ماهان شبکه ایرانیان

حدیث به مثابه متن مقدس

مسأله حجیت و اهمیت آن   از صدر اسلام تاکنون، این پرسش هنوز نیز پر طنین و تاثیر گذار است که آیا حدیث، منبعی از منابع مهم تدارک قواعد و احکام فقهی است و آیا در این زمینه از حجیت کافی برخوردار است یا نه؟ به اعتقاد برخی از صاحب نظران، انتقاد از این باور که حدیث منبعی برای فقه و شریعت اسلامی است، تحت تاثیر آرای متفکران غرب گرا و در عصر جدید به س ...

حدیث به مثابه متن مقدس

مسأله حجیت و اهمیت آن
 

از صدر اسلام تاکنون، این پرسش هنوز نیز پر طنین و تاثیر گذار است که آیا حدیث، منبعی از منابع مهم تدارک قواعد و احکام فقهی است و آیا در این زمینه از حجیت کافی برخوردار است یا نه؟ به اعتقاد برخی از صاحب نظران، انتقاد از این باور که حدیث منبعی برای فقه و شریعت اسلامی است، تحت تاثیر آرای متفکران غرب گرا و در عصر جدید به سر آورده است. نویسنده مقاله ای که در پی آمده است، معتقد است با نگاه تاریخی دقیق تر می توان انتقاد از ضبط و نقل حدیث را در اعصار اسلامی کهن نیز یافت. نویسنده این مقاله کوشیده است این انتقادات را طرح و بررسی کند. با این همه اما نکته اینجاست که علمای اسلامی عمده ترین و قابل اعتناترین نقدها بر اهمیت فقهی و شرعی حدیث را پاسخ داده اند. این همان نکته ای است که از چشم نویسنده مقاله پیش رو، مغفول مانده است، ورنه مناسب تر آن بود که در مقاله خویش، به آرای علما و فقهایی که در باب اهمیت حدیث همچون یک منبع، استدلال های منسجمی را ارائه داده اند نیز پرداخته می شد. با این همه این مقاله از آن رو انتخاب شده است که نشان می دهد بسیاری از مباحث در حوزه شناخت فقه اسلامی از دیر باز در فرهنگ نظری مسلمانان ریشه داشته است و مطالعات غربی تاثیر خاصی در این گونه مباحث نداشته اند.
در آثار اسلامی کهن مخالفت ها با نقل و ضبط حدیث در میان مسلمانان گزارش شده است. در سده نوزدهم و بیستم میلادی نیز، مجددا مخالفت هایی با حدیث شکل گرفته است؛ تردیدهایی که محدود به یک منطقه جغرافیایی خاص نیست. نادیده گرفتن مجادلات کهن موجب این بد فهمی رایج شده است که مخالفت های دوران معاصر با حدیث به مثابه منبعی مقدس و حجت شرعی در فقه اسلامی تحت تأثیر اندیشه های استشراقی بوده است.
اما با بررسی انتقادی منابع کهن مبنای مخالفت ها با حدیث و سیر تحول ادله موافقان و مخالفان مشخص می شود و آشکار می گردد چطور به رغم وجود مخالفت ها، سرانجام حجیت حدیث مقبولیتی عام در میان مسلمانان یافته است. مطالعه دقیق منابع کهن نتایج زیر را در پی دارد:
نخست، دو گرایش متمایز در مخالفت با حدیث دیده می شوند: یکی مخالفت با حدیث به مثابه منبعی وحیانی و حجت شرعی که با قرآن هماوردی کند و دیگری، مخالفت با برخی احادیث که مضامین نامعقول یا حتی خرافی آنها موجب وهن دین است. هر چند می توان گفت که مسأله اصلی در هر دو گرایش، حجیت احادیث در موضوعات مختلف دینی اعم از مناسک و احکام و عقاید است.
دوم، محمد بن ادریس شافعی (م. 204) بنیان های استدلالی برای اندیشه دوگانگی وحی را بنیان نهاد و نیاز به حدیث در دایره فقه و احکام شرعی را برجسته کرد. تأثیر ادله شافعی در بحث های مربوط به حدیث از دوره کهن تا حال حاضر کاملا هویداست.
سوم، با پیوند یافتن حدیث با سنت نبوی به مثابه وحی مستقل و مکمل- و نه هماورد و رقیب- قرآن، مفهوم دوگانگی وحی مآلا بر جریان مخالف با حجیت حدیث غلبه یافت؛ هر چند، جریان مخالف در دوره های مختلف گهگاه باز تولید شده است.
بررسی مجادلات اخیر درباره حجیت حدیث مؤید نتایجی است که از منابع کهن قابل دریافت است و تبیین می کند که چالش های معاصر صرفا بدعتی نوساخته و تحت تأثیر استشراق غربی نبوده است. با اینکه از نگارش و تثبیت حدیث مدت زمان مدیدی می گذرد اما امروزه هم همچون سده های نخست هجری، عامل اصلی برای مخالفت با کاربرد و حجیت حدیث تغییری نکرده است و آن، مخالفت با کاربرد حدیث به مثابه دومین منبع وحیانی و حجت شرعی- هم طراز با قرآن- در استنباط فقه و شریعت است.

حجیت در برابر وثاقت
 

اصطلاح های حجیت و وثاقت هر دو در مطالعه انتقادی حدیث نقشی اساسی دارند. مسأله وثاقت بررسی قطعیت یا احتمال تاریخی انتساب فلان قول یا فعل منقول در حدیث، به پیامبر (ص) یا صحابه اش است. اینکه چقدر محتمل است پیامبر (ص) یا یکی از صحابه اش واقعا آنچه در حدیث گزارش شده، گفته یا انجام داده باشد. بررسی وثاقت هر حدیث مستلزم پاسخگویی به این سؤال است: حدیث کی، کجا و توسط چه کسی پدید آمده است؟ اما حجیت حدیث به جایگاه حدیث در مقام منبع فقه و شریعت باز می گردد. مسأله حجیت حدیث به ماهیت وحی و اعتبار گفته ها و اعمال پیامبر (ص) در باز نمایی وحی الهی پیوند می خورد. این دو مسأله به رغم اختلاف مفهومی، به نوعی با یکدیگر مرتبطند، چنان که تا وقتی حدیثی موثق نباشد، حجیت ندارد. اما اگر حدیثی حجت شرعی تلقی نشود، پرسش درباره وثاقت آن همچنان باقی است.
البته در مطالعات حدیثی، حجیت حدیث در قیاس با وثاقت کمتر مورد توجه بوده است. چه در مطالعات مسلمانان و چه در تحقیقات غربیان، غرض عمده از نقد حدیث همواره پاسخ به مسأله وثاقت بوده است. مسلمانان در سده های پیشین کوشش خویش را معطوف به مسأله وثاقت کرده بودند تا از صحت احادیث اطمینان حاصل کنند و دریابند کدامیک از احادیث چونان منبعی برای فقه و شریعت اعتبار دارند. نقد حدیث نزد مسلمانان متقدم عمدتا از رهگذر بررسی اساتید صورت می گرفت تا وثاقت راویانی که در نقل احادیث مشارکت داشتند، مشخص شود. در واقع، از طریق بررسی احوال یکایک راویان، ارتباطشان با یکدیگر و با استادان و شاگردانشان، وثاقت حدیث مورد نظر آشکار می شد. به تعبیر دیگر، وثاقت شخصی [راویان حدیث] ضامن اصلی برای وثاقت متنی [خود حدیث] تلقی می شد. در این حالت، احوال شخصی راویان و کیفیت اتصال سند در اولویت قرار داشت. از این رو، از یک سو درباره تقوا، عدالت و ضبط راویان تحقیق می شد و از سوی دیگر برای تشخیص اتصال سند، بررسی می شد که آیا راویان در یک دوره می زیسته اند و یکدیگر را ملاقات کرده اند یا نه تا معلوم شود که واقعا حدیث را به یکدیگر نقل کرده باشند. بدین ترتیب، بر مبنای کیفیت سند تقسیم بندی متنوعی برای وثاقت حدیث- از حدیث صحیح گرفته تا ضعیف- پدید آمده است.(1)
دانشمندان غربی هم از منظری انتقادی- تاریخی درباره وثاقت حدیث تحقیق کرده اند. آنان که به کاربرد اساتید به دیده تردید می نگریستند، به جای پرداختن به وثاقت و اتصال راویان سند، تمرکز خویش را بر متن احادیث و (در تلاش برای تاریخ گذاری احادیث) بر فضای تاریخی ای که احتمالا در آن پدید آمده اند، قرار دادند. دانشمندانی چون ایگناتس گلدتسیهر، یوزف شاخت و خوتیر ینبل از سیاق متنی و فضای تاریخی بهره گرفته اند تا ثابت کنند که بیشتر روایات نبوی جعلیات سده های دوم و سوم هجری بوده اند که از زبان پیامبر (ص) یا صحابه اش نقل شده اند.(2) دیگرانی چون فؤاد سزگین، نبیه عبّود و مصطفی اعظمی شکاکیت دانشمندان غربی را به چالش کشیده اند و به نتایجی مخالف رسیده اند؛ اینکه حدیث محصول نخستین سال های جامعه اسلامی است و در زمان پیامبر (ص) و صحابه اش مکتوب شده است.(3) اخیرا، هارالد موتسکی موضعی میانه اتخاذ کرده است. موتسکی با ترکیب رهیافت های سنتی- تاریخی و نقد منبع جوامع روایی کهن، کوشیده است «تا نشان دهد چگونه می توانیم دریابیم که چقدر زنجیره راویان احادیث قابل اعتمادند».(4)
تحلیل های موتسکی او را به این نتیجه رهنمون ساختند که گرچه نقد راویان «کاملا رضایت بخش نبوده است» اما « روشی نسبتا کار آمد برای تحقیق است که ممکن است حتی برای تاریخدانان معاصر هم تا حدی کارایی داشته باشد».(5) البته موتسکی همچون دیگر حدیث پژوهان غربی همت خویش را صرف تحقیق درباره وثاقت و اعتبار تاریخی حدیث کرده است.
امروزه، وثاقت حدیث بخش عمده ای از مباحثات علمی حدیث پژوهان مسلمان و دانشمندان غربی را شامل می شود. خوتیر ینبل در کتاب خویش درباره مجادلات میان مسلمانان معاصر با عنوان وثاقت متون حدیثی(6)، وثاقت حدیث را مسأله کلامی و اصلی برشمرده است. هر چند، وثاقت حدیث تنها وجه مباحث حدیثی در میان مسلمانان نیست. حجیت [حدیث] هم مسأله ای محوری بوده که دانیل براون در کتاب باز اندیشی حدیث در اندیشه اسلامی معاصر بدان پرداخته است.(7) براون علاوه بر مجادلات میان عالمان مصری که ینبل از آنها سخن گفته، موارد مشابهی را که از اواخر سده نوزدهم میلادی تا حال حاضر در شبه قاره هند پدیدار شده، بررسی کرده است. اما در تحقیقات جامعی که ینبل و براون در باب مجادلات معاصر انجام داده اند، بررسی مباحث مشابه تاریخی و کهن مغفول مانده است. براون اذعان می دارد که این نقطه ضعف رهیافت اوست. وی بر وجود و اهمیت مجادلات کهن چنین تأکید می کند: «حدیث از دیر باز- پیش از باز پیدایی این تردیدها در سده نوزدهم میلادی- موضوعی اختلافی بوده است. در واقع، شکل گیری عنصر اجماع بر حجیت شرعی [سنت] پیامبر (ص) بدون وجود اختلاف جدی در این باره بعید به نظر می رسد....».(8)
البته تنها براون نیست که وجود مخالفت های کهن درباره کاربرد حدیث به مثابه منبع فقه و شریعت را به رسمیت شناخته است. یوزف شاخت که در کتاب خود، مبادی فقه اسلامی، بر آثار شافعی تمرکز دارد، فصلی کوتاه را به بیان اجمالی استدلال های طرفین- آن گونه که شافعی شرح داده- اختصاص داده و سپس چنین نتیجه گیری می کند:
بر خلاف آنچه غالبا بدیهی دانسته می شود، این گونه نیست که از نخستین نسل پس از پیامبر (ص) به بعد ارجاع به احکام حقیقی یا منتسب [به پیامبر (ص)] طبیعی ترین کار ممکن بوده باشد. صرف نظر از دیدگاه اهل کلام، بی شک روایات نبوی پیش از آنکه به مقبولیت عام رسیده باشند، بر مخالفت هایی جدی در میان بخشی از مدارس فقهی کهن غلبه کرده اند. چه شافعی در زمان خود، هنوز ناچار بوده از حجیت بی چون و چرای روایات سرسختانه دفاع کند.(9)
همچنین جان بر تن با تکیه بر آثار شافعی- البته بدون اشاره به جزئیات- متذکر می شود:
ما معتقدیم که دیدگاه مسلمانان درباره اهمیت این دو منبع یکسان نبوده است. در واقع، شواهدی در آثار اصولی در نیمه قرن دوم هجری به بعد هست که در وجود بیش از یک منبع فقهی اشکال کرده اند. اینان بر کفایت
قرآن تأکید داشته و نقشی را که برای سنت ادعا شده، به ویژه با توجه به داستان های متفاوتی که درباره کیفیت نقل این دو منبع وجود داشت، انکار می کردند.(10)
علاوه بر عبارات براون، شناخت و بر تن، چندین تحقیق علمی و مهم غربی دیگر به حجیت حدیث پرداخته اند. کهن ترین آنها ترجمه آلویز اشپرنگر از روایات منقول درباره نهی و جواز نگارش حدیث از تقیید العلم خطیب بغدادی است.(11) چنانکه از عنوان مقاله وی بر می آید، توجه اشپرنگر معطوف به طرز تلقی مسلمانان متقدم به نگارش است، نه دیدگاه های مربوط به حجیت حدیث. هر چند، می توان روایات مذکور در تقیید العلم را مرتبط با مجادلات کهن در باب حجیت حدیث هم تلقی کرد.
کار دیگر، مقاله ایگناتس گلدتسیهر در 1907 است که در آن برخی شواهد از مخالفت های کهن با حجیت حدیث به همراه استدلال هایی که دست آخر به نظریه دوگانگی وحی انجامید، عرضه شده است. در نتیجه توفیق این دیدگاه بود که نهایتا اندیشه حدیث به مثابه دومین منبع قدسی برای فقه و شریعت نزد اکثریت مسلمانان نهادینه شد.(12)
پیوند میان مجادلات پیرامون نگارش حدیث و تردید درباره حجیت آن در جلد دوم کتاب نبیه عبود با عنوان مطالعاتی درباره آثار مکتوب عربی روی کاغذهای پاپیروس هم کاملا آشکار است. عبود از مجموعه متنوعی از منابع اسلامی کهن بهره گرفته و دغدغه اصلی اش چونان اشپرنگر، بررسی مسأله نگارش در میان نسل های نخستین مسلمانان بوده است. او به این مجادلات به عنوان شواهدی بر رواج نگارش استناد جسته است:
این استدلال مشهور که تعداد کم عربی های با سواد و نابسامانی های رسم الخط عربی مانع از رشد سریع نگارش روایات بوده، بر روایات قابل تطبیق نیست چه رسد به قرآن که در کمتر از ربع قرن پس از وفات پیامبر (ص) تثبیت و یکدست شد. در واقع، عامل تأخیر در تکوین بدنه کما بیش یکدست از روایات وجود نسبی مخالفت با این امر بود. البته، گروه نسبتا اندکی حتی در زمان پیامبر (ص) به نگارش روایات پرداختند. اما رشد سریع احادیث شفاهی و مکتوب پس از وفات پیامبر (ص) بود که عمر و تنی چند از اصحاب را به هراس انداخت، نه فقدان عرب های با سواد که از پس ضبط احادیث بر آیند.(13)
این توضیح اضافی عبود نشان می دهد که نگرانی مذکور عینا به مسأله حجیت حدیث در قبال قرآن مربوط می شده است: «عمر قصد داشت با انکار روایات و مرجعیت آنها- که پیامد ضبط متون مقدس است- از رقابت حدیث و قرآن جلوگیری کند».(14)
یوزف فان اس هم ضمن بحث از مرجعیت روایات نبوی در کلام معتزلی بر مسأله وثاقت به عنوان مبنای بحث حجیت تأکید می کند. فان اس با اشاره به نظرات عبود، تصدیق می کند که برخی در آغاز، حدیث را تهدیدی بالقوه برای قرآن می دیدند؛ هر چند او بیشتر توضیح نمی دهد که این مخالفت های اولیه چه بوده است. در عوض، او به نارضایتی معتزله از نظام اسناد و توجه آنان به ابزارهای عقلی تر برای اثبات وثاقت روایات نبوی می پردازد.(15) فان اس همچنین در کتاب کلام و جامعه توجه خویش را به جای مسأله اعتبار مواد غیر قرآنی به عنوان منبع دارای حجیت برای فقه و شریعت، معطوف به اعتبار سنت می کند.(16)تحلیل تقریبا منحصر به فرد و در خور توجه درباره مسأله وثاقت در حدیث پژوهی غربی از زمان گلدتسیهر تاکنون در جمع بندی جامع هربرت برگ از این موضوع در کتاب تطور تفسیر در سده های نخست اسلامی عرضه شده است.(17) برگ در کار خویش بحث در باب وثاقت را با توسعه «روش های تحلیل سبک شناختی» به منظور «تحلیل و تعیین وثاقت حدیث» ادامه می دهد.(18)
بنابراین، با اینکه عالمان مسلمان و محققان غربی هر دو از چالش های کهن درباره حجیت حدیث آگاه بوده اند اما همچنان تحقیقی علمی چنانکه باید و شاید در این باب صورت نگرفته است، چه تمرکز اصلی بر وثاقت حدیث بوده و هست.
تا به حال، تنها مایکل کوک و گرگور شوئلر به تحلیل دقیق مخالفت با نگارش حدیث پرداخته اند و کوشیده اند علل احتمالی برای این مخالفت ها را کشف کنند و آنان برای بررسی مخالفت های کهن با نگارش حدیث، به گزارش هایی از تقیید العلم بغدادی و دیگر منابع ارجاع داده اند.(19) کوک با بررسی دقیق اساتید اثبات می کند که مخالفت با نگارش حدیث در همه مراکز علمی عمده در صدر اسلام شایع بوده است.(20) او در ادامه چنین استدلال می کند که مخالفت مسلمانان با نگارش ریشه در یهودیت ربانی دارد. موضع کوک این است که مخالفت مسلمانان با نگارش حدیث در سده های نخست انعکاس دهنده مخالفتی مشابه با نگارش تورات شفاهی [یعنی تلمود] در یهودیت است. به گفته او این دیدگاه در یهودیت ربانی ریشه در این باور داشت که دوگانگی تورات کتبی و شفاهی با نگاشته شدن متن مقدس شفاهی بی اعتبار
می شود. آنچه شفاها وحی شده بود باید شفاها حفظ و نقل می شد و آنچه کتبا وحی شده بود باید به صورت مکتوب حفظ و نقل می شد.(21) کوک مسأله حجیت حدیث در قبال قرآن را به رسمیت می شناسد و اذعان می دارد که این مسأله «انگیزه اصلی و مضمون مکرر در مخالفت با نگارش [حدیث] بوده است»؛ هر چند، او این موضوع را به این دلیل کنار نهاده که «برای توجیه مخالفت با ضبط کتبی احادیث» ناکافی است.(22)
شوئلر با بررسی اساتید به این نتیجه می رسد که تاریخ کهن ترین روایات له و علیه نگارش حدیث به آغاز سده دوم هجری باز می گردد.(23) و چنین جمع بندی می کند «که مخالفت با تدوین حدیث در مراکز علمی مکه و صنعاء که فاصله زیادی با دمشق داشته اند، بسیار خفیف تر از عراق و مدینه بوده است».(24) شوئلر هم همچون کوک، اذعان می دارد که بر مبنای خود متون، عامل اصلی برای مخالفت با نگارش حدیث ترس از پدید آمدن کتابی بوده است که با قرآن هماوردی کند و احادیث مکتوب توجه مردم را از قرآن منحرف سازد. با اینکه شوئلر به اینها به عنوان مکررترین عوامل مذکور در متون اذعان می کند اما به جزئیات این عوامل اشاره نمی کند و در عوض خواننده را به آثار ینبل، عبود و سزگین ارجاع می دهد.(25) شوئلر عامل دیگری را برای مخالفت با نگارش حدیث مفروض می گیرد؛ عاملی که نه تنها بازتاب خاستگاه پیش گفته در یهودیت ربانی است که با آنچه شوئلر انگیزه های سیاسی- اجتماعی در جامعه اسلامی می خواند، هماهنگی دارد؛ اینکه انعطاف پذیری محتوای روایت شفاهی محفوظ بماند. هر چند، شوئلر تأکید می کند که هیچ گاه به این عامل تصریح نشده است اما مثال های متعددی بر می شمارد که به باور او بر آن دلالت دارد.(26)
یکی از مثال هایی که شوئلر به عنوان شاهد مدعای خویش عرضه کرده، داستانی است که ابن سعد درباره احتیاط عمر بن خطاب و مخالفت او با نگارش حدیث نقل کرده است.(27) شوئلر می پذیرد که پس از این، عمر با عنوان مخالف جدی نقل شفاهی و کتبی حدیث شناخته شد. با این حال، وی اهمیت این شهرت را نادیده می انگارد زیرا این موضع افراطی هیچ گاه مقبولیت چندانی نیافت.(28) هر چند، بر خلاف آنچه شوئلر اظهار می دارد، این نمونه خاص نشان نمی دهد که تصمیم عمر مبنی بر اینکه حدیث نباید نگاشته شود از آن رو بوده است که انعطاف پذیری در نقل شفاهی حدیث حفظ شود. شوئلر برای تأیید بیشتر نظریه خویش، روایت زیر درباره ابن مسعود را از تقیید العلم نقل می کند:
ابن مسعود حدیثی را نقل کرد و سپس پسرش گفت: «این آن گونه نیست که [قبلا آن را] نقل کرده بودی؛» او [ابن مسعود] گفت: «از کجا می دانی؟» او [پسرش] گفت: «من آن را نگاشته ام.» او [ابن مسعود] گفت: «نوشته را برایم بیاور!» آنگاه او [پسرش] آن را آورد و او [پدر] آن را نابود کرد.(29)
گرچه مضمون این داستان- چنانکه شوئلر به آن اشاره کرده است- بر وجود اختلاف بر سر نقل شفاهی احادیث دلالت دارد اما حاکی از آن نیست که علت واکنش ابن مسعود تمایل وی به حفظ انعطاف پذیری در این اختلاف های مضمونی در نقل بوده است. این چیزی است که شوئلر از متن استنباط کرده است و چنانکه خود اظهار می دارد صراحتا در متن بیان نشده است.(30)
برخی روایات با تأکید بر ترجیح نقل شفاهی، از تمایل به حفظ دوگانگی در حجیت منابع مکتوب و شفاهی حکایت دارند. هر چند، آن گونه که توراوا در تحلیل خویش، انتقال جامعه عربی/ مسلمان صدر اسلام را از فرهنگ «شفاهی/ سماعی» به فرهنگ «نوشتاری» شرح می دهد.(31) ترجیح نقل و آموزش شفاهی در دوره نخست تنها محدود به حدیث نمی شده و قرآن را هم دربر می گرفته است.(32) توراوا علاوه بر کاستی های رسم الخط عربی که موجب خطای کسانی می شد که به کتاب ها اعتماد می کردند، دلایلی کاملا عملی برای ترجیح نقل و آموزش شفاهی بر می شمارد.(33) جان برتن هم همین اشکال را در مصاحف قرآنی یافته و بیان می دارد که اختلافاتی که بر سر قرائت منصوب یا مجرور کلمه «أرجل» در آیه 5 سوره مائده پدید آمده، از اتکای مسلمانان متقدم بر مصحف های قرآنی بی اعراب نشأت گرفته است.(34) چنین اشکالی هیچ گاه با شنیدن قرائت آیات ایجاد نمی شود، زیرا طرز ادای آنها متفاوت است. تنها قرائت از روی
مصاحف بی اعراب توانست به چنین آشفتگی ای بینجامد. تلاش برای پرهیز از این آشفتگی عاملی کاملا قابل فهم و عملی برای ترجیح نقل و آموزش شفاهی در دوره نخست است. با اینکه منابع به ترجیح آموزش و نقل شفاهی هم در مورد قرآن و هم درباره حدیث اشاره دارند اما منع نگارش تنها بر حدیث اعمال شده است و قرآن همواره به عنوان سندی هم شفاهی و هم مکتوب شناخته شده است.
وقتی این مباحث و اطلاعات دیگر از منابع کهن را لحاظ کنیم، در می یابیم که کوک و شوئلر در کنار گذاشتن آنچه خود از آن به عنوان انگیزه اصلی برای مخالفت با نگارش حدیث نام برده اند، بسیار شتابزده عمل کرده اند. تکرار پی در پی این انگیزه در متون کهن شاهدی است بر اینکه چه اندازه قوت داشته است. کنار گذاشتن انگیزه ای قوی و دائمی درباره حجیت منابع رقیب به عنوان عامل اصلی مخالفت با نگارش حدیث موجب می شود که نه تنها شواهد موجود در داستان های مذکور در تقیید العلم که شواهد غالبا کهن تر از مخالفت با حدیث را نادیده گرفته شود. کوک در جایی دیگر بر مبنای برخی از همین شواهد کهن تر برای اثبات خاستگاهی اسلامی برای کتاب مقدس گرایی قرائیم استدلال کرده است.
کلام جدلی اسلامی در اشکال اولیه‌اش- معتزلی، اشعری، ماتریدی- با انکار یکسره روایات پیوند نداشته است. اما شواهدی کافی از این انکار در دوره ای کهن تر(تقریبا قرن دوم هجری) وجود دارد که ثابت می کند این امر زمانی طبیعی و- اگر نگوییم طبیعی- بی تردید کاملا رایج بوده است.(35)
شواهد جریان قرآن محور در صدر اسلام، که شوئلر و کوک هر دو بدان اذعان داشته اند، به همراه این واقعیت که عینا همین گرایش «انگیزه اصلی و مضمون مکرر»(36) برای مخالفت با نگارش حدیث در روایات منقول در تقیید العلم است، نشان می دهد که استمرار یا احیای جریان های قرآن محور عامل این انکار بوده است. هم دیدگاه دوگانگی حجیت منابع مکتوب و شفاهی که کوک به عنوان مبنای مخالفت با نگارش حدیث طرح کرده و هم لزوم حفظ انعطاف پذیری در روایت شفاهی که شوئلر به عنوان عامل این مخالفت بر شمرده، در وهله نخست وابسته به آن است که باور به این دوگانگی وحی الهی وجود داشته باشد.
آثار منسوب به شافعی نخستین کتاب های شناخته شده اند که استدلال های رایج برای اعطای جایگاه وحیانی به حدیث در آنها یافت می شوند. همین استدلال ها بود که زمینه لازم برای نظریه دوگانگی وحی را فراهم آورد. البته، برای بسط و توسعه دیدگاه های منسوب به شافعی گذر زمان لازم بود و در دوره ای با مخالفت هایی مواجه بود. از آنجا که مخالفت با منبع رقیب بالقوه با متن مقدس [قرآن]، در زمانی که بغدادی کتاب تقیید العلم را می نگاشت- یعنی دو قرن و نیم پس از وفات شافعی- همچنان مهم بود، تردید درباره حجیت حدیث در قبال قرآن، آن گونه که بغدادی بدان پرداخته، آشکارا در قالب مخالفت با نگارش حدیث بروز یافته است.
* این نوشتار ترجمه و تلخیص مقدمه کتاب دکتر عایشه موسی است که با مشخصات کتاب شناختی زیر منتشر شده است:
Aishe Y. Musa, hadith as scripture, Discussions)
on the Authority of Prophetic Traditions in New York, Palgrave Mecmillan) Islam, 2008.
** عایشه موسی دکترای خویش را در رشته مطالعات عربی و اسلامی از دپارتمان زبان و تمدن خاورمیانه در دانشگاه هاروارد اخذ کرده است. تمرکز مطالعاتی وی در دوره آموزشی در دانشگاه هاروارد بر تاریخ اسلام در سده های نخست و به ویژه رابطه متقابل قرآن و سنت پیامبر (ص) بوده است. او هم اکنون استاد یار مطالعات اسلامی در دپارتمان مطالعات دینی در دانشگاه ملی فلوریدا است. علاقه مطالعاتی و آموزشی وی در زمینه تاریخ اسلام کهن و معاصر، ترجمه متون کلاسیک عربی، تفسیر قرآن، مسائل زنان و جنبش های اصلاحی و سنت گرایان در دوره معاصر است.

پی نوشت ها :
 

1- برای بحث تفصیلی درباره تقسیم بندی سنتی احادیث، نگاه کنید به : ابوعبداللّه محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المدخل الی معرفه الاکلیل (حلب، 1932)؛ ترجمه انگلیسی:
James Robson, An Introduction to the Science of (Tradition (Londan: The Royal Asiatic Society, 1953.
2- N.J. Coulson,"European Criticism ofHadjth Literature,"in Arabic Literature to the End of the Umayyad Period, ed. A. F. L. Beestin, T. M. Johnstone, R. G. Serjeant, and G. R. Smith (Cambridge: Cambridge University Press, 1983), 317.
3- Fuat Sezgin, Geschichte des Arabischen Schrifttums. Band I (Leiden: E. J. Brill, 1967): Abbott, Studies in Arabic Literary Papyri; Muhammad Mustafa Azami, Studies in Hadith Methodology and Literature (Indianapolis: American Trust Publications, 1977.
4- Harald Motzki," The Musannaf of Abd al- Razzaq al- Sananj as a Source of Authentic Ahadjth of the First Century A. H," JNES 50 (1991),2.
5- 215, Ibid.
6- G. H. A. Juynboll, The Authenticity of the
Tradition Literature: Discussions in Modern (Egypt (Leiden: E. G. Brill, 1969.
7- Daniel Brown, Rethinking Tradition in Modern Islamic Thought (Cambridge: Cambridge University Press, 1996.
8- 8, 6, 5, Ibid.
9- Joseph Schacht, The Origins of Muhammadan Jurisprudence (Oxford: At the Claredon Press, 1950), 57.
10- John Burton, The Coollection of the Qur, an (Combridge: Cambridge University Press, 1977,19).
11- Aloys Sprenger, "On the Origin of Writing down Historical Facts among the Musalmans," JASBXXV (1856): 329-303, 381-375.
12- Goldziher: "Kampfe um die Stellung des Hadj tim Islam, "Gesammelte Schriften (Hildesheim: Georg Olms Verlagsbuchhandlung, 1970), 98-86.
13- Abbott, Studies in Arabic Literary Papyri, 6-7.
14- 8, Ibid.
15- Josef van Ess, "L' autorite de la tradition prophetique dans la theologie mu tazilite, "La notion d' autorite au Moyen Age Islam, Byzance, Occident: Colloques Intenationaux de la Napoule. Edited by George Makdisi, Dominique Sourdel , and Janine Sourdel- Thomine (Paris: Presses Universitaires de France, 1982), 211-226.
16- Josef van Ess, Theologie und Gesellshaft im 2. und 3. Jahrhundert Hidschra, Band IV (Berlin: Walter de Gruyter, 1997), 654-649.
17- Herbert Berg, The Development of Exegesis in Early Islam: The Authenticity of Muslim Literature from the Formative Period (Richmond, Surrey: Curzon, 2000), 92-6.
18- 227, Ibid.
19- Michael Cook, "The Opponents of the Writing of Tradition in Early Islam, "Arabica LXIV (1997), 530-437: Gregor Schoeler, "Mundliche Thora Und Hadj t: Uberlieferung, Schreibverbot, Redaktion, "Der Islam, no. 66 (1989), 251-213.
20- 476, Ibid.
21- 498, Ibid.
22- 492-491, Ibid.
23- Gregor Schoeler, "Mundliche Thora Und Hadj t: Uberlieferung, Schreibverbot, Redaktion, "Der Islam, no. 66 (1989), 231, 249.
24- 236, Ibid.
25- 224-222, Ibid.
26- 233-225, Ibid.
27- ابن سعد، الطبقات الکبری، ج3، قسم1، چاپ ادوارد زاخائو (لایدن: بریل، 1904)، ص 206؛
Schoeler, "Mundliche Thora Und Hadj t, " 226
28- Schoeler, "Mundliche Thora Und Hadj t, " 226
29- خطیب بغدادی، تقیید العلم، چاپ یوسف العش (دار أحیاء السنه البنویه، 1974) ص 39.
30- Schoeler, "Mundliche Thora Und Hadj t, " 225-233.
31- Shawkat M. Toorawa, Ibn Abj Tahir Tayfur And Arabic Writerly Culture: A Ninth Century Bookman In Baghdad (New York: Routledge Curzon, 2005.
32- 23, Ibid.
33- 22-21, Ibid.
34- John Burton, Introduction to the Hadith (Edinburgh: Edinburgh University Press, 1994). 27: and "The Qur' an and the Islamic Practice of Wudo,"Bulletin of the School of Oriental and African Studies, University of London 51:1 (1988), 35.
35- Cook, "Anan and Islam: Origins of Karaite Scripturalism, "Jerusalem Studies in Arabic and Islam 9 (1987), 166.
36- Cook, "The Opponents of Writing Tradition," 492.
 

منبع: خردنامه همشهری- ش50
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان