به گزارش خبرنگار مهر، محمدرضا لطفی منتقد و کارگردان سینما نقدی بر فیلم «جشن دلتنگی» به کارگردانی پوریا آذربایجانی نوشت.
در این نقد چنین آمده است:
«نگاهی به فیلم «جشن دلتنگی»
همایشی که فیلم سینمایی می شود
همواره نطفه یک اثر هنری و یا حتی فرهنگی با ایده شکل می گیرد و در گام بعدی کانسپت آن اثر هنری است که پیکر تراشی می شود و سپس نوبت به زایش که همان انتخاب مدیوم است فرا می رسد که به زعم من این مهمترین بخش یک اثر هنری است.
خیلی از فیلم های سینمایی هستند که مفهوم و ایده بسیار خوبی دارند اما سوالی که درباره آنها مطرح می شود این است که چرا مدیوم سینما؟ چرا فیلم سینمایی؟ آیا این سوژه و این نوع بیان مناسب یک مقاله در روزنامه یا یک خطابه در دانشگاه و یا برگزاری یک همایش نیست؟
آیا بهتر نیست از این سوژه فیلم مستند ساخته شود؟ یا بهتر نیست مدیوم رمان را انتخاب کنیم؟
اینها پرسش هایی است که در مورد نه تنها فیلم های سینمایی، که خیلی از آثار هنری می توان سوال کرد و بسیارند هنرمندانی که واقعا دلیل انتخاب مدیومشان را نمی دانند.
«جشن دلتنگی» به زعم من تبلور و اوج این مسیر غلط است که باعث می شود هیچ رنگی از سینما در آن نباشد ... به راستی چرا مدیوم سینما وقتی قرار است هیچ قصه ای گفته نشود و ما از اول فیلم تا انتها سه گروه آدم با چندین و چند شخصیت ببینیم که همه از همان ابتدا راه می روند و معضل و حرف و دنیا و دیالوگ اول و آخرشان اینستاگرام است و از آن حرف می زنند.
فیلم می خواهد به معضلات دنیای مجازی و آسیب های آن بپردازد ... همین ... باور کنید همین و فیلمساز برای فهماندن این کانسپت به یک مشت تصویر آدم هایی که موبایل در دست دارند و در تمام صحنه ها دارند پست در اینستاگرام می گذارند و در تمام طول شبانه روز کار و حرف و مشکل و بدبختی غیر از فضای مجازی و اینستا ندارند بسنده کرده است و بدون هیچ طرح قصه و شخصیت پردازی فیلم را جلو برده است.
زمانی که شما می خواهی درباره مفهوم و پیامی صحبت کنید و حتی وقتی می خواهید روی چیزی تاکید داشته باشید باید در نهایت ظرافت به این مهم نائل بیایید ... وگرنه تکرار بیش از حد و گل درشت آن نتیجه ای جز کاریکاتور نمی دهد.
متاسفانه «جشن دلتنگی» فیلم خوبی نیست و شاید فراتر از آن، این نوع پرداخت اصلا متعلق به مدیوم سینما نیست و بهتر است با این شیوه پلات و گویش به جای صرف هزینه زیاد به یک یا چند همایش درباره معضلات فضای مجازی بسنده می شد ... سینما قصه می خواهد، شخصیت می خواهد و داستان و تعلیق... اما «جشن دلتنگی» کاملا فاقد این بدیهیات است و تقریبا از پلان اول تا پلان آخر همه موبایل به دست دارند و تمام حرف و دعوا و مشکل و زندگی هایشان هم اینستا و فضای مجازی است... چیزی که از زور تکرار دیگر خنده دار می شود.
پوریا آذربایجانی فیلمساز با استعدادی است ... مشخص است که اهل فیلم دیدن و کتاب خواندن است ... اما چطور و چگونه چنین فیلمسازی با بن مایه خوبی در نهایت چنین اثری را خلق می کند، این چیزی است که تنها از کارخانه حیرت انگیز سینمای ایران بر می آید، که کارگردانی با استعداد با انتخاب سوژه ای که اتفاقا اگر به درستی به آن پرداخت می شد، می توانست بسیار درگیر کننده و تاثیرگذار باشد و طیف عظیمی از جامعه با آن ارتباط برقرار کنند، در نهایت محصولی ارائه می دهد که حتی اصول اولیه سینما و درام را هم رعایت نمی کند و در بخش فنی و کارگردانی و بازی ها هم هیچ ردپایی از ذوق و خلاقیت به چشم نمی خورد.»