«مصادره» را باید در ادامه کمدی سیاههایی که در سینمای ایران پس از انقلاب ساختهشدهاند موردبررسی قرار بدهیم. کمدیهای سیاهی که دمدستیترینها مهمترینهایشان را میتوان «عزیزم من کودک نیستم» فیلم تلفشده و تحویل گرفته نشده محمدرضا هنرمند که امکانات ویژهای را در خود میپروراند و یا نمونه تازهترش «خوابم میاد» رضا عطاران دانست. «مصادره» هم درست در امتداد این سبک از فیلمها قرار میگیرد. کمدیهایی سیاه که بیش از آنکه تماشاگر را بخنداند، او را متأثر و غمگین میکند و سبب غلیان احساسات فروخوردهاش میشود.
«مصادره» برخوردی کمیک با یک موقعیت تراژیک است. (اما نه گروتسک زیرا سویهای از وحشت را در خود ندارد) داستان فیلم داستان زندگی مردی (مأمور خرید) از کارمندان معمولی و نهچندان مهم ساواک است که در پی انقلاب 57 مجبور به ترک خانه و کاشانهاش (همراه با زن غیر ایرانی خود) میشود و زندگیاش دستخوش دگرگونیهای فراوان؛ و در جریان مهاجرت اجباری خود همه داشتههای زندگیاش را از دست میدهد: همسرش را، اندوختهها و اموالش، ملیتگرایی و حتی انبوه احساساتش به مملکت و فرهنگش را و…
درواقع میتوان گفت که او همهچیزش را از دست میدهد و داستان «مصادره» درباره یک شکستخورده تمامعیار، یک بازنده است که بدبیاریهایش دل مخاطب را هم میشکند. به همین واسطه فیلم را میتوان در کنار یک کمدی سیاه و حتی بیشتر از آن یک کمدی دلشکستگی دانست که شرح تنهاییهای یک شکستخورده است.
«مصادره» در میان فیلمهای کمدی که در این سالها ساختهشدهاند و مثلاً در مقایسه با آثار کمدی سال گذشته سیمای ایران، خصوصاً پرفروشهایشان مانند «گشت 2»، «خوب، بد، جلف» و «ساعت پنج عصر» فیلم قابلبحثتر و پرملات تری است. از آن دست فیلمها که هم میخندانند، هم ناراحت میکنند و در پس این شادی و اندوه توأمان مجرایی برای تفکر و تعمق در فیلم و موقعیت اجتماعیاش برای تماشاگر خود باز میکنند. «مصادره» یک موضوع سیاسی/اجتماعی مهم و دغدغه برانگیز و البته سربهمهر مانده تا این سال را دستمایه اصلی خود قرار داده است یعنی زندگی کسانی که در پی انقلاب، تلفشدهاند و همهچیز خود را ازدستدادهاند. «مصادره» برخلاف سنت رایج و معمول در سینمای ایران و خصوصاً فیلمهایی که به شکلی با تاریخچه انقلاب اسلامی سال 57 گرهخوردهاند و همیشه از پیروزیها و فتوحات انقلاب و قهرمانانش حرف زدهاند، قهرمانی ضدانقلاب دارد که بازنده نبرد انقلابی بوده.
قهرمانی که انقلاب تبدیل به دشمن اصلی زندگی، خوشبختی و هویتش میشود! و خب بهخوبی هم موفق میشود تماشاگر را با فیلم و داستان شکستخوردگیهای پیدرپی قهرمان ضدانقلابش همراه کند. این یعنی گفتمانی تازه در فیلمهای انقلابی. البته اشتباه نکنید «مصادره» خود نه فیلمی ضدانقلابی ست و نه قصد دارد که حرفهایی خلاف صدای رایج حکومت بزند.بهجرئت میتوان گفت که «مصادره» اتفاقاً در راستای گفتمان امروز انقلاب است. یک فیلم وابسته که به حکومت وصل است و انگار میخواهد ابزاری برای رساندن صدای گفتمان جدید انقلاب اسلامی باشد. نامهایی که در تیتراژ میبینید و حضور افرادی مانند نرگس آبیار بهعنوان مشاور کارگردان یا همسرش بهعنوان تهیهکننده خود نشان از این همراستایی دارد؛ این گفتمان حکومت است که در دو سال گذشته و با توجه به همه اتفاقات سیاسی/اجتماعی این سالها تغییر کرده است! اتفاقاً «مصادره» یک فیلم پروپاگانداست که هسته مرکزی فیلم و طنز قوی و اندوه عمیقش فرصت نمیدهد تماشاگر با این سویه آن مواجه شود.
«مصادره» برخلاف اکثر کمدیهای ایرانی که تنها وظیفه خنداندن تماشاگر (آنهم به هر قیمتی که شده) را دارند، بهواسطه موقعیت مرکزی و تماتیکش مهم و قابلتأمل است.
بهعبارتدیگر این موقعیت مرکزی در سالهای اخیر توسط جامعه، خصوصاً اصلاحطلبان و نیروهای اپوزسیون زیاد مطرحشده است: یعنی اینکه در مرزهای حکومت جمهوری اسلامی این امکان و موقعیت برای همه ایرانیان با هر طرز تفکری وجود داشته باشد که به زیست خود در سرزمین خودشان ادامه دهند.
بازی تیم بازیگری «مصادره» حرف ندارد و یکی از بارزترین ویژگیهای فیلم محسوب میشود. نهتنها هرکدام بهتنهایی درخشیدهاند که در رابطه با یکدیگر هم به سطح قابلتوجهی از هماهنگی رسیدهاند و یکدست شدهاند. رضا عطاران که دیگر استاد بازی در نقشهای جدی در فیلمهای طنز شده است، بهترین بازی خود را در این فیلم ارائه کرده و حضورش بر روی پرده از باقی تجربههای قبلیاش متمایز است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
59