ماهان شبکه ایرانیان

قواعد قرآنی

بررسی تاریخی و تحلیلی قواعد فقهی نبوی   چگونه می توان از فقه بهره گرفت و امور جوامع انسانی را تدبیر کرد؟ آنچه در اسلام و آموزه های اسلامی برای این هدف منظور شده است، قواعد فقه خوانده می شود

قواعد قرآنی

بررسی تاریخی و تحلیلی قواعد فقهی نبوی
 

چگونه می توان از فقه بهره گرفت و امور جوامع انسانی را تدبیر کرد؟ آنچه در اسلام و آموزه های اسلامی برای این هدف منظور شده است، قواعد فقه خوانده می شود. قواعدی که فقها و علمای مسلمان و نیز مخاطبان خاص فقه را یاری می رساند تا امور و موضوعات لازم را از متن فقه استنباط کنند. در مقاله پیش رو، استاد مبلغی، به تبیین تاریخی و نیز بررسی تحلیلی این میراث گران سنگ اسلامی همت گماشته اند. نویسنده کوشیده است، رویه نبوی را در زمینه قواعد فقه واکاود. قواعد فقهی نبوی بخشی مهم و تاثیر گذار از قواعد منصوص در تاریخ قواعد فقه به شمار می روند. نویسنده خط نبوی قواعد فقهی را از نخستین دورانی که قواعد نبوی، حتی در سیاقی ناشناخته اما در حجمی انبوه، منشا اثر شده اند تا دوره ای که این سنت و رویه گران بها نزد اصحاب و ائمه اطهار (ع) انعکاس یافته اند، پی گرفته و تحلیل کرده است.

مقدمه:
 

قواعد به دو بخش منصوص و اصطیادی تقسیم می شوند. قواعد منصوص به آن دسته از قاعده هایی که در یکی از منابع سه گانه قرآن، سنت نبوی و سنت اهل بیت (ع) وارد شده اند اطلاق می شود و قواعد اصطیادی قواعدی هستند که فقها آنها را از مجموعه هایی از روایات یا احکام برگرفته اند. بی گمان قواعد منصوص- که از اعتباری بیشتر و وضعیتی اطمینان بخش تر برخوردار هستند- نمایانگر این واقعیت هستند که قواعد قدمتی همسان با ظهور اسلام دارند و شکل گیری آنها همزمان با تشریع احکام فقهی در اولین سال های بعثت، آغاز شده است. هر چند قواعد در اولین دوره پیدایش خود به همراه احکام جزئی و به صورت ناشناخته برای مردم ارائه می شد ولی در عین حال، حجم گسترده ای از متون منبع و مرجع را به خود اختصاص داد؛ تا آنجا که مهم ترین منبع الهام قواعد فقهی در همین دوران و در چهار چوب قواعد فقهی «قرآن مجید» و «قواعد نبوی» به میدان آمد. بنابراین در اولین روزهای ظهور اسلام، حجم گسترده ای از قواعد- اما حداقل ناشناخته- برای آن زمان تولید شد. در این نوشته به بررسی قواعد نبوی- که بخش مهمی از قواعد منصوص را تشکیل می دهند- خواهیم پرداخت. این بررسی بیشتر جنبه ای تاریخی دارد و می کوشد به آنچه در کتاب های شیعه و سنی در این زمینه ارائه شده بپردازد. طبیعی است که پذیرش بسیاری از این قواعد، در گرو بررسی سند یا تلقی و نوع تعامل اصحاب با آنهاست. بررسی اسناد یا تلقی اصحاب از رسالت این مقاله بیرون است و آن را به مکان مناسب خود- یعنی بحث های استنباطی- موکول می کنیم. توضیح و بررسی قواعد فقهی در سنت نبوی و میزان انعکاس و تطبیق آن نزد اصحاب و اهتمام امامان‌(ع) به قواعد نبوی را با ذکر چند محور دنبال می کنیم:

قواعد نبوی بیانگر انسجام فقه اسلامی
 

فقهی که انسجام ذاتی و مجموعه های به هم پیوسته ندارد نمی تواند منظومه ای از قواعد انبوه را پدید آورد. از این رو اگر بپذیریم که قرآن، تبیین فقه را از طریق ارائه انبوهی از قواعد انجام داده است، به ناچار باید این حقیقت را بپذیریم که فقه مورد نظر قرآن، ذاتا منسجم و به هم پیوسته است. در این صورت، آنچه از پیامبر (ص) انتظار می رود رویکرد قاعده مند در ارائه فقه است. در حقیقت، پیامبر (ص) تبیین فقه را با این رویکرد آغاز کرد و در مواردی بسیاری سعی داشت به جای بیان احکام جزئی، موارد گوناگونی را که از نظر حکم، متحد هستند با عباراتی گویا بیان کند. امامیه و اهل سنت پیامبر (ص) روایت کرده اند که فرمود «اعطیت- یا اوتیت- جوامع الکلم».(1) با توجه به اینکه فعالیت های پیامبر را نه می توان و نه باید در فقه خلاصه کرد؛ بلکه حتی- بی آنکه تحقیقی گسترده کرد- چهره اصلی فعالیت های وی را نمی توان فقهی دانست، از این رو نباید تصور کرد که مقصود پیامبر (ص) از عنوان «جوامع الکلم» صرفا قواعد فقهی بوده است. کلمات پیامبر (ص) در تمام زمینه ها از ویژگی جامعیت و فراگیری برخوردار است. به همین سبب در روایات فراوان، عبارت هایی پر معنی و فراگیر از پیامبر (ص) در موضوع اعتقادات، اخلاقیات و.... به چشم می خورد. البته باید پذیرفت که بخش مهمی از تلاش های پیامبر (ص) فقهی بوده است. در نتیجه، قسمتی از «جوامع الکلم» هم فقهی به شمار می آید. جوامع الکلم فقهی، تعبیر دیگری از احکام فراگیر و کلی است که موارد مختلف را مورد پوشش قرار می دهد.(2) جالب اینکه جامعیت و فراگیری، حتی در این کلام حضرت-اوتیت جوامع الکلم -هم به چشم می خورد؛یعنی به صدور کلمه های جامع از پیامبر (ص) در زمینه های فقهی، اخلاقی و.... نظر دارد.(3)
توضیح و بررسی قواعد فقهی در سنت نبوی و میزان انعکاس و تطبیق آن را نزد اصحاب با ذکر چند محور دنبال می کنیم:

ارتباط قواعد قرآن و قواعد پیامبر (ص)
 

قواعد قرآنی مرزهایی گسترده و دامنه هایی بزرگ دارند، این گستردگی و بزرگی، ظرفیت هایی تمام نشدنی به قواعد قرآنی بخشیده اند تا با زمان همراه شوند و با ارائه راهبردهای کلان، جامعه ها را اداره کنند. بدین سان قرآن اصولی بنیادی را ارائه می کند که نه تنها به محدودیت آفرینی در فرایند پویایی اندیشه اسلامی نمی انجامند که فراتر از آن، زمینه هایی بزرگ را برای نقش آفرینی در دوره های متفاوت هم فراهم می کنند. با توجه به این نکته می توان رابطه قواعد پیامبر (ص) با قواعد قرآنی را به دست آورد. قواعد نبوی از مجموعه هایی تشکیل شده که شرح و تبیین قواعد قرآن را بر عهده دارد.(4) نقش شارح بودن برای قواعد قرآنی به دو صورت است:

الف. قابل فهم کردن قواعد قرآنی
 

گاهی قواعد نبوی پرده از قاعده بودن یک عبارات یا جمله یا آیه قرآنی بر می دارند. به این صورت که با به نظم درآوردن آن در قالب یک قاعده، نقشی فراتر از آنچه در نگاه نخست به ذهن می آید در فقه ایجاد می کنند، به بیانی دیگر پیامبر (ص) در موارد بسیاری با قرار دادن محتویاتی از قرآن در قالب های بیانی باز شده تر، آنها را به صورت ملموس تری در دسترس قرار می داد.

ب. تفکیک و تجزیه قاعده کلی قرآنی به قواعدی محدودتر
 

گاهی قواعد نبوی، یک قاعده کلی قرآنی را به قواعدی با قلمروهایی محدودتر تفکیک و تجزیه می کنند. به تعبیر دیگر گاهی هر مجموعه از قواعد نبوی در دل یک قاعده قرآنی جای می گیرند.
نمونه هایی از ارتباط میان قواعد نبوی و قواعد قرآنی:
- قاعده «الصلح جائز بین المسلمین إلا صلحا أحل حراما أو حرم حلالا»(5) با این جملات قرآنی تناسب دارد:
«فلا جناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحا»(6)، «و الصلح خیر»(7)، «أن تبروا و تتقوا و تصلحوا بین الناس»(8) و جمله های قرآنی دیگر.
- قاعده «الموءمنون عند شروطهم»(9)
با این جملات قرآنی متناسب است: «والموفون بعهدهم أذا عاهدوا»(10)، «وأوفوا بالعهد»(11) و «ان العهد کان مسوءولا»(12)
- قاعده «لا حرج علی مضطر»(13)
با این جملات قرآنی تناسب دارد: «فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فلا أثم علیه»(14)، «و ما جعل علیکم فی الدین من حرج»(15) و موارد دیگری که به توضیح اصولی پرداخته و در قرآن یافت می شود.(16)

تحلیل رویکرد پیامبر (ص) به ارائه قاعده
 

در تحلیل رویکرد پیامبر اسلام (ص) به قاعده سازی، حداقل دو دلیل مهم را می توان ذکر کرد:
دلیل نخست: فقه در آن زمان، اولین روزهای پیدایش خود را سپری می نمود. مردم با آموزه های آن آشنا نبودند و زمینه ذهنی مناسبی در مورد دستورهای اسلام نداشتند. در این شرایط، پیامبر (ص) قصد داشت به سرعت، قوانین فقه را در میان مردم رواج بدهد. کار کرد قواعد به عنوان جملاتی معمولا کوتاه و مشخص که حجم فراوانی از مفاهیم را در خود داشت به خوبی از پس حل مشکل تازه مسلمانان بر می آمد و پیامبر (ص) با ارائه قواعد توانست تعالیم فقهی خود را به سرعت در میان آنها رواج دهد. از سوی دیگر، جامعه، شدیدا به حافظه افراد و مهارت های شخصی برای حفظ روش های جدید زندگی در چهار چوب اسلام (فقه) وابسته بود. طبیعی است که پیامبر (ص) ترجیح دهد به جای بیان بسیاری از احکام جزئی به قاعده سازی روی آورد. قواعد ضمن آنکه بسیار کم حجم تر از احکام جزئی بودند، زبانی مشخص و راحت هم داشتند. این ویژگی به تازه مسلمانان امکان می داد تا به راحتی وظیفه مهم پاسداری از نخستین میراث های فرهنگ اسلامی را به انجام رسانند؛ خصوصا فرصتی را که پیامبر (ص) برای ارائه تمام اجزای دین مانند، اخلاق، فقه، معارف و... در اختیار داشت کم بوده و این به نوبه خود سبب می شد تا شیوه ای بهتر را برای بهره گیری از فرصت ها جهت ارائه دین- و از جمله فقه- انتخاب کند. پیامبر (ص) بیش و پیش از هر چیز تلاش کرد تا قواعد فوری و ضروری جامعه آن روز را ارائه دهد و بخشی از اندیشه جدید حقوق اسلامی را جایگزین خصلت های جاهلی کند؛ خصلت هایی که گاهی جنبه اجتماعی داشته و در عین حال منحط بودند. به این دلیل، قواعدی که پیامبر (ص) ارائه می فرمودند، عمدتا به حوزه های زیر مربوط می شد یا کارکردی فعال در این حوزه ها داشت:

الف. حوزه تخاصمات:
 

از آنجا که جامعه جاهلی برای تخاصم و درگیری میان مردم و ایجاد تنش در روابط اجتماعی آماده بود از این رو، بخش گسترده ای از قواعد نبوی به ارائه مباحثی اختصاص پیدا کرد که به ایجاد روش های حل مناقشات می پرداخت؛ قواعدی مانند:
- «إنما اقصی بالبینات»(17)، «البینه علی المدعی و الیمین علی المدعی علیه»(18) و امثال اینها که در زمینه کیفیت اثبات جرم و چگونگی حکم میان دو طرف دعوا وارد شده است.
- «الوالد للفراش و للعاهر الحجر».(19)
- «المومن حرام کله عرضه و ماله و دمه».(20)
- «الصلح جائز بین المسلمین إلا صلحا أحل حراما أو حرم حلالا».(21)
- «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام».(22)

ب. حوزه مجازات:
 

یکی دیگر از حوزه های حساس و مهم در نخستین سال های استقرار اسلام، ارائه قواعد و مقررات مجازات بود. پیامبر (ص) بخشی از تلاش های خود را در این زمینه، تمرکز بخشید و جامعه را با الگوهای رفتاری جدیدی در حوزه مجازات آشنا ساخت؛ قواعدی مانند:
- «و العمد قود و شبه العمد ما قتل بالعصا و الحجر و فیه مائه بعیر».(23)
- «لا کفاله فی حد».(24)
- «لا انکار بعد اقرار».(25)
- ادر أو الحدود بالشبهات».(25)

ج. حوزه مالکیت و معاملات:
 

هنگامی که اسلام جایگزین جاهلیت شد، جامعه پراکنده و فاقد قدرت مرکزی حجاز به دوران تازه ای پا گذاشت؛ دورانی که به وضوح از شکل گیری رونق سیاسی و اقتصادی خبر می داد؛ به دست آمدن غنایم و تشکیل حکومت در مدینه، نشانگر این برهه جدید است. رسوم و آداب جاهلی به هیچ وجه نمی توانست با مناسبات پیچیده این دوران مقابله کند. بخش مهمی از تلاش های پیامبر (ص) در اولین سال های تشکیل حکومت اسلامی صرف تبیین قوانین و قواعد معاملات و مالکیت شد. این بخش از تلاش های پیامبر (ص) در روایات فراوانی به چشم می خورد:
- «علی الید ما أخذت حتی تودی».(27)
- «العاریه مواده».(28)
- «الزعیم غارم».(29)
- «الدین مقتضی».(30)
- «و لا یحل لمومن مال أخیه إلا عن طیب نفسه منه».(31)
- «لا وصیه لوارث».(32)
- «المومنون عند شروطهم».(33)
- «الصلح جائز بین المسلمین إلا صلحا أحل حراما أو حرم حلالا».(34)
- «المغرور یرجع إلی من غره».(35)
- «الناس مسلطون علی أموالهم».(36)

د. حوزه عبادات:
 

بخشی از اسلام را می توان در آینه مناسک و عبادات دید. این قسمت، مجموعه ای را در کنار قسمت های دیگر دین اسلام تشکیل داده است. به طور طبیعی پیامبر (ص) باید پس از استقرار آیین جدید به ارائه مناسک و عبادات می پرداخت و به این نیاز علم پاسخ می داد. بخشی از تلاش های پیامبر (ص) در سال های اولیه، صرف ارائه قواعد در این حوزه شد.
- «لیس علیک خلف الامام سهو».(37)
- «إنما الاعمال بالبینات».(38)
- «من یزد شیئا فی صلاته فلیسجد سجدتی السهو بعد سلامه و آن کان بنقصان سجد قبل سلامه».(39)

هـ. حوزه مسائل مربوط به اسلام و کفر:
 

از آنجا که فقه قاعده مند به صورت گسترده با زندگی و مقتضیات آن ارتباط دارد، قواعد نبوی هم، شرایط روزهای اول شکل گیری اسلام را که
برخاسته از مناسبات دوران تولد اسلام بود، نشان می دهد. بخشی از این قواعد به شیوه های برخورد با شرایط دوران انتقال از کفر به اسلام و مسائل موجود بین این دو پرداخته است؛ مانند:
- «الاسلام یجب ما قلبه».(40)
- «الاسلام یزید و لاینقص».(41)
- «السلام یعلمو و لا یعلی علیه».(42)
و بعضی دیگر هم به ایجاد و جایگزینی مسائل حقوقی جدید به جای رسوم جاهلی نظر داشت که در گفتار دیگری به توضیح آن می پردازیم.
به هر حال تلاش های پیامبر (ص) در ارائه فقه، عموما و ارائه قواعد آن، خصوصا فضای جدیدی به وجود آورد که کاملا با شرایط دوران جاهلی تفاوت داشت.
دلیل دوم: علاقه پیامبر اسلام (ص) به قاعده سازی را باید به خاطر مسؤولیت حضرت به عنوان آخرین پیامبر (ص) در قبال آیندگان دانست. قواعد دو گونه کاربرد دارند و در دو سطح تاریخ و زمان صدور خود می توانند نقشی پاسخگو ارائه کنند. گاهی بسیاری از قواعد ابتدا بیانگر حکم یک یا دو مورد جزئی در زمان خود بوده و در پاسخ به نیاز فوری و اضطراری، ارائه و تبیین شده اند؛ ولی گذشت زمان، مفهوم گسترده تر آنها را ظاهر ساخته است و پس از گذشت چندین سال، نقش فراگیر آنها در پاسخ به رخدادهای جدید و غنا بخشی به فقه، آشکار شده است. در واقع پیامبر (ص) با این رویکرد از یک سو به معظلات عینی عصر خود پاسخ می گفت و از سوی دیگر، راه های جدیدی را به آیندگان نشان می داد. تمسک امامان (ع) به سخنان پیامبر (ص) و ارائه برداشت هایی قاعده مند از روایات نبوی که تا آن زمان تفسیر جزئی از آنها می شد- بعدها و در جای مناسب به این تمسک ها اشاره خواهیم کرد- شاهد این مدعاست. با این حال آنچه پیامبر (ص) ارائه فرمود، تمام فقه نبود، بخش مهمی از قواعد فقهی را- که بیشتر به آینده مربوط می شد- نیز به امام علی (ع) و طبعا به اهل بیت (ع)- سپرد که در جای خود و هنگام بیان تحولات قرن دوم توضیح خواهیم داد.

فهرستی از قواعد نبوی
 

با بررسی روایات نبوی، به قاعده های فقهی بسیاری بر می خوریم. فراوانی این قاعده ها، برداشت ما را از گفتار پیامبر (ص)- جوامع الکلم فقهی- تأیید می کند. بیان انبوه قواعد فقهی توسط پیامبر (ص) نشانگر عنایت حضرت به پاسخگویی در موارد جزئی و رفع نیازهای فراگیر فقه از طریق کلی گویی است. بعضی از این قواعد، عبارتند از:
1- «و لا یحل لمومن مال أخیه إلا عن طیب نفسه منه».(43)
2- «لا وصیه لوارث».(44)
3- «کل ذی ناب من السباع و مخلب من الطیر حرام».(45)
4- «إنما الاعمال بالبینات».(46)
5- «یحرم من الرضا ما یحرم من النسب».(47)
6- «کل شرط خالف کتاب اللّه فهورد».(48)
7- «حکمی علی الواحد حکمی علی الجماعه».(49)
8- «کل مسکر حرام».(50)
9- «کل محدثه بدعه و کل بدعه ضلاله».(51)
10- «مطل الغنی ظلم».(52)
11- «هدیه العمال غلول».(53)
12- «رفع القلم عن ثلاثه: عن الصبی حتی یحتلم و عن النائم حتی ینتبه و عن المجنون حتی یفیق».(54)
13- «السلطان ولی من لاولی له».(55)
14- :الخراج بالضمان».(56)
15- «لیس لعرق ظالم حق».(57)
16- «من أحیا أرضا میتا فهی له».(58)
17- «من قاتل لتکون کلمه اللّه هی العلیا فهو فی سبیل اللّه».(59)
18- «ذکاه الجنین ذکاه أمه».(60)
19- «الاحسان إلی نسائکم».(61)
20- «العجماء جبار».(62)
21- «فی الرکاز الخمس».(63)
22- «الاسلام یعلو و لا یعلی علیه».
23- «الناس مسلطون علی أموالهم».
24- «البنیه علی المدعی و الیمین علی المدعی علیه».
25- «إدر أوا الحدود بالشبهات».
26- «الصلح جائز بین المسلمین إلا صلحا أحل حراما أو حرم حلالا».
27- «المومنون عند شروطهم».
28- «المغرور یرجع إلی من غزه».
29- «کل مبیع تلف قبل قبضه فهو من مال بائعه».
30- لیس علیک خلف الامام سهو».
31- «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام».
32- «المومن حرام کله عرضه و ماله و دمه».
33- «لا کفاله فی حد».
34- «الوالد للفراش و للعاهر الحجر».
35- «علی الید ما اخذت حتی تودی».
36- «العاریه مواده».
37- «الزعیم غارم».
38- «الدین مقتضی».
39- «الاسلام یجب ما قلبه».
40- :«العمد قود».
41- «شبه العمد ما قتل بالعصا و الحجر و فیه مائه بعیر».
42- «الاسلام یزید و لا ینقص».
43- «إقرا العقلاء علی أنفسهم جائز».
5. تطبیق قواعد نبوی، توسط اصحاب
در این مرحله قواعد گرچه توسط قرآن و پیامبر (ص) بیان شد ولی از آنجا که بی نام و نشان- در مجموعه احکام- به محیط جامعه پا نهاد و ادبیات فنی، علمی و آموزشی نداشت، اصحاب قادر به تطبیق آگاهانه آن نبودند. البته بعضی مردم به خاطر قابلیت های ذهنی خود و بدون آگاهی از کاربردهای قواعد در سطحی محدود به تطبیق آن اقدام می کردند.
شاید در نخستین نگاه تصور شود که قواعد ناشناخته، توانایی لازم را در فقه ندارند ولی حقیقت این است که کلیت، شمولیت و مصداق پذیر بودن قاعده سبب شده بود که قواعد در عین ناشناختگی، بخشی از کار کردهای خود را که مستقیما با آگاهی به قواعد، ارتباط ندارد در نظر مسلمانان آن روز ثابت کند. زیرا تطبیق پذیر بودن قاعده ،چنان اثر دارد که با آگاهی ابتدایی هم می توان کارکردهای قاعده و حوزه نفوذ آن را دریافت . از این رو بررسی ذهنیت فقهی اصحاب پیامبر (ص) در تاریخ قواعد اهمیت داد. نمونه هایی وجود دارند که از تطبیق بعضی قواعد در زندگی مسلمانان آن روز حکایت می کنند. بی تردید اگر ارائه قواعد با رشد دانش در جامعه صدر اسلام همراه می شد، نقش قواعد در زندگی مسلمانان افزون می شد و عملا با زندگی فقهی مسلمانان پیوند می خورد. به چند نمونه از تطبیق قواعد نبوی توسط اصحاب اشاره می کنیم:
الف- ام سلمه در داستانی که در کتب معتبر روایی نقل شده، نمونه ای از تطبیق پذیری قواعد را انجام داده است.
در جریان فتح مکه عبداللّه ابی امیه (برادر ام سلمه) نزد پیامبر (ص) آمد و به حضرت سلام کرد. پیامبر (ص) پاسخش را نداد و از او روی برگرداند. عبداللّه نزد خواهرش ام سلمه رفت و گفت: «رسول خدا (ص) اسلام همه مردم را قبول می کند اما اسلام من را نمی پذیرد». هنگامی که رسول خدا (ص) نزد ام سلمه آمد، وی به حضرت گفت: «پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا، همه مردم قریش و عرب به واسطه شما سعادتمند شدند به جز برادرم. شما اسلام او را نپذیرفتید». حضرت فرمود: «ای ام سلمه، برادرت مرا چنان تکذیب کرده که هیچ کس تا به حال انجام نداده است. سپس به آیه ای (64) که در مورد تکذیب وی نازل شده اشاره کرد. ام سلمه پاسخ داد: «مگر شما نفرمودید الاسلام یجب ما قلبه». پیامبر (ص) استدلال او را پذیرفت.
ب. عایشه می‌گوید:
افلح می خواست به دیدار من بیاید ولی به او اجازه ندادم. افلح گفت: «آیا خودت را از من پنهان می کنی؟ در حالی که من عمویت هستم». به او گفتم: «به چه دلیل؟» وی جواب داد: «برادرم به تو شیر داده است». گفتم باید از رسول خدا (ص) سوال کنم. حضرت در پاسخ فرمود: «افلح راست می گوید؛ به او اجازه بده».(65)
ج. ابوالاسود نقل می کند:
وقتی معاذ در یمن بود، مردم نزد او جمع شدند و گفتند: «مردی یهودی مرده و برادری مسلمان دارد. معاذ گفت: «از پیامبر (ص) شنیدم که فرمود: إن الاسلام یزید و لا ینقص».
در نتیجه آن مسلمان از برادر یهودی اش ارث برد(66). خلاصه اینکه قواعد فقهی به رغم آنکه تحت این عنوان ارائه نمی شدند و تنها به صورت احکامی پراکنده میان فقه مطرح می شدند با این حال توانستند ویژگی تطبیق پذیری خود را در فرایند فتوا و برخورد با موضوعات بر جای بگذارند. به این معنی، اصحاب بدون آنکه که بدانند قاعده فقهی چیست و بدون آگاهی از این واقعیت که مجموعه ای از احکام نسبت به مجموعه دیگر حالت قاعده ای دارند به صورت ناخود آگاه قواعد را بر رخدادهای تطبیق می دادند. این وضعیت، بیش از آنکه مهارت های فقهی اصحاب را ثابت کند، نشانگر ویژگی تطبیق پذیری قواعد است و اینکه تطبیق پذیر بودن قاعده حتی در صورت نا آگاهی از کارکرد آن مصداق دارد.
6. امامان (ع) و ترویج قواعد نبوی
انعکاس قواعد نبوی در کلام امامان (ع) آهنگی جدی و برجسته داشته است. نگاهی به روایات امامان بیانگر این است که آنان می کوشیدند قواعد نبوی را بیشتر مطرح کنند. به نمونه هایی از این روایات توجه فرمایید:
امام باقر (ع) فرمود: إن رسول اللّه (ص) قال: و لا ضرر و لا ضرار(67). امام صادق (ع) فرمود: قال رسول اللّه:ولا کفاله فی حد(68).امام صادق (ع) فرمود:قال رسول الله: و لا تشفع فی حد.(69) از اینجا می توان به اهمیت قواعد نبوی در کلمات امامان (ع) پی برد که آنان در موارد بسیاری- برای اثبات احکام موضوعات به قواعد حضرت استناد می کردند. در این رابطه به نمونه های ذیل توجه کنید:
- تمسک امام (ع) به قاعده «الولد للفراش و للعاهر الحجر» برای اثبات احکامی از قبیل:
الف. لزوم صبر برای مردی که با زنی ازدواج کرده است و آن زن ادعای حمل می‌کند ولی نسبت به آن مطمئن نیست.(70)
ب. فرزند مورد اختلاف میان دو نفر که با جاریه در
یک طهر مجامعت داشته اند، به فردی تعلق دارد که جاریه نزد اوست.(71)
-تمسک امام (ع) به قاعده «المومنون عند شروطهم»در زمینه سکنی و عمری.(72)
- تمسک امام (ع) به قاعده «کل ذی ناب من السباع و مخلب من الطیر حرام» برای اثبات جایز بودن نماز با لباسی که از پوست سنجاب تهیه شده است.(73)
و موارد دیگر.

پی نوشت:
 

1. من لا یحضره الفقیه، ج1، ص241؛ وسائل الشیعه، ج3، ص251 و صحیح مسلم، ج2، ص642.
2. یکی از نویسندگان اهل بیت سنت نیز همین نظر را دارد. او می گوید: «... جوامع الکلم و من هذه الاحادیث احادیث فی الاحکام تعد اصولا و قواعد جامعه.» (تاریخ الفقه اسلامی، ص37)
3. در این روایت برخی جوامع الکلم را به قرآن و بسیاری نیز به کلمات خود پیامبر (ص) حمل کرده اند. به نظر می آید که دیدگاه دوم صحیح باشد زیرا واژه جمع و جامع را- که بعدها در بیان تحولات قرن دوم خواهد آمد- برخی از امامان (ع) به منظور توصیف کارکرد قواعد به کار برده اند.
4. و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم(نحل:44).
5. مستدرک الوسائل، ج13، ص443 و سنن ابن ماجه، ج2، ص788.
6. نساء 128:4.
7. همان.
8. بقره 224:2.
9. تهذیب الاحکام، ج7، ص371 و مغنی ابن قدامه، ج4، ص384.
10. بقره 177:2.
11. اسراء 34:17.
12. همان.
13. بحار الانوار، ج21، ص376.
14. بقره 173:2.
15. حج 78:22.
16. پیامبر (ص) در عین حال که قواعد خود را از آیات قرآن می گرفت و به این دلیل قواعد نبوی شرح قرآن به حساب می آید، معمولا آنها را مستقل از قرآن و بدون استناد به آن بیان می کرد. در توضیح این موضوع باید گفت از آنجا که پیامبر (ص) بنیانگذار اصلی روش هایی است که دین اسلام بر آنها استوار شده، رفتار او باید فراتر از تأثیر بر اطرافیان و روابط پیرامونی باشد. به عبارتی پیامبر (ص) چون می دانست که همه رفتارهایش در آینده مورد توجه قرار خواهد گرفت از این روی رفتارهای حضرت کاملا دقیق بود. نشانه های این دقت عمل بسیار روشن است. یکی از این موارد در روش و شیوه استناد به قرآن است. ایشان بر خلاف معصومین (ع) که اغلب به قرآن استناد و از قواعد قرآنی بسیار استفاده می کردند، معمولا قواعد خود را مستقل از قرآن بیان می فرمود.
این حقیقت با بررسی مواردی که پیامبر (ص) به ارائه احکام- که تبیین قواعد بخشی عظیمی از آن به شمار می رود- پرداخته، آشکار می شود. در تحلیل این رفتار باید به شرایطی اشاره کرد که پیامبر (ص) در آن می زیست. پیامبر (ص) علاوه بر معرفی قرآن، وظیفه سنگین تأسیس سنت را نیز بر عهده داشت؛ سنتی که قرار بود به دنبال قرآن همیشه در اندیشه اسلامی باقی بماند. در شرایط مذکور برای تشکیل این نهاد فکری ارائه بخش هایی که مانند قرآن نبودند ولی نقش فقهی داشتند از اهمیت برخوردار بود. پیامبر (ص) با این کار، سنت را به عنوان یک منبع تشریع میان تازه مسلمانان معرفی و به نهادینه ساختن آن کمک می کرد. این مطلب را هنگامی می توان بهتر درک کرد که به شرایط صدر اسلام نگاهی بیندازیم. توصیف هایی که از پیامبر (ص) در دوران شکل گیری اسلام از پیامبر (ص) به جای مانده است نوعی همانندی را میان شخصیت فقهی پیامبر (ص) با قرآن نشان می دهد. در واقع اعراب تازه مسلمان که تحت تأثیر جلوه های ربانی و اعجاز قرآن قرار گرفته بودند، اولین ویژگی ای که از پیامبر (ص) به یاد می آوردند، قرآن بود. اگر چه این نشانگر توان بالای کتاب خداوند در جذب کفار به سمت اسلام است باشد ولی به تنهایی و در دراز مدت نمی توانست نقش دیگر پیامبر (ص) را که همچون قرآن دارای اهمیتی فوق العاده است برای مردم ظاهر سازد. این نقش همان سنت سازی- و به تعبیر دیگر منشأ سنت بودن پیامبر (ص)- محسوب می شود. به عبارتی سنت در عین حال که با روش های مختلف وظیفه تبیین قرآن را بر عهده داشته است ولی میراث بر جای مانده از سنت نشان می دهد که این نهاد فکری اسلامی مانند یک مترجم ساده عمل نمی کند بلکه مستقلا و بدون قرار گرفتن در حاشیه قرآن اندیشه هایی را ارائه می کند که گاهی فهمیدن ارتباط آنها با قرآن به سادگی میسر نیست. بنابر این پیامبر (ص) باید نقش سنت سازی خود را نیز میان اعراب تازه مسلمان بازگو می کرد. برای رسیدن به این هدف مهم آنچه اهمیت داشت از بین بردن ذهنیتی بود که پیامبر (ص) را وابسته و
غیر مستقل از قرآن می دانست. به همین سبب پیامبر (ص) باید مستقل از قرآن به ارائه گزاره ها و قواعدی می پرداخت که به روشنی گویای یک دستور دینی بود. این امر می توانست مردم آن زمان را آگاه سازد که علاوه بر قرآن میراث دیگری نیز به نام «سنت» از پیامبر (ص) بر جای خواهد ماند. اگر امروز با میراثی استوار و تردید ناپذیر به نام «سنت» روبه رو هستیم، به لحاظ استواری فعلی آن نمی توانیم شرایط شکل گیری آن را نیز ترسیم کنیم. سنت استوار فعلی محصول تلاشی است که پیامبر (ص) به این منظور انجام داد. قرآن نیز به استقلال سنت و نقش پر اهمیت آن اشاره می کند و با قرار دادن اطاعت از رسول (ص) در کنار اطاعت از خداوند نقش انکار ناپذیر سنت را به تازه مسلمانان یاد آوری می کند.
17. اصول الکافی، ج7، ص414.
18. وسائل الشیعه، ج18، ص443، سنن ابن ماجه، ج2، ص778.
19. بجنوردی، القواعد الفقیهه، ج4، ص21.
20. تحف العقول، ص56.
21. مستدرک الوسائل، ج13، ص443، سنن ابن ماجه، ج2، ص778.
22. وسائل الشیعه، ج26، ص14، موطأ، ج2، ص745.
23. تحف العقول، ص56.
24. تهذیب الاحکام، ج10، ص142.
25. مستدرک الوسائل، ج16، ص31.
26. وسائل الشیعه، ج18، ص336.
27. سنن ترمذی، ج3، ص556 و مسند احمد بن حنبل، ج5، ص13.
28. عوالی اللئالی، ج3، ص252.
29. سنن ترمذی، ج3، ص565 و عوالی اللئالی، ج1، ص310.
30. همان، ج7، ص162.
31. تحف العقول، ص33.
32. عوالی اللئالی، ج2، ص115.
33. تهذیب الاحکام، ج7، ص371 و مغنی ابن قدامه، ج4، ص384.
34. مستدرک الوسائل، ج13، ص443 و سنن ابن ماجه، ج2، ص788.
35. نهایه ابن اثیر، ج3، ص356.
36. سنن دار قطنی، ج3، ص26 و عوالی اللئالی، ج1، ص222.
37. سنن دار قطنی، ج1، ص377.
38. تهذیب الأحکام، ج1، ص83 و صحیح بخاری، ج1، ص3.
39. مبسوط شیخ، ج1، ص125.
40. مسند احمد بن حنبل، ج4، ص199 و مستدرک الوسائل، ج7، ص448.
41. وسائل الشیعه، ج26، ص14.
42. من لا یحضره الفقیه، ج4، ص243.
43. تحف العقول، ص33.
44. عوالی اللئالی، ج1، ص310.
45. تهذیب الاحکام، ج9، ص45، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص322، سنن دارمی، ج2، ص85.
46. تهذیب، ج1، ص83 و صحیح بخاری، ج1، ص3.
47. تهذیب الاحکام، ج8، ص244.
48. مستدرک الوسائل، ج13، ص300.
49. سنن ترمذی، ج4، ص151-152 بحار الانوار، ج2، ص272.
50. صحیح مسلم، کتاب الاشربه، ج3، ح1586.
51. سنن ابی داوود، کتاب السنه، باب فی لزوم السنه، ج2، ص506.
52. تحف العقول، ص276 و سنن دارمی، ج2، ص261.
53. مبسوط، شیخ، ج8، ص163. در روایت دیگری با این لفظ آمده است: هدیه الامراء غلول، وسائل الشیعه، ج18، ص163.
54. خصال صدوق، ص94 و سنن ابی دائود، ج4، ص141.
55. وسائل الشیعه، ص212 و کنز العمال، ج8.
56. جامع الاصول، ج1، ص597 و مستدرک الوسائل، ج13، ص302.
57. صحیح بخاری، ج2، ص823.
58. وسائل الشیعه، ج17، باب1، ح5.
59. صحیح بخاری، ج1، ح43.
60. تحف العقول، ص420 و عوالی اللئالی، ج1، ص116.
61. مستدرک الوسائل، ج6، ص157.
62. وسائل، ج29، ص271.
63. همان.
64. لن نومن لک حتی تفجر لنا من الارض ینبوئا، اسراء90:17.
65. صحیح بخاری، ج3، ص148.
66. وسائل الشیعه، ج26، ص14، چاپ آل البیت و المنصف، ج7، ص384.
67. همان، ج18، ص33.
68. همان، ج28، ص44.
69. همان، ص43.
70. همان، ج21، ص169 و 174.
71. همان، ج19، ص218.
72. همان.
73. تهذیب الاحکام، ج2، ص204.
 

منبع: خردنامه همشهری- ش50
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان