خیلی از افراد دوست دارند به یک باره شرایطشان تغییر کند. آنها می خواهند آدمهای بهتری در زندگی شوند تا بتوانند به موفقیت برسند؛ اما برخی دیگر انتظار دارند شانس درِ خانهشان را بزند. شما باید به آدمی تبدیل شوید که دارای مهارتها و تواناییهای مختلف برای انجام کارهای فوقالعاده است. شما می توانید به کسی تبدیل شوید که کارهای تأثیرگذار انجام می دهد. کار شما ممکن است مسائل مهمی را حل کند، زندگی دیگران بهبود بخشد و مورد توجه افرادی قرار گیرد که کار شما را نه به خاطر خودتان، بلکه برای خودشان به اشتراک می گذارند. در ادامه با یوکن همراه باشید تا نکاتی را پیرامون میلیاردر شدن بیان کنیم.
اینکه در زندگی چه کسی هستید و چه می کنید، کاملاً به خودتان وابسته است؛ اما نباید تنها بنشینید و آرزو کنید اتفاقات خوبی بیفتد. باید کسی باشید که موفقیت را به سوی خود جلب می کند؛ اما چطور این هدف محقق می شود؟
جیم ران می گوید: "بزرگترین مزیتی که میلیاردر شدن پدید می آورد، تنها میزان پولی نیست که به دست می آورید، بلکه آن شخصیتی است که برای میلیاردر شدن باید به آن تبدیل شوید."
بنجامین پی هاردی، دانشجوی دورهی دکترای روانشناسی انگیزشی و از موفقترین نویسندگان، چهارده توصیهی زیر را برای افرادی پیشنهاد داده که می خواهند در مسیر میلیاردر شدن گام بردارند.
حداقل 10 درصد از درآمدتان را به خود اختصاص دهید
بنجامین پی هاردی می گوید، درصد کمی از درآمدتان را روی خودتان سرمایه گذاری کنید. وقتی برای هیچ چیز پولی نپردازید، توجه زیادی به آن نخواهید داشت. خیلی از افراد در زندگی به دنبال چیزهای رایگان و مفت هستند، اما وقتی چیزی را مجانی به دست آورید، بعید است ارزش زیادی برایش قائل شوید و آن را جدی بگیرید.
اما چقدر باید روی خودتان سرمایه گذاری کنید؟
اگر هیچ سرمایه گذاری روی خودتان ندارید، پس در زندگی هیچ سرمایه گذاری مفیدی نکردهاید. اگر روی کسب و کار تان سرمایه گذاری نکردهاید، قطعاً کار باکیفیتی انجام نمی دهید و موفقیت در انتظارتان نخواهد بود. اگر برای روابطتان سرمایه گذاری نکردهاید، به احتمال زیاد به جای این که روی چیزهایی متمرکز شوید که میتوانید ارائه دهید، روی چیزهایی تمرکز دارید که می توانید از دیگران دریافت کنید.
وقتی 10 درصد درآمدتان را روی خود سرمایه گذاری کنید، به بازدهی 100 برابر یا حتی بیشتر دست خواهید یافت. پس برای هر یک تومانی که روی تحصیلات، کسب و کار، مهارتها و روابط خود سرمایه گذاری می کنید، حداقل 100 تومان دریافت می کنید.
اگر میخواهید به موفقیت چشمگیری برسید و عملکرد خود را بهبود ببخشید، با مربیان درجه یک ارتباط برقرار کنید. هر کار بزرگی که در زندگی انجام دادهاید، نتیجهی تربیت یک مربی درجه یک بوده است؛ اما اگر در جایی به بن بست خوردهاید، تنها به این دلیل است که مربی خوبی در این زمینه نداشتهاید.
وقتی بهترین چیزها را یاد می گیرید که برای آنها به مربیتان پول پرداخت می کنید. هر چقدر بیشتر پرداخت کنید بهتر است، زیرا یادگیری را جدیتر می گیرید و توجه بیشتری به آن خواهید داشت. در این شرایط وقت خود را تلف نمی کنید، زیرا سرمایه گذاری کردهاید و خواهان دقت و تمرکز بیشتری هستید. بیشتر به مربی اهمیت می دهید. باملاحظهتر هستید. همه چیز را جدی می گیرید، زیرا اگر موفق نشوید، پیامدهای خوبی در انتظارتان نخواهد بود.
من برای راهنمایی گرفتن در نوشتن اولین معرفی کتابم که باید به کارگزاران ادبی تقدیم می کردم، 3000 دلار به یک نویسندهی بسیار موفق دادم. این سرمایه گذاری در ازای 4 یا 5 ساعت از وقت او بود اما من در آن 4 یا 5 ساعت، آنچه باید برای نوشتن یک معرفی عالی دربارهی کتابم فرا میگرفتم را آموختم. این مربی بزرگ، با در اختیار گذاشتن برخی منابع، فرآیند نوشتن را برایم سریع تر و آسانتر کرد. در نهایت با کمک او توانستم کارگزار ادبی مناسبی پیدا کنم و قراردادی برای شش جلد کتاب بنویسم.
اگر در آن زمان جرات سرمایه گذاری 3000 دلاری نداشتم، تاکنون هیچ معرفی کتابی ننوشته بودم. اگر هم نوشته بودم، معرفی نامهی چندان جالبی نبود. قطعاً به اندازهی امروز انگیزه و اشتیاق نداشتم و نمی توانستم اینقدر پیشرفت کنم.
شاید شما چنین پولی برای سرمایه گذاری نداشته باشید، اما لااقل میتوانید کتابی بخرید که بتواند نقش آن مربی را برایتان ایفا کند. خوب ببینید شما چقدر از وقت و درآمدتان را صرف سرگرمی، لباس یا غذا می کنید؟
تنها وقتی انگیزهی لازم برای انجام کاری را خواهید داشت که روی آن سرمایه گذاری کنید. البته به جز مربی گری، باید روی برنامههای آموزشی، دورههای آموزش آنلاین، کتاب، غذا و استراحت خود هم سرمایه گذاری کنید.
جالب است بدانید میزان موفقیت شما با سطح سرمایه گذاریتان سنجیده می شود. اگر نتیجهی مطلوب را به دست نمی آورید، بدین خاطر است که به قدر کافی سرمایه گذاری نکردهاید تا به آن نتایج برسید. باید اولویت شما در سرمایه گذاری خودتان باشد.
اینکه امروز در چه جایگاهی هستید، در واقع تعیین می کند که:
- چقدر ازدواج باکیفیتی خواهید داشت؛
- چقدر پدر یا مادر خوبی می شوید؛
- کارهایی که انجام می دهید چه کیفیتی خواهد داشت؛
- چقدر در زندگی شاد خواهید بود.
80 درصد از اوقات فراغت خود را به یادگیری اختصاص دهید
خیلی از افراد تنها مصرف کننده هستند، نه سازنده. آنها صبح تا شب کار می کنند تا در ازایش حقوقی بگیرند و هیچ گاه به دنبال تغییر نیستند.
بیشتر افراد وقت زیادی را با وسایل الکترونیکی تلف می کنند؛ اما تنها با سرمایه گذاریِ درست وقت است که از آن زمان چیزی به دست خواهید آورد.
تمام وقتی که در شبکههای اجتماعی صرف می کنید، زمان هدر رفته است. هیچ گاه نمی توانید این زمان را پس بگیرید. پس به جای بهبود آیندهی خود، آیندهتان را بدتر می کنید. دقیقا همانند خوردن غذای فاسد است؛ هر لحظهای که هدر می دهید، وضعیت را بدتر می کند. هر ثانیهای که به درستی سرمایه گذاری شود، بهبود چشمگیری در وضعیت حاصل خواهد شد.
در زندگی روزمره باید سرگرمی داشت، اما وقتی این سرگرمی مفید است که سرمایه گذاری روی روابط یا روی خودتان باشد. اگر آن سرگرمی در آینده بازدهی لازم را داشته باشد، متوجه می شوید سرمایه گذاری بوده است. این بازدهی می تواند دربردارندهی خاطرات مثبت، روابط عمیقتر یا یادگیری مؤثر باشد.
زندگی تنها سرگرم بودن نیست، بلکه آموزش و یادگیری بسیار مهم است. با اینکه هر دو به یک اندازه مهم هستند اما آموزش، تأثیر بیشتری روی آیندهتان خواهد داشت.
میلیاردرها و موفقترین انسانهای دنیا همواره به دنبال یادگیری هستند. آنها مدام آموزش می بینند، زیرا می دانند دانستههایشان تعیین می کند چقدر دنیا را خوب ببینند. آنها میدانند دانستههایشان کیفیت روابطی که می توانند داشته باشند و کیفیت کاری که می توانند انجام دهند را مشخص می کند.
وقتی تمام وقت خود را در شبکههای اجتماعی هدر می دهید، چطور انتظار دارید کار ارزشمندی انجام دهید؟ باید بپذیرید ورودی شما تأثیر مستقیمی روی نتیجه دارد. پس وقتی چیزهای بیارزش وارد کنید، چیزهای بیارزش تولید خواهد شد.
هیچ وقت برای کسب پول کار نکنید، برای یاد گرفتن تلاش کنید
رابرت کیوساکی می گوید: "تا وقتی سن و سال کمی دارید، برای یادگیری کار کنید، نه برای کسب درآمد."
باید بیشتر وقت خود را برای یادگیری صرف کنید. انسانهای ثروتمند و موفق وقت زیادی برای یادگیری چیزهای جدید میگذارند؛ اما در مقابل افراد ناموفق و مأیوس تنها برای پول کار می کنند.
توصیه می کنیم فقط 20 درصد از انرژیتان را صرف انجام کارهای اصلی کنید و مابقی زمان خود را برای یادگیری، استراحت و بهبود بگذارید.
وقتی بخش زیادی از وقت خود را صرف تفکر، ارتباط و کار بهتر کنید، هم کیفیت کارتان بالا می رود و هم می توانید به درآمد بیشتری برسید. در این صورت پول خیلی بیشتری برای کارتان دریافت خواهید کرد، زیرا هیچ کس دیگری همانند شما نمیتواند آن کار را انجام دهد.وقتی یادگیری را در اولویت خود قرار دهید، در زمان کار کردن، از نظر ذهنی وضعیت آمادهای خواهید داشت و تمام وجودتان جلب کار می شود. در این صورت مانند خیلیها موقع کار حواستان پرت نخواهد شد. پس یا 100 درصد مشغول کار هستید یا نه. وقتی به چنین مرحلهای برسید، در طول چند ساعت، بیشتر از چند روز دیگران کار خواهید کرد.
وقتی به چنین درکی برسید، از وقتتان بهترین بهره را می برید، خوب استراحت می کنید و ذهنتان هم در حالت آماده قرار می گیرد.
همیشه برای ارزش آفرینی به دنبال یادگیری باشید
مکس لوکومینسکی می گوید: "راز دست یابی به موفقیت، تخصص بالا نیست، بلکه توانایی استفاده از آنهاست. دانش بدون کاربرد، هیچ فایدهای ندارد."
در عصر رسانه و دیجیتال، چیزهای زیادی وجود دارد که می توانید یاد بگیرید؛ اما اگر آموزههای خود را به کار نگیرید، به سرعت به اطلاعاتی سطحی تبدیل خواهند شد.
باید میان اطلاعات و دانش تفاوت قائل شوید. دانش و خرد هم دو مقولهی بسیار متفاوت هستند.
برای این که تشخیص دهید چه چیزی باید بیاموزید، چرا باید بیاموزید و چه زمان باید بیاموزید، به خرد نیاز دارید. اگر سرمایه گذاری نکرده باشید، احتمالاً به آن میزانی که لازم است تا آن دانش به بیشترین حد خود برسد نمی آموزید.
اگر به ارزش وقت خود پی نبرید، احتمالاً در زمان یادگیری از خیلی چیزها چشم پوشی خواهید کرد؛ همان یادگیری که بازدهی بالایی برایتان به ارمغان می آورد.
وقتی چیزی می آموزید، باید از آموختههای خود چیزی به دست آورید. افراد زیادی هستند که فقط کتاب میخوانند تا بگویند چقدر کتاب خواندهایم. اگر چیزی که می آموزید را به کار نگیرید، تنها وقت خود را هدر دادهاید.
10 درصد از درآمد خود را روی چیزهایی سرمایه گذاری کنید که پول بیشتری برایتان به همراه دارد
تعداد معدودی از انسانها دارای ثروت واقعی هستند. حتی افرادی با درآمد بالا هم واقعاً ثروتمند نیستند. سبک زندگی اغلب انسانها با درآمدشان مطابقت دارد. وقتی پول بیشتری به دست می آورید، بیشتر هم خرج می کنید. در واقع، خیلیها تنها پول به دست میآورند تا خرج کنند.
افراد کمی هستند که برای سرمایه گذاریِ پول، آن را به دست می آورند. شما صاحب کسب و کاری هستید که برایتان درآمد دارد. بعد از آن سرمایه گذاری است که این درآمد را به پول بیشتری تبدیل می کند.
اینکه در مدیریت درآمدتان چقدر خوب عمل می کنید، همانند هر چیز دیگری با میزان کیفیت هدایت شدنتان مشخص می شود. پس اگر می خواهید در کار با پول موفق شوید، روی آموزش و تربیت سرمایه گذاری کنید.
شاید بهترین زمان برای شروع سرمایه گذاری در گذشته بوده است. اگر هنوز قدم برنداشتهاید، حسرت گذشته را نخورید و از جا بلند شوید. برای کسانی که امروز کاری انجام نمی دهند، فردایی هم وجود ندارد. همین حالا اقدام کنید. آموزش ببینید. کاری انجام دهید که بتوانید 10 درصد از درآمدتان را آنجا خرج کنید. این سرمایه گذاری می تواند برایتان نتایج منفعت آمیزتری نسبت به کسب و کار اصلی داشته باشد.
اگر 10 درصد از درآمدتان را صرف سرمایه گذاری در طولانی مدت کنید، آینده خود را تضمین خواهید کرد. برخلاف کسانی که درآمد بسیار بالایی دارند، هر زمان بخواهید می توانید دست از کار بکشید، زیرا پولِ شما پول بیشتری برایتان به ارمغان می آورد؛ بیشتر از اینکه برای زندگی راحت نیاز داشته باشید.
برای بخشیدن انگیزه داشته باشید
خیلی از انسانها تنها روی چیزی تمرکز می کنند که می توانند از زندگی بگیرند.
وقتی نسبت به تعاملات دنیا آگاهی می یابید، تمایلتان از گرفتن، به بخشیدن تغییر می کند. پس متوجه می شوید این شیوه رضایت بخش تر از گرفتن است.
وقتی انگیزهی اصلیتان بخشیدن باشد، متوجه می شوید چطور باید روابطتان را بهبود دهید. در این صورت ذهنتان برای قدردانی آماده خواهد بود و مدام می خواهید از دیگران تشکر کنید.
پس تلاش بیشتری برای بهبود زندگی و کار دیگران می کنید. دست به کار می شوید که سبب ایجاد فرصتهای بیشتر و روابط عمیقتر خواهد شد. در این صورت اطرافیان به شما اعتماد می کنند و روابط بهتری را تجربه خواهید کرد. کارهایتان را باانگیزهی بالایی دنبال میکنید و در نتیجه، تأثیر بیشتری خواهید گرفت.
دقیقا اعلام کنید چقدر به دیگران وابستهاید
تنها به این دلیل که انگیزهی اصلیتان کمک کردن است، بدین معنا نیست که کمک دیگران را نخواهید. در دنیای امروز، تمام انسانها در پی دریافت کمک هستند. حقیقت این است همه انسانها به هم وابسته هستند تا بتوانند کاری را که باید انجام دهند. پس نباید کمک گرفتن از دیگران را نقطه ضعف خود بدانید، بلکه نقطهی قوت است.
همیشه نسبت به افرادی که در زندگیتان هستند قدردان باشید. اینکه شما قدردانی میکنید، خود مورد قدردانی قرار میگیرد. روابط و تعاملات شما، داشتههای باارزشی است که همواره باید آنها را رشد و ارتقا دهید.
اگر قدردان روابطتان نباشید و به آنها بیتوجهی کنید، مورد آسیب قرار می گیرند. روابط همانند حساب بانکی هستند؛ اگر کسی همواره در حال واریز باشد و دیگری در حال برداشت، در نهایت تمام منابع از دست می رود.
وقتی دو نفر مدام در حال گرفتن و بخشیدن باشند، رابطه رو به پیشرفت و گسترش می رود و منابع غیرمنتظرهای پدید خواهد آمد.
به تازگی با برادرم به باشگاهی ورزشی رفتم. در شروع تمرین، او سردرگم بود. نه انرژی به من می داد و نه کمک می کرد تمریناتم را بهتر انجام دهم. انرژی ام را می گرفت و سبب می شد انرژی و تلاش بیشتری نسبت به زمان تنهاییام صرف کنم.
در این باره با او صحبت کردم و او هم وضعیت هیجانیاش را تغییر داد. متوجه شد شرایطش چقدر روی من مؤثر است. در آن زمان، انگیزهاش از یک تجربهی ورزشی، به ایجاد چیزی فوقالعاده تغییر کرد.
پس از آن، وضعیت ذهنیمان تغییر کرد و تمرین ما به سمتی پیش رفت که عملکرد بسیار بهتری نسبت به زمان تنهایی داشتم. در این زمان جملات الهام بخش نیز مبادله می کردیم. در نهایت این مسئله منجر به درکی فوقالعاده شد که به کتابی که در حال نوشتن آن هستم هم مربوط بود.
این تجربیاتی که با شما در میان گذاشتم هم منافع فوقالعادهای برای کتاب من بودند. این تنها زمانی می تواند رخ دهد که در یک رابطه هر دو طرف به دنبال بخشیدن و گرفتن باشند؛ جایی که انگیزهی اصلیِ هر دو کمک به دیگران برای موفق شدن است.
برای رسیدن به اهداف ارزشمند، همکاریهای بُرد بُرد ایجاد کنید
پیتر تیل می گوید: "تمام شرکتهای شکست خورده وضعیت مشابه ای دارند؛ آنها برای فرار از رقابت شکست خوردهاند."
خیلی از افراد بیش از این که به همکاری رغبت نشان دهند، در وضعیت رقابتی هستند. لازم است بدانید، همکاری سطح بسیار بالایی از رقابت است. رقابت روی خود تمرکز دارد. تفکر بسیار سطح پایینی است، زیرا آنچه به خودی خود می توانید انجام دهید، بسیار محدود است. افراد رقابتی همیشه در تلاش هستند. آنها روی پیروزی تمرکز دارند تا ایجاد به راه حلهای واقعی.
وقتی فکرتان باز شود، متوجه می شوید با کمک دیگران می توانستید کارهای بیشتری انجام دهید. پس همکاری باعث ایجاد ارتباطات قویتری می شود که فقط کار کردن، هیچ گاه چنین نتیجهای ندارد.
قطعاً شما مهارتها و تواناییهایی دارید که در حوزهی تخصصیتان بینظیر است. اطرافیانتان هم در حوزههای دیگر دارای مهارتهایی هستند که خارج از توان شماست. پس می توانید در کنار هم به دستاوردهای بیشتری برسید.
اگر می خواهید در حوزهی تخصصی خود به نتایج بسیار بهتری نسبت به دیگران دست یابید، باید همکاریهای بُرد بُرد ایجاد کنید. این امر وقتی اتفاق می افتد که طرحی ایجاد کنید که تمام مهارتها و داشتههایتان با مهارتها و داشتههای دیگران ترکیب شود.
کاری که شما به خوبی انجام می دهید، شاید برای دیگری مشکل باشد. آنچه شما نمی توانید به انجام رسانید، دیگران می توانند به خوبی انجام دهند.
باید با چه کسی همکاری کنید تا سرعتتان بالا رود؟
دیگران چه مهارتها و داشتههایی دارند که شما از آن بیبهرهاید؟
چطور می توانید به این افراد کمک کنید؟
توانایی توسعهی چه نوع همکاریهایی را دارید که به شما امکان می دهد زودتر به اهدافتان برسید و به دیگران هم کمک کنید سریعتر به اهداف خودشان دست یابند؟
وقتی با کسی همکاری می کنید، در واقع یک به علاوهی یک بیشتر از 2 خواهد شد. در این صورت شرایط تغییر می کند. تنها کسانی که به دنبال همکاری هستند، تبدیل وضعیت واقعی را تجربه می کنند؛ اما افرادی که فقط به تنهایی خوب کار می کنند، گرفتار جهان بینیِ محدود خود هستند.
وقتی با دیگران مشارکت می کنید، ایدهها و اهدافتان دچار تغییر می شوند. بهتر و ایدئال تر می شوند. با چیزی که قبلاً می توانستید به تنهایی انجام دهید متفاوت خواهند شد.
برای اجرای چنین همکاریهایی، نیازمند تفکر بلندمدت هستید. باید سرمایه گذاری کنید. این صرفاً نوعی تبادل نیست، بلکه چیزی فراتر است. پس در این صورت، اخلاق مداری بیشتری در کارتان خواهید داشت. بیشتر قدر کارتان را می دانید. کارها را درست انجام می دهید، حتی کارهای دشوار و زمانبر.
همیشه به دنبال آن باشید تا تبدیل وضعیتی طولانی مدت در روابطتان ایجاد کنید.
با ترسهایتان مواجه شوید و اهداف 10 برابری برای خود تعیین کنید
به اهداف فعلی خود توجه کنید. چه معیاری برای دست یابی به موفقیت دارید؟ چرا چنین چیزی به هدف شما تبدیل شده است؟ آیا ممکن نیست به جای این درآمد، حقوق 10 برابری را هدف خود قرار دهید؟ آیا چنین چیزی ممکن است؟
قطعاً ممکن است. خیلی از افراد چنین فکرهای بزرگی دارند. تنها تفاوت میان آنها و شما، تحصیلات، روابط و طرز تفکرتان است.
وقتی اهداف خود را 10 برابر می کنید، باید تفکر متفاوتی پیرامون رفتارهای روزانهتان داشته باشید. پس جدیتر به زندگی بیندیشید و حواس پرتیها و تفکر محدود را از خود دور کنید.
10 برابر کردن اهداف، بهترین چیزی است که می توانید در قبال خود انجام دهید. این هدف را وقتی تعیین کنید که در اوج هستید. با انجام کاری قدرتمند به اوج میرسید؛ البته این کار می تواند تمرین باشد، یادگیری باشد یا قرارگیری در محیطی جدید و منحصر به فرد مانند یک کشور خارجی. روابط با افراد خاصی شما را در اوج قرار می دهد؛ کسانی که به شما الهام می بخشند تا بهترین تواناییهایتان را به نمایش بگذارید.
تنها خودتان می دانید چه چیزی شما را به اوج و نهایت اشتیاق می رساند. پس هر کاری می توانید انجام دهید تا به اوج برسید و تمام اهدافتان را بنویسید. تمام کارهایی که قصد انجامشان را دارید به وضوح بیان کنید. سپس آن هدف را بنویسید و هر روز آن را در ذهن تجسم کنید تا به واقعیت مبدل شود.
وقتی هدف را تجسم می کنید، از روال طبیعی ایدههایی که دنبال می کنید، خارج نشوید.
مطمئناً با همین تفکر و رفتارهای فعلی، به نتایج فوقالعاده نخواهید رسید. در این مسیر، وقتی به اهدافتان فکر می کنید، به ایدههای جدیدی هم خواهید رسید تا زودتر به آن هدف دست یابید.
ممکن است از نادانستههای خود آگاهی نداشته باشید. پس شروع به آموزش خود کنید؛ آموزش اینکه چطور می توانید به هدفتان دست یابید. باید نسبت به آنچه انجام می دهید راسخ باشید. بیشتر خلق کنید و بیشتر شکست بخورید. با چندین بار گام برداشتن، زودتر مسیر درست را پیدا خواهید کرد.
وقتی در مورد اهداف 10 برابری خود فکر می کنید، احتمالاً ایدههایی به ذهنتان می رسد که باعث ترستان خواهد شد. وقتی کاری می کنید که شما را می ترساند، وارد مرزی می شوید که خیلی از انسانها هیچ وقت از آن عبور نمی کنند. انجام کارهای ترسناک بسیار مفید و ارزشمند است.
در بازاریابی خوب عمل کنید
بازاریابی به معنای ارتباط با انسانها، متقاعد کردن و کمک به آنهاست. خیلیها تصور می کنند بازاریابی چیز مثبتی نیست.
خیلی از هنرمندان به دنبال یادگیری بازاریابی نمی روند، چون دوست ندارند خودشان را بفروشند. آنها تمایل دارند کارشان خالص باشد. بزرگان نیز به راحتی در دسترس مردم عادی نیستند.
واقعیت این است خریدار ناگهان ظاهر نمیشود تا محصول و خدمات شما را خریداری کند. آنها ناگهان نمی آیند تا نوشتههایتان را بخوانند.
درباره این موضوع فکر کنید که چطور وارد این مقاله شدید و شروع به خواندن آن کردید؟ اگر نام این مقاله را "توصیههایی برای موفقیت" می گذاشتیم، آیا روی آن کلیک می کردید؟ به احتمال زیاد نه؛ اما چرا روی عنوان "میلیاردر شدن " کلیک کردید؟
بازاریابی چگونگی کاری است که انجام می دهید. خیلی از افراد به این خاطر که از بازاریابی می ترسند و از آن دوری می کنند، به موفقیت نمی رسند. بیشتر افراد معلمان بدی هستند. آنها بیشتر روی محتوا تمرکز دارند تا طراحی و تحویل محتوا. در حالی که تحویل یا چگونگی آن مهمتر است؛ به همان اندازه که چه کاری انجام می دهید یا چرا این کار را انجام می دهید.
شاید درمان سرطان را بدانید؛ اما اگر آن را به خوبی بازاریابی نکنید، هیچ وقت نمی توانید درمان خود را عرضه کنید. شاید بهترین قصهی دنیا را بدانید، اما اگر آن را با هوشمندی عرضه نکنید، هیچ کسی آن را نخواهد شنید.
به جای تمرکز روی زمان و تلاش، روی نتیجه متمرکز شوید
دن سولیوان (Dan Sullivan)، مؤسس پلتفرم کارآفرینی اختصاصی با نام استراتژیک کوچ (Stratrgic Coach) می گوید، میان افرادی که در "اقتصاد زمان و تلاش" فعال هستند، با کسانی که در "اقتصاد نتیجه" فعالاند، تفاوت وجود دارد.
اگر تنها روی اقتصاد زمان و تلاش فعالیت دارید، در واقع روی مشغول بودن متمرکزید. پس به میزان زمان و انرژیای اعتقاد دارید که صرف می کنید؛ اما وقتی در اقتصاد نتایج فعال هستید، تنها روی دست یابی به نتیجهی مشخص تمرکز دارید.
خط معیار چیزی است که اهمیت دارد، پس پیدا کردن بهترین راه برای رسیدن به آنجا بسیار مهم می شود. این یکی از مهمترین تفاوتهای کارآفرینان و کارمندان است.
سولیوان می گوید: کارآفرینان "اقتصاد زمان و تلاش" را به سمت "اقتصاد نتایج" رد کردهاند. آنها درآمد تضمین شدهای ندارند. کسی هر دو هفته یک بار برایشان چکی نمینویسد. آنها با تواناییشان در ایجاد فرصت برای مشتریان خود کار می کنند. گاهی زمان و تلاش زیادی صرف می کنند، اما هیچ نتیجهای نمی گیرند. گاهی هم به قدری زمان و تلاش صرف نمی کنند، اما نتیجهای شگفت انگیز به دست می آورند. در هر صورت کارآفرینان روی نتایج تمرکز دارند، هر چند ممکن است درآمدی نداشته باشند. اگر برای یک کارآفرین هم کار کنید، این مسئله شامل حالتان می شود. با این که درآمد ثابت و تضمین شدهای دارید، اما استارتاپی که در آن مشغول کار هستید، درون اقتصاد نتایج موجودیت پیدا می کند، حتی اگر آن را دقیق نبینید. البته این مسئله باعث نمی شود احساس ناامنی کنید، اما به شما می گوید چطور در چنین محیط کاری موفق شوید؛ با دست یافتن به نتایج بیشتر و به حداقل رساندن زمان و تلاشی که برای رسیدن به آنها صرف می کنید.
خیلی از افراد به دنبال نتایج نیستند، زیرا امنیت خود را در حقوقی جستجو می کنند که هر ماه می گیرند؛ اما وقتی تمرکز خود را از اینکه "چقدر کار می کنید"، به "چقدر می توانید کار کنید" تغییر دهید، نحوهی کار کردنتان هم متحول می شود.
با این نگرش، به دنبال راههایی برای انجام سریعتر کارها می روید. مسئولیت بیشتری می پذیرید. شرایط خود را تغییر می دهید و در نهایت به این باور می رسید که خواب و استراحت کافی برای رسیدن به نتایج بیشتر بسیار اهمیت دارد. پس به دنبال استراحت و مرخصیهای بیشتر می روید.
اگر 80 درصد انرژی خود را صرف استراحت کنید، زمانی که مشغول کار هستید، ذهن و جسم آمادهای برای حل مسائل خواهید داشت. پس خیلی بهتر از دیگران فکر می کنید. به خوبی وظایفتان را به انجام می رسانید، زیرا زمان زیادی را صرف استراحت و آماده سازی خود کردهاید.
دائماً فضای پیرامونتان را تغییر دهید
محیطی که در آن مشغول کار هستید، باید نشان دهندهی کاری باشد که انجام می دهید. انجام چند کار متفاوت در محیطی یکسان تأثیر خوبی ندارد؛ اما خیلیها به دنبال ایجاد تفاوت نیستند. آنها فقط روی یک صندلی مینشینند و ذهن خود را از کاری به کار دیگر مشغول می کنند.
بهترین استراتژی، دسته بندی کارها و انجام آنها در محیطهای مرتبط است؛ مثلاً وقتی میخواهم پستی در وبلاگم منتشر کنم، به کتابخانهای آرام می روم تا چیزی حواسم را پرت نکند. پس محیط ساکت اطراف سبب می شود نگارش بهتری داشته باشم و از آنجا که می دانم تنها وظیفهام نوشتن است، زیاد می نویسم. نوشتن چند پست وبلاگ در یک زمان، بسیار آسانتر از نوشتن یک پست در هر بار است.
آری میزل (Ari Meisel)، نویسنده و کارآفرین، تمام کارهایش را دسته بندی کرده و با توجه به وظایفی که باید انجام دهد، محیط کاری خود را تغییر می دهد. در زمانی که می خواهد پادکست ضبط کند، به استودیو می رود و در یک جلسه، در حدود 5 پادکست مختلف ضبط می کند. در روزی دیگر، فقط جلسات کاری را برگزار می کند. جلسات را همیشه در خانهی دوستش برگزار می کند، زیرا آنجا محیطی است که تمرکز زیادی دارد.
نوشتن را در باشگاه سوهو هاوس (SOHO HOUSE) نیویورک انجام می دهد، چون فضای آرامی است و دسترسی ضعیفی به اینترنت وجود دارد. پس سرعت پایین اینترنت سبب می شود خیلی به دنبال وبگردی نباشد و موبایلش را هم کنار بگذارد، چون آنتن ندارد.
ثروت و موفقیت را به روشنی برای خود تعریف کنید
همیشه موفقیت و ثروت به معنای پول داشتن نیست. خیلیها پول زیادی دارند، اما در دیگر حوزههای زندگی خود "سرمایه" ناچیزی دارند.
کاملاً قابل قبول است که پول خیلی از مشکلات را برطرف می کند و به خیلی از کارها سرعت می بخشد؛ اما پول تنها یک ابراز برای انجام کار است. برای افرادی که به کاری مشغولاند که آن را با تمام وجود باور دارند، پول تنها ابزاری برای انجام کار بیشتر است.
عمیقاً به چیزی اعتقاد داشته باشید
برای موفقیت، باید پایهی محکمی داشته باشید. باید عمیقاً به چیزی باور داشته باشید.
تمام افراد موفق و برندهای شناخته شده "چرای" روشنی برای خود دارند. سایمون سینک (Simon Sinek) در کتابش با نام "با چرا شروع کنید" (Start With Why) می گوید مردم طالب "آنچه را می فروشید" نیستند، بلکه "چرا می فروشید" را می خرند.
شرکت اپل مثال روشنی برای این مسئله است. این شرکت در فرآیند بازاریابی خود، توضیحی درمورد ویژگیهای فنی محصولاتش نمی دهد، بلکه تنها ارزشهای اصلی خود را مطرح می کند و آنها را به اشتراک می گذارد.
اگر می خواهید مورد توجه قرار گیرید، باید عمیقاً به چیزی اعتقاد داشته باشید. باید پایهی محکمی برای خود تعریف کنید. سپس آن پایه به برندتان تبدیل می شود و میان شما و دیگر رقبا تمایز به وجود می آید.
وقتی برند شناخته شدهای دارید، از رقبا متمایز هستید. به چیزی معتقدید و برای تغییری مشخص گام بر می دارید. پس دیگران یا عاشق شما می شوند یا متنفر. این همان چیزی است که می خواهید. بی اشتیاقی یعنی تلاش می کنید دیگران را از خود راضی نگه دارید.
افراد ثروتمند به دنبال هدف مشخصی هستند. هدف مشخص شما باید مخاطبانتان باشند. آنها به شما ایمان دارند. آنها افرادی هستند که با پایهای که برای ساختش تلاش میکنید موافقاند.
اگر همیشه تلاش کنید همه را راضی نگه دارید، بازاریابی و تبلیغات شما به هیچ نتیجهی مثبتی نخواهند رسید. در این صورت نسبت به "چراهای" خود رویکرد مشخصی ندارید و هیچ کسی هم نمی داند چرا. پس شما هم رده با دیگران خواهید بود و نسبت به رقبا هیچ تمایزی نخواهید داشت.
تنها کسانی که پایهی محکمی برای خود ایجاد می کنند، در بازاریابی موفق خواهند شد. آنها به قدری به اعتقادات خود اهمیت می دهند که آن را به زبان می آورند. آنها به این درک رسیدهاند که "چگونه" به اندازهی "چرا" و "چه" اهمیت دارد.
منبع: medium