمک متحدان خودش - فرانسه و انگلیس و دیگران - انجام مىدهد، وجود ندارد و تا آنجا که ما یادمان مىآید، وجود نداشته است. واى بر بشریتى که همین جنایتکاران، پرچمداران حقوق بشر هم هستند!
ببینید این تمدن منحوس غربى، عجب فرهنگ غلطى را بر دنیا عرضه مىکند. واقعاً اینها کجایند؟ هزاران تُن بمب بر سر شهرها و مردم بىپناه و بچهها و مریضها و پیرمردها و بىگناهها و غیرنظامیها بریزند، مانعى ندارد؛ ولى یکى از این هواپیماهایى که رفته این همه جنایت کرده، ساقط بشود و خلبان آن را بگیرند بیاورند در تلویزیون نشان بدهند، جنایتى مىشود که همه دنیا رویش سروصدا و اظهار تأسف مىکنند و مىگویند برخلاف کنوانسیون ژنو است! این چه فرهنگى است؟! این چه فرمول غلطى در فهم حقایق بشرى است؟! چرا شما کشتن انسانها را جنایت نمىدانید؛ ولى آوردن یکى از این کُشندگان را در تلویزیون، جنایت به حساب مىآورید؟! همه اعتراض مىکنند، همه جنجال مىکنند!
من نمىفهمم، این چه فرهنگى است؟! این چه نکبتى بود که از قِبَل این غربیها براى دنیا به وجود آمد؟! مىخواهند این فرهنگ را صادر کنند. مىخواهند این کیفیت درک از مصالح و مفاسد بشرى و اخلاق اجتماعى را به همه دنیا صادر کنند؛ همه هم باید این فرهنگ غربى را قبول کنند! این، یک مسأله است.
امروز یکى از بزرگترین جنایتها انجام مىگیرد. عراق، مرکز یکى از تمدنهاى قدیمى و مرکز تمدن عظیم اسلامى است. در این کشور، مدرسه و مسجد و جایگاههاى مقدس هست. ملت عراق در طول سالیان متمادى زحمت کشیدند و خانه و مدرسه و خیابان و فرودگاه و کارخانه و پالایشگاه درست کردند؛ دست جنایتکارى هم به عنوان جنگ با رژیم عراق، درحالى که نیروهاى آن رژیم همانجا جلوى مرز در مقابلش ایستادهاند، مىآید مال مردم را ویران مىکند و اینهمه نفوس طیبه و بىگناه را مىکشد. واقعاً مسأله بسیار دردناکى است. به چه حقى شما به عراق حمله مىکنید؟ به چه حقى مردم عراق را مورد تهاجم قرار مىدهید؟
نکته دومى که بلافاصله بعد از این قضیه مطرح مىشود، آن است که ابرقدرتىِ این ابرقدرتها - همانطور که بارها گفتهایم - به توپوتشرزدن است. اینهمه قدرت افسانهیى براى خودشان در ذهنها تصویر کرده بودند و ملتهاى دنیا خیال مىکردند که اگر اینها به هر کشورى یک اشاره بکنند، نابود خواهد شد. بسماللَّه! شش ماه نیرو جمع کردند و اظهاراتشان هم این بود که در ظرف روزهاى کوتاهى، طرف مقابلشان را از بین مىبرند. تا آنجایى که خبرها در دنیا منعکس مىشود و ما هم مثل دیگران مىفهمیم، اینطور نبوده است. یعنى آن طرفى که حمله کرده، خوشبختتر و روسفیدتر از آن طرفى که به او حمله شده، نیست. حملهکننده هم همانقدر یا بیشتر، خسارت داده است و از نظامیهایش، همان قدر یا بیشتر هم کشته شدهاند. البته او غیرنظامى زیادى را از مردم عراق کشته که این، جنایت است و کشتن هریک نفر از آنان یک قتل است و آقاى بوش به خاطر قتل مردم عراق به وسیله بمبارانهاى شهرها و غیره، یک قاتل و یک جنایتکار است.
این قدرتى که ابرقدرتها براى خودشان درست کرده بودند، معلوم شد که افسانه است. البته ما مىدانستیم. این حقیقت جارى بر زبان امام بزرگوارمان(رضواناللَّه تعالىعلیه) که «امریکا هیچ غلطى نمىتواند بکند»، یک بار دیگر آشکار شد. این هم یک نکته است که مورد توجه مردم دنیا قرار گرفت و باید حقیقتاً این نکته را فهمید و روى آن درست تکیه کرد. قدرتهاى درجه یک عالم، با یکدیگر جمع شدند؛ اما کارى را که خیال مىکردند مىتوانند انجام بدهند، نمىتوانند انجام بدهند.
در اینجا، نکته عبرتآمیزى وجود دارد و آن، این است که تجهیزاتى که امروز در مقابل این نیروهاى مهاجم به وجود آمده است، مولود سوءنیت و خباثت خود اینهاست. خود آنها هستند که این پایگاهها و این سکوهاى موشکى را درست کردند و این موشکها و این هواپیماها و این ضدهواییها و این تجهیزات مدرن و پیشرفته را به رژیم عراق دادند، تا با آنها اسلام را بکوبد. «فسینفقونها ثمّ تکون علیهم حسرة ثمّ یغلبون». همینطور شد. شرق و غرب، پول و سلاح و وسیله تبلیغات و امکانات دادند و تکنیکهاى نظامى در اختیار گذاشتند و همان چیزهایى که داده بودند، تا با آنها اسلام نابود بشود، حالا در مقابل خودشان قرار داده مىشود و علیه خودشان به کار مىرود. بحمداللَّه نتوانستند با این تجهیزات، اسلام و انقلاب اسلامى را نابود بکنند. این هم آن نقطه حقیقتاً عبرتانگیزى است که بایستى فهمید و خدا را شناخت.
یک نکته هم نکته مهمى است که خطاب به سران رژیم عراق است. شماها چه کار مىکنید؟ این آقایانى که امروز عراق را زیر پاى مهاجمان متجاوز کشاندهاند، در مقابل ملت عراق، چه حرف گفتنى دارند؟ به چه حقى مردم عراق را براى اشباع جاهطلبیهاى خودتان، اینطور به یک جنگ ناخواسته کشاندهاید؟ مگر رئیس یک کشور و مسؤولانش حق دارند که تمام منابع حیاتى و انسانى این کشور را براى ارضاى جاهطلبیهاى خودشان، در معرض تلف و فنا و فساد قرار بدهند؟ مگر مىتوانند چنین کارى بکنند؟ مگر شما قیّم مردم عراق هستید که رفتید کویت را تصرف کردید و اینطور این کشور و این ملت مظلوم را دم چک این دشمنان خبیث قرار دادید؟! این کار، هیچ قابل دفاع نیست و هیچکس نمىتواند از آن دفاع کند. هر کس هم دفاع کند، هر کس هم موضع آنها را توجیه کند، خودش را فریب مىدهد.
شما چه دفاع وجدانىیى از خودتان دارید؟! آخر، کسى که در میدان جنگ شرکت مىکند، باید براى یک هدف و یک چیز مقدس و آرزوى قابل عرضهیى باشد. شماها وقتى که در میدان جنگ شرکت مىکنید، پیش خودتان چه مىگویید؟ مىگویید ما براى ارضاى جاه طلبیمان، خود و ملت خویش را در این کوره گداخته انداختیم؟! آیا وجدان شما ارضا مىشود؟
یک وقت کشورى مثل جمهورى اسلامى است، که ما در خانه خود نشسته بودیم، به ما حمله کردند و ما هشت سال دفاع کردیم. این دفاع، مقدس است. دفاع ما، دفاع از حیثیت و ناموس و دین و مرز و مردم و انقلاب و حکومت و نظام اسلامى و قرآن بود؛ اما شما که کار خودتان را با یک تجاوز شروع کردید و منافعتان با منافع امریکا اصطکاک پیدا کرد و دونفرى به جان هم افتادید، نتیجهاش این است که ملت عراق و مردم منطقه، در این بین متضرر مىشوند. از این اقدام، چه کسى استفاده مىکند؟ اسرائیل خبیث.
جز همین چند فروند موشکى که به آن سرزمین خورد و آنها قدرى طعم موشک را چشیدند و فهمیدند که این فلسطینیهاى مظلوم، چگونه زیرفشار قرار دارند، باعث شد که اسرائیل سوء استفاده کند و اهداف توسعهطلبانه خودش را بیشتر تعقیب نماید و در این گیرودارِ دعوا و جنگ در خلیج فارس، سیل مهاجرت را به طرف سرزمینهاى اشغالى فلسطین بکشاند. آنچه که رژیم عراق انجام داده، قطعاً به سود دشمنان اسلام و به سود اسرائیل و علیه ملت عراق و علیه ملتهاى مسلمان منطقه است. سر جاهطلبى، دونفر با هم دعوا مىکنند؛ عدهیى بىگناه پایمال خواهند شد. چهطور کسى مىتواند بگوید که من پرچم دفاع از شماها را در دست دارم؟! مگر چنین چیزى مىشود؟ این حرف، دروغ است.
و اما موضع جمهورى اسلامى. این موضعى که مسؤولان جمهورى اسلامى اعلام کردهاند،صددرصد اسلامى و انقلابى است؛ چون نفى تجاوزطلبى و تقبیح حوادثى است که علیه مردم اتفاق افتاده است. بعضى سعى مىکنند که کلمه بىطرفى را به معناى غلطى معنا کنند. ما از اول انقلاب، در جنگ بین شرق و غرب، بىطرف نبودهایم. ما از اول انقلاب تا حالا، علیه شرق و غرب جنگیدهایم. مگر اینطور نیست؟ شرق و غرب هم علیه ما متحد شدهاند و جنگیدهاند. آن روزى که شرق و غرب هنوز با هم آشتى نکرده بودند و در دنیا شرق و غربى وجود داشت، شعار انقلاب ما «نه شرقى و نه غربى» بود؛ یعنى نفى هر دو و مخالفت با هر دو. این، معنایش بىطرفى نیست. ما هرگز به نفع چپ، با راست دشمنى پیدا نمىکردیم؛ به نفع راست هم با چپ دشمنى پیدا نمىکردیم.
دو اردوگاه و دو جناحند که به خاطر اهداف غلط و غیرالهى و نامقدس - از نظر ما و از نظر همه انسانهاى واقعبین - با هم مىجنگند. جمهورى اسلامى، هر دو جناح را رد مىکند؛ چون در هر دو طرف، انگیزهها مادّى است و به همین دلیل هم با یکدیگر تعارض پیدا کردهاند. آنها به دلیل مادّى بودن، با هم تعارض پیدا کردهاند. اینطور نیست که یکى الهى و یکى هم مادّى است. جنگ اسلام و کفر نیست. این، موضع ملت ایران ماست.
براى ملت عراق، بشدت نگران و ناراحتیم. در این چند روزه، هر وقت این خبرها مىرسد - وقتى هم که نمىرسد، به یادش هستم - به خاطر این مردم بیچاره مظلوم مسلمان بىپناهى که به دلیل قدرتطلبى و جاهطلبى از یک طرف، و خوى تجاوزگرى و درندگى از طرف دیگر، پایمال مىشوند، واقعاً قلباً ناراحت مىشوم. در این قضایا باید موضع درست را دانست و شناخت.
غرض، اینها وظایف سنگین حوزههاى علمیه است و نقش طلاب، انصافاً نقش بسیار مهمى است. من خواهش مىکنم که شما آقایان، آن خصوصیات جوانى و آن شور و نشاط و جرأت و ابتکار و نوآورى جوانى را همراه با ضابطهگرایى و تدین و سنتهاى اخلاقى حوزه - که احترام به بزرگتر است - ارج بنهید و مهم بدانید و حضور انقلابى خود را حفظ کنید.
کسى که در صحنههاى انقلاب هیچ حاضر نبوده، از ارزش بسیار زیادى محروم است؛ این را بدانید. آن کسى که در طول جنگ، غالباً در میدان جنگ بوده، اگرچه حالا چهار ورق هم از ما عقب ماند، اما از ارزش بسیار والایى برخوردار است؛ که «فضّلاللَّه المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما». البته آن کسى هم که نرفته، لابد عذر و علت و جهتى داشته، یا مورد احتیاج نبوده است - «وکلّا وعداللَّه الحسنى» - اما آن کس که رفته و مصداق مجاهد قرار گرفته، قطعاً از ارزش والا و بالایى برخوردار است. در محاسبات و افکار و حسابهایتان، اینها را در نظر داشته باشید. البته معلوم است که اینها را محاسبه هم مىکنید؛ ما هم تأکید مىکنیم.
خداوند انشاءاللَّه به شما توفیق بدهد و تأییدتان کند. انشاءاللَّه به همه ما توفیق بدهد که وظایفمان را بشناسیم و کارمان را انجام بدهیم.
السّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت :
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان