امید کرمانیها: با وجودی که تا یازدهمین دوره انتخابات
مجلس شورای دو سال و تا سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بیش از 3 سال زمان باقی است اما
اصولگرایان به تنها موضوعی که فکر می کنند پاره کردن نوار شکست هایی است که از سال
92 تا کنون به آن مبتلا شدند.
روزی تصور آنها این بود که ورود به انتخابات باید به همان
ایام محدود تبلیغات انجام شود چراکه اصولگرایی گفتمان همیشه پیروز است و رقیب
ندارد اما گویا این رویکرد را دیگر منسوخ شده می دانند. اصولگرایان
مولفه های موثر در مدل انتخاباتی خود را نیز تغییر دادند، آنها زمانی تصور می
کردند که اگر نامزدی تجربه نشده باشد و روی حمایت از او اجماع کامل صورت گیرد،
پیروزی اش حتمی خواهد بود اما امروز توانمندی برای جذب آرای خاکستری را نیز به آن
دو مولفه دیگر افزودند و از الان در پی شخصیتی بین نیروهای خود میگردند که هر سه
ویژگی را داشته باشند. از همین رو برخی معتقدند اصولگرایان آنقدر برای کسب آرای
خاکستری دغدغه دارند که دنبال یافتن احمدی نژادی ثانی هستند.
حسن غفوری فرد نایب رئیس جبهه پیروان خط امام و
رهبری که میهمان کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین بود اما دنبال احمدی نژاد ثانی بودن
را خلاف اصولگرایی می داند. او می گوید «اصولگرایی منشوری دارد که این منشور اجازه نمی دهد
اصولگرایان از روش های پوپولیستی استفاده کنند.» او در بخشی دیگر از گفتگویش با خبرآنلاین گریزی به انتخابات مجلس 98 هم زد و گفت اگر جلیلی و قالیباف و حتی رضایی کاندیدا شوند رای دارند اما ...
گلایه های صریح از نحوه لیست بستن اصولگرایان، عملکرد جمنا، اعتراضات مردمی اخیر و ...بخش های دیگر این گفتگو بودند.
مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.
****
آقای غفوری فرد! از دوستی شنیدم که
شما سال 88 در کلاس به دانشجویان گفته بودید «رأی به احمدی نژاد مشکل شرعی دارد»، از همان سال نگاه ها در جریان اصولگرایی به شما تغییر کرد. چرا؟
من استاد دانشگاه هستم، رئیس دانشگاه هم بودم
ولی هیچ گاه در کلاس بحث سیاسی و مذهبی نمی کنم و فقط در کلاس طرح مباحث عملی انجام
می شود. من در سال 88 رئیس دانشگاه بین المللی امام خمینی بودم همان موقع
دانشجویان طرفدار احمدی نژاد پیش من آمدند و گفتند «می خواهند یک جزوه 200 صفحه ای
چاپ کنند، هزینه این کار حدود 9 میلیون تومان می شود» و من این پول را به آنها
دادم چون معتقدم دانشجو حق دارد فعالیت سیاسی کند. البته گروه های دیگر نیامدند و
خوب طبعا به آنها کمکی نشد ولی دانشجویان حامی آقای احمدی نژاد این کمک را دریافت
کردند. اما اختلاف من با آقای احمدی نژاد شخصی نبود. من فکر می کردم او ظرفیت رئیس
جمهور شدن ندارد چون در تراز ریاست جمهوری نبود.
امروز هم شاهد هستیم می رود حرم
عبدالعظیم حسنی بست می نشیند، در مجموع اقدامات احمدی نژاد خیلی تراز ریاست جمهوری
را پایین آورد. سال 88 چهار نامزد یعنی آقایان احمدی نژاد، محسن رضایی، مهدی کروبی
و موسوی در انتخابات حضور داشتند. من گفتم به آقای رضایی رأی نمی دهم چون شنیده
بودم که رهبر انقلاب به ایشان فرموده بودند که در مقام فرماندهی سپاه باقی بمانند
ولی ایشان سپاه را ترک کردند. آقای کروبی را هم مثل آقای احمدی نژاد مناسب برای
قرار گرفتن در جایگاه ریاست جمهوری نمی دانستم.
نهایتا بین دو گزینه رأی به آقای
موسوی و رأی ندادن، گزینه اول را انتخاب کردم. البته این را هم یادآور شوم که من و
آقای موسوی قبل از سال 58 داخل حزب جمهوری با هم اختلاف داشتیم. رأی من به آقای
موسوی هم در زمانی بود که هنوز او مورد تأیید رهبر معظم انقلاب بود. بعد از
انتخابات حتی قبل از نمازجمعه رهبر معظم انقلاب اعلام کردم «من به آقای موسوی رأی
دادم ولی پشیمانم». در حالیکه آن زمان می توانستم بگویم من به احمدی نژاد رأی دادم
و کسی هم متوجه نمی شد.
قبول دارید که صداقت
شما در سال 88 به ضرر شما تمام شد؟
بله، همه دوستان صمیمی به من گفتند «تو بی خودی
صداقت به خرج دادی» در حالیکه می توانستند بگویند «غفوری فرد آدم صادقی است و می
شود به او اعتماد کرد» اما خوشحالم این کار را کردم چون صداقت در سیاست خیلی مهم
است. این مسئله جای تأسف دارد که در نظام جمهوری اسلامی ایران صداقت یک نفر به ضرر
او تمام شود. به عبارت دیگر برای نظام بد است که به کسی بگویند منافق بودن بهتر از
صادق بودن است.
قبول دارید عرصه
سیاسی ما از آسیب و آفت و ریا رنج می برد؟
بله، این اتفاقی که گفتم یک نمونه اش است.
پیش بینی می کردید که
آقای احمدی نژاد در این وادی ها بیفتد؟
خیر من اصلا چنین پیش بینی هایی نمی کردم. من با
آقای احمدی نژاد در جامعه اسلامی مهندسین رفیق بودم. من دبیرکلی جامعه اسلامی
مهندسین را برعهده داشتم و آقای احمدی نژاد عضو علی البدل شورای مرکزی بود. هیچ
تصوری نمی کردم چنین شود. معتقدم اگر می خواهیم کسی را قضاوت کنیم باید شرایط مکان
و زمان را در نظر بگیریم. احمدی نژاد دور اول با احمدی نژاد دور دوم ریاست جمهوری
و حتی احمدی نژاد دور دوم با احمدی نژاد بعد از ریاست جمهوری خیلی با هم متفاوت
هستند.
ناطق نوری در شرایط کنونی انگیزه برای کارهای سیاسی از قبیل انتخابات داشته باشند، ما خیلی اصرار کردیم بیایند و فعال تر برخورد کنند اما قبول نکردند. آقای ناطق الان حوزه علمیه ای در لواسان درست کرده اند و تمام وقت آنجا هستند و کمتر وارد فعالیت های سیاسی می شود
هنگام تدوین فهرست
های انتخابات مجلس نهم و دهم شاهد بودیم نام شما را در آخرین مرحله کنار گذاشتند.
اخیرا هم در مصاحبه ای گفتید «سال 88 برای من خیلی گران تمام شد»، اتخاذ این مواضع
صریح نسبت به آقای احمدی نژاد را چقدر در حذف شدن خود از جریان اصولگرایی موثر می
دانید؟
اینکه اگر درباره بسته شدن لیست انتخابات مجلس
در جریان اصولگرایی گلایه کردم برای شخص خودم نبود بلکه می خواستم از اصولی دفاع
کند. کسی نامش در لیست قرار می گیرد تا نماینده مردم شود، باید یک کف رأیی در
جامعه داشته باشد تا قرار دادن در فهرست او را کمک کند. اما وقتی فرد ناشناسی را در
فهرست نهایی قرار می دهند اشتباه سیاسی است. هنگام بسته شدن انتخابات مجلس هفتم
برای تهران معیارهایی مشخص کردند. لیستی از نامزدها تهیه و نام آنها در جلسه قرائت
می شد، اگر کسی با حضور نام اعلام شده در فهرست مخالف می کرد، آن نام را کنار می
گذاشتند، خودشان گفتند وقتی اسم غفوری فرد مطرح شد هیچ مخالفی نداشت ولی بعداً
گفتند چون تعداد لیست 32 نفر شد مقرر کردند بین سه نفر آخر قرعه کشی کنند.
برگزاری
انتخابات برای تعیین سرنوشت کشور است، این خیلی جای تأمل داشت که قرار شد بین سه
نفر یعنی من با سابقه مدیریتی و عضو هیأت علمی دانشگاه، یک نفر با سابقه کارگری و
یک نفر با سابقه کارمندی وزارت امور خارجه که اصلا هم وزن نبودیم قرعه کشی شود تا
یک نفر در لیست باقی بماند و دو نفر دیگر کنار بروند. این روش درستی نبود
باید می دیدند کشور به چه کسی نیاز دارد و او را انتخاب می کردند. بین این سه نفر
قرعه کشی کردند و آن نامزدی که سابقه کارگری داشت رأی آورد اما یکی از افراد حاضر
در لیست تأیید صلاحیت نشد. اگر همین سیستم را قبول داشتند باید بین همان دو نفر
باقیمانده دوباره قرعه کشی می کردند اما هر دو را کنار گذاشتند و یک نفر از قم
یعنی آقای دکتر حسین نجابت را در فهرست نهایی قرار دادند. این کار با هیچ
منطق عقلی سیاسی نمی خواند و هر جای دنیا حتی در جمع دیوانه ها هم بگوییم موجب
خنده می شود. خنده دار آنکه در دور دوم که باید 25 نفر معرفی می کردند تنها 23 نفر
داشتند و حتی با وجود نداشتن فرد، حاضر نشدند اسم من را در لیست قرار دهند و یا
حتی 23 نفر معرفی کنند، کاری کردند که یقینا در تاریخ سیاسی جهان (و نه ایران) بی
سابقه بود و دو نفر از لیست رقیب را در فهرست خود اضافه کردند و این یعنی کاهش
شانس افراد خودشان!!
اما این اتفاق برای
شما در دوره نهم و دهم نیز تکرار شد؟
بله من را اوت کردند و نتیجه اش همین شد که
دیدیم.
در انتخابات ریاست
جمهوری مطرح شد که اصولگرایان هیچ گاه به تفاهم تام و تمام روی نامزدی واحد
نرسیدند باید از شخصیتی حمایت کنند که تجربه نشده و مورد اجماع کامل همه سلایق
سیاسی اصولگرا باشد، آقای رئیسی هر دو این ویژگی ها را داشت اما نتیجه ای حاصل نشد
چون قشر خاکستری به آقای رئیسی رأی نداد، بر همین اساس به نظر می رسد اصولگرایان
از امروز دنبال گزینه ای برای انتخابات 1400 هستند که هر سه ویژگی تجربه نشده،
قابلیت ایجاد اجماع کامل و توانایی جذب آرای خاکستری را داشته باشد. قرائن و شواهد
نشان می دهد که برای نیل به این مقصود نگاه ها بیشتر بر آقایان ضرغامی و فتاح
متمرکز است، نظر شما چیست آنها این سه ویژگی را دارند؟
در انتخابات ریاست جمهوری اخیر این طور نبود که
اصولگرایان به اجماع رسیده باشند، جمنا مجموعه ای تازه وارد و تا حدی ناشناخته
بود، از اول مخالف حضور آقای رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری بودم. یکی از دلایل
مخالفتم این بود که معمولا انتخابات ریاست جمهوری در ایران دو دوره است بنابراین
می دانستم شانس آقای رئیسی برای پیروزی در انتخابات خیلی خیلی کم خواهد بود و همان
زمان پیشنهاد کردم آقای رئیسی سال 1400 کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شود. نکته
دیگر مخالفتم آن بود که آقای رئیسی تازه تولیت آستان قدس رضوی را عهده دار شده
بودند و جایگاه تولیت آستان قدس رضوی یک جایگاه قدسی و مقدس است که نزد بسیاری
افراد از ریاست جمهوری هم بالاتر است، به علاوه آنکه حکم ایشان از طرف مقام معظم
رهبری به تازگی صادر شده بود. معتقدم اگر آقای رئیسی دور بعد می آمدند شانس شان
برای پیروزی خیلی زیاد بود اما تصمیم گرفت، برای انتخابات ریاست جمهوری دوازدم
کاندیدا شود.
من فکر می کردم ایشان اگر دور بعد می آمدند رأی بسیار بالایی داشتند.
آقای ضرغامی و فتاح از گزینه های مطرح در جمنا بودند، البته آقای ضرغامی برای قرار
گرفتن در جمع 5 نامزد نهایی رأی نیاورد آقای فتاح نیز خودشان کنار رفتند. در مجموع
نام آنها الان مطرح است ولی قضاوت را زودهنگام می دانم چون به مولفه های مختلفی
بستگی دارد. معلوم نیست آقای رئیسی برای دور بعد هم بیاید یا خیر؟ اگر آقای رئیسی
برای انتخابات ریاست جمهوری 1400 بیاید حتما رأیش از آقای ضرغامی و آقای فتاح خیلی
بالاتر خواهد بود.
این تحلیل است که
آقای فتاح انگیزه ای برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری ندارد اما عده ای او را
هُل می داند تا در این میدان قرار بگیرد، نظر شما چیست؟
بله شنیده های من حاکی از آن است که ایشان انگیزه
ای ندارد و گفته است خدمت در کمیته امداد را اولویت می دانند.
وقتی کسی تمایلی
ندارد اینقدر اصرار به او برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری از چه جهت است؟
خوب قبلا هم پایداری ها دنبال آقای لنکرانی
بودند، درحالیکه او علاقه ای به حضور در انتخابات نداشت. در هر حال باید از افرادی
سئوال کنید که اصرار می کنند نه از من!!
سال 88 چهار نامزد یعنی آقایان احمدی نژاد، محسن رضایی، مهدی کروبی و موسوی در انتخابات حضور داشتند. من گفتم به آقای رضایی رأی نمی دهم چون شنیده بودم که رهبر انقلاب به ایشان فرموده بودند که در مقام فرماندهی سپاه باقی بمانند ولی ایشان سپاه را ترک کردند. آقای کروبی را هم مثل آقای احمدی نژاد مناسب برای قرار گرفتن در جایگاه ریاست جمهوری نمی دانستم.
آقای لنکرانی آمد و
ردصلاحیت شد.
بله، اما او را به زور آوردند. در مجموع کسانی که
به شخصیتی علاقمند هستند دوست دارند او وارد صحنه انتخابات شود. من فکر می کنم که
عده ای صادقانه علاقه به حضور آقای مهندس فتاح و انتخاب شدن ایشان دارند چون ایشان
را بسیار لایق و شایسته می دانند ولی خود ایشان کمیته امداد را در اولویت می داند.
این تحلیل است که
آقای فتاح می داند که برخی می خواهند از نام او استفاده ابزاری کنند، نیت واقعی
آنها چیز دیگری است. آیا این تحلیل را درست می دانید؟
خیر، من این تحلیل را قبول ندارم که کسانی نمی
خواهند آقای فتاح رئیس جمهور شود اما او را در ظاهر تشویق به حضور در انتخابات می کنند.
بعد از انتخابات
ریاست جمهوری 96 این صحبت را برخی سیاسی جریان اصولگرا مطرح کردند که برخی آقای
رئیسی را به میدان آوردند تا چهره او نزد افکارعمومی بسوزد و دیگر شانسی نداشته
باشد، حتی کسانی از تعبیر انداختن پوست خربزه زیر پای آقای رئیسی استفاده کردند.
خیر، این مسئله فرق می کند. البته اینکه کسانی
از تعبیر پوست خربزه استفاده کردند، نمی خواستند بگویند «برخی آقای رئیسی را
آوردند تا او رأی نیاورد و بسوزد بلکه معتقدند تشویق کنندگان آقای رئیسی برای حضور
در عرصه انتخابات ریاست جمهوری تحلیل غلطی از آرای جامعه داشتند و فکر می کردند او
رأی می آورد».
بین آقای فتاح و آقای
ضرغامی کدام یک جذابیت مردمی بیشتری دارد؟
آقای ضرغامی بیشتر در دید مردم بود و جذابیت بیشتری
دارد، البته انگیزه ایشان هم برای ورود به انتخابات ریاست جمهوری بیشتر است و دوره
قبل هم نیت ورود به این عرصه را داشت. در مجموع شانس آقای ضرغامی از آقای فتاح
بیشتر خواهد بود.
در شرایط فعلی در جریان
اصولگرایی گروه نزدیک به آقای ناطق و جمنا دو طیفی هستند که کار تشکیلاتی می کنند،
آیا این دو رقابتی با هم دارند؟
فکر نمی کنم حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری در
شرایط کنونی انگیزه برای کارهای سیاسی از قبیل انتخابات داشته باشند، ما خیلی
اصرار کردیم بیایند و فعال تر برخورد کنند اما قبول نکردند. آقای ناطق الان حوزه
علمیه ای در لواسان درست کرده اند و تمام وقت آنجا هستند و کمتر وارد فعالیت های
سیاسی می شود. البته ایشان هیچ گاه از سیاست برای کمک به حل مشکلات مملکت غافل
نبودند.
آقای باهنر به مثابه
آقای ناطق است یعنی کارهای میدانی و اجرایی را انجام می دهد. اخیرا هم از ضرورت
راه اندازی کار تشکیلاتی در جریان اصولگرا سخن گفت.
آقای باهنر از مدت ها پیش می گوید مملکت نیاز به
دو یا سه حزب جامع و فراگیر دارد. من دوره ای رئیس خانه احزاب بود بیش از 200 گروه
و حزب سیاسی از خانه احزاب مجوز فعالیت گرفتند اما اغلب آنها امکان فعالیت در سطح
ملی را ندارند. فقط موتلفه در 200 شهر دفتر دارد بقیه تشکل ها فقط در 2 یا 3 شهر دارای
دفتر هستند. معتقدم و برخی دوستان دیگر نیز همین اعتقاد را دارند که اگر امروز
برای راه اندازی یک حزب جامع اقدام شود نتیجه اش آن خواهد بود که یک تشکل سیاسی به
جمع 200 تشکل موجود کشور اضافه می شود.
منظور این نبود کسی
دنبال تأسیس و راه اندازی حزب است بلکه دو طیفی که از آنها نام بردم به نظر می آید
تلاش دارند گزینه مطلوب خودشان را در جامعه جا بیاندازند، طیف آقای ناطق دنبال طرح
نام آقای لاریجانی هستند و جمنا روی تقویت موقعیت اجتماعی آقای ضرغامی کار می کند،
آیا این طور است؟
ارتباط حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری با آقای
دکتر لاریجانی زیاد است. آقای ضرغامی نیز عضو جمناست و من هنوز رقابتی بین آنها
ندیده ام و برنامه ریزی نیز برای این کار انجام نشده است. امیدواریم در انتخابات
ریاست جمهوری 1400 همه گروه ها به نامزد واحد برسند و این هدفی دور از انتظار
نیست.
سرنوشت سیاسی آقایان
قالیباف، رئیسی و جلیلی را چطور پیش بینی میکنید؟ برخی معتقدند وقتی چهره ای در انتخابات ریاست
جمهوری رأی نیاورد، دیگر شانس برای پیروزی در این عرصه ندارد، به نظر شما آنها در
آینده کجای عرصه سیاسی کشور قرار خواهند گرفت؟ آیا پا به انتخابات مجلس شورای اسلامی
در سال 98 می گذارند یا هنوز برای توفیق در انتخابات ریاست جمهوری شانس دارند؟
معتقدم در صورت نامزدی آنها در انتخابات مجلس
شورای اسلامی، حتما انتخاب می شوند.
من در سال 88 رئیس دانشگاه بین المللی امام خمینی بودم همان موقع دانشجویان طرفدار احمدی نژاد پیش من آمدند و گفتند «می خواهند یک جزوه 200 صفحه ای چاپ کنند، هزینه این کار حدود 9 میلیون تومان می شود» و من این پول را به آنها دادم چون معتقدم دانشجو حق دارد فعالیت سیاسی کند. البته گروه های دیگر نیامدند و خوب طبعا به آنها کمکی نشد
حتی اگر از تهران
نامزد انتخابات مجلس شوند، رأی می آورند؟
بله، آقایان قالیباف، رئیسی، رضایی و جلیلی از
تهران هم بیایند رأی می آورند و وارد مجلس می شوند اما معتقدم هیچ کدام آنها برای
انتخابات مجلس نامزد نخواهند شد چون انتظارات بیشتری دارند.
درباره انتخابات
ریاست جمهوری چه طور؟
بعد از انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم گفتم اگر
آقای رئیسی بلافاصله بعد از آنکه آقای قالیباف به نفع ایشان کنار رفت، او را به
عنوان معاون اول دولت خود معرفی می کرد حتما شرایط فرق می کرد و رأی او در
انتخابات بیشتر می شد اما این کار را نکرد و حتی آقای قالیباف را همراه خود به
مشهد نبرد. همین مسئله باعث شد جمعی از طرفداران آقای قالیباف پای کار آقای رئیسی
نیامدند و به او رأی ندادند. این افراد مدیران قوی کشور هستند، اگر به یک عقلانیتی
برسند که از همه نیروهای خود استفاده کنند یعنی آقایان قالیباف، رئیسی، جلیلی و
رضایی جمع شوند و در قالب کابینه یک نامزد وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری شوند شانس
بالایی خواهند داشت.
به نظر شما در
انتخابات مجلس شورای اسلامی همچنان آقای حدادعادل سرلیست تهران جریان اصولگرا می
شود و باخت دیگری برای این جریان سیاسی رقم می خورد؟
بعید می دانم دیگر آقای دکتر حداد عادل نامزد
انتخابات مجلس شوند.
اگر آقای حدادعادل
نیاید اصولگرایان نماد خود را چه کسی قرار می دهند؟
هنوز بحث نشده است.
یک تحلیل وجود دارد و
آن اینکه وقتی اصولگرایان روی حمایت از آقای رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری
دوازدهم اجماع کردند اما به موفقیت دست نیافتند، علت شکست را در فقدان قابلیت جذب
آرای خاکستری دیدند، از این جهت در انتخابات ریاست جمهوری سال 1400 روی یک چهره تجربه
نشده با ادبیات پوپولیستی اجماع کامل می کنند. آیا اصولگرایان چنین رویکردی را
دنبال می کنند یعنی ما سال 1400 شاهد حضور احمدی نژاد ثانی به عنوان نامزد جریان
اصولگرا خواهیم بود؟
خیر، من این را خلاف اصولگرایی می دانم.
اصولگرایی منشوری دارد که این منشور اجازه نمی دهد اصولگرایان از روش های
پوپولیستی استفاده کنند.
در انتخابات ریاست جمهوری اخیر این طور نبود که اصولگرایان به اجماع رسیده باشند، جمنا مجموعه ای تازه وارد و تا حدی ناشناخته بود، از اول مخالف حضور آقای رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری بودم. یکی از دلایل مخالفتم این بود که معمولا انتخابات ریاست جمهوری در ایران دو دوره است بنابراین می دانستم شانس آقای رئیسی برای پیروزی در انتخابات خیلی خیلی کم خواهد بود و همان زمان پیشنهاد کردم آقای رئیسی سال 1400 کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شود.
اصولگرایان دنبال
یافتن احمدی نژاد ثانی نیستند؟
همان یکی برای 70 سال ما بس است.
الان احساس می شود
شخصیت های اصولگرا تلاش و انگیزه ای برای نزدیک کردن خود به جریان اصلاحات دارند،
مثلا آقای ضرغامی با پسر آقای کروبی و آقای ابطحی دیدار کرد. حتی توئیتی در نقد
شورای نگهبان انجام داد ...
تمام معتقدان به تداوم راه انقلاب و استقلال
مملکت باید با هم همکاری کنند. مشکلات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سیاست
خارجی به اندازه ای زیاد است که همه عقلا به این نتیجه رسیدند وحدت و حفظ تمامیت
ارضی کشور مهمتر از جناح ها است. آنچه امروز در مقابل ما قرار دارد، جهان استکبار
و مزدوران منطقه ای آنها است و باید همه برای حفظ عزت و اقتدار و سربلندی ایران
عزیز با هم کمک کنند.
اما آن اتفاقی که در
مشهد افتاد و بعد سراسری شد نشان می دهد که بعضی از عقلا هنوز به این نتیجه
نرسیدند؟
این اتهامی دروغ و تهمت است که به آقای علم
الهدی می زنند. خود ایشان نیز تکذیب کرد و گفت آن روز در مشهد نبودند. معتقدم آقای
علم الهدی بسیار عاقل تر از این هستند که بخواهند مملکت آشوب پیدا کند چون می داند
اگر آشوبی شروع شوند کنترل آن به همین راحتی نیست. البته الحمدالله ناآرامی ها این
دفعه خیلی زود جمع شد اما همین هم خسارات بسیار زیادی در حوزه سیاست خارجی به کشور
زد. ترامپ بلافاصله حمایت کرد. قرار بود عربستان کلی اسلحه از مرزهای غربی به کشور
وارد کند. سلطنت طلب ها در این جریان یارگیری کردند. گارد جاویدان برای ایجاد
اغتشاشات 5 هزار نفر ثبت نامی داشت. 1500 نفر از آنها در این ناآرامی ها حضور
داشتند، 500 نفرشان دستگیر شدند. اتفاقات اخیر توطئه بسیار بزرگی بود. ابعاد آن
شاید بعدا مشخص شود یا شاید هم مسئولان نگویند. گارد جاویدان وفادارترین ها به شاه
بودند اما الان پیر شدند.
یعنی 500 نفر از این
پیرمردان گاردجاویدان در جریان ناآرامی های اخیر بازداشت شدند؟
بله. توطئه بسیار بزرگی بود.
آقای جمشید انصاری می گوید براساس گزارش های محلی شعارهای قبل و بعد از ظهر در تجمعات مشهد تغییر کرده بود و همین ها نشان می دهد که مخالفان دولت برنامه ریزی داشتند، صبح
شعارها علیه دولت بود اما بعد از ظهر کنترل فضا از دست آنها خارج می شود شعارها به
سمت نظام می رود...
من ماهی
بیش از دو مرتبه به مشهد می روم، ارتباط دقیق دارم. هم خادم امام رضا و عضو کمیسیون
فرهنگی هیأت امنای آستان قدس رضوی هستم. ممکن است شعارهای ظهر و بعد از ظهر تغییر
کرده باشد اما نتیجه گیری بالا درست نیست. بله، عده ای ناراضی بودند و هنوز هم از
سیاست های دولت ناراضی هستند. مگر روزنامه کیهان هرروز علیه دولت مطلب نمی نویسد؟
بر اثر آن راهپیمایی می شود؟! بنابراین نمی توان گفت چون آقای علم الهدی یک حرفی
زده اعتراضات و تجمعاتی در مشهد اتفاق افتاد.
مشکلاتی همچون بیکاری گسترده، پرداخت
نشدن حقوق کارگران برخی کارخانجات و آسیب های فراوان اجتماعی وجود دارد، این زخم
ها باید التیام پیدا کند. البته این طور نیست که به سرعت این کار انجام شود. زمانی
که من استاندار خراسان بودم آقای بنی صدر آمد آنجا و با هم به بیرجند رفتیم، در
سخنرانی خود گفت «به همه مردم دنیا اعلام می کنیم اگر می خواهند کویرهای ایران را
ببینند زودتر بیایند چون ما تا دو سه سال دیگر تمام کویرهای ایران را گلستان می
کنیم». این حرف های کسانی است که نمی دانند یا می خواهند مردم را گول بزنند.
وقتی
نامزد انتخابات ریاست جمهوری شدم یک نفر آمد به من گفت «اگر می خواهی رئیس جمهور
شوی، بگو 3 میلیون نفر را بعد از تشکیل دولت بلافاصله استخدام می کنم»، گفتم «چه
طور چنین قولی بدهم، به فرض استخدام کردم حقوق شان را از کجا بیاورم» گفت «حالا
بعدا یک فکری می کنیم»، گفتم «بالاخره این 3 میلیون نفر برای نشستن صندلی می
خواهند، 3 میلیون صندلی از کجا بیاورم». زمانی هم رئیس سازمان تربیت بدنی بودم،
یکی از مسئولان به من پیشنهاد داد که قول دهم «تا چهار سال آینده ایران جزء 4 کشور
برتر فوتبال جهان می شود» به او گفتم «هر کاری هم کنیم و همه پول های دنیا را هم
به فوتبال کشور تزریق کنیم چنین وعده ای شدنی نیست». بنابراین می توان گفت هم
اعتراضات مردم (و نه ساختارشکنی ها) حق مردم است و هم امکانات دولت برای پاسخ به
نیازها و مطالبات مردمی محدود می باشد و پاسخ به این مطالبات حقه نیاز به زمان
دارد.
زمانی که ناآرامی های
اخیر اتفاق افتاد، خیلی ها می گفتند باید حرف مردم شنیده شود اما وقتی ناآرامی ها
فروکش کرد، دیگر خبری از آن صحبت ها نبود تا جایی که یکی از نمایندگان مجلس در صحن
علنی گفت «فقط گفتار درمانی کردیم»، به نظر شما مسئولان چه کار باید انجام دهند که
مردم حس کند حرف شان شنیده شده است؟
اولا این همه رسانه آزاد در کشور است بنابراین
اینکه بگویند صدای مردم شنیده نمی شود قدری بی انصافی است.
نگاهی به روزنامه ها
بیاندازیم در حد تیتر و لید با هم فرق می کنند روایت های آنها از وضعیت کشور چندان
با هم متفاوت نیست.
من هم کیهان را می خوانم و هم شرق را و سخنان و
مطالب همه اقشار را می شنوم، اینکه بگویند صداهای مردم شنیده نمی شود، به دور از
انصاف است، صداها حتما شنیده می شود و اصولا در جهان امروز و به خصوص با فضای
مجازی حاضر امکان ایجاد فضای بسته و محیط اختناق وجود ندارد ولی همانطور که گفتم
پاسخ به این مطالبات حقه هم زمان لازم دارد و هم همکاری و تعامل و تفاهم تمامی
اقشار جامعه به خصوص نخبگان و مسئولان جامعه.
حسام الدین آشنا در یکی از شبکه های اجتماعی نوشت «رئیس یکی از صندوق ها با اسلحه به بانک مرکزی می
رفت و تهدید می کرد. روحانی هزینه مبارزه بی
امان با نزولخواران تسبیح به دست و پینه بر پیشانی را می دهد» من به عنوان یک
خبرنگار چقدر فضا برای تحقیق و نوشتن چنین موضوعاتی در رسانه ام دارم؟
به اندازه کافی امکان این کار وجود دارد. حتی می
توان گفت اثر فضای مجازی خیلی بیشتر از روزنامه ها شده است. این ناآرامی ها از کجا
شدت یافت؟ بر اثر خبرهایی بود که در شبکه های اجتماعی همچون تلگرام آمد. معتقدم
آزادی بیان در کشور وجود دارد، به طوری که حتی کسانی حرف هایی برضد نظام می زنند.
امروز عده ای مالباخته هستند و اعتراض می کنند یا در تعدادی از کارخانه ها، کارگران
مدت هاست حقوق نگرفتند، اینها حق دارند که صدای شان درآید. دولت صدای آنها می شنود
و برخورد تندی هم نمی کند اما اینکه بتواند جبران خسارت مالباخته ها را انجام دهد
یا حقوق کارگران را بپردازد نیاز به منابع مالی دارد. البته از جناب آقای حسام
الدین آشنا هم اگر چنین اطلاعاتی دارند خواهشنا آن را به مقامات مسئول اجرایی و
قضایی ارائه دهند.
آقای خاتمی مخالف نظام نیست و همچنان در چارچوب نظام است اما توقعاتی از او وجود دارد، سال 88 مسئله بزرگی در کشور به وجود آمد و هزینه های زیادی را به نظام تحمیل کرد. اگر آن زمان آقای خاتمی موضع روشنی را در قبال این مسئله می گرفت خیلی موثر بود.
اگر من نوشتم و من را
بردند شما جواب می دهید؟
من حاضرم از شما حمایت کنم. برادر رئیس جمهور را
بازداشت کردند کسی که در سری ترین مذاکرات بین ایران و 1+5 حضور داشت یا آقای
رحیمی معاون اول دولت دهم به زندان محکوم شد. اخبارش هم در رسانه ها نوشتند، هیچ
اتفاقی هم نیفتاد. من نمی دانم از این کشور آزادتر چه کشوری است؟ آزادی بیان باید
باشد بدون آنکه به کسی تهمت زده شود. به رئیس قوه قضائیه و دخترش تهمت زدند کسی هم
به خاطر آن کار دستگیر نشد. هر کسی هر حرف مستندی دارد می تواند بیان کند و هیچ
خطری هم او را تهدید نمی کند. حالا اگر کسی می ترسد حرف مستند خود را بگوید یا آن
را دنبال کند موضوع دیگری است. من راجع به درستی یا نادرستی اتهامات وارده به
برادر محترم رئیس جمهور و یا معاون رئیس دولت قبل صحبت نمی کنم، از اصل ساختار
نظام دفاع می کنم که دارای یک قوه قضائیه مستقل و مقتدر است که افراد را از
بالاترین سطوح تا پایین ترین سطوح در صورت لزوم محاکمه می کند و هیچ قدرتی هم در
آن دخالت نمی کند.
امروز تندترین
منتقدان جریان اصلاحات همچون آقای نادران خیلی صریح و شفاف می گویند بهترین دوره
اقتصادی کشور بعد از انقلاب، زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی بود، آقای خاتمی بعد از
سال 88 در نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی رأی داد تا پیام دهد که می خواهد
در چارچوب نظام حرکت کند اما ضدانقلاب خارج نشین و مخالفان داخلی نظام به این کار او
هجمه کردند. در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و 96 و انتخابات مجلس دهم تلاش کرد
تا مشارکت حداکثری مردم در پای صندوق های رأی محقق شود. زمان ناآرامی های اخیر و
موج کمپین پشیمانی دوباره موضعی در حمایت از دولت و نظام گرفت و باز هم مخالفان
نظام به او هجمه کردند. چه طور برخی می گویند احمدی نژاد را با این همه ساختارشکنی
باید حفظ کرد تا از تجربیاتش برای حل مشکلات کشور بهره گرفت اما برای آقای خاتمی
که بارها نشان داده می خواهد در چارچوب نظام کار کند محدودیت های بیشتری اعمال می
شود؟ بهتر نیست به جای ایجاد محدودیت از تجربیات او برای حل مشکلات اقتصادی کشور
استفاده شود؟
من آمار دقیقی ندارم که زمان دولت اصلاحات وضع
اقتصادی بهتر بود یا خیر. قضاوتی هم نمی کنم. ضمن آنکه اگر در یک دوره ای وضع اقتصادی
کشور خوب بود نمی توان همه امتیازات را به آن دولت داد چون عوامل مختلفی همچون
قیمت نفت در این رابطه بسیار موثر است. فارغ از این مباحث من معتقدم آقای خاتمی
مخالف نظام نیست و همچنان در چارچوب نظام است اما توقعاتی از او وجود دارد، سال 88
مسئله بزرگی در کشور به وجود آمد و هزینه های زیادی را به نظام تحمیل کرد. اگر آن
زمان آقای خاتمی موضع روشنی را در قبال این مسئله می گرفت خیلی موثر بود. ضمن آنکه
من نمی گویم هر آنچه در کشور انجام می شود حتما صحیح است، من از کلیت نظام دفاع می
کنم.
29214