درآمد
مستشرقان درباره جنگ های رسول خدا(ص) و اهداف آن نظر واحدی ندارند. برخی از آنان با بررسی منصفانه اسناد و منابع تاریخی تحلیل نسبتاً مقبولی ارایه کرده و جنگ های عصر پیامبر اکرم را امری ضروری برای حیات اسلام و مسلمانان دانسته اند، اما بسیاری از آنان اهداف جنگ های پیامبر اکرم را مادّی و با انگیزه خشونت طلبی و به دست آوردن غنائم، تفسیر و تحلیل نموده اند. با دو شیوه می توان دیدگاه مستشرقان درباره جنگ های عصر پیامبر اکرم را نقد و ارزیابی کرد:
1.بر اساس مبانی نظری اسلام یعنی قرآن و سنت پیامبر(ص) که نقشه راه حضرت را نشان می دهد.
2.بر اساس اسناد تاریخی که نکات ظریفی را در اختیار ما قرار می دهد.
در این مقاله، با شیوه نخست مسئله را مورد بررسی قرار می دهیم.
اهداف جنگ های پیامبراکرم(ص)از منظرمستشرقان
به طور کلی، می توان دیدگاه های مستشرقان را دربارۀ اهداف غزوات و سرایا در عصر پیامبر اکرم را در پنج قسمت دسته بندی کرد.
1.تأمین زندگی و معیشت مسلمانان
برخی از مستشرقان جهاد را راهکاری می دانند که پیامبراکرم برای نجات پیروان خود از فقر و تنگدستی ارائه کرد:
نویسنده مقاله پیامبر اسلام در دایره المعارف آمریکانا در این باره می نویسد:
محمد (ص) به زودی با ضرورت تأمین معاش پیروان خود که از مکه گریخته بودند و اکنون مهاجرون نامیده می شدند و همچنین تازه مسلمانان که در مدینه به انصار (یاوران) نامیده می شدند، مواجه گردید. محمد برای تأمین نیازهای آنها قطع طریق کردن کاروان را که در راه بازگشت از سوریه بود، مشروع دانست.... پیروزی در بدر قدرت دنیوی اسلام را بنا نهاد. از این پس، اسلام وضع نظامی مستحکمی یافت. سال بعد ابوسفیان برای جبران شکست، لشکر کشید (تصویر پیامبر در دایره المعارف آمریکانا، ص 34).«ویلیام مونتگمری وات» پیروزی های سریع مسلمانان را نه به منظور گسترش اسلام، بلکه برای کسب غنایم جنگی می داند. وی که از دوران پیروزی های مسلمانان به دوران سیادت طلبی مسلمانان تعبیر می کند، ضمن رد تلاش های نویسندگان مسلمان در رد این دیدگاه، به صراحت بیان می دارد که لشکر کشی های مسلمانان اساساً برای کسب غنایم بوده است و اتفاقات دوران پیامبر(ص) نیز آن را تأیید می کند.
وی ضمن به کار بردن واژه «رزیه» (به معنای خسارت و مصیبت) به جای «غزوه» و «سریه» یادآور می شود که این گونه حملات در میان قبایل عرب بادیه نشین یک عمل رایج بوده است و معمولاً از آنجایی که هدف از آن به دست آوردن مال بوده است، کمتر افراد در آن کشته می شدند؛ لذا برای عرب بادیه نشین یک ارزش به شمار می آمد.
محمد(ص) پس از آنکه قبایل مختلف شبه جزیره عربستان را با هم متحد کرد، برای اینکه جلوی دست اندازی های قبایل بر همدیگر را بگیرد و منفذی برای رهایی انرژی متراکم حمله و هجوم آنان پیدا کند، در سال های پایانی حیاتش برنامه حمله به سرزمین ها و قبایل دیگر را سامان داد که در زمان خلافت عمر به جنگ های منظم میان مسلمانان و ارتش های بیزانس و ساسانی منجر شد (وات، برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان (تفاهمات و سوء تفاهمات)، ص 99 ـ 102). نویسنده کتاب «تمدن قرون وسطی» نیز علت اصلی جنگ های صدر اسلام را فقر مسلمانان و نیازمندی های مادی آنان می داند. (B.(Medival civilization p35)
توماس آرنولد می نویسد: روحیه پست مادی وعلاقه اعراب برای به چنگ آوردن غنایم، عامل اصلی و نیروی اساسی بپا دارنده پیروزی هایشان بوده است؛ زیرا اعراب اقوام صاحب پشتکار وسخت کوش اند. این قوم برای فرار از مشکل گرسنگی نیازمند ترک صحرا ی خشک و رسیدن به اراضی پر ثروت و مرفه مجاور خویش بودند (شوقی ابوخلیل، اسلام در زندان اتهام، 395).
کسانی چون ایرام لاپیدوس (ایرام لاپیدوس، تاریخ جوامع اسلامی، 76) و ستانلی لان بول (شوقی ابوخلیل، اسلام در زندان اتهام، 396) نیز همین دیدگاه را درباره جنگ های پیامبر اکرم(ص) دارند.
2.اشباع روحیه جنگ طلبی تازه مسلمانان
برخی از مستشرقان دستور جهاد از سوی پیامبر اکرم(ص) را پاسخی می دانند به روحیه جنگ طلبی و غارتگری که در وجود تازه مسلمانان حجاز وجود داشت. مؤلف «فصل زندگی پیامبر» در تاریخ اسلام کمبریج در تحلیل خود از جهاد می نویسد: «غزوه و جمع آن مغازی، عادت پیشه مردم عرب چادرنشین، در واقع، نوعی ورزش محسوب می شد. قبل از اسلام، معمول ترین هدف این جنگ ها ربودن گوسفند و شتر گروه های معارض بود» (جمعی از نویسندگان، تاریخ اسلام کمبریج، 82). وی سپس با اشاره به شماری از جنگ های صدر اسلام می نویسد: «بسیاری از صحراگردان و شهرنشینان به دلایل سیاسی و یا غیر دینی همچون انگیزه جمع آوری غنایم، به این دولت پیوستند» (همان، 91) وی سپس ادامه می دهد: «او(محمد)، طبیعتاً خواهان آن بود که پیروانش با هم، در صلح و صفا زندگی کنند، اما از آنجا که توان اعراب، بیشتر در جنگ های ضد دیگر قبایل صرف می شد، باید جایگزینی پیدا می شد تا این انرژی صرف آن گردد. این جایگزینی از پیش در مفهوم جهاد یا جنگ مقدس نهفته بود؛ امری که اساساً شامل یک غزوه بود و کسب غنایم نیز در بر می گرفت» (همان). و در جای دیگر با عنوان دست آورد محمد(ص) می نویسد: «به منظور جلوگیری از متلاشی شدن جامعه، آن هم به سبب قدرت جنگ افروزانه آنان، پیامبر تفکر جهاد را مطرح کرد» (همان، 98).
3.اعمال خشونت بر غیر مسلمانان و گسترش اسلام
برخی از مستشرقان اساساً اسلام را دین خشونت می دانند که برای سرکوب پیروان ادیان دیگر و گسترش اسلام، جهاد را مطرح کرده است. دیوید هیوم، فیلسوف انگلیسی (1711 ـ 1776) در رساله خود درباره تاریخ طبیعی دین در فصل مقایسه ادیان می نویسد: اسلام از ابتدا با اصول سختگیری بیشتر و خون ریزی شروع کرد. حتی امروز هم اگر چه آتشی بر سر پیروان ادیان دیگر نمی ریزد، آنها را از لعنت و وعده جنگ بی نصیب نمی گذارد (نظری، بررسی شیوه های تبلیغی مسیحیت علیه اسلام، 203).هامبرت رومی (Humbert of Romans) می گوید: آنان (مسلمانان) دربارۀ دین خود تا آنجا جدّی بودند که هر کجا به قدرت می رسیدند، بدون هیچ ترحمی به کشتار کسانی که علیه دین آنان تبلیغ می کردند، اقدام می کردند (همان).
یکی دیگر از مستشرقان انگلیسی به نام «بازورث» به توضیح واژۀ جهاد پرداخته و در سخنانی که گویی خود آن را وضع کرده، درباره این واژه می نویسد: «جهاد» واژه ای است عربی و به معنای «مبارزه» شرعی می باشد. جهاد که به عنوان تکلیفی دینی بر دوش همه پیروان [حضرت] محمد(ص) نهاده شده، بر این مفهوم استوار است که چون دین اسلام دارای اعتبار جهان شمول است، باید حتی اگر لازم باشد، به زور اسلحه، در بین همۀ افراد بشر انتشار یابد. او در ادامۀ سخنان خود می نویسد: در اسلامِ سنتّی، جهاد می بایست علیه «اهل کتاب» (یعنی متولیان مقتدر کتب مقدّس و برتر از همه یهودیان و مسیحیان) و نیز علیه مشرکان ترتیب داده شود تا به اقتدار اسلام گردن نهند و به اسلام بگروند (رضوانی، «تصویر شیعه در دایره المعارف آمریکانا»، فصلنامه شیعه شناسی، 199).
4.انتقام و تسویه حساب با مخالفان
برخی از مستشرقان هدف غزوات و سرایا را انتقام مسلمانان از اهل مکه می دانند که آنان را از شهر و دیارشان اخراج کرده بودند. نویسندگان مقاله «محمد پیامبر اسلام» در دایره المعارف اسلام لیدن در این باره می نویسند:
«ارتقای مکه به مرکز اسلام، وظیفه جدیدی برعهده پیامبر(ص) نهاد که مسلماً وی آن را پیش بینی کرده بود. هنگامی که زیارت اماکن مقدس در مکه و اطراف آن برای مسلمانان واجب شد، آنان ناگزیر شدند تا راهی برای ورود به سرزمین مقدس بیابند که از آن اخراج شده بودند. (حج/ 25). از آنجا که دستیابی به یک توافق نامه صلح آمیز، غیر ممکن به نظر می رسید، لازم بود ورود به مکه با توسل به زور انجام گیرد. پیامبر نیز باید با مردم مکه تسویه حساب می کرد؛ زیرا آنان با بیرون راندن او از شهر، در نظر جهانیان بر او غلبه یافته بودند و عذابی که مکرراً به ایشان وعده داده بود ـ که تا حدی به شکل مجازات کلیشه بی دینان در «داستان های عذاب» بوده ـ تحقق نیافته بود. این مسأله موجب صدور فرمان الهی جدیدی گردید که در متون سیره با عنوان «اجازه جنگ» با مشرکان از آن یاد شده است. انصار متعهد شده بودند تنها در صورتی که پیامبر آماج حمله قرار گیرد، از او دفاع کنند و تجار مکه مایل نبودند با آغاز جنگ، در حق او لطفی کنند. مهاجران برای جنگیدن پیمان نبسته بودند، و بسیار برخلاف احساساتشان بود که به عنوان اهالی مکه با اعضای قبیله خود و خویشاوندان هم خونشان بجنگند. از آیات قرآن که پیروان محمد (ص) را به شدت در این باره ملامت می کند (بقره/ 216؛ حج/ 38 و آیات بعد و...) می توان فهمید که مخالفت آنان تا چه حد باعث رنجش محمد(ص) شد» (تصویر حضرت محمد(ص) و حضرت زهرا(س) در دایره المعارف اسلام، 78).
5.دفاع از اسلام و مسلمانان
مستشرقان واقع نگر جنگ های صدر اسلام را امری اجتناب ناپذیر برای حیات مسلمانان و اسلام می دانند.
جان دیون پورت، نویسنده کتاب «عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن» ضمن تشبیه رفتار پیامبر(ص) به رفتار حضرت موسی(ع) برای تبلیغ آیین آسمانی شان، اتهام نشر اسلام با زور و شمشیر از سوی پیامبر(ص) را رد می کند و بر آن است که همان گونه که حضرت موسی(ع) شارع و ناشر قانون بود، برای نجات بنی اسرائیل از مصر به زور و قدرت متوسل شد و اگر چنین کاری نمی کرد، به یقین نمی توانست قومش را نجات دهد و با این حال تاکنون هیچ کسی یافت نشده که آن حضرت را متهم به جاه طلبی و قدرت خواهی کند، حضرت محمد(ص) نیز برای وحدت جوامع پراکنده شبه جزیره عربستان که به قبایل متعدد تقسیم بودند و اغلب با یکدیگر در حال نزاع و جدال بودند، راه دیگری نداشت جز اینکه به عنوان راهنما و سردار آنها قیام کند و از قدرت نظامی استفاده نماید. در هر حال، وضع و رفتار پیامبر(ص) طوری بود که به کلی او را از تهمت جاه طلبی منزه نگاه می داشت (جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، 156 ـ 157 (با تلخیص و اقتباس)).
ام. ساواری (M. Savary)، مستشرق فرانسوی، در کتاب «محمد، ستاره ای که در مکه درخشید» (این کتاب توسط آقای شکیباپور ترجمه و در سال های 1346 و 1349 در تهران چاپ شده است) ضمن رد ادعای جنگ طلبی پیامبر، به دفاع از جهاد مسلحانه آن حضرت پرداخته است. وی می نویسد: پیامبر هرگز نمی خواست جنگ کند و تا می توانست از جنگ دوری می کرد. تنها زمانی رسول خدا به جهاد مسلحانه روی می آورد که زبان و منطق نیرومند اسلام به علت تعصب های جاهلانه و خشک مردم سودمند نبود. پیروان او از روش های سیاسی خود به علت کارشکنی احزاب مخالف مانند کفار و یهودیان کاری از پیش نمی بردند؛ جایی که آبرو و شرافت مسلمانان در خطر می افتاد (ام. ساواری، محمد ستاره ای که در مکه درخشید، 74، به نقل از: آل اسحق خوئینی، «اسلام از دیدگاه دانشمندان جهان»، 220 (با تلخیص و اقتباس)).
این نویسنده فرانسوی در ادامه می نویسد: در هر عصر و زمانی دفاع از عقیده و ایمان شایسته و پسندیده است و محمد(ص) نیز در راه خدا و برای دفاع از مسلمانان به جهاد می پرداخت و جنگ در چنین صورتی جهاد انسانی است (همان). آر. اف. بودلی (R.F Boodli) در کتاب «الرسول، حیاه محمد» در دفاع از پیامبر(ص) و ردّ تهمت جنگی طلبی از آن حضرت می نویسد: «انتقاد کنندگان بر محمد ایراد می گیرند که او آتش جنگ را دامن می زند و بعضی از تاریخ نویسان به خیال اینکه تنها محمد این نوع جنگ ها را به وجود آورد، در این باره بسیار قلم فرسایی می کنند. این تاریخ نویسان فراموش کرده اند که در دنیا سبب اساسی جنگ ها مذاهب و ادیان دیگرند و این اختصاص به اسلام ندارد. اگر محمد(ص) تورات را می خواند، می دید موسی جنگ های مقدسی را به راه انداخته که دو هزار سال قبل از جنگ های او اتفاق افتاد و اگر کمی بیشتر تورات را مطالعه می کرد، می دید پادشاهان بنی اسرائیل بیش از او برای دفاع از عقاید خود می جنگیدند و نیز می دید که عبرانی های قدیم برای جنگ های دینی خود قوانین مذهبی گذراندند که هیچ قابل قیاس با قوانین امروز نیست. محمد تشنه خون ریزی نبود. او به اسیر اجازه انتخاب می داد تا یا جزیه بدهد و یا اسلام را قبول کند» (بودلی، الرسول، حیاه محمد، 413، به نقل از «اسلام: آل اسحق خوئینی، از دیدگاه دانشمندان جهان، 209).
دسته بندی کلی دیدگاه های مستشرقان
دیدگاه های مستشرقان درباره اهداف جهاد در عصر پیامبر اکرم(ص) را می توان چنین دسته بندی کرد:
1.هدف پیامبر اکرم(ص) از جنگ ها، تسکین روحیه جنگ طلبی وغارتگری تازه مسلمانان حجاز بود.
2.هدف پیامبر اکرم از غزوات و سرایا نجات پیروان خود از فقر و تنگدستی بود.
3.اساساً اسلام دین خشونت است و برای سرکوب پیروان ادیان دیگر و گسترش اسلام جهاد را مطرح کرده است.
4.هدف پیامبر اکرم از غزوات و سرایا انتقام از اهل مکه بود که آنان را از شهر و دیارشان اخراج کرده بودند.
5.اساساً جهاد با هدف دفاع از حیثیت مسلمانان و منافع مادی و معنوی آنان مطرح شد. این مطالب به نحوی ماهیت جنگ های عصر نبوی و اهداف آن را با رویکرد تاریخی تبیین می کند که چند پرسش کلی تر را پدید می آورد.
الف) چراقانون جهاد در اسلام وجود دارد؟ اگر اسلام دینی الهی است، چرا به جای صلح، جنگ را مطرح کرده است؟
ب) اهداف جهاد در اسلام چیست؟ و تفاوت ماهوی آن با غارت های بدوی کدام است؟
ج) چرا مسلمانان با استفاده از قانون جهاد به خود اجازه داده اند اسلام را بر دیگران تحمیل کنند، در حالی که این قانون با اصل آزادی عقیده مخالف است؟
پرسش سوم مسئله رابطه گسترش اسلام با قانون جهاد را مطرح می کند که منطقاً باید بعد از پرسش های اول و دوم پاسخ داده شود؛ از این رو، دو پرسش نخست را از منظر قرآن و سنت پاسخ می دهیم و پاسخ به پرسش سوم را به مجال دیگری وا می گذاریم.
ارزیابی دیدگاه مستشرقان از منظر قرآن
خاورشناسان از یک طرف برخلاف واقعیت های تاریخی و بدون ارایه اسناد تاریخی، همه جنگ های صدر اسلام را هجومی گرفته و درصدد توجیه اهداف و انگیزه مسلمانان از این جنگ ها بر آمده اند. و از طرف دیگر، این اظهارات با قرآن کریم به عنوان نقشه راه پیامبر اکرم(ص) به هیچ وجه همخوانی ندارد. برای روشن شدن مطلب، اکنون ابتدا اهداف و ماهیت جهاد در اسلام را از نظر قرآن بررسی می کنیم.
جهاد برنامه دفاعی اسلام
مطالبی که مستشرقان در باره اهداف جنگ های پیامبر اکرم(ص) اظهار کرده اند، با قرآن کریم که نقشه راه پیامبر بوده است، منافات دارد. از نظر قرآن هدف اصلی جنگ های صدر اسلام دفاع از کیان اسلام و مسلمانان بوده است. همان طور که عده ای از خاورشناسان اذعان کرد ه اند، جهاد در اسلام قانونی است برای دفاع و مسئله دفاع از ضرورت های زندگی بشر است. اسلام به عنوان دین جامع برای حیات خودش و پیروانش و نجات انسان های دربند مسئله جهاد را مطرح کرده است. قرآن کریم می فرماید اگر دفاع نبود مراکز عبادی و بندگی خداوند ویران می شد.
توضیح مطلب اینکه اسلام به عنوان یک مکتب آسمانی درصدد زندگی مسالمت آمیز و با شرافت برای همه انسان هاست؛ به همین دلیل، اصل اولی از نظر اسلام صلح است. اما اسلام با پذیرش ذلت و ظلم مخالف است و بی تفاوتی نسبت به حق و باطل را نیز با شرافت انسانی ناسازگار می داند.
از نظر قرآن جهاد ـ چه در راه دفاع از جامعه اسلامی و حقوق مظلومان باشد (جهاد دفاعی ) و چه برای تبلیغ و گسترش اسلام (جهاد ابتدایی) ـ در هر صورت دفاع از حقوق انسانیت است، نه ارضای روحیه خودکامگی دنیاخواهان و قدرت طلبان؛ از این رو، خداونددر قرآن کریم یازده بار واژه «جهاد»، و بیست مورد واژه «قتال» را با کلمه «فی سبیل الله» آورده است. بسامد این قید بر این دلالت دارد که جهاد و قتال تنها باید برای خدا باشد و چنین هدفی محال است با خودمحوری، زورگویی، سلطه طلبی و منفعت گرایی سازگار باشد؛ به همین سبب، از نظر اسلام هر نوع جنگ و ستیزی که با هدف جاه طلبی و به دست آوردن مال و ثروت نامشروع و برای استثمار دیگران باشد، ظلم ناپسند شمرده شده است.
جنگ با هدف دفع تجاوز و دفاع از حق و حقیقت از نظر ادیان الهی و ملت های آزاده و فرهیخته نه تنها مذموم نیست که مورد ستایش است. بی تردید، اگر ملتی به این بهانه که ما طرفدار صلح ایم در برابر متجاوز مقاومت و پایداری نکند، قطعاً مورد مذمت عقلای عالم قرار می گیرد؛ زیرا این کار در واقع تسلیم شدن و ذلت است.
طبق بیان قرآن کریم در همه ادیان توحیدی این نوع جنگ وجود داشته و تشریع آن به دین اسلام اختصاص ندارد.
(وَکأَینَ مِنْ نَبِی قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ کثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکانُوا وَاللّهُ یحِبُّ الصَّابِرِینَ وَمَا کانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ فَآتَاهُمُ اللّهُ ثَوَابَ الدُّنْیا وَحُسْنَ ثَوَابِ الآخِرَه وَاللّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ)؛ (آل عمران/ 146ـ 148)؛ «با پیامبران که خداپرستان [و خدا دوستان] بسیاری همراه ایشان [با دشمنان] کارزار و جهاد کردند و [هیچ گاه] از جهت آنچه [از مصایب و مشکلات] به آنان رسید، ناتوان نشدند و ضعف از خود نشان ندادند، و خداوند شکیبایان را دوست می دارد، و گفتارشان [در چنان وضعی] جز این نبود که پروردگارا! گناهان و زیاده روی مان را بر ما ببخشای و گام های مان را استوار دار و ما را در برابر کافران یاری کن. پس خداوند پاداش دنیوی و پاداش نیک اخروی به آنان داد، و خدا نیکوکاران را دوست می دارد». در کتب آسمانی دیگر نیز مبارزه حضرت موسی(ع) با فرعونیان و مبارزه ابراهیم(ع) با نمرودیان و... مطرح شده و مورد ستایش قرار گرفته است.
عباس عقاد، نویسنده مصری، در این باره می نویسد: مسلمانان هیچ گاه به زور متوسل نشدند مگر در برابر زوری که منطق نمی پذیرد. هرگاه به مسلمانان تعرض نشود، از آنان به جای بدی خوبی می بینند، چنان که مسلمانان در برخورد با دولت حبشه چنین کردند. در جزیره العرب جنگی میان مسلمانان و قبایل عرب در نگرفت جز آنکه ماهیت دفاعی داشت یا هدفی پیشگیرانه در بین بود. حق شمشیر برابر با حق زندگی است. هر جا اسلام دست گرفتن شمشیر را لازم دانسته است، از باب اضطرار و برای حفظ حق در زندگی بوده است.... اسلام دو کلمه است: دین و صلح (العقاد، حقائق الاسلام و اباطیل خصومه، 14).
دلایل دفاعی بودن جهاد از منظر قرآن
دلایل متعددی از قرآن کریم می توان ارایه کرد که اسلام مسئله جهاد را برای دفاع از حقوق انسان ها و کیان اسلام و مسلمانان مطرح کرده است. مهم ترین آنها عبارت اند از:
1.محدودیت جذب نیرو و تجهیزات نظامی
قرآن کریم تقویت نیروهای نظامی و امکانات جنگی را محدود به حدود خاصی کرده است. حد مجاز کسب قدرت، توانمندی برای دفاع از کیان اسلام و مسلمانان است: (وَأَعِدُّوا لَهُم مَااستَطَعْتُم مِن قُوَّه وَمِن رِبَاطِ الْخَیلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّاللّهِ وَعَدُوَّکمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَتَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِن شَی ءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یوَفَّ إِلَیکمْ وَأَنْتُمْ لاَتُظْلَمُونَ) (انفال/60)؛ «در برابر آنها [دشمنان] آنچه توانایی دارید، از نیرو آماده سازید [ و همچنین] اسب های ورزیده [برای میدان نبرد] تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید و [همچنین] گروه دیگری غیر از اینها را که شما نمی شناسید و خدا می شناسد، و هرچه در راه خدا [و تقویت بنیه دفاعی اسلام] انفاق کنید، به شما بازگردانده می شود و به شما ستم نخواهد شد».
طبق این آیه شریفه، هدف نهایی تهیه سلاح و افزایش قدرت جنگی این نیست که حکومت اسلامی یا مسلمانان مردم جهان را نابود کنند و آبادی ها و زمین ها را به ویرانی بکشانند. همچنین هدف این نیست که سرزمین ها و اموال دیگران را تصاحب کنند و هدف این نیست که بردگی و استعمار را در جهان گسترش دهند، بلکه هدف این است که با این وسایل، دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید تا آنان طمع به مال و جان و دین مسلمانان پیدا نکنند (ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 7/ 226). علامه طباطبایی; در تفسیر این آیه شریفه می نویسد: جمله (تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکمْ) در مقام بیان تعلیل جمله (وَأَعِدُّوا لَهُم) است و معنایش این است که این قوا و امکانات دفاعی را تدارک ببینید تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خود را ترسانیده و از آنان زهر چشم گرفته باشید (طباطبایی، المیزان، 9/ 117).
2.ممنوعیت جنگ با غیر متجاوزان
قرآن کریم در آیات متعددی دستور جهاد با کفار را مقید به کسانی کرده است که با مسلمانان می جنگند. (وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یقَاتِلُونَکمْ وَلاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لاَ یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ) (بقره/190)؛ «[ای مؤمنان!] در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند، نبرد کنید و از حد تجاوز نکنید که خدا تعدی کنندگان را دوست نمی دارد».
در این آیه شریفه جمله «فی سبیل الله»، هدف اصلی جنگ های اسلامی را روشن می سازد که جنگ در منطق اسلام هرگز برای انتقام جویی یا جاه طلبی یا کشورگشایی یا به دست آوردن غنایم و اشغال سرزمین های دیگران نیست. اسلام همه اینها را محکوم می کند و می گوید: سلاح به دست گرفتن و به جهاد پرداختن فقط باید در راه خدا، و برای گسترش قوانین الهی و بسط توحید و عدالت و دفاع از حق و ریشه کن ساختن ظلم و فساد و تباهی باشد.
همین نکته جنگ های اسلامی را از تمام جنگ هایی که در جهان روی می دهد، جدا می سازد و نیز همین هدف، در تمام ابعاد جنگ اثر می گذارد و کمیت و کیفیت جنگ، نوع سلاح، چگونگی رفتار با اسیران را به رنگ «فی سبیل الله» در می آورد. پس قتال در اسلام جنبه دفاع دارد. اسلام می خواهد به وسیله قتال با کفار از حق قانونی انسان ها دفاع کند (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 2/19). در آیه دیگری می فرماید: (إِلَّا الَّذِینَ یصِلُونَ إِلَی قَوْمٍ بَینَکمْ وَبَینَهُم مِّیثقٌ أَوْ جَآءُوکمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَن یقتِلُوکمْ أَوْ یقتِلُواْ قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیکمْ فَلَقتَلُوکمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوکمْ فَلَمْ یقتِلُوکمْ وَأَلْقَوْاْ إِلَیکمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَکمْ عَلَیهِمْ سَبِیلاً) (نساء/ 90) «مگر کسانی که بپیوندند به گروهی، که میان شما و میان آنان پیمان محکمی است، یا نزد شما بیایند، در حالی که [بیقین ] سینه های آنان از پیکار با شما یا پیکار با قومشان، به تنگ آمده است. و اگر (بر فرض) خدا می خواست، قطعاً آنان را بر شما مسلّط می کرد، و حتماً با شما پیکار می کردند. پس اگر از شما کناره گیری کرده و با شما پیکار ننموده اند، و با شما طرح صلح افکندند، پس خدا هیچ راهی برای (تعدّی) شما بر آنان قرار نداده است». همچنین می فرماید: (وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکلْ عَلَی اللّهِ إِنَّهُ هُوَ الْسَّمِیعُ الْعَلِیمُ) (نساء/ 90)؛ «و اگر (دشمنان) به صلح متمایل شوند، پس (تو نیز) بدان گرای؛ و بر خدا توکل کن! [چرا] که در حقیقت تنها او شنوا [و] داناست».
3.وجوب زندگی مسالمت آمیز با کفار و مشرکان غیر معاند
از جمله دلایل دفاعی بودن جهاد از منظر قرآن وجوب همزیستی مسالمت آمیز با اهل کتاب و مشرکان غیر معاند است. از نظر اسلام غیرمسلمانان به سه گروه تقسیم می شوند: اهل کتاب، مشرکان معاهد و اهل حرب.
اسلام به همزیستی مسالمت آمیز با دو گروه نخست توصیه می کند و تنها به مقابله و پیکار با گروه های معاند و محارب از آنان سفارش می کند. بر همین مبنا اکثر آیات و روایاتی که مسلمانان را به قتال و جنگ دعوت می کنند مربوط به این مورد است. قرآن کریم می فرماید: (لَاینْهَاکمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یقَاتِلُوکمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یخْرِجُوکم مِن دِیارِکمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِین) (ممتحنه/ 8)؛ «خدا شما را نسبت به کسانی که درمورد دین با شما پیکار نکردند و شما را از خانه هایتان بیرون نراندند، منع نمی کند که به آنان نیکی کنید و نسبت به آنان دادگری نمایید؛ [چرا] خدا دادگران را دوست می دارد».
همان طور که از این آیه استفاده می شود، افراد غیر مسلمان در یک دسته بندی به دو گروه تقسیم می شوند: گروهی که در مقابل مسلمانان ایستادند و شمشیر کشیدند و آنان را از خانه و کاشانه شان به اجبار بیرون کردند، و خلاصه عداوت و دشمنی خود را با اسلام و مسلمانان در گفتار و کردار آشکارا نشان دادند؛ بنابراین، مسلمانان مکلف اند هرگونه مراوده با این گروه را قطع کنند و از هرگونه پیوند محبت و دوستی خودداری نمایند. مصداق روشن این دستور، مشرکان مکه، مخصوصاً سران قریش، بودند؛ یعنی گروهی که رسماً دست به این کار زدند و گروهی دیگر نیز آنها را یاری کردند.
اما دسته دیگری بودند که در عین کفر و شرک کاری به مسلمانان نداشتند، نه عداوت می ورزیدند، نه با آنها پیکار می کردند و نه به بیرون راندنشان از شهر و دیارشان اقدام نمودند. حتی گروهی از آنها پیمان ترک مخاصمه با مسلمانان بسته بودند. نیکی کردن با این دسته و اظهار محبت با آنها بی مانع بود و اگر مسلمانان معاهده ای با آنها بسته بودند، باید به آن وفا کنند و در اجرای عدالت بکوشند (ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 24/ 33).
جنگ های مشروع از نظر قرآن
پیامبر اکرم با گروه های مختلفی از یهودیان و مسیحیان پیمان صلح امضا کردند (در مورد صلح های پیامبر ر.ک: مجله معرفت، ش 40، مقاله حامد منتظری). از نظر اسلام اصل اولی صلح است و مواردی که جنگ مشروع است، محدود می باشد. اکنون جنگ های مشروع در اسلام را مرور می کنیم:
به طور کلی در هفت مورد، جنگ در اسلام مشروع شناخته شده است.
1.جنگ دفاعی
از نظر اسلام دفاع واجب است و دفاع گاهی از ناموس، اموال و حقوق شخصی است؛ مثل اینکه کسی برای غارت و خیانت وارد منزل دیگری شود که مبارزه با او واجب است. گاهی نیز دفاع از استقلال و شرافت یک ملت است که بر همه افراد واجب است(به صورت واجب کفایی) از کشور خود دفاع کنند (ر.ک: مطهری، جهاد، 45 ـ 55): (أُذِنَ لِلَّذِینَ یقتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُواْ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ) (حج/39)؛ «به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت (جهاد) داده شد، به خاطر این که آنان مورد ستم واقع شده اند؛ و قطعاً خدا بر یاری آنان تواناست».
2.جنگ با مشرکان، کفار محارب و معاند
عده ای از مشرکان و اهل کتاب که حاضر به مصالحه و پیمان نیستند و هرگونه قراردادی را که در جهت برقراری صلح و آرامش در جامعه اسلامی است، رد می کنند و در برابر نظام اسلامی و گسترش تعالیم اسلام مقاومت می نمایند، محارب هستند که جنگ با آنان مشروع است. خداوند متعال می فرماید:
(وَقتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یقتِلُونَکمْ وَلاتَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لایحِبُّ المُعْتَدِینَ وَاقْتُلُوهُمْ حَیثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیثُ أَخْرَجُوکمْ وَالفِتْنَه أَشَدُّ مِنَ القَتْلِ وَلاتُقتِلُوهُمْ عِنْدَ المَسْجِدِالحَرَامِ حَتَّی یقتِلُوکمْ فِیهِ فَإِنْ قتَلُوکمْ فَاقْتُلُوهُمْ کذلِک جَزَاءُ الکفِرِینَ) (بقره/190ـ191)؛ « و در راه خدا، با کسانی که با شما پیکار می کنند، بجنگید؛ و [از حدّ] تجاوز نکنید، چرا که خدا تجاوزکاران را دوست نمی دارد. و هر کجا آنان را یافتید، بکشید؛ و از جایی که شما را بیرون راندند، آنان را بیرون کنید. و (بدی) آشوبگری [شرک ]، از کشتار [هم ] شدیدتر است. و در کنار مسجد الحرام با آنان پیکار مکنید؛ مگر اینکه در آنجا با شما بجنگند. و اگر با شما پیکار کردند، پس آنها را بکشید. سزای کافران چنین است». اکثر آیاتی که به طور مطلق دستور جنگ با اهل کتاب، مشرکان و کفار می دهد نیز به اهل عناد و محاربان از آنان حمل می شود؛ همانند آیات 29، 36، 123 سوره توبه و آیه 52 سوره فرقان.
3.جنگ با منافقان
خداوند در قرآن کریم به اهل ایمان فرمان می دهد در صورتی که منافقان از نفاق و فتنه گری دست برندارند، با آنان جنگ کنند: (سَتَجِدُونَ ءَاخَرِینَ یرِیدُونَ أَن یأْمَنُوکمْ وَیأْمَنُواْ قَوْمَهُمْ کلَّ مَا رُدُّواْ إِلَی الْفِتْنَه أُرْکسُواْ فِیهَا فَإِن لَّمْ یعْتَزِلُوکمْ وَیلْقُواْ إِلَیکمُ السَّلَمَ وَیکفُّواْ أَیدِیهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُولئِکمْ جَعَلْنَا لَکمْ عَلَیهِمْ سُلْطناً مُّبِیناً) (نساء/ 91)؛ «بزودی (گروه) دیگری را خواهید یافت، که می خواهند از شما آسوده خاطر شوند و از قومشان (نیز) ایمن باشند. (ولی) هر گاه به سوی فتنه (و بت پرستی) بازگردانده شوند، در آن سرنگون می شوند. پس اگر از (درگیری با) شما کناره گیری نکرده و با شما طرح صلح نیفکنده و دست از شما نکشیده اند، پس آنان را هر کجا یافتید، ایشان را (به اسارت) بگیرید و بکشیدشان. و آنانند که برای شما، تسلّطی آشکار، بر آنان قرار دادیم».
این دسته از منافقان کسانی هستند که می خواهند برای حفظ منافع خود در میان مسلمانان و مشرکان آزادی عمل داشته باشند و برای تأمین این هدف خویش، راه خیانت و نیرنگ پیش گرفته، با هر دو گروه اظهار همکاری و همفکری می کنند. به همین دلیل، هنگامی که میدان فتنه جویی و بت پرستی پیش آید، همه برنامه های آنان وارونه می شود و با سر در آن فرو می روند!: «کلما ردوا الی الفتنه ارکسوا فیها». به همین علت، خداوند به مسلمانان دستور داده است که هر کجا آنان را بیابند، اسیر کنند و در صورت مقاومت به قتل برسانند (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 4/59).
4.جنگ با پیمان شکنان خیانت کار
خداوند جنگ با مشرکان پیمان شکن را مجاز می شمارد: (وَإِن نَکثُوا أَیمَانَهُم مِن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّه الْکفْرِ إِنَّهُمْ لَاأَیمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ ینتَهُون أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَکثُوا أَیمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوکمْ أَوَّلَ مَرَّه أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کنتُم مُؤْمِنِین قَاتِلُوهُمْ یعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیدِیکمْ وَیخْزِهِمْ وَینصُرْکمْ عَلَیهِمْ وَیشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِین وَیذْهِبْ غَیظَ قُلُوبِهِمْ وَیتُوبُ اللّهُ عَلَی مَن یشَاءُ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکیم) (توبه/12ـ 15)؛ «و اگر سوگندهایشان را پس از پیمانشان شکستند، و در دین شما طعنه زدند، پس با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ [چرا] که آنان هیچ سوگندی برایشان (معتبر) نیست، تا شاید آنان (به کار خود) پایان دهند. چرا با گروهی که سوگندهایشان را شکستند، و آهنگ اخراج فرستاده [خدا] کردند، پیکار نمی کنید؟! و حال آن که آنان نخستین بار (پیکار) با شما را آغاز کردند؛ آیا از آنان می هراسید؟! اگر مؤمنید، پس خدا سزاوارتر است که از (مخالفت) او بهراسید. با آن (مشرک) ان پیکار کنید، تا خدا آنان را با دستان شما مجازات کند؛ و رسوایشان سازد و شما را بر آنان یاری گرداند و سینه های گروه مؤمنان را شفا بخشد. و خشمِ شدیدِ دل های آنان را [از میان ] ببرد؛ و خدا توبه هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، می پذیرد؛ و خدا دانای فرزانه است».
5.جنگ با اهل بغی
دفع آشوب ها و سرکوب یاغی گری های داخلی نیز از مواردی است که اسلام جنگ با آن را مجاز می شمارد. قرآن مجید در این باره می فرماید: (وَإِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُوءْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی الأْخْری فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ اللّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ) (حجرات/ 13)؛ «هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، در میان آنها صلح برقرار سازید و اگر یکی از آنها به دیگری تجاوز کند با طائفه ظالم پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد. هرگاه بازگشت (و زمینه صلح فراهم شد) در میان آن دو طبق عدالت، صلح برقرار سازید و عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد».
6.جنگ برای نجات ستم دیدگان
قرآن برای رهایی انسان هایی که زیر ظلم هستند به مسلمانان دستور مبارزه با ستمگران را داده است: (وَمالَکُمْ لاتُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالْوِلْدانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَه الظّالِمِ أَهْلُها وَاجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیراً) (نساء/ 75)؛ «چرا در راه خدا و در راه مردان و زنانی که (به دست ستمگران) تضعیف شده اند، پیکار نمی کنید؟ همان افراد (ستمدیده ای) که می گویند: خدایا ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستمگرند، بیرون ببر و برای ما از طرف خود سرپرست قرار بده و برای ما از طرف خود یار و یاوری تعیین فرما».
7.جنگ برای احقاق حق الله و حقوق انسانی انسان ها
جهاد ابتدایی از مسلّمات فقه اسلامی است و در اصل آن اختلافی بین شیعه و سنی وجود ندارد (ر.ک: مصباح یزدی، جهاد در قرآن، 139). برخی به سبب جوّی که از ناحیه لبیرال ها به وجود آمده است، جهاد ابتدایی را منکر شده اند (آقای صالحی نجف آبادی در کتاب جهاد در قرآن سعی کرده است جهاد ابتدایی را انکار کند تا به زعم خود چهره اسلام را از خشونت بزداید، در صورتی که اگر به دلایل جنگ ابتدایی توجه شود، خشونتی دامن اسلام را نمی گیرد (ر.ک: صالحی نجف آبادی، جهاد در قرآن، 15ـ27)).
قرآن کریم می فرماید: (وَقَاتِلُوهُمْ حَتی لاتَکونَ فِتْنَه وَیکونَ الدِّینُ للَّهِ فَإِنِ انتهَوْا فَلا عُدْوَنَ إِلا عَلی الظلِمِینَ) (بقره/ 193)؛ «و با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بت پرستی، و سلب آزادی از مردم) باقی نماند؛ و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید! زیرا) تعدّی جز بر ستمکاران روا نیست».
دو. تبیین برای جهاد ابتدایی
اندیشمندان مسلمان با دو بیان جهاد ابتدایی را تبیین کرده اند:
1.تنها حق اصیل و ذاتی در عالم، حق خداست؛ چه سایر حقوق در پرتو این حق است که معنی می یابند. خداوند مالک حقیقی همه موجودات و از جمله انسان است و تمامی مخلوقات همه هستی خود را وامدار اویند. این رابطه مالکیت بین خداوند از یکسو و سایر موجودات از سوی دیگر، ایجاب می کند که تمامی هستی طبق خواست و اراده خدا به چرخش و گردش درآید (برای آگاهی بیشتر، ر.ک: مصباح یزدی، نظریه حقوقی اسلام، حقوق و سیاست در قرآن، فصل دوم). در مورد جامعه انسانی هم اقتضای حق این است که در سراسر جوامع بشری تنها خدا پرستش گردد و دین او حاکم و سخنش برتر باشد: (وَکلِمَه اللّهِ هِی الْعُلْیا) (توبه/40)؛ «کلمه خدا است که برتر است».
البته مقصود از برافتادن کفر و شرک این نیست که همه انسان ها مسلمان و موحد شوند؛ چرا که با جبر و زور نمی شود در دل ها نفوذ کرد: (لاَإِکرَاهَ فِی الدِّینِ) (بقره/ 256)، بلکه منظور این است که نظام حاکم بر جهان، نظامی الهی و توحیدی باشد و حاکمیت از آنِ خدا گردد. و موانعی که برای گسترش عبودیت وجود دارد، برداشته شود.
2.دفاع از حقوق انسانی انسان ها؛ برخی از اندیشمندان مسلمان جهاد ابتدایی را دفاع از حقوق انسانی انسان ها می دانند. از دیدگاه ایشان، با توجه به اینکه اسلام، توحید و دین حق را یک امر فطری (روم/11) و فلسفه آفرینش انسان را عبودیت پروردگار می داند (ذاریات/56) و پرستش خداوند را صراط مستقیم انسانیت می شناسد (آل عمران/ 51) و پذیرش دین الهی را باعث حیات طیبه بشری می داند (نحل/ 97؛ انفال/ 24) و نادیده گرفتن پیام های توحیدی و آسمانی را باعث سقوط انسان به درجه حیوانیت و بهیمیت تلقی می کند (اعراف/ 179؛ انفال/22)، قهراً توحید و دین کامل را یک حق انسانی قلمداد می کند و دفاع از آن را کمتر از دیگر حقوق انسانی نمی داند. بنابراین، جهاد عقیدتی در حقیقت دفاع از حقوق انسانی به شمار می آید و مانند همه دفاع های دیگر، مشروع و مجاز تلقی می گردد. بر این اساس، اسلام به خود حق می دهد که با تمام مظاهر شرک و عوامل بی دینی و بی اعتقادی بشر مبارزه کند و خود را مجاز می داند با هر چیز یا هر کس که در اغوا کردن مردم و گرایش آنها به سوی شرک و باطل نقش دارد و یا جلوی نشر و نفوذ دین حق را می گیرد، مبارزه نماید. در همین راستا بت شکنی پیامبر اسلام(ص) و ابراهیم(ع) و یا جنگ پیامبر اکرم با سران شرک در مکه، به راحتی قابل توجیه است و مسامحه اسلام در این زمینه به معنای کوتاهی در دفاع از مهم ترین حق انسانی است (ر.ک: مطهری، جهاد در اسلام، 64ـ 41؛ سید قطب، الضلال فی تفسیر القرآن، 187ـ186).
نتیجه
اهدافی که مستشرقان برای جنگ های مسلمانان صدر اسلام مطرح کرده اند، با آیات قرآن که به مثابه نقشه راه پیامبر اکرم(ص) است، منافات دارد. از نظر قرآن هر نوع جنگ و ستیزی که با هدف جاه طلبی و به دست آوردن مال و ثروت نامشروع و برای استثمار دیگران باشد، ظلم تلقی شده و حرام است. همچنین با سه دلیل قرآنی دفاعی بودن جهاد در اسلام اثبات گردید؛ یعنی محدود شدن تقویت نیروهای نظامی و امکانات جنگی به دفاع از کیان اسلام ومسلمانان؛مقید شدن دستور جهاد با کفار به محاربان و معاندان از آنان و وجوب همزیستی مسالمت آمیز با اهل کتاب و مشرکان غیر معاند. همچنین روشن شد که تنها در هفت مورد جنگ از نظر قرآن کریم مجاز است که هیچ یک از آن موارد با اظهارات مستشرقان هم خوانی ندارد؛ چنانکه مستشرقان منصف نیز به این حقیقت اذعان کرده اند.
فهرست منابع
1.ابن هشام، السیره النبویه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1417 ق.
2.ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، نشر دارالکتب اسلامیه بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
3.ابونعیم، دلائل النبوه، بیروت، دارالمعرفه، 1397 ق.
4.جمعی از نویسندگان، تاریخ اسلام (پژوهش دانشگاه کیمبریج)، ترجمه احمد آرام، تهران، امیر کبیر، چاپ دوم، 1378.
5.جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ سوم، 1381ش.
6.حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، موسسه آل البیت:، 1370ش.
7.حورانی، آلبرت، تاریخ مردمان عرب، ترجمه فرید جواهر کلام، تهران، امیر کبیر، 1384.
8.خوئینی، علی آل اسحق، اسلام از دیدگاه دانشمندان جهان، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
9.خوری حتی، فیلیپ، تاریخ عرب، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، سوم، 1380.
10.دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اقبال، 1343ش.
11.زرین کوب، عبدالحسین، کارنامه اسلام، تهران، امیر کبیر، 1362ش.
12.زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهر کلام، تهران، امیر کبیر، چاپ یازدهم، 1384.
13.سید رضی، نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، دارالهجره، قم.
14.سید قطب، فی ظلال القرآن، دار الشروق، 1402ق.
15.شوقی ابوالخلیل، اسلام در زندان اتهام،ترجمه حسن اکبری مرزناک، تهران، بعثت، 1355.
16.شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1362.
17.طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417 ق.
18.لاپیدوس، ایرام، تاریح جوامع اسلامی،ترجمه علی بختیاری زاده، تهران، اطلاعات، چاپ دوم، 1387.
19.لوبن، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، کتابچی، 1387.
20.لوکاس، هنری استیون، تاریخ تمدن، ترجمه عبد الحسین آذرنگ، تهران، سخن، چاپ هفتم، 1387.
21.مطهری، مرتضی، جهاد، تهران، صدرا، 1380ش.
22.مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1364 ش.
واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونز، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، 1989م
پی نوشت
1ـ(وَلَوْ لادَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَبِیعٌ وَصَلَواتٌ وَمَساجِدُ یذْکرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ کثیراً وَلَینْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزیز) (حج/40)؛ «و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می شود، ویران می گردد! و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری می کند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است».
2ـ دفاع گاهی از ناموس و حقوق شخصی است، مثل اینکه کسی به منزل انسان برای غارت و خیانت وارد شود که مبارزه با او واجب است. اگر کسی در این راه کشته شود، شهید است. گاهی دفاع از استقلال و شرافت یک ملت است که بر همه افراد واجب است (به صورت واجب کفایی) از کشور خود دفاع کنند. مورد سوم جایی است که انسان هایی مورد ظلم قرار گرفته باشند که بر مسلمانان دیگر واجب است در حد توان به آن ها کمک کنند. مورد چهارم جایی است که حقوق انسانی افراد به خطر افتاده است و عده ای مانع رسیدن پیام اسلام که منشأ حیات طیّب و انسانی است، به آنان هستند (ر.ک: مطهری، جهاد، 45 ـ 55).