ماهان شبکه ایرانیان

جشنواره فیلم فجر سی و ششم نقد فیلم «به‌وقت شام»: ابراهیم در شام


در «به‌وقت شام» ابراهیم حاتمی‌کیا از ایران خارج می‌شود. به سوریه می‌رود و داستان مواجهه قهرمانانش، یک پدر و پسر، با داعش را به فیلم درآورده است. این اولین بار هم نیست که حاتمی‌کیا بیرون از ایران فیلم می‌سازد. یکی از موفق‌ترین فیلم‌های او در دهه هفتاد «خاکستر سبز» در بوسنی می‌گذشت و حکایت عشق بین رزمنده-عکاس ایرانی و دختری بوسنیایی بود. آن زمان در بوسنی بین مسلمانان و صرب‌ها جنگ بود. یک‌بار هم در «از کرخه تا راین» قهرمانش را که رزمنده‌ای بیمار و رنجور بود برای مداوای چشم‌هایش به آلمان فرستاد و با بیماری سهمگین‌تری مواجه کرد. «به‌وقت شام» شباهت‌های زیادتری هم با دیگر آثار حاتمی‌کیا دارد. همان موتیف‌های تکرارشونده معروف حاتمی‌کیا. یکی‌شان رابطه پدر و فرزندی است. یک‌بار دیگر پسری داریم که از پدرش گلایه می‌کند چرا آن‌قدر درگیر جنگ بوده که به او و به خانواده [بخوانید به مظاهر دنیا] توجهی نکرده است. موضوعی که حداقل درون‌مایه اصلی دو فیلم دیگر او «موج مرده» و «به نام پدر» بوده است. فیلم یک‌بار دیگر مثل «ارتفاع پست» داخل هواپیما می‌گذرد و با هواپیماربایی دست‌به‌گریبان است. بعضی دیگر از ویژگی‌های فرمی آثار حاتمی‌کیا نیز اینجا حاضر هستند. موسیقی پرحجم و ملودیکی که بسیاری از صحنه‌ها را همراهی می‌کند. جملات قصاری که در قالب دیالوگ بنا می‌شوند و دوراهی خانواده و زندگی عادی در مقابل وظیفه و آرمان.
اما «به‌وقت شام» از نظرگاهی دیگر گسستی در کارنامه کاری ابراهیم حاتمی‌کیاست. این بار قهرمان او از نسل قدیمی و جنگ‌دیده و آرمان‌گرا به نسل جدید منتقل می‌شود. از پدران به پسران. پسری که پاهایش می‌لرزد اما کاری که آرزوی پدر است را انجام می‌دهد. اگر در «موج مرده» سردار فاعل بود و نگران پسری بود که در دوران جنگیدن او بهش رسیدگی نشده بود، اگر در «به نام پدر» مین زیر پای دختر ترکیده بود و پدر احساس مسئولیت می‌کرد، اگر حاجی در «بادیگارد» دست‌آخر خودش را فدای نسل جدید و دانشمند کرد و جوان‌ها هنوز به گرد پایش نمی‌رسیدند و… در «به‌وقت شام» بالاخره مسئولیت و قهرمانی به نسل تازه آمده و متخصص و متعهد منتقل می‌شود. بالاخره فیلم‌ساز نسل جنگ تعهد را در نسل تازه به رسمیت می‌شناسد.
نقاط افتراق «به‌وقت شام» با کارنامه حاتمی‌کیا به اینجا محدود نمی‌شوند. این بار شخصیت‌های حاتمی‌کیا، دو قهرمانش که پدری با بازی هادی حجازی فر و پسری با بازی بابک حمیدیان هستند جز در ابتدای فیلم درگیر انتخاب نیستند. راه از بیراه مشخص است. آن‌ها در کوران جنگ هستند و دشمن مقابلشان پست‌ترین و ملعون‌ترین دشمن‌هاست. کاری جز نجات مردم و راهی جز قهرمانی ندارند. به همین دلیل کلام در حداقل خود قرار دارد. عمل و اکشن است که در نقطه توجه قرار می‌گیرد.
از ویژگی‌های عمده سینمای دفاع مقدسی حاتمی‌کیا این بود که دشمن، یعنی عراقی‌ها، هیچ‌وقت دیده نمی‌شدند. آن‌ها تنها در فیلم‌های اولیه و آن‌هم از راه دور نمایش داده شدند. مسئله او دشمن نبود، جبهه خودی بود. ایثار در «دیده‌بان»، پشت جبهه در «وصل نیکان»، جانبازی و زخم در «از کرخه تا راین»، انتظار در «بوی پیراهن یوسف»، بازگشت به زندگی شهری و دور شدن دردآور از آرمان‌ها در تمام فیلم‌های دهه هفتاد و بی‌خبری از نسل بعد در «به نام پدر» و رسیدگی نشدن به مردمان مناطق آسیب‌دیده در «ارتفاع پست» بود. این بار اما داعشی‌ها از ابوطلحه بلژیکی تا شیخ عشیره سوری و ابوعمر چچنی و ام سلما و بقیه افراد داعش در قاب تصویر حاتمی‌کیا حاضرند و برای اولین بار مکالمه دشمنان باهم و مکالمه قهرمان با دشمن را شاهد هستیم. خشونت هم به‌تناسب دشمن بی‌رحم و وحشتناکی که حالا داعش است به شدیدترین شکلی حاضر است.اما مهم‌ترین نقطه افتراق «به‌وقت شام» با کارنامه حاتمی‌کیا در ترسیم روابط انسانی است. حرکت تدریجی حاتمی‌کیا به سمت پروژه‌های بزرگ و بیگ پروداکشن که ذره‌ذره شروع شد و در «چ» واضح شد اینجا به اوج رسیده و در «به‌وقت شام» حالا اکشن جای انسان را گرفته است. حاتمی‌کیا بیش از هر وقتی از روابط انسانی و ارتباط عاطفی فاصله گرفته و به هیجان و تعلیق و حرکت در چارچوب ژانر روی آورده است. به‌این‌ترتیب با وجود حاضر بودن تمام المان‌های سینمایش، بیشتر از قبل از روح آثار قبلی‌اش فاصله گرفته است.
شخصیت‌های حاتمی‌کیا اعم از دو ایرانی و چندین سوری بارها در موقعیت‌های خطیر و کشنده قرار می‌گیرند. جز در سکانس‌های اولیه دیگر هیچ جا به طرح سؤال درباره حضور نظامی ایران در سوریه نمی‌پردازد. پدر می‌گوید این صداها (اشاره به صداهای انفجار شهر در پس‌زمینه) به‌زودی به ایران‌ هم می‌رسد و پسر تنها به یک انتقاد خیلی ملایم بسنده می‌کند که پدرش همیشه صداهای دور را بهتر می‌شنود؛ که یعنی مشکلات داخلی را نمی‌بیند و از بوسنی تا سوریه در جنگ حضور دارد. جلوه‌های ویژه از «چ» بهتر شده اما همچنان متقاعدکننده نیست. در مقابل اجرای صحنه‌های اکشن در حدی بسیار بالاتر از توان قبلی سینمای ایران قرار دارد. تماشاگر علاقه‌مند به ژانر و به هیجان از فیلم لذت می‌برد اما تعلیق وقتی‌که می‌دانیم نجات در لحظه آخر سر می‌رسد و به عجیب‌ترین و نا منتظرترین شکل‌ها کلک داعشی‌ها بالاخره کنده می‌شود، کمرنگ است. سابق بر این تعلیق در آثار حاتمی‌کیا از جنسی دیگر بود. نگران می‌ماندیم بالاخره برادر نیکی کریمی و پسر علی نصیریان در «بوی پیراهن یوسف» برمی‌گردند یا آن‌ها در توهم‌اند. حالا تعلیق از این جنس است که آیا سری بریده می‌شود و آدمی از هواپیما پرت می‌شود یا نه. چاره‌ای نیست. این ابراهیم حاتمی کیای دهه نود است و آن ابراهیم حاتمی کیای دهه هفتاد بود. این دوتا اما همچنان در استفاده از موسیقی پرحجم و ملودیک، دیالوگ‌های شعاری و کلمات قصار اشتراک دارند.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان