ماهان شبکه ایرانیان

سخن عشق نشانی ندارد

درباره «التاویلات النجمیه» و مؤلف آن شیخ نجم الدین دایه رازی (م ۶۵۴هـ)   بهره آغازین این گفتار در پی روشن داشت بعضی نکته ها و اشارات درباره انتساب و نام صحیح این تفسیر ارجمند و باز شناسی مؤلف گرانمایه آن است؛ چرا که این اثر وزین، برای اولین بار (آن هم به نادرستی به نام شیخ نجم الدین کبری م ۶۱۸ هـ) توسط دار الکتب العلمیه در ماه ه ...

سخن عشق نشانی ندارد

درباره «التاویلات النجمیه» و مؤلف آن شیخ نجم الدین دایه رازی (م 654هـ)
 

بهره آغازین این گفتار در پی روشن داشت بعضی نکته ها و اشارات درباره انتساب و نام صحیح این تفسیر ارجمند و باز شناسی مؤلف گرانمایه آن است؛ چرا که این اثر وزین، برای اولین بار (آن هم به نادرستی به نام شیخ نجم الدین کبری م 618 هـ) توسط دار الکتب العلمیه در ماه های پایانی 2009 م به چاپ رسید و در نمایشگاه کتاب تهران امسال هم عرضه شد. این مقال، کوتاه شده یادداشت های شکسته بسته ای است که نگارنده به مناسبت مطالعه آثار شیخ نجم الدین دایه رازی، روزگار، افکار، هم مسلکان، هم روزگاران و آثار ایشان فراهم آورده است تا تک نگاری ای را درباره ایشان محتوا باشد؛ لذا خلاصه و چکیده آن به جهت اهمیت این تفسیر عرفانی در میان اشاری نگاشته های اسلامی و هم تاثیرات نظام فکری کبرویان بر پی ریزی اندیشه های اسلامی، در این مقام آورده می شود. در بخش «زندگی نامه و آثار» فهرست وار درباره نگاشته ها و تالیفات ایشان سخن به میان خواهد رفت و هم سعی شد تا از خلال محتوای آثار ایشان، گونه ای سبک فردی یا وجه غالب Dominant ایشان استخراج شود؛ به این ترتیب می توان متن تفسیر را با دیگر آثار ایشان مقایسه کرد. در بخش «شواهد درون متنی» دلایل قطعی یاد شده در متن تفسیر که نشان می دهد صاحب این تفسیر شیخ نجم الدین رازی است و نه شیخ نجم الدین کبری (آنگونه که مصحح کتاب، بر آن پافشاری دور از دانش کرده) به مناسبت یاد شد. هم از دیگر آثار شیخ برای تایید این معنا بهره بردیم. در بخش پایانی هم بعضی نگرش های تفسیری ایشان، کوتاه و مختصر ابر رسیده شده است.
اول چیزی که در تورق و تصحف این تفسیر ارزشمند و گرانقدر به زبانم جاری شد این جمله بود که :آری آری، سخن عشق نشانی دارد» و هر چقدر این تفسیر در میان تفاسیر اشاری همگن و هم موضوع خود زیبا و دلکش و نغز و خواستنی بود، در عوض تصحیح، تدقیق و حتی انتساب آن نادرست و ناموزون و ناخواستنی افتاد. این چند سطر هم از جهت آگاهی و فایدت اهل علم قلمی شد، بسا کسی از دوستان و پژوهندگان را سودمند افتد. پدیده ای مدت هاست ذهن و دل نگارنده را به خود مشغول کرده و تعبیر «باز احیا»(1) متون و میراث علمی اسلامی برای آن مناسب می نماید. نشر بیمار گونه (که باری به هر جهت و بی رویه اش هم می توان خواند) در همه جای دنیا کم و بیش بوده و هست؛ و اسفا علینا که مشرقیان در سال های اخیر هر چه بیشتر بدان دچارند و ملاک و مناط چاپ محققانه و عالمانه، دست کم در کار نشر میراث اسلامی فراگیر نشده و مورد پذیرش هم قرار نگرفته است. آموزش این اصول یک نیمه راه است و گردن زیر بار علم و دانش فرود آوردن و منقاد و مطیع قاعده و قانون شدن رویه دیگر آن. این دغدغه و نگرانی، نه امروزینه است که آن را چیزی نزدیک به سده ای پیش تر ازین، علامه محمد قزوینی و هم بیش از نیم قرن پیش مرحوم استاد جلال الدین همایی، از سر سوز دل چنین بیان داشته اند: کار تصحیح نسخه های خطی مانند اکثر امور فرهنگی دستخوش مداخلات نااهلان شده و گاهی که محصول بی فایده ایشان به بازار می آید، مایه فضیحت و خجلت و شرمساری است. مرحوم علامه محمد قزوینی مکررا می فرمود: نسخ خطی همچنان مخلوط باقی بماند، هزار بار بهتر از آن است که مغلوط چاپ شود، زیرا که این عمل در واقع خیانتی است که به فرهنگ کشور می شود و حقی بزرگ از علوم و معارف بشری را تضییع می کند؛ چه قدر مسلم زیانش این است که دیگر کسی به این زودی ها در فکر تصحیح آن کتاب نمی افتد و پس از چندی که بر این حال گذشت و اغلاط در اذهان رسوخ یافت و سیم دغل به جای زر ناب رایج شد، بلای استدراکش اضعاف زحمتی است که باید در تصحیح خود کتاب کوشید(2).
باری، باید گفت بسیارند نسخه های خطی که به اصطلاح تصحیح و تحقیق و منتشر شده اند، اما به علت عدم رعایت ضوابط و شرایط فن تصحیح یا اهلیت نداشتن مصحح آن، از دست می شوند و نیاز مجدد به صرف وقت و هزینه جهت احیا و تصحیح دارند. بالطبع نقد متون و یاد آوری معایب و اشکالات راه یافته بدان، جهت ارتقای سطح دقت و تلاش افزون تر محققان و مصححان و دست اندرکاران نشر، برای ارائه هر چه بهتر و بی ایرادتر این آثار و جلوگیری از دوباره کاری ها و اتلاف وقت و هزینه، کاری بجا و شایسته است و به قول سعدی علیه الرحمه: «متکلم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد»(3).
شاید اگر میراث مسلمانان چاپ و ارائه بازاری نشود، بسا بهتر باشد؛ از آن رو که شاید بعدها محقق (یا محققان) با انصاف و حوصله ای دست اندرکار تحقیق و ارائه آن اثر شوند. چرا که اگر اثری به شکل نامطبوع و ناعالمانه به چاپ رسد، بسیار زمان خواهد برد تا ناشری هزینه کند و محققی وقت بگذارد تا اثر پیش تر چاپ شده ای را «باز احیاء» کند. نمونه را، پیش تر درباره ارتکاباتی از این دست، توسط ناشر همین اثر، درباره گرامی اثری با نام حقائق التفسیر، تالیف: ابوعبدالرحمان سلمی (م 412هـ) عارف نامدار و مؤلف گرانمایه عرفان اسلامی، چیزکی نوشتم(4)، از بردن نام محقق (!!!) آن اباها دارم و سخن مکرر درباره آن را به وقتی دیگر واگذارم و اینکه اثری در حوزه جغرافیای تاریخی- علمی ایران را ناشری عرب، بی توجه به خاستگاه و بافت محتوایی و مخاطب آن، چاپ بازاری می کند، هم جای تاسف بسیار دارد، چرا که باز شناسی آثاری از این دست، دست کم در تدوین تاریخ علم ما ایرانیان سهم بسزایی دارد و نشر بقاعده و بی عیب ازین آثار، بیشتر صرف همت و توجه ایرانیان مسلمان را می طلبد، تا محققان (یا محقق نمایان)ی که راه و بیراه در پاورقی های مخل و ممل شان مطالب کتاب و اشارات آن را به باد انتقادهای اعتقادی و بینشی می گیرند که فلان اندیشه مؤلف در اعصار پیشین، چرا با فلان مطلب در اندیشه سلفی فلان کس و تفکر ظاهری بهمان کس سازگاری ندارد. از همه اینها که بگذریم در دسترس قرار گرفتن اثری مهم و ارزشمند در تاریخ تفاسیر اشاری قرآن، شادباش و شادمانی زاید الوصف دارد و دانایان و محققان این وادی را بسیار سودمند می افتد. نگارنده این اسطور، ضمن تورق این تفسیر گرانقدر، ضمن مشاهده انتساب نادرست این اثر به مؤلف دیگر، با اشکالات و ایرادات دیگری هم روبه رو شد که در اینجا تنها به انتساب و بعضی نکات واضحه در درباره این اثر و
مؤلف آن پرداخته می شود و بررسی دقیق تر و نقد شیوه کار و سهل انگاری های مصحح را به وقتی دیگر موکول می سازد. البته مصحح محترم برای این تصحیح، زحماتی هم متحمل شده اند که قابل تقدیر است.
به هر روی، این کتاب به شکل و شمایل کنونی اش با نام « التاویلات النجمیه، فی التفسیر الإشاری الصوفی؛ تالیف: الشیخ الإمام احمد بن عمربن محمد نجم الدین الکبری، المتوفی 618 هـ؛و یلیه تتمه عین الحیاه، تالیف: علاء الدوله احمد بن محمد السمنانی المتوفی 736هـ؛ تحقیق و تخریج و تعلیق و دراسه: الشیخ احمد فرید المزیدی» در 6 مجلد (ج 381:1 ص؛ ج 414:2 ص؛ ج444:3 ص؛ ج413:4 ص؛ ج414:5 ص؛ ج381:6 ص)، مجموعا در 2447 صفحه به همت دار الکتب العلمیه بیروت، در سال 2009 م به چاپ رسیده است. با مصحح کتاب «احمد فرید المزیدی» هم چندان ناآشنا نیستیم، پیش تر ازین کتاب هایی به تحقیق و مقدمه ایشان در زمینه های گوناگون به چاپ رسیده بود(5)، اما ظاهرا به مرور ایام، سلیقه و دقت های علمی- تحقیقی ایشان رو به کاستی گذاشته است.
مصحح جای جای کتاب و در صفحات متعدد(6)، در صدد تطبیق مطالب کتاب با تفسیر عرائس البیان شیخ روزبهان بقلی شیرازی (م 606هـ) است که به لحاظ مشرب فکری، جهان بینی، منافع، نوع پرداختن به ظاهر و باطن آیات و هم سبک و اسلوبی که هر یک از این بزرگان در آثار خویش دارند، ظاهرا کاری عالمانه و دقیق نباید باشد.
تاکنون دو تک نگاری مهم و جداگانه درباره این تفسیر و مؤلف آن نگاشته شده است: اولی از دکتر محمد رضا موحدی با نام «آن سوی آینه»(7) که گویا موضوع پایان نامه دکتری ایشان در دانشگاه تهران بوده است؛ دو دیگر از محمد اوکایان محقق ترک در کتابی با نام «Necmuddin Dayeve Tasavvufi tefsiri»(8) (= نجم الدین دایه و تفسیر صوفیانه). هم فضل تقدم را بایست از کسانی که پیش تر از این دو محقق، راهگشای مطالعه در این زمینه بودند، به ترتیب تاریخی نگارش مقاله شان نام برد: فریتس مایر Fritz Meier(9) در مقاله خود که به بررسی نسخه های خطی آثار سه عارف ایرانی (عین القضات همدانی، شیخ نجم الدین کبری، شیخ نجم الدین دایه) در کتابخانه های استانبول پرداخته بود، به مناسبت و به کوتاهی درباره این تفسیر و مؤلف آن سخن رانده است (1937). پس از او هرمان لندولت (10)Herman Landolt در مقاله ای، درباره شیخ نجم الدین رازی و نظرات ایشان درباره علم الهی اشاراتی کوتاه کرد (1977). ویلیام شپال (11) William shpall در مقاله خود، اساسی تر و محوری تر از دو مقاله پیشین به خود تفسیر «بحر الحقائق»، اما به گونه ای موجز و بر اساس دست نویسی خاص ازین تفسیر به ارائه مطلب پرداخته است. هم سلیمان آتش هم در کتاب خود «Isari tefsir Okulu»(12) (= مکتب تفسیر اشاری) بخشی بسیار کوتاه (صص 141-138) درباره این تفسیر و شیوه تفسیری ایشان تحلیل و بررسی کرده است. زندگانی و آثار نجم الدین رازی. «شیخ نجم الدین ابوبکر عبداللّه بن محمد بن شاهاور بن انوشیروان بن ابی النجیب الاسدی الرازی» (بنابر اشارت خود ایشان در مرموزات اسدی(13) و خاتمه مرصاد العباد(14) و مقدمه منارات السائرین(15)) معروف به نجم دایه، از عرفای نامدار و بزرگ ایرانی سده هفتم هجری است که یکی از بی نظیرترین نثرهای عرفانی فارسی مرصاد العباد، به نام گرامی ایشان نامبردار است، از این رو در کتب تراجم از ایشان گهگاه با عنوان صاحب مرصاد هم یاد می شود. موضوع اصلی این مقال یکی دیگر از آثار ایشان است که در زمینه تفسیر قرآن نگارش یافته و «بحر الحقائق و المعانی فی تفسیر القرآن و السبع المثانی» و یا «التاویلات النجمیه» است. زمان ولادت شیخ، آنگونه که اقدم تراجم نگاران و رجال شناسان (ذهبی 16؛ صفدی 17؛ خوافی 18) در این باره ثبت کرده اند، بایستی 573 هـ باشد.
اینکه اطلاعات ما درباره نجم الدین دایه، کم و تا حدودی پراکنده است، شاید به دلیل مهاجرت و سفر ایشان همزمان ایلغار مغول به بیرون از مرزهای ایران باشد. ایشان بیش از 30 سال پایانی عمر خویش را در جانب غربی دجله به سر
می بردند و شرح حال ایشان بایستی در کتب رجالی یافتنی باشد تا در تذکره های فارسی شرق دجله. یاد کرد ذهبی در تاریخ الاسلام هم درباره جناب شیخ، به اطلاعات دو نفر از استادان خود یکی از آنها شاگردان شیخ نجم الدین دایه بود، تکیه دارد. این دو رجالی معروف، عبارتند از : ابوالعلاء فرضی بخاری کلابادی(19) و دیگر شرف الدین دمیاطی.(20) صفدی در الوافی بالوفیات درباره سفرهای نجم الدین رازی می نویسد:
.... او شیخ طریقت و حقیقت بود و در میان اصحاب حال و مقالات، شانی والا داشت. بیشتر سفرهای او به حجاز، مصر، شام، عراق، روم، آذربایجان، اران، خراسان و خوارزم بوده است و شمس الدین ذهبی هم آغاز سفرهای او را سال 599 می داند. این نکته با آنچه دکتر ریاحی در مقدمه مرصاد العباد و به نقل از بعضی نسخه ها از تحریر ثانوی مرصاد العباد می آورد که «وی در سال 600 هجری در مصر بوده.... . گویا در همان سفر سال 600 سعادت زیارت خانه خدا را هم یافته است» سازگار می نماید.
همه تذکره نویسان اتفاق دارند که نجم الدین از اصحاب شیخ نجم الدین کبری بوده که تربیت وی حواله شیخ مجد الدین بغدادکی گشته است. و چون آن دو بزرگ در خوارزم مقام داشتند، تردیدی نیست که سال هایی از عمر نجم رازی (سال های آغاز سلوک او) در آن شهر سپری گشته است. وی درباره اقامت خود در خوارزم می نویسد: این ضعیف در خوارزم سالکی را دید او را شیخ ابوبکر می گفتند از خراسان از ولایت جام بود....(21). بنابراین نجم الدین رازی، آنگونه که از نسب ایشان هویداست و هم تصریحی که در آغاز مرصاد العباد آورده اند، رازی شهر ری بوده و آن را مسقط الراس خویش بر می شمردند. دوران جوانی ایشان هم در خوارزم و تحت توجهات استاد و پیر ایشان شیخ مجد الدین بغدادی گذشته است.تأثیر گذاری شیخ مجد الدین بغدادی بر شیخ نجم الدین دایه به گونه ای است که نجم الدین، بخش اعظمی از مبحث سماع کتاب « منارات السائرین» خویش را تبرکا از «تحفه البرره» شیخ مجد الدین بغدادی عینا نقل می کند.(22)
نجم رازی در صفحه های آغازین تفسیر عرفانی خود، آنجا که سلسله راویان خویش را هنگام نقل احادیثی از رسول اکرم(ص) بیان می کند، به تصریح از کسانی چون: مؤید محمد الطوسی (524-617هـ)، ثعلبی، ابوالمظفر عبدالرحیم بن عبد الکریم السمعانی (537-618هـ)، مؤید بن محمد بن علی المقری ابوالعز عبد الباقی بن عثمان الهمدانی (م 602هـ) یا د می کند. اینان به گواهی کتب رجال و حدیث از بزرگ ترین راویان حدیث در زمان خود بوده اند و پیداست که شیخ نجم الدین هم از خوان حدیث ایشان بی بهره نمانده است. مطلب مهم دیگر درباره زندگانی شیخ نجم الدین رازی، آشنایی ایشان با استادان و مشایخ حدیث است. درباره استادان و آموزگاران ایشان در ایران، مطالب مفیدی در تذکره ها و تواریخ فارسی در دست است. لیکن در باب استادان و شاگردان وی پس از اسفار و مهاجرت، شمس الدین ذهبی اطلاعات ذیقیمتی در تاریخ الإسلام فراهم آورده است. عبارت ذهبی درباره ایشان که ذیل عنوان «ابن شاهاور» آمده، چنین است:
ولد سنه ثلاث و سبعین و خمسمائه. و اول رحلته سنه تسع و تسعین. و سمع: عبد المعز الهروی و منصور بن الفراوی و ابا الجناب احمد بن عمر الخیوقی، و المؤید الطوسی و مسمار بن العویس و ابارشید محمد بن ابی بکر الغزال و ابابکر عبداللّه بن ابراهیم بن عبد الملک الشحادی و جماعه سواهم.
روی عنه: داود بن شهملک اللیری، و محیی الدین محمد شاه الغزالی و شمس الدین محمد بن حسن الساوجی و کهف الدین إسماعیل بن عثمان القصری و إمام الدین عبداللّه بن داود بن معمر بن الفاخر و الحافظ شرف الدین الدمیاطی و الشیخ محمد بن محمد الکنجی و قطب الدین ابن القسطلانی.
صفدی در الوافی بالوفیات، علاوه بر اینان، از محدثان دیگری چون ابن المسعانی (537-618هـ)، عبدالوهاب بن سکینه (م 607هـ) زینب الشریعه (م 615هـ)، عبدالمحسن بن الطوسی در زمره مشایخ حدیث نجم الدین رازی یاد می کند.(23)
ذهبی در تاریخ الاسلام، درباره تاریخ وفات شیخ، گمانه زنی هایی را از قول دو استاد خود(24) که با شیخ از نزدیک دیدار کرده بودند، پیش می کشد. به هر روی، وفات شیخ چیزی در فاصله سال های 656-654 هـ بایستی رخ داده باشد(25).
آثار و مؤلفات. از آثار ایشان، این کتاب ها به زیور نشر آراسته شده اند:
1. مرصاد العباد من المبدا الی المعاد.(26)
2. مرموزات اسدی در مزمورات داوودی.(27)
3. رساله عقل و عشق.(28)
4. رساله الطیور.(29)
5. منارات السائرین إلی اللّه و مقامات الطائرین باللّه.(30)
6. رساله من العاشق إلی المعشوق فی بیان ان الصوفی لیس بمخلوق(31).
7. التاویلات النجمیه(32).
اینکه بتوان برای تالیف شیخ، سیر تاریخی دقیق مشخص کرد، کاری دشوار است. الا اینکه می دانیم مرصاد العباد جز اولین نگاشته های ایشان است و در مقدمه مناران بدین مطلب اشاره دارند که چیزی حدود سی و اند سال پیش این معانی را در عبارات فارسی گفته بودم. هم می دانیم که وفات شیخ در میانه نگارش تفسیر قرآن فرا رسیده است و لذاست که می توانیم به گونه ای اجمالی سیر تالیفات ایشان را اینگونه بدانیم:
مرصاد العباد منارات السائرین بحر الحقائق و المعانی (التأویلات النجمیه)
ایشان در سالیان پایانی عمر خویش و گویا در بغداد، این تفسیر عرفانی را بر مذاق اهل تاویل به رشته تحریر در آوردند و بر آن نام «بحر الحقائق و المعانی فی التفسیر السبع المثانی» نهادند که پس از آن به «التاویلات النجمیه» هم نامبردار شد. از این تفسیر که به زبان عربی نوشته شده، خوشبختانه بیش از 40 نسخه پیش از قرن 9 وجود دارد. یعضی از آنها کامل نیستند و بعضی دیگر عناوینی همچون نجم القرآن یا عین الحیات دارند؛ اما آغاز و انجام بیشبنه آنها با تفسیری که در دسترس است و از لحاظ زمانی هم اقدم نسخ موجود، نسخه شماره 37 متعلق به کتابخانه سلیمانیه ترکیه، بخش حسن حسنی پاشا Hasan Husnu Pasa است که مشخصا سماع و اجازه مستنسخ آن از شیخ نجم الدین دایه را در بر دارد و ایشان هم به صحت سماع کاتب ازیشان، به این عبارات اذعان کرده اند:(33)
صح السماع و النقل، حرره الفقیر ابوبکر محمد بن شاهاور الاسدی الرازی فی سابع عشر المحرم سنه خمسین و ستمائه...
.... تم تفسیر الجزء الاول و الثانی من کتاب بحر الحقائق و المعانی فی تفسیر السبع المثانی. و قد وقع الفراغ من استنساخه فی یوم الاربعاء حادی ربیع الاول لسنه سبع و اربعین و ستمائه بمدینه تستر علی ید العبد الضعیف عبد الملک بن محمد مظفر الطیار التستری...
گویا شیخ نجم الدین رازی در این تفسیر، مطالب خود را از آغاز قرآن تا انتها سوره الطور نگاشته بوده اند و با وفات ایشان تفسیر متوقف می شود. تکمله ای که امروزه در دسترس ماست، اثر شیخ علاء الدوله سمنانی (657-736 هـ) عارف و مؤلف گرانقدر قرن هفتم و هشتم است. ایشان این بخش را «مطلع النقط و مجمع اللقط» نام نهادند. سبک نوشتاری و نثر هر یک از این دو بزرگوار متفاوت با دیگری است و این به وضوح تمایز میان دو مؤلف را نشان می دهد. بخش ابتدایی تفسیر که مربوط به نجم الدین دایه است، دور از اصطلاحات فنی اهل تصوف و در بیشتر موارد استنباطات و ذوقیات دارد. اما بخش مربوط به علاء الدوله سمنانی، مشحون از اصطلاحات فلسفی- عرفانی است که اهل فن و آشنایان این وادی را سودمند است.
توجهی که مفسران و عارفان بعد از سده هفتم، به بحر الحقائق شیخ نجم الدین رازی داشته اند، به خوبی پیداست که نزد عارفان و سالکان و عموم دانشیان مسلمان مقبولیتی عام داشته است. این تفسیر افزون بر پذیرشی که نزد بزرگان طریقت نقشبندیه (همچون خواجه عبیداللّه احرار، خواجه محمد پارسا، عبدالرحمن جامی، ملا حسین واعظ کاشفی، شیخ صفی کاشفی و...) داشته، نزد فرقه مولویه هم از محبوبیت بسیاری برخوردار بوده است و این از خلال استفاده ایشان از این تفسیر در شروح مثنوی همچون شرح کبیر انقروی و المنهج القوی لطلاب مثنوی پیداست.
مستشرقان، درباره مؤلف این اثر و خود آن بحث ها و تردید ها و بررسی های چالش برانگیزی دارند. فریتس مایر جزء اولین کسانی است که در این باره مطالبی را قلمی کرده است. او معتقد است که این تفسیر (بحر الحقائق و المعانی) در واقع از آن شیخ نجم الدین کبری، استاد نجم رازی است و نجم دایه تنها تکمیل کننده این تفسیر است. استناد مایر به نوشته مستنسخی ناشناس است که بر نسخه ای از کتابخانه داماد ابراهیم در استانبول، چنین مطلبی را مرقوم داشته است. پس از مایر، کسانی همچون کارل بروکمان، مرحوم مینوی، زرین کوب و.... این ادعا را به رای قبول دیده اند.
اما محمد حسین ذهبی در «التفسیر و المفسرون» چنین ادعایی را نپذیرفته و این تفسیر را از آن نجم رازی و تتمه آن را متعلق به علاء الدوله سمنانی دانسته است.(34) البته ذهبی هیچ مدرکی برای این گفته خود نقل نمی کند. هانری کربن هم با استناد به مطالعات و تطبیقات عثمانی یحیی، بر آن است
که این تفسیر احتمالا از سوره مائده انفال به بعد از آن نجم رازی است و تتمه آن را (پس از سوره طور) شیخ علاء الدوله سمنانی به انجام رسانیده است. (35)

«التاویلات النجمیه/ «بحر الحقائق» از آن کیست؟
 

همان گونه که پیش از این هم یاد کردیم نسخه های تفسیر تاویلی شیخ نجم الدین دایه، با نام های گوناگون و حتی به نام نویسندگان دیگر در کتابخانه های مختلف جهان به ثبت رسیده است. شاید یکی از عوامل این آشفتگی ها این بوده که نجم الدین دایه خود در ابتدا یا میانه کتاب خود، نامی و عنوانی برای آن ذکر نکرده است و تمام نسخه هایی که از این تفسیر اینک در دسترس است، بی هیچ مقدمه ای در این باب، آغاز می شوند و پایان تفسیر هم آن گونه که بر می‌آید، به شکلی ناخواسته و ناگهانی (که گویا بیماری و مرگ نجم الدین دایه مسبب آن بوده) ناتمام می ماند.
بنابراین، چنین مجالی فراهم می شود که نام هایی چون: تاویلات نجمیه، اشارات من کلام اللّه، حقایق النجمیه و... بر این تفسیر اطلاق شود. البته عنوان «بحر الحقائق و المعانی» بر اساس قدیمی ترین نسخه ها و هم نقل قول از سوی نزدیک ترین مؤلفان به زمان حیات مؤلف، بر دیگر عناوین رجحان دارد.
همچنین عامل دیگر در این آشفتگی ها، تشابه اسمی نجم الدین رازی (دایه) با نجم الدین کبری، استاد و پیر مراد وی بوده است. این التباس از روزگار بسیار قدیم تا زمان ما ادامه یافته و هنوز پژوهشگرانی را می توان یافت که بعضی از آثار یکی از این دو بزرگوار را به دیگری نسبت می دهند.
از سویی در بیشتر کتب تراجم و طبقات، هنگام معرفی نجم الدین کبری، ذکری از تفسیری 12 جلدی (بی هیچ گونه اطلاعاتی درباره آن) به میان می آید. در بعضی منابع نه چندان قدیمی هم از تفسیری عرفانی به نام «عین الحیاه» اثر نجم الدین کبری یاد می شود که مع الاسف هنوز یافت نشده است. این اطلاعات پراکنده و ثابت نشده، موجب می شده که مستنسخ کم اطلاع هم در دوران امر بین انتساب نسخه ای از تفسیر بی نام، به استاد (نجم الدین کبری) یا شاگرد (نجم الدین رازی)، حرمت استاد را نگه دارد و تفسیر را از او بداند. به هر حال تاثیر اظهار نظر این مستنسخان در حواشی متن و هم عنوان گذاری های ایشان، بر تحقیقات و مطالعات نسل های بعد و از جمله پژوهشگران معاصر غیر قابل انکار است. رینولد نیکلسون در مقدمه خویش بر شرح مثنوی معنوی ضمن برشمردن شروحی که پیش از این بر مثنوی معنوی نوشته شده، با اشاره به شروح فارسی می نویسد: «اما هر چند که ایران پیشاهنگ این راه بود، نخستین شروح کامل و منظم در ترکیه تالیف شد»(36) سپس به معرفی شروحی که در ترکیه بر مثنوی نوشته شده اند، (اعم از ترکی و عربی) می پردازد و درباره نخستین این شروح چنین می نویسد:
المنهج القوی لطلاب المثنوی (عربی)، اثر شیخ یوسف بن احمد المولوی است. مؤلف خود را خادم درویشان خانقاه بکطاش، روستایی در بسفر توصیف می کند و می گوید که این اثر را برای استفاده اهالی سوریه دیگر اعضای طریقت که خواندن شروح ترکی را دشوار می یابند، تالیف کرده است. قسمت اعظم این شرح ماخوذ از فاتح الابیات است و نویسنده بعضی نقل قول های جالب را از تفسیر نجم الدین کبری (بر قرآن) بر آن افزوده است، اما اهمیت چندان دیگری ندارد.(37) البته تمامی این نقل قول ها از تفسیر بحر الحقائق است.
از همه آنچه تاکنون درباره این تفسیر نوشته شده، می توان چنین نتیجه گرفت که اساسا درباره تفسیر عرفانی نجم الدین رازی چند احتمال وجود دارد:
1. اینکه نجم الدین رازی تکمیل کننده تفسیر نجم الدین کبری باشد و بنابراین باید تفسیر نجم رازی تنها شامل سوره الذاریات تا پایان قرآن شود.
2. اینکه نجم الدین رازی خود تفسیری مستقل آغاز کرده تا سوره 52 (طور) رسانده و سپس آن را، تکمیل کنندگانی دیگر همچون شیخ علاء الدوله سمنانی، به اتمام رسانده اند.
3. اینکه نجم الدین رازی تفسیر خود را از سوره مائده نساء به بعد آغاز کرده و تا سوره الذاریات ادامه داده است.
4. اینکه تفسیر «عین الحیاه» با تفسیر «بحر الحقائق و المعانی» یکی باشد.
5. اینکه تفسیر «بحر الحقائق و المعانی» با «تاویلات نجمیه» یکی باشد.
6. اینکه هر یک از تفاسیر فوق، هویتی مستقل و مجزا داشته باشند.
در میان محققان معاصر،فریتس مایر و پیروان او احتمال اول را پسندیده و با استناد به تحشیه نویسنده ای ناشناس بر نسخه شماره 153 از مجموعه داماد ابراهیم پاشا،(38) این احتمال را تایید کرده اند.
دکتر محمد حسین ذهبی بر اساس نسخه دارالکتاب المصریه و حاشیه ای که در انتهای بخش اول این نسخه (پیش از آغاز متن شیخ علاء الدوله سمنانی) آمده، احتمال دوم را برگزیده و البته استدلال و قرینه ای برای اثبات این مدعا نیاورده است. مرحوم مجتبی مینوی هم معتقد بوده اند که تا پیش از امکان مقابله و معارضه هم نسخ با یکدیگر، باید قائل به توقف بود و در باب مؤلف این تفسیر نمی توان به قطع اظهار نظر کرد.
هانری کربن هم احتمال سوم را مناسب تر یافته است و البته با احتیاط، جایی را هم برای احتمال دوم باز گذاشته است.

شواهد درون متنی مبنی بر اینکه نجم الدین رازی مؤلف این تفسیر است، و لا غیر
 

1. ذکر کتاب منارات السائرین در بحر الحقائق
 

در تمام نسخه های کهن الحقایق که سوره زمر را هم در بردارند(39)، همچون در تاویل این آیه از قرآن مجید که: «اللّه نزل احسن الحدیث» (الزمر:22)، شرحی هم درباره رجوع روح به حضرت ربوبی آمده، آنگاه چنین می خوانیم:
یشیر اللّه تعالی الی رجوع الروح الی حضره ربه علی طریق جاء منها و لهذا قال النبی(ص): «الصلاه معراج المؤمن». و لیس ههنا مقام شرح رجوع الروح الی حضره ربه بمعراج الصلاه و قد [شرحنا حقیقه هذا فی کتابنا الموسوم بمنارات السائرین الی حضره اللّه و مقامات الطائرین باللّه(40)... من ارادها فلیطالع منه(41).
چنین تصریحی به کتاب «منارات السائرین» و ذکر نام کامل آن و تعبیر «فی کتابنا» به همراه این نکته که هیچ مورخ و محققی در انتساب کتاب «منارات السائرین» به نجم الدین رازی شک ندارد، هر گونه تردیدی را در باب انتساب نسخه بحر الحقائق و المعانی به نجم الدین رازی، خواهد زدود.

2. تطابق بعضی مطالب بحر الحقائق با مرصاد العباد و منارات السائرین
 

نجم الدین رازی در ابتدای کتاب «منارات السائرین» یکی از انگیزه های خود را در تالیف چنین کتابی، بیان معانی استنباط شده از اشارات قرآنی و ناگفته های روایی و اسراری که بر زبان مشایخ بزرگوار رفته، می داند:
... مستنبطا معانیه من اشارات القرآن و تلویحات الاخبار و رموز المشایخ الکبار، مؤسسا مبانیه علی مشاهدات الانوار و مکاشفات الاسرار، من غرائب المواهب و عجائب المراتب، سالکا فیه طریقه لم اسبق الی سلوکها، و...(42)
از این رو، موارد دریافت های تاویلی از آیات قرآن کریم در «منارات السائرین» کم نیست و شیخ هر جا به آیه ای برمی خورد، با صرف نظر از معنای ظاهری آیات، مستنبطات ذوقی خویش را عرضه می دارد. کما اینکه در مواضعی از مرصاد العباد هم با تغییراتی چون: «معنی ظاهر آیت شنونده باشی و لیکن معنی باطنش بشنو، که قرآن را ظاهری و باطنی است....،(43) به سراغ معنای باطنی قرآن رفته است. این نشان می دهد که ذهن نجم الدین رازی در مواجهه با قرآن، ذهنی تاویلگر بوده و در همه کتاب های خود این رویه را حفظ کرده است. درباره تکرار و تشابه اندیشه و مضمون در این دو کتاب (بحر الحقائق و منارات السائرین) و حتی تشابه اشعار به کار گرفته شده در این آثار، به تفصیل می توان سخن گفت، اما در اینجا تنها برای اثبات وحدت مؤلف این دو اثر، به مواردی اشاره می شود که عین عبارات «منارات السائرین» دقیقا در «بحر الحقائق» تکرار شده است.
نجم دایه پس از بیان مراتب تبعیت و پیروی از حضرت رسول صلی اللّه علیع و آله و سلم، به بیان درجات محبت (محبت عوام، محبت خواص و محبت اخص الخواص) می پردازد و برای هر درجه، شرحی همراه با شواهد قرآنی و شعری (از متنبی و رابعه عدویه و...) می آورد. سپس درجات محبت خدا نسبت به بندگان را توضیح می دهد و از گفتار شیخ ابوسعید ابی الخیر در تفسیر آیه «یحبهم و یحبونه» (مائده، 54/5) بهره می گیرد و می نویسد: قراالقاری بین یدی الشیخ ابی سعید بن ابی الخیر، قوله تعالی: «یحبهم و یحبونه»، فقال بحق یحبهم لانه لا یحب إلا نفسه علی معنی انه لیس فی الکون إلا هو، و ما سواه فهو من صنعته، و الصانع اذا مدح صنعه فقد مدح نفسه،...(44)
در کتاب «بحر الحقائق و المعانی» هم به هنگام تفسیر آیه «یحبهم و یحبونه» همین عبارات نقل شده را بی هیچ کم و کاستی (نزدیک به شش صفحه) تکرار می کند.(45)
همچنین در فصل دوم از باب ششم کتاب منارات السائرین که به «اختصاص الانسان بالخلافه» اختصاص یافته، نجم الدین رازی در شرح و تاویل آیه 30 از سوره بقره «و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه» می نویسد:
اعلم ان اللّه تعالی لاختصاص الانسان بالخلافه، قال:
«انی جاعل فی الارض خلیفه» لیعلم ان المختص بالخلافه من یکون ارضیا سماویا مثل الانسان. لا سماویا کالملائکه و لا ارضیا کالحیوانات، و انما قال تعالی «انی جاعل» و قال: انی خالق، لمعنیین:
- احدهما: لان الجاعلیه اعم من الخالقیه، فان الجاعلیه هی الخالقیه و شیء آخر، و هو ان یخلقه موصوفا بصفه الخلافه اذ لیس لکل مخلوق اختصاص بالخلافه، کما قال تعالی: «یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض» خلقناک مستعدا للخلافه و اعطیناک مرتبتها.
- و الثانی: ان للجاعلیه علیه اختصاصا بعالم الامر و هو الملکوت و هو ضد عالم الخلق (لانه هو عالم الاجسام و المحسوسات کما قال تعالی: «الا له الخلق و الامر») ای الملک و الملکوت، و انه تعالی حیث ذکر ما هو مخصوص بعالم الامر ذکره بالجاعلیه لامتیاز الامر عن الخلق کما قال تعالی: «الحمدللّه الذی خلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور»؛ فلما کانت السموات و الارض من الاجسام و المحسوسات ذکرها بالخلیفه و لما کانت الظلمات و النور من المکوتیات ذکرها بالجاعلیه....(46). پس از این عبارات تا پایان فصل درباره وجه تسمیه خلیفه و علت امتیاز انسان برای خلیفه اللّه شدن، بسط سخن داده است.
نجم الدین رازی در بحر الحقائق و المعانی هم در تاویل همین آیه، بی هیچ کاستی همین عبارات را تکرار کرده است و در واقع تمام فصل دوم از باب ششم منارات را در بحر الحقائق و المعانی، نقل کرده است.(47)
اساس جهان بینی حاکم بر «بحر الحقائق و المعانی» همان است که خواننده در «منارات السائرین» و «مرصاد العباد» می بیند و حتی از همین دو نمونه ذکر شده، به خوبی پیداست که نجم الدین رازی همان مباحثی را که سی و اند سال پیش از تالیف منارات السائرین و بحر الحقائق، در کتاب مرصاد العباد خویش به فارسی آورده بود، اینک به جامعه عربیت در آورده است.(48)

3. ذکر شیخ مجد الدین بغدادی در بحر الحقائق
 

نجم الدین رازی در تفسیر آیه 28 از سوره نساء «و خلق الإنسان ضعیفا»، به این اشعار استشهاد می ورزد:
اذ لعب الرجال بکل شیء
رایت الحب یلعب بالرجال
[و کیف الصبر عمن حل منی
بمنزله الیمین عن الشمال
و قال بعضهم:
و الصبر عنک مذمومّ عواقبه](49)
و الصبر فی دیگر الاشیاء محمود
و قال بعضهم:
الصبر یحمد فی العواقب کلها
الاعلیک فانه لا یحمد
قال المنصف (رضی اللّه عنه): فکان شیخی سلطان وقته مجد الدین شرف بن المؤید 50 بغدادی- قدس اللّه روحه العزیز- یقول یوما فی اثناء مجلسه إن اباالحسن الخرقانی رحمه اللّه کان یقول لو لم الق نفسا لم ابق. ثم قال لا یعظم علیکم هذا المقام فانی رجعت بکثیر من اصحابی عن هذا المقام...(51).
این عبارت در همه نسخه هایی که سوره نساء را در بر دارند، وجود دارد و به خوبی آشکار می کند که نویسنده این تفسیر از مریدان شیخ مجد الدین بغدادی بوده است و نه از مردان و استادان او. از این رو بی شک باید پذیرفت که تفسیر، از آن شیخ نجم الدین رازی است که طبق گزارش همه تذکره نویسان، از شاگردان و مریدان مجد الدین بغدادی بوده و در همه کتاب های خود، نامی یا مطالبی از استاد خود نقل کرده است.(52)
کسانی که این تفسیر را از نجم الدین کبری پنداشته اند، طبعا نخواهند پذیرفت که نجم الدین کبری به شاگر و مرید خود، شیخ اطلاق کرده باشد با این تعبیر که «فکان شیخی سلطان وقته...».
همچنین با توجه به اینکه این تعبیر در ضمن تفسیر سوره نساء آمده است و نه در انتهای تفسیر و یا لااقل پس از سوره ذاریات، می توان نتیجه گرفت که نویسنده این تعبیر (فکان شیخی....) آغازگر این تفسیر بوده است و وحدت رویه هم نشان می دهد که مضامین پیش از سوره نساء و پس از آن تا سوره ذاریات از یک قلم تراویده است.

4. ذکر استادان حدیث
 

در ابتدای تفسیر بحر الحقائق، آنجا که مفسر طبق سنت مفسران سلف، به بهانه نقل نخستین روایت، سلسله استادان حدیثی خود را نقل می کند، به نام کسانی بر می خوریم که از نظر تاریخی (سال وفات ایشان) و هم حوزه جغرافیایی، می توانند استادان حدیثی شیخ الدین رازی باشند و نه شیخ نجم الدین طامه الکبری.
برای نمونه به این عبارت توجه کنید:
«و اخبرنا المشایخ بطرق مختلفه جمیع کتاب الجامع الصحیح البخاری، منها اخبرنا ابوالعز(53) عبدالباقی بن عثمان بن محمد بن محمد بن ابی نصر محمد بن صالح الهمدانی بها فی ذی الحجه سنه احدی و ستمائه، اخبرنا ابوالحافظ ابوجعفر محمد بن (حسن بن محمد بن) حسن الهمدانی اخبرنا ابو عبداللّه محمد بن موسی الصفار اخبرنا ابوالهیثم محمد بن مکی بن محمد بن الکمهی اخبرنا ابوعبداللّه محمد بن یوسف بن مطر العزیزی اخبرنا الامام الحافظ ابن عبداللّه محمد اسماعیل البخاری اخبرنا عمروبن علی اخبرنا ابوعاصم اخبرنا ابن جریح اخبرنا موسی بن عقیت عن نافع، ان ابا هریره رضی اللّه عنه قال، قال رسول اللّه...»(54)
بسیار مستبعد می نماید که در سال 601 هجری در حالی که شیخ نجم الدین کبری شصت و اند سال از عمرش می گذشته است (وی متولد 540 هجری است) و خود املا کننده احادیث و از مشایخ حدیث برای بسیاری از راویان حدیث بوده است، از ابوالعز عبدالباقی همدانی (م 602هـ) تمام صحیح بخاری را سماع کرده باشد. این اتفاق نادر تنها زمانی ممکن است تحقق یابد که محدثی خود در سنین پیری، به خاطر ملاقات با محدثی بزرگ‌تر و بسیار نام آور و خبره، بخواهد تبرکا و جهت اتصال به سلسله مشایخ او، چند حدیثی را از سماع کند، در حالی که ابوالعز عبدالباقی تا آن اندازه نام آور و شهره نبوده است و در روزگار حیات او، نجم الدین کبری بسی مشهورتر و شاگردان حدیث اش هم بسیار افزون تر بوده اند. افزون بر این، در هیچ یک از کتب تراجم- که به تفصیل در باب زندگانی و استادان حدیث شیخ نجم الدین کبری سخن گفته اند- نامی از ابوالعز عبدالباقی همدانی نیامده است (این محدث را نباید با حافظ ابوالعلاء الهمدانی العطار- متولد 488 و متوفای سال 569 هجری- اشتباه گرفت).
اما در سال 601 هجری نجم الدین رازی، 28 ساله بوده و به گواهی کتب تراجم، (55) دو سالی از آغاز سفرهایش، برای کسب معرفت و سماع احادیث نبوی گذشته بود و دقیقا در سن و سالی بوده که می توانسته است کتاب صحیح بخاری را از ابو العز عبدالباقی همدانی سماع کند.

اجمالی درباره روش تفسیری شیخ نجم الدین رازی
 

گذار از لفظ و اشاره به معنا، از مشخصه‌ها و نکات بارزه این تفسیر است. حفظ ظاهر و توجه و نگاه به الفاظ و ساختار و اسلوب ظاهر، همان اندازه اهمیت و ظهور دارد، که شکافتن بطون و غور در معانی و لطایف و اشارات قرآنی، ایشان در تفسیر خود، که بیشتر تکیه بر تأویل های منطبق بر کتاب و سنت دارد و به لطایف قرآنی به گونه ای خاص توجه دارند. در جاهای مختلف تفسیر اشاره دارند که معانی لطیفه، پس از پذیرش معانی ظاهری و در مرحله ای فراتر از آن، توسط مخاطبان و اهلش دانسته می شود. ایشان همچنین با تطبیق مبانی شرع و شریعت با عرفان و طریقت، خود را از اتهام «تفسیر به رای» دور نگاه داشته است. جناب شیخ، خود احادیث مربوط به ذم تفسیر به رای را می آورد، و تأویلات را تا آنجا مجاز می شمرد که تعارضی با مبانی ظاهری شرع نداشته باشد.
ایشان در این تفسیر از مفسرانی چون سهل بن عبداللّه تستری، ابوالحسن واحدی، ابواسحاق ثعلبی و هم ابو عبدالرحمن سلمی نیشابوری مطالبی یاد می کنند، اگر چه گفتارهایی هم از دیگر عارفان صاحب نام هم همچون ابوبکر واسطی، رابعه عدویه، ابوبکر وراق، جنید بغدادی، شیخ ابو سعید ابی الخیر ،مجدالدین بغدادی ،بایزید بسطامی، شبلی، ابو حامد غزالی، ابو عثمان مغربی، بابا طاهر همدانی و دیگر مشایخ پیش از وی، کم نیست. بسیاری از اقوال مشایخ پیش از 500 هـ، ظاهرا به واسطه «حقایق التفسیر» سلمی در این تفسیر یاد شده اند.
ممیزه مهم و اساسی در سرتاسر تفسیر ایشان، اشاره به جنبه بطن و تاویل، هم راستای توجه به ظاهر و لفظ است. روش تفسیری شیخ نجم الدین دایه، بر مذاق سلیمان اهل عرفان و صوفیه، مالامال از تأویلات عارفانه است، و نهایت کوشش ایشان در جمع میان دو بحر شریعت و طریقت را، از ویژگی های ممتاز این تفسیر می توان برشمرد.
کوتاه سخن: تفسیری که به نام «التاویلات النجمیه» به چاپ رسیده، در وضع و محاذات کنونی اش، بی هیچ تفاوتی(56) عینا همان «بحر الحقائق و المعانی»، اثر نجم الدین دایه رازی است؛ و نه شیخ نجم الدین کبری (م 618هـ). چاپ اثر هم محققانه نبوده و (با وجود بیش از 40 دستنویس پیش از قرن نهم از این تفسیر) از روی تک نسخه دارالکتب مصر که کتابتی بسیار متاخر دارد(57)، صورت گرفته است.
- مجلد پایانی تفسیر هم که در این چاپ، به تصریح مصحح (!) بسیار دان علامه عدیم النظیر همه دهور و دوران ها احمد فرید المزیدی، تنها بر اساس یادداشتی بر ظهر نسخه دار الکتب، تتمه عین الحیات نامیده شده، در حقیقت «مطلع النقط و مجمع اللقط» علاء الدوله سمنانی (م 736هـ)، و ارنباطی با «عین الحیاه» که گویا تفسیری 12 جلدی و تالیف شده توسط شیخ نجم الدین کبری بوده، ندارد.
- تا بررسی کامل تمامی نسخ «التأویلات النجمیه»، «بحر الحقائق و المعانی»، «نجم القرآن» و «عین الحیاه» نگارنده قائل به تکافی إدله امر و به اشارات و ظهر نوشته های هیچ یک از کاتبان و مستنسخان نسخه های این تفسیر گرانسنگ اعتمادی ندارم و پیروی از گفتار استاد مرحوم مجتبی مینوی را در این باره بصلاح تر می بینم.
- پسینیان مفسر، به این اثر شیخ نجم الدین دایه رازی بسیار توجه داشته و از آن بهره ها برده اند.
از آن جمله: نظام الدین اعرج نیشابوری (م 728هـ) در غرائب القرآن و رغائب الفرقان(58)؛ سید حیدر آملی (م 787هـ) در المحیط الاعظم و البحر الخضم فی تاویل کتاب اللّه العزیز المحکم؛ ملا حسین واعظ کاشفی (م 910هـ) در مواهب علیه و جواهر التفسیر(60)؛ اسماعیل حقی بروسوی (1127هـ) در روح البیان(61)؛ آلوسی بغدادی (م 1270هـ) در روح المعانی(62).
- دلایل درون متنی نشان دهنده استفاده شیخ در تالیف این تفسیر از میراث عرفان خراسان و مشرقی عالم اسلام (همچون آثار سهل تستری، ابو عبد الرحمان سلمی، قشیری و...) و هم اندیشه کبرویان دارد و می تواند در بررسی ها و مقارنه های عرفانی مورد استفاده قرار گیرد.

پی نوشت ها :
 

1- گویی از این پس باید در پی محققان یکدلی باشیم که از نو بیایند و آنچه به عنوان تراث محقق چاپ و عرضه شده را، بار دیگر منتقدانه بنگرند و غث و سمین آن را فرادست نهند. یعنی از متخصصان رشته های مختلف علوم انسانی دعوت شود تا هر مؤلف و کتابی تالیفی وی را (البته بدوا از روزگار کهن) در نظر بگیرند و چاپ های پیشین اثر وی را مروری بسزا کنند. اگر مخطوطات و نسخه های مورد استفاده در آن چاپ شرط لازم تصحیح علمی را بر آورده نمی کرد، اینان در جایی اشارت کنند که فلان چاپ از فلان کتاب نیاز به مرمت و باز بینی و باز خوانی دارد، و دانشجویان ما هم به فکر پی افکندن بنایی مستحکم (هر چند تنک) باشند، تا پایان نامه های چسب و قیچی خورده بی یال و دم و اشکم. آنچه که پس از استدراک این لجنه و گروه، و پایمردی مصححان جوان فرا دست نهاده شود را «باز احیاء» متون می نامم.
2- مختاری نامه، صص 75-74 (به نقل از مقاله دوست گرامی جناب محمود نظری با عنوان تصحیح یا تضییع، آیینه میراث 23، صص 6- 105).
3- گلستان سعدی، باب هشتم.
4- نک؛ کتاب ماه کلیات، شماره 92 و 93، مرداد و شهریور 84، صص 97-72؛ «بررسی بخشی از حقائق التفسیر ابوعبدالرحمان سلمی از دیدگاه نسخه شناسی، و دیگر آثار او».
5- بعضی از کتاب هایی که توسط احمد فرید المزیدی مورد عنایت واقع شده اند: لوامع الانوار و روض الازهار فی الرد علی من انکر من المتکلمین، لعبد الحافظ المالکی؛ المعانی الدقیقه الوفیه فیما یلزم نقباء الساده الصوفیه للابشیهی؛ المواهب المحمدیه بشرح الشکائل الترمذیه؛ المنهل العذب الروی فی ترجمه فطب الاولیاء النووی للسخاوی؛
المنهاج السوی فی ترجمه النووی، مع تحریر التنبیه و رسائل للنووی؛ جلاء القلوب من الاصداء الغیبیه ببیان إحاطته بالعلوم الکونیه للشیخ الکتانی؛ سر الاسرار للشیخ عبد القادر الجیلانی؛ فتوح الغیب للشیخ الجیلانی؛ قلائد الجواهر فی مناقب الشیخ عبد القادر للتاذفی؛ السیف الربانی فی عنق المعترض علی القطب الجیلانی لابن عزوز؛ بهجه الاسرار و معدن الانوار للشطنوفی؛ خلاصه المفاخر فی مناقب الشیخ عبد القادر للیافعی؛ کتاب الزهد لابی لهناد السری؛ کتاب الزهد لابی حاتم الرازی؛ کتاب الزهد لو کیع؛ کتاب الزهد لابی داود؛ الفوائد فی الزهد لابی جعفر الخلدی؛ الزهد لاسد بن موسی؛ شرح تائیه ابن الفارض للقیصری؛ شرح التائیه للقاشانی؛ اشرف الوسائل إلی فهم کلام الشمائل لابن حجر الهیتمی؛ تحفه الزوار لقبر النبی المختار لابن حجر الهیتمی؛ الشمائل المحمدیه للترمذی؛ الاحادیث النبویه فی الترغیب و الترهیب للیافعی؛ الشفافی حقوق المصطفی للقاضی عیاض؛ الدور و اللمع فی بیان الصدق فی الزهد و الورع للشعرانی؛ إرشاد الطالبین إلی مراتب العلماء العالمین للشعرانی؛ مختصر فرائد القلائد للشعرانی؛ الکوکب الشاهق فی الفرق بین المرید الصادق و غیرالصادق للشعرانی؛ العرائس القدسیه فی معرفه الدسائس النفسیه لمصطفی البکری؛ السیوف الحداد فی اعناق اهل الزندقه و الإلحاد لمصطفی البکری؛ الروضات العرشیه شرح الصلاه المشیشیه لمصطفی البکری؛ کروم عریش التهانی شرح صلاه ابن مشیش الدانی لمصطفی البکری؛ الروض الزاهر فی مناقب الشیخ عبد القادر للدیری؛ کتاب الاربعین فی إرشاد السائلین؛ روضه الحبور و معدن السرور لابن الاطعانی؛ الارواح للعلوانی؛ الحقیقه الباهره فی اسرار الشریعه الطاهره، لابی الهدی الصیادی؛ روح الحکمه لابی الهدی الصیادی؛ فصل الخطاب للرواس؛ الحکم المهدویه للرواس؛ النفحات الشاذلیه شرح البرده البوصیریه لحسن العدوی؛ النطق المفهوم من اهل الصمت المعلوم لطغرو الترکمانی؛ الطریق إلی اللّه للشیخ فرید المزیدی؛ إحیاء القلوب شرح حکم سیدی محمود الکردی؛ شرح الحکم الصوفیه (الکردیه) للشرقاوی؛ شرح الحکم الاکبریه للبابی الکردی؛ شرح الحکم الغوثیه لابن علان الصدیقی؛ حکم سیدی مصطفی البکری؛ شرح الحکم الاکبریه للدامونی؛ قوانین حکم الإشراق للمواهبی؛ البیان و المزید- شرح حکم ابن مدین- لباعشن؛ قلائد الزبرجد شرح حکم مولانا احمد لابی الهدی الصیادی؛ الشرف المؤبد لآل محمد للنبهانی؛ تاج العروس الحاوی لتهذیب النفوس لابن عطاء؛ اصول الهدایه لابن بادیس؛ الورع للإبیاری؛ بهجه المسافر فی مناقب الشیخ عدی بن مسافر؛ بوارق الحقائق للرواس؛ الطریقه الرفاعیه للرواس؛ بحر الفوائد للکلاباذی.
6- برای نمونه، به پاورقی این صفحات در جلد 1 بنگرید: 60-58؛ 97؛ 106؛ 120؛ 135؛ 137؛ 139؛ 146-147؛ 256؛ 269؛ 272؛ 277؛ 283؛ 294-295؛ 316؛ 325؛ 327؛ 328؛ 339؛ 357-359؛. عجب تر اینکه ارتکاب تفسیر عرائس هم از این محقق و در همین نشر سر زده، آن هم بدون مراجعه به نسخ متعدد از این تفسیر.
7- توسط نشر «آن»، در 267 ص، و در سال 1381 ش، در تهران به زیور طبع آراسته شده است. مطالب همین کتاب به صورت خلاصه و در چندین مقاله در نشریه های مختلف به چاپ رسیده است. از این میان ارجاع ما به مقاله ایشان است به این نشانی: بینات (شماره 30، سال 1380، صص 55-36).
8- توسط نشر Ragbet yayinlari به سال 2001م در استانبول به چاپ رسیده است. این کتاب توسط نگارنده و پایمردی یکی از دوستان از کشور ترکیه، مراحل پایانی ترجمه به فارسی را می گذراند.
9- Stambuler Handschriften dreier، persischer Mystiker Der Islam 24، P. 1-42.
10- Stufen der Gotteserkenntnis und das Lob der Torheit bei Najm-e Razi, Eranos Jahrbuch 46، P. 175-204.
11- A note on Najm al- Din al- Razi and the Bahr al- Haqa> iq, Folia Orientalia 22، P. 69-80.
12- مکتب تفسیر اشاری، سلیمان آتش، ترجمه: دکتر توفیق سبحانی، مرکز نشر دانشگاهی، 1381 ش، تهران.
13- مرموزات اسدی، مقدمه دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی، صفحه د-ع از مقدمه، تجدید چاپ انتشارات سخن، 1386 ش.
14- مرصاد العباد 546.
15- منارات السائرین و مقامات الطائرین، تحقیق و تقدیم: سعید عبد الفتاح ص 28، کویت: دار سعاد الصباح، الطبعه الاولی، 1991؛ تجدید چاپ در الهیئه المصریه العامه للکتاب، مصر، 1999 م.
16- تاریخ الاسلام، 167:52.
17- الوافی بالوفیات، 579:17، شماره 485.
18- مجمل فصیحی، 262:2.
19- محمود بن ابی بکر بن ابی العلاء بخاری کلابادی حنفی، معروف به فرضی (644-700 هـ) اندکی در بخار اسماع حدیث کرد و سپس در بغداد و ماردین و دمشق و مصر و موصل به کسب حدیث پرداخت. وی مقارن حمله مغول به آن دیار در ربیع الاول سال هفتصد، به ماردین رفت و در همان سال و همان شهر بدرود حیات گفت. از او
دستنوشتی از معجم شیخ خود باقی است. شمس الدین ذهبی در موارد بسیار در تصانیف خود از او به عنوان استاد یاد کرد، حدیث یا خبری از او نقل می کند: برای اطلاعات بیشتر درباره او، نک: شذرات الذهب، 457:5-458، العبر، 408:3، الدر الکامنه، 111:5، الدلیل الشافی، 72:2، النجوم الزاهره، 197:8، تذکره الحفاظ، شماره 1495، مراه الجنان، 234:4، المعجم المختص، 92 ب، 93 الف. این اطلاعات برگرفته شده است از: امام شمس الدین الذهبی، معجم الشیوخ الذهبی، تحقیق و تعلیق: د. روحیه عبد الرحمن السیوفی 615، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، 1410هـ (اشارت دکتر موحدی).
20- شرف الدین ابو محمد عبد المؤمن بن خلف بن ابی الحسن التونی الدمیاطی الشافعی در اواخر سال 613 در جزیره تونا (میان تنیس و دمیاط) به دنیا آمد و در دمیاط درس خواند و فقه آموخت. سفرهای دور و درازی در طلب حدیث آغازید. در اسکندریه از علی بن زید النسارسی و ظافر بن شحم و منصور بن الدباغ و....، سماع حدیث کرد. سپس به عنوان نخستین استاد حدیث در مدرسه منصوریه (که مؤسس آن ملک ناصر قلاوون بود) برگزیده شد. محدثان بسیاری از جمله: ابوحیان اندلسی، ابو الفتح الیعمری، علم الدین البرزالی، قطب الدین عبد الکریم، فخر الدین النویری، تقی الدین السبکی و شمس الدین ذهبی از او حدیث و مطلب نقل کرده اند. مرگ او به طور ناگهانی و پس از خواندن حدیثی در سال 705 هـ اتفاق افتاد. بعضی از آثار مهم او عبارتند از: 1. فضل الخیل، 2. کشف المغطی فی فضل الصلاه الوسطی، 3. التجر الرابح فی ثواب العمل الصالح. برای آشنایی بیشتر، نک: ابن حجر، الدرر الکامنه، 254:4، شماره 2527؛ بروکلمان، تاریخ الادب الاسلامی، 282:6 (اشارت دکتر موحدی).
21- دکتر محمد امین ریاحی، مقدمه مرصاد العباد ص 15.
22- نک: مقاله دکتر موحدی با عنوان «بهره هایی از منارات السائرین»، نشر دانش. سال هجدهم (تابستان 80)، شماره دوم، ص 68-72.
23- الوافی بالوفیات، 579:17، شماره 485.
24- ابو العلاء، فرضی (644-700 هـ)؛ و شرف الدین دمیاطی (630-705 هـ) از اصحاب حدیث شیخ نجم الدین رازی.
25- متن عبارت چنین است: «انبانی ببیشتر هذا الفرضی و اما الدمیاطی فقال: توفی فی اول عام سته و خمسین، فیحررهذا.» نک: تاریخ الاسلام، مجلد مربوط به حوادث سال های 651-167:660.
26- مرصاد العباد، به اهتمام: دکتر محمد امین ریاحی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1352.
27- مرموزات اسدی در مرمورات داوودی، با مقدمه و تصحیح دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی، انتشارات مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل شعبه تهران، چاپ اول، 1352.
28- رساله عقل و عشق، به اهتمام تقی تفضلی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، 1367.
29- رساله الطیور (به انضمام رتبه الحیات)، به اهتمام محمد امین ریاحی، تهران، انتشارات توس، 1371.
30- منارات السائرین و مقامات الطائرین، تحقیق و تقدیم: سعید عبد الفتاح، کویت، دار السعاد الصباح، 1993م.
31- دکتر شفیعی کدکنی، نوشته بر دریا، انتشارات سخن، 1386 ش.
32- دار الکتب العلمیه، 6 مجلد، تحقیق و تخریج: احمد فرید المزیدی، بیروت 2009م.
33- نسخه شماره 37، برگ 332 ر (به نقل از محمد اوکایان ص 3-102).
34- محمد حسین الذهبی، التفسیر و المفسرون، 976:2.
35- سید حیدر آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، با تصحیحات و دو مقدمه از: هنری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران: انجمن ایرانشناسی فرانسه و شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1368، صفحه بیست و دو تا چهل.
36- نک: رینولد الین نیکلسون، شرح مثنوی معنوی، مترجم: حسن لاهوتی، 2:1، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1374.
37- شیخ یوسف بن احمد المولوی در المنهج القوی لطلاب المثنوی (نوشته شده در 1222ق) کرارا با تعبیراتی چون «قال نجم الدین کبری فی الانفسی....» عبارات و منقولاتی را از تفسیر او نقل می کند. این نقل قول ها در هر شش مجلد کتاب، یافت می شود. تنها برای نمونه می توان به این شواهد مراجعه کرد: المنهج القوی، 354:1، 389، 577، 578؛ 42:2، 102، 183، 150، 110؛ 53:3، 60، 72، 73، 574. توجه به این شرح مثنوی و راه یافتن به نشانی شواهد تفسیر در المنهج القوی را مرهون ارشاد حضرت استاد دکتر سید محمد حسینی می دانم که در مقاله ای محققانه تحت عنوان «دو ناگفته درباره نجم الدین کبری و کتاب تفسیر او»، به بررسی این شواهد پرداخته است (اشارت دکتر موحدی).
35. منارات السائرین 263-268.
38- تاریخ کتابت این نسخه معلوم نیست، اما می توان به قرائنی دریافت که تاریخ کتابت آن، باید پس از نیمه دوم قرن هشتم باشد، چرا که در
بردارنده تکمله شیخ علاء الدوله سمنانی (م 736هـ) است و توسط یک کاتب نوشته شده (و خط آن تغییر نیافته) است.
39- نسخه آستان قدس (برگه 137 الف) و نسخه نظام نیشابوری (برگه 283 الف) (اشاره شده در مقاله دکتر موحدی).
40- التأویلات النجمیه 209:5-210.
41- عبارت «من ارادها فلیطالع منه» در نسخه چاپی التأویلات موجود نیست، از نسخه تورخان والده ش 14، گ415 ر افزوده شد.
42- منارات السائرین 29.
43- مرصاد العباد 48.
44- منارات السائرین 218-223.
45- بحر الحقائق و المعانی، نسخه کتابخانه حضرت آیت اللّه مرعشی نجفی، شماره 5288، برگه 115-118 (اشارت دکتر موحدی).
46- التاویلات النجمیه 141:1-142.
47- بحر الحقائق و المعانی، همان نسخه، برگه 29 ب تا 31 الف.
48- برای نمونه می توان بحث تفاوت خلق و جعل و هم خلق و امر را در مرصاد العباد (ص 48-49)، با عبارات نقل شده از منارات السائرین و بحر الحقائق و المعانی سنجید و یا بحث حب الهی را بر اساس همین عبارات نقل شده از منارات و بحر الحقائق با کتاب مرصاد العباد (ص 42-45 و 59) مقایسه کرد، تا همنوایی فضای اندیشه حاکم بر این آثار را به نیکی احساس کرد.
49- ابیات و عبارت در نسخه چاپی التاویات موجود نیست، نگارنده آن را از نسخه بحر الحقائق، نسخه کتابخانه تورخان والده ش 14،گ124 ر افزود. هم برای تطبیق نک:بحرالحقایق، نسخه کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی، شماره 882، برگه 72 الف و از همین کتابخانه، نسخه شماره 189، برگه 134 الف (دو مورد اخیر از اشارت دکتر موحدی).
50- در نسخه چاپی التاویات (134:2) به خطا "یستحیی سلطان وقته محب الدین شرف بن یزید" آمده است.
51- التاویلات النجمیه 134:2.
52- نک: منارات السائرین 515 و 546؛ مرصاد العباد 205، 233، 398 و 530 و هم مراجعه شود به مقاله دکتر موحدی با عنوان: بهره هایی از منارات السائرین، مجله نشر دانش، سال هجدهم، شماره دوم، 68-72.
53- عبد الباقی بن عثمان بن محمد ابوالعز الصوفی الهمدانی، در حدیث شاگرد ابو المناقب محمد بن حمزه علوی و محمد بن حامد و زاهر بن طاهر شهامی بود. به سال 590 در راه حج به بغداد آمد و برای گروهی از محدثان، حدیث نقل کرد و به ایشان اجازه نقل حدیث داد. وی در سال 602 در همدان درگذشت. شاگردش حافظ ضیاء می گوید: وی به سال 517 به دنیا آمده بود و نزد حافظ ابو جعفر همدانی و زاهر شهامی، سماع حدیث کرده بود. برای آشنایی بیشتر با استادان، شاگردان و احادیثی که از وی نقل شده، مراجعه شود به: شمس الدین الذهبی، المختصر المحتاج الیه من تاریخ ابن الدبیثی، 274:15، (للحافظ محمد بن سعید بن یحیی بن علی ابن الدبیثی: (م 637هـ) بیروت؛ منشورات محمد علی بیضون دار الکتب العلمیه؛ هم ابن نقطه، التقیید لمعرفه رواه الاسانید 389. همچنین در تهذیب الکمال مزی فراوان از ابو العز عبد الباقی روایت نقل شده است؛ نک: المزی، تهذیب الکمال، 147:5 و 360:20.
54- بحر الحقائق و المعانی، نسخه کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی، شماره 5288، برگه 61 ب، (اشارت دکتر موحدی).
55- نک: تاریخ الاسلام، 167:52؛ الوافی بالوفیات، 579:17.
56- صرف نظر از دو برگ آغازین کتاب که در نسخه های در دسترس هست و مصحح در چاپ نیاورده و یا در تک نسخه مورد استفاده او نبوده است.
57- از روی خط و شواهد نسخه شناسی می توان حدود سال کتابت را حدود قرن 11 و نه بیش از این تاریخ دانست و این تاریخ در مقایسه با سال وفات مؤلف در 654 هـ بسیار متاخر می نماید، خصوصا که در تصحیح مخطوطات پیش از روزگار مغول، فراهم کردن همه نسخ موجود یک اثر، بایسته و شایسته تحقیق عالمانه است.
58- غرائب القرآن و رغائب الفرقان، نظام الدین النیشابوری، ضبطه و خرج آیاته و احادیثه: الشیخ زکریا عمیرات، دارالکتب العلمیه، بیروت 1416ق.
59- حققه و قدم له و علق علیه: السید محسن الموسوی التبریزی، الطبعه الثانیه 1416ق.
60- مقدمه و تصحیح: دکتر جواد عباسی، نشر میراث مکتوب، تهران 1379ش.
61- دار احیاء التراث العربی، بیروت 1985م. هم تفسیر حقی و تنویر الاذهان هم عینا از همین مؤلف اند و نام بردن آن ها به عنوان مؤلفان دیگر، به گمان نگارنده درست نیست. طبق جست و جوی اجمالی کامژیوتری، افزون بر 600 مورد تصریح عبارت منقول از «التاویلات النجمیه» در روح البیان بوسوی هست، که گرد آوری و تطبیق آن ها تحقیقی مجزا و پژوهشی جداگانه می طلبد.
62- تصحیح: السید محمد شکری الآلوسی، بیروت، دار احیاء التراث، 1985م.
 

منبع: خردنامه همشهری- ش50
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان